نقل قول:
نوشته اصلی توسط ساقي
ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست... در خرابات
آن چه آغاز ندارد نپذيرد انجام....در سماوات
|
من خرابات بهش اضافه كردم ..چون در شعر اثري از خرابات نبود
............................................................ ......................................
زین زهد و پارسایی چون نیست جز ریایی
ما و شراب و شاهد، کنج شرابخانه
چه خوش بود خرابی! افتاده در خرابات
چون چشم یار مخمور از مستی شبانه
در دیدهٔ عراقی جام شراب و ساقی
هر سه یکی است و احول بیند یکی دوگانه
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear