Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 10-03-2009
آیـدا آواتار ها
آیـدا آیـدا آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 438
سپاسها: : 0

16 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض .:: وحشی بافقی ::.

وحشی بافقی


کمال‌ الدین‌ بافقی‌ متخلص‌ به‌ وحشی‌ از شعرای‌ مشهور دوره‌ ‌صفویه است‌. وی‌ درسال‌ 930 هجری‌ قمری‌ در بافق‌ بدنیا آمد و تحصیلات‌ مقدماتی‌ خود را در زادگاهش‌ سپری‌ نمود. وحشی‌ در جوانی‌ به‌ یزد رفت‌ واز دانشمندان‌ و سخنگویان‌ آن‌ شهر کسب‌ فیض‌ کرد و پس‌ از چند سال‌ به‌ کاشان‌ عزیمت‌ نمود و شغل‌ مکتب‌ داری‌ را برگزید. وی‌پس‌ از روزگاری‌ اقامت‌ در کاشان‌ و سفر به‌ بندر هرمز و هندوستان‌، در اواسط عمر به‌ یزد بازگشت‌ و تا پایان‌ عمر در این‌ شهر زندگی‌ کرد. وحشی‌ بافقی‌ در سال‌ 997 هجری‌ قمری‌در سن‌ شصت‌ و یک‌ سالگی‌ درگذشت‌ . این‌ شاعر بزرگ‌ روزگار خود را با اندوه‌ و سختی‌ و تنگدستی‌ و تنهائی‌ گذراند و دراشعار زیبا و دلکش‌ او سوز و گداز این‌ سالهای‌ تنهایی‌ کاملا مشخص‌ است‌ . وی‌ غزل‌ سرای‌ بزرگی‌ بود و در غزلیات‌ خود از عشقهای‌ نافرجام‌ ،زندگی‌ سخت‌ و مصائب‌ و مشکلات‌ خود یاد کرده‌ است‌. علاوه‌ بر این‌ وحشی‌ رباعیات‌ ، ترجیع‌ بند، ترکیب‌ بند و مثنوی‌های‌ زیبایی‌ از خود به‌ یادگار گذاشته‌ که‌ تبحر و تسلط او را بر شعر و ادبیات‌ فارسی‌ نشان‌ می‌دهد. از شاهکارهای‌ هنری‌ وحشی‌ بافقی‌ می‌ توان‌ به‌ مثنوی‌ فرهاد و شیرین‌ اشاره‌ کرد که‌ ناتمام‌ ماند و بعد ها وصال‌ شیرازی‌ از شعرای‌ بزرگ‌ ‌قاجاریه آن‌ را تکمیل‌ کرد. وی‌ ترکیب‌بندهای‌ زیبایی‌ نیز در سوگواری‌ امام‌ حسین‌(ع‌) و بزرگان‌ سروده‌ است‌.


آثار باقی‌ مانده‌ از وحشی‌ بافقی‌ عبارتست‌ از: -دیوان اشعار -مثنوی‌ خلد برین‌ -مثنوی‌ ناظر و منظور -مثنوی‌ فرهاد و شیرین‌


دوستان‌ شرح‌ پریشانی‌ من‌ گوش‌ کنید
داستان‌ غم‌ پنهانی‌ من‌ گوش‌ کنید

قصه‌ بی‌ سرو سامانی‌ من‌ گوش‌ کنید
گفتگوی‌ من‌ و حیرانی‌ من‌ گوش‌ کنید

شرح‌ این‌ قصه‌ جانسوز نهفتن‌ تاکی‌
سوختم‌، سوختم‌ این‌ راز نگفتن‌ تاکی

روزگاری‌ من‌ و دل‌ ساکن‌ کوئی‌ بودیم‌
ساکن‌ کوی‌ بت‌ عربده‌جوئی‌ بودیم‌

دین‌ و دل‌ باخته‌ دیوانه‌ روئی‌ بودیم‌
بسته‌ سلسله‌ سلسله‌ موئی‌ بودیم‌

کس‌ در آن‌ سلسله‌ غیر از من‌ و دل‌ بند نبود
یک‌ گرفتار از این‌ جمله‌ که‌ هستند نبود

نرگس‌ غمزه‌زنش‌ این‌ همه‌ بیمار نداشت‌
سنبل‌ پرشکنش‌ هیچ‌ گرفتار نداشت‌

این‌ همه‌ مشتری‌ و گرمی‌ بازار نداشت‌
یوسفی‌ بود ولی‌ هیچ‌ خریدار نداشت‌

اول‌ آن‌ کس‌ که‌ خریدار شدش‌ من‌ بودم‌
باعث‌ گرمی‌ بازار شدش‌ من‌ بودم‌

... گرچه‌ از خاطر وحشی‌ هوس‌ روی‌ تو رفت‌
وز دلش‌ آرزوی‌ قامت‌ دلجوی‌ تو رفت‌

شد دل‌ آزرده‌ و آزرده‌ دل‌ از کوی‌ تو رفت‌
با دل‌ پرگله‌ از ناخوشی‌ روی‌ تو رفت‌

حاش‌ ا... که‌ وفای‌ تو فراموش‌ کند
سخن‌ مصلحت‌ آمیز کسان‌ گوش‌ کند
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها