Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 11-03-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض هجوم به خانه فاطمه علیها سلام

هجوم به خانه فاطمه علیها سلام




پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، بیشتر مردم برخلاف فرمایش رسول خدا که علی علیه السلام را برای خلافت و وصایت خود معین فرموده بود، با ابوبکر بیعت کردند.
علی علیه السلام نیز بعد از فراغت از غسل و کفن و دفن پیامبر مشغول جمع آوری قرآن شده بود که تا آن روز به صورت پراکنده موجود بود.
در همان روزهای اول بود که عمر به ابوبکر گفت:« همه مردم با تو بیعت کردند جز علی و اهل بیت او. کسی را به دنبال او بفرست تا بیاید و بیعت کند.»
ابوبکر غلامش، قنفذ، را فرستاد، ولی علی علیه السلام حاضر نشد به مسجد بیاید. عمر از جا بلند شد و به خالد بن ولید و قنفذ فرمان داد که هیزم و آتش بیاورند و با عده‏ای که تقریبا سیصد نفر بودند، آمدند و مقابل در خانه فاطمه علیهاسلام جمع شدند.

عمر فریاد زد که:« بیرون بیایید و الا خانه را با اهلش آتش می‏زنم.»
مردم گفتند:« ای عمر! فاطمه - دختر رسول خدا- در خانه است.»
عمر گفت:« باشد. حتی اگر فاطمه در خانه باشد، خانه را آتش می‌زنم.»
فاطمه علیهاسلام پشت در آمد و فرمود:« ای عمر از خدا هراس نداری و می‌خواهی وارد خانه من شوی؟ من بدتر از شما طایفه و قومی را نمی‏شناسم. جنازه رسول خدا را رها کردید و بدون اینکه حق ما را در نظر بگیرید، کار خلافت را برای خودتان تمام کردید!»
عمر آتش طلبید و در خانه را آتش زد و در نیم سوخته را باز کرد.
در این هنگام فاطمه علیهاسلام پیش آمد و فریاد زد:« آه پدر! ای رسول خدا! ببین من از دست ابوبکر و عمر چه می‏کشم و اینها بر سر من چه آورده‏اند.»

عده‏ای از مردم وقتی صدای ناله و فریاد زهرا علیهاسلام را شنیدند، متفرق شدند ولی عده‌ای برای کمک به عمر ماندند.
در این ‏حال عمر شمشیر خود را همان طور که در غلاف بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه علیهاسلام زد. فاطمه فریاد زد و آه و ناله سر داد، اما عمر دست به تازیانه برد و با تازیانه بر بازوی فاطمه زد؛ قنفذ نیز چنان بر بازوی فاطمه تازیانه زد که اثرش تا زمان فوتش همچون یک بازوبند بر بازوی او باقی ماند.
سپس عمر و در روایتی مغیره با فشار در، پهلوی مبارکش را شکست؛ به طوری که جنینش سقط شد.
و به این ترتیب فاطمه زهرا سلام الله علیها تا آخر عمر از بستر نقاهت برنخاست.




منابع:
  • بحارالانوار، ج 43، ص 197، ح 29.
  • فاطمة الزهراء رحمانی/519.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها