Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 11-19-2013
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض کشور زنان







داستان ها و اساتیر ایران و جهان، شهر و کشور زنان بسیار به یاد دارد.
زنان که در گذشته ها سفالگری و کاشتن و آموختن خط و دوختن و رشتن و بافتن و خانه سازی و نگه داری اجاق خانواده
را بر عهده داشتند، از نقش بسیار مهم اجتماعی برخوردار بودند.
ویل دورانت می نویسد: در اجتماعات اولیه قسمت اعظم ترقیات اقتصادى به دست زنان اتفاق افتاده است و تمام كارهاى خانواده
از قبیل زاییدن، نوزادان خود را بزرگ كردن، كلبه یا خانه خوب نگاه داشتن، از جنگل ها و مزارع خوراكى به دست آوردن،
پختن و پاك كردن، تهیه لباس و كفش، حتى حمل ساز و برگ و باروبنه خانواده، به عهده زن بوده است.
سده های هاىپی درپی، آن هنگام كه مردان، به شكارو گله گردانی می پرداختند، زن در اطراف غار و خانه، كشاورزى را
گسترش داده و هنرها یی را گسترش می داد كه هر یك، روزى پایه صنایع بسیار مهمى شدند.
زن از پنبه و به گفته یونانیان درخت پشم، ریسمان و پس از آن پارچه را اختراع كرده است و نیز زن است كه سبب ترقى فن
دوخت و دوز، نساجى، كوزه گرى و سبدبافى و درودگرى و خانه سازى شده و هم اوست كه نخست به كار تجارت پرداخته است.
در شاهنامه نیز، کار بافتن و رشتن و خانه سازی و خط ها را، دیوان به شاهان ایران می آموزند. دیو از زنخدایان بزرگ ایران
باستان بوده است و دیوانه به معنی عاشق و سودایی از نام این زنخدا باقی مانده است. در میان ایزدان ایرانی، به نام ایزدبانوانی
چون چیستا و رام و هستیا و آناهیتا و... بر می خوریم.
هم از این روست، که در اساتیر و داستان ها، همواره از شهر و کشور زنان یاد شده است: خاطره ای دور از روزگار زنخدایان و
زن سالاری.
در ایران اما، پس از خشکسالی ها ، کم شدن آب و زیاد شدن مردمان، در سه هزار سال پیش، مردان گله داری و شکار را
وانهادند و در جستجوی آب و زمین به سوی سرزمین های دیگران تاختند و زنان را از قدرت به زیر کشیدند.
هخامنشیان نخستین قبیله ای بودند که بدینسان به قدرت دست یافتند. گرچه نخستین شاهان آنان چونان فیلسوفانی،
در جستجوی راه های بهتری برای تقسیم زمین و زندگی انسان ها در مدارا با یکدیگر و با دیگران بودند، اما چون
به قدرت برآمدند، مانند هر آیین دیگری، راه جنگ و تسخیر سرزمین های دیگران را در پیش گرفتند .
آنان سرزمین هایی را از هند تا مصر و یونان فتح کردند و بزرگترین امپراتوری مردان را در جهان برقرار کردند.

اما شهر زنان یا کشور زنان سه گونه روایت دارد: یکی در اساتیر، یکی در تاریخ و دیگری روایت شاهنامه فردوسی.

یکی از دلکش ترین استوره های یونانی استوره آمازون هاست: مردمی افسانه ای که یونانیان باستان چه در ادبیات و چه آثار
تجسمی خود تصویری شگفت از آنها ارایه داده اند. به باور یونانی ها، آمازون ها از زنانی تشکیل می شدند که از تبار خدای
جنگ آرس و ایزدبانو هارمونی بودند. این زنان با مردانی که در جنگ شکستشان می دادند آمیزش کرده و تنها فرزندان دختر را
نگه می داشتند. در حالی که فرزندان پسر را از میان برده و یا از جمع خود بیرون می راندند. آنها همچنین سینه راست دختران
را نیز از کودکی می بریدند تا بهتر بتوانند تیر اندازی کنند. بنا بر استوره، آمازون ها شکارچی وجنگجو بودند، به اخلاق و خانواده
احترام نمی گذاشتند و بزرگترین گناه آنها از دیدگاه یونانیان آن بود که نه تنهاسلطه مردان را نمی پذیرفتند بلکه برعکس آنها را
در موقعیت بردگی و زیر استیلای خود در می آوردند. هم از این رو در نگاه یونانی، آمازون ها بسیار نفرت انگیز بودند و نمادی
از واژگونی اخلاق و جامعه به حساب می آمدند و در استوره های یونانی، کشتن آمازون ها از افتخارات آشیل و هرکول بود.

دیاكونوف مى نویسد: «قومى را مى شناسم به نام ساورومات كه در آن زمان زنان بر آن حكومت مى كردند و كاهنان و
جنگاورانشان زنان بودند، این زنان سلحشور ساورومات را هرودوت، از بازماندگان همان آمازون ها مى دانسته و اكنون،
وضع تدفین آنان را بر اثر حفریاتى كه در ناحیه سفلاى رود ولگا و منطقه مجاور اورال به عمل آمده مى دانیم . فرهنگ
ین قوم مدنیتى بوده كه از سمت جنوب غربى، شاید ناحیه تالش شمالى و حاجى طرخان كنونى را در بر مى گرفته و سلاحشان
گذشته از تیر و كمان، خنجر و شمشیر بوده و چون سپر را با چوب و چرم مى ساخته اند، اثرى از آن باقى نمانده كه در حفریات
مكشوف شود.»
به روایت تاریخ ، فرس منس، فرماندار خوارزم ، هنگام اقامت اسكندر در سغد ،مقدونیان را تشویق نمود كه سرزمین زنان
آمازون را كه در همسایگی سغد جای داشت تسخیر كنند .
از نوشته های هرودت بر می آید كه سروماته ها همان آمازون ها هستند. در باره ی قیبله سروماته گفته اند كه چون یونانی ها
با آمازون ها جنگیدند و یونانی ها در نبردپیروز گردیدند سه تا از كشتی های خود را پر از آمازون هایی كه اسیر گرفته بودند
نموده و زنانی كه در كشتی بودند بین راه بر ضد سر نشینان قیام كرده تمام مردان را تا نفر آخر كشتند و چون در كار كشتی رانی
سر رشته نداشتند ودریا پیمایی نمی دانستند پس از مرگ مردها، باد و امواج آنها را هر جا خواست برد وسرانجام ایشان به
سواحل پالوس موتیس رسیده و به مکانی به نام به كرمنی یاسواحل بلند كه در سرزمین سك های آزاد واقع است آمدند . ایشان
در این جا پیاده شده از راه خشكی به سمت سرزمین های بایسته زیست روان شدند و اولین گروه اسبانی كه سر راه دیدند بگرفتند
و بر آنها سوار شده بنای چپاول سرزمین سك ها را گذاشتند))
هیپوکران می نویسد که آنان پستان راست ندارند. هنگام کودکد با برنز داغ آن را می سوزانند و همه ی نیرویشان در بازوی
راستشان گرد می آید. نشانه هایی از آمازون ها تا عصر برنز باقی است. آنان شهرهای بسیار ساختند، چون: سمیرنا، سینوپ، پافوس.
برخی، آنان را از بربرهای شمال آفریقا به نام امازیق می دانند که سپس به شمال غربی ایران کوچیده اند. آمازون های مادسالار
در آفریقا داستانی طولانی دارند. در بنین نزدیک شش هزار زن ارتشی و دولتی تشکیل داده بودند که از قرن شانزدهم تا نوزدهم
توانستند با همسایگان خود رقابت کنند و سرانجام فرانسویان آنان را در هم شکستند. آنان در لیبی نیز قدرت بسیار داشتند. نشانه
های بسیاری از آنان در سراسر یونان نیز یافته شده است. در آثار هنری یونان و روم نشانه های زیادی از نبردهای آنان با
رومیان و یونانی ها می توان یافت. و این همه نشان می دهد که آمازون ها چونان جنگاورانی سوارکار به هر سوی جهان آنروز
می تاخته و سرزمینی بسیار گسترده داشته اند. تاریخ گزارش می دهد که نخستین امپراتور بزرگ هند در دوهزار و پانصد سال
پیش گارد بزرگی از زنان دلاور یونانی داشته است.

در باره ی ریشه این واژه این گمان ها وجود دارد:
از هامازون به معنی جنگاوران از ریشه ی فارسی.
از ریشه ی یونانی امازوس به معنی بی پستان. زیرا که پستان راست خود را برای تیراندازی بهتر می بریده اند.
اینزیاد به واقعیت نزدیک نیست.
از واژه ی اماسو یعنی غیر قابل دست زدن به وسیله ی مرد.
از نام الهه آرتمیس یا ماه.
جان کاروسو از ا-ماز-اه-نا به معنی مادر جنگل ها یا مادر ماه.
به گمانی واژه سرومات از همان سرمادر یا مادرسالار آمده است و سروماتها، همان جوامع مادرسالار کهن ایرانی بوده اند.
هم چنین در نتیجه ی كاوشها، در نزدیکی تفلیس، گوری كه زنی متعلق به قوم سارمات با همه آلات و ابزار رزم در آن آرمیده بود
پیدا شد. پس سرزمین و کشور زنان در شمال باختری ایران بوده است. به گمانی کشور آمازون یا سارومات ها باید همان کشور
کراوات ها و صربستان کنونی باشد. کراوات ها نیز ایرانیانی بودند که پس از سرکوب مانویان در ایران به این سرزمین کوچیدند.
در میان مردم آلبانی نیز ریشه های فرهنگ ایرانی بسیار نیرومند است. گرچه این تاثیر از سوی ترکان نیز بوده است و هم از این
روست که برخی از این مردم پس از تازش ترکان به اجبار اسلام آرودند، اما ریشه ی زبان و فرهنگ ایرانی و مانوی در میان
آنان دیده می شود. شاعر ملی آنان، نعیم فراشی به فارسی نیز شعرهای زیبایی دارد.
در تارنمای فرهنگ و اندیشه( جواد مفرد و بیژن) پس از جستجویی کارشناسانه، ریشه مشترک کراوات ها و صرب ها و اسلواک ها
و سرومات های ساکن ایران چنین بیان شده است: نام اوستایی سئیریمه (سلم) نیز مترادف با همین نام اسکیتی بوده وبه معنی
همه سروران و آزادگان بوده ونام ایرانی همان اسلاف صربوکرواتها، خصوصاٌ کرواتها می باشد. پس همانطوری که پیداست در
این باب لفظ آزادگان (آریایی، اسلاو) نام عمومی و مشترک قبایل سئورومات و هندوایرانی های اسب پرور بوده است. در مجموع
از نوع سلاحها و معانی لفظی قبایل مختلف سئورومات/ سرمت معلوم میشود که یازیگها (یاسها، یعنی تیراندازان) اسلاف صربها
و سیراکها (یا سرمتهای پادشاهی) همان اسلاف کرواتها و آنتاها (سرمتهای کناری یا صربهای دوردست) همان بوسنی ها (یعنی
کناریها) و اسکیتان (اسکلاوها، یعنی قوم دارندهً جام زرین، سمبل خورشید) یا همان سکائیان پادشاهی اسلاف اسلوونها می باشند.
هم ایشان در باره واژه مازندران نیز می نویسند: نام مازندران و مازنی اوستا را از ریشه مز (بزرگ)- زن می گیرم یعنی
"سرزمین زن یا الهه بزرگ" یا "سرزمین مردم زن سالار" که این به طوری که ازپرستش الهه آب ها و مقام نسبتاٌ والای زن
در جامعهً مردم شمال ایران یعنی مازندران و گیلان پیداست با سنت های کهن این دیار پیوند دارد.
در شاهنامه می بینیم که مازندران( سرزمین مازن یا زن سالاران) مرکز دیوان است. همان دیوانی که خط و هنر خانه سازی را
به دیگران می آموزند و دیوان همان خدابانوان ایران باستان هستند. آیا آمازون ها و مازندرانی ها نیز یک ریشه دارند؟

زمين ديلمان جايي است محكم
بدو در لشگري از گيل و ديلم
گروهي ناوك و زوبين سپارند
به زخمش جوشن و خفتان گذارند
چو ديوانند گاه كوشش ايشان
جهان از دست ايشان پريشان
سپر دارند پهناور گه جنگ
چو ديواري نگاريده به صد رنگ
ز بهر آن كه مرد نام و ننگند
ز مردي سال و مه با هم بجنگند
نه آن كشور كه به پيروزي گشادند
نه باژ خود بدان كشور نهادند
هنوز آن مرز دوشيزه بماندست
بر او يك شاه كام دل نراندست
(فخرالدين اسعد گرگاني - ويس و رامين)
***

نظامی‌درمورد نام‌ قدیمی‌ و نام‌ جدید شهرزنان‌ دراسكندرنامه‌ چنین‌ توضیح‌ می‌ دهد :
هرومش‌ لقب‌ بود ز آغاز كار
كنون‌ بردع‌ اش‌ خواند آموزگار

َمقدسی‌ تاریخ‌ و جغرافیا نویس‌ بزرگ‌ مسلمان‌ از شهر بردعه‌ بنعوان‌ «بغداد آذربایجان‌» در دوره خود یاد می‌ كند . ملاقات‌ ملكه
‌تالس‌ تریس‌ یا نوشابه‌ با اسكندر كبیر از مباحثه‌ انگیزترین‌ بخشهای‌ اسكندر نامه‌ هاست‌ و بالاتفاق‌ تمام‌ سرایندگان‌ و نویسندگان
بر پاكدامنی‌ و عفت‌ و عدالتخواهی‌ و آگاهی‌ به‌ رموز سیاست‌ جهانی‌ این‌ زنان‌ اشارات‌ مختلف‌ دارند .
اسكندركبیر كه‌ خود بعنوان‌ سفیر به‌ همراه‌ نامه‌ و پیغامی‌از طرف‌ خود با لباس‌ مبدل‌ برای‌ وادار كردن‌ ملكه‌ تالس‌ تریس‌ به‌ پیش
او رفته‌ بود از طرف‌ ملكه‌ آمازونهای‌ آذربایجان‌ مورد شناسایی‌ قرار گرفته‌ و وقتی‌ مورد انكار واقع‌ می‌شود ملكه‌ آمازونها با
نشان‌ دادن‌ تصویر حكمرانان‌ جهان‌ از جمله‌ تصویر خود اسكندر به‌ او می‌ گوید كه‌ تو اسكندری‌ نه‌ سفیر اسكندر و اضافه‌ می‌ كند:

مرا خواندی‌ و خود بدام‌ آمدی‌
نظر پخته‌تر كن‌ كه‌ خام‌ آمدی‌

به هر روی در متن های تاریخی بسیار از این مکان به نام اروم و مردم اروم و هروم نام برده شده است.
آیا نام ارومیه نیز از ارم و هروم آمده است؟
فردوسی نیز به این مردم و سرزمین اشاره دارد. وی این سرزمین را نمونه ای از یک حکومت والای مردمی می شمارد
و بر خرد و دانایی زنان و دادگری و سیاست آنان در حکومت یاد می کند.
فردوسی این شاعر بلند پایه ، از هروم به عنوان كشور زنان یاد كرده است. چنان كه در سخن از پادشاهی اسكندر
چنین سروده است :

همی رفت با نامداران روم
بدان شارسان شد كه خوانی هروم
كه آن شهر یكسان زنان داشتند
كسی بر در شهر نگذاشتند
سوی راست پستان چنان چون زنان
بسان یكی نار بر پرنیان
سوی چپ بكردار جوینده مرد
كه جوشن بپوشد به روز نبرد
چو آمد به نزدیك شهر هروم
سرافراز با نامداران روم
یكی نامه بنوشت با رسم و داد
چنان چون بود مرد فرخ نژاد
به عنوان بر از شاه ایران و روم
سوی آنك دارند مرز هروم

چنانكه می بینیم، هروم بعنوان سرزمینی جدا از روم، كشور باستانی اروپا، یاد شده و این امر نشانگر آنست كه
تاریخ نگاران ایرانی و یونیان از كشور زنان آگاه بوده اند .
پس از آن که اسکندر به این شهر نزدیک می شود و بر ان می شود تا این شهر را بگشاید،
زنان دلاور شهر هروم در پاسخ لشکر کشی اسکندر برآشفته شده و با دلاوری کم مانندی به او پاسخ می دهند که:

اگر لشکر آری به شهر هروم
نبینی رنعل و زپی خاک و بوم
بی اندازه در شهر ما برزنست
به هر برزنی ده هزاران زن است
همه شب به خفتان جنگ اندریم
ز بهر فزونی به تنگ اندریم

زنان شهر هروم در ادامه برای نشان دادن دلاوری خویش چنین می نویسند:

ز ما هر که او روزگار نبرد
از اسب اندر آرد یکی شیر مرد
یکی تاج زرینش بر سر نهیم
همان تخت او بر دو پیکر نهیم
و پس از این تهدید و نشان دادن قدرت خویش، راه مهر و مدارا را نیز نشان می دهند و بر صلح جویی و آشتی خواهی خود اشاره می دارند:

چو با راستی باشی و مردمی
نبینی جز از خوبی و خرمی
و چنین است روزگار داد و مهر و مدارا.
شاهنامه با نام خرد آغاز می شود: به نام خداوند جان و خرد
نخستین داستان شاهنامه با نام فرانک، آن شیرزن دلاور، مادر فریدون، نماد خرد و مهر آغاز می گردد.
آرمان های انسانی و والای شاهنامه را پاس داریم.

**
پیشکش به مادران آب نمای پارک لاله


محمود کویر
عصر/نو
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از فرانک سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها