ترجمه چند واژه کردی به فارسی
خب تا بچه ها مشغول عید و دید و بازدید هستند و میان به اینجا من چند تا واژه ی دیگه اینجا بذارم ناگفته نمانه سعی میکنم واقعا واژه های کردی کاربردی و آموزشی رو بذارم که واقعا همه ازش استفاده میکنن و تاپیک ادبی نمیزنم مثلا فرض کنین ما برای هر ماه یک اسم داریم همون طوری که در فارسی باستان هم اینطوری بوده (من متولد ماه ر ێبندان (راه بندان= بهمن)) منتهی وقتی اکثرا همون فروردین اردیبهشت و ... رو بکار میبرند من هم اینجا ازشون صحبتی به میان نمیارم مگر در آینده اونم حتما ذکر میکنم که آموزشی نیست
و اما واژه های امروز
این بار میخوام چند تا فعل و مصدر پرکاربرد رو آموزش بدم
و اونرو در اول شخص مفرد و زمان حال صرف کنم
دیدن من میبینم
دین . ته ما شا کردن . نوا ڕین . سێل کردن (در کرماشانی) و چندین مصدر دیگه هم داره که شما همون اولی یعنی دین رو یاد بگیرید
و صرف اون : من ئه و-ێنم
(اینا جای توضیح دادن فراوان داره فعلا لازم نمیدونم مثلا بین نوارین(من ئه روانم) با دین (من ئه و
ێنم فرق هست مثل looking at و waching at )
شنیدن :
ژنه فتن . شنه فتن . بیستوون (این بیستوون رو در ادبیات و در مهاباد و بوکانو ... میشنوید)
من ئه ژنه فم
البته ! یکی دیگه هم هست که بذارید بگم : گوێم پێ یه (یعنی گوشم بهشه) پس میشنوم
اما شما کاریش نداشته باشید
خوردن : خواردن . واردن. (آخری رو هورامیها میگن) چند نمونه دیگه هم هست که لازم نیست
البته انواع خوردن هم داریم :D که اونم لازم نیست مثلا هه ڵ گڵماندن یعنی به سرعت چیزی رو بخوری بطوری که هیچی ازش نذاری )
من ئه خوه م (کرمانشاهی دیگه ئه رو نمیگه ) هورامی و فکر کنم لک ها میگن من مه وه رم
گفتن : وتن . بێژیان . (این مورد آخر هم باز در نوشتار و متون ادبی و قسمت مهباد و بوکان و.. گفته میشه)
جالب اینکه از مصدر وتن حداقل من یکی که نمیتونم زمان حال بسازم و از اونیکی مصدر استفاده میکنم :
من ئێژم (کرماشانی میگه م ئویشم)
البته مصدر دیگه ایی هست : ده ڵێن که اینم باز ادبی است اما مهاباد و بوکان بسیار استفاده میشه من ده ڵێم یا من ئه ڵێم
سه بری ده ڵێ من شوی ناکه م
کراسی چیت له وه ر نا که م
سه بری به چاوی مه ستیاوه
شوشه ی شه راب به ده ستیاوه ....:2:
رفتن :
چوون
بذارید مثالشو بزنم بهتره : من میروم : من ئه چم . من ئه ڕوم (بیشتر جوانرودی ها استفاده میکنند)
توضیح بیشتری لازم نیست کلا شما از مثالایی که میزنم بیشتر روی بخش اولش تکیه کنید
آمدن : هاتن
من هاتم=من آمدم (زمان ماضیست البته اگر مضارعش را بگوییم باید بگوییم : من تێم )
اینرو خوب نمیتونم توضیح بدم اگر کسی تونست منم کمک کنه
بذارید این فعل رو با چند مثال همراه کنم
من هاتم : من آمدم
من تیم = من میام
بیا = ب
ێ
گریه کردن : گریان . من ئه گریم (به هق هق گریه میگیم : به ره نیسک ) (اگر بچه بر اثر درد شدید یا ترس و شوکه شدن به شدتی گریه کنه که دیگه صدای گریه ش نیاد (نمیدونم در فارسی چی میشه یا اصلا معادل داره یا نه ) میگیم پیران کردن "مناله که پیرانی کرد" حالت خطر ناکیه و باید سریع به کمکم بچه بشتابی معمولا به سر و صورت بچه فوت میکنن هرچند که از لحاظ بهداشتی درست نیست اما فکر میکنم دلیل منطقی داره اگر همچین حالتی رو دیده باشید
واقعا حالت بغرنجیه و بچه ترسیده و هیچ کاریم نمیتونه بکنه و شدیدا حضور شما رو لازم داره و باید حس کنه
چون گریه میکنه هر چند بیصدا من احساس میکنم صدا شما رونمیتونه بشنوه در اون حالت و چشماشم که ناجور بسته س ! پس نه میتونید صداش کنید بگید عزیزم من اینجام و نه اینکه شمارو ببینه و حتی اگه بقلش کنید چون شما رو نمیبینه شاید بیشتر بترسه اینه که با رایحه ملایم و خوشایند فوت ! شما که روی صورت و گونه هاش که حساسیت خوبی داره اعلام حضور میکنید البته شاید اشتباه کنم
)
خندیدن : که نین . من ئه که نم (اگه خیلی بخنده میگن خه شی لێ بڕێا )
س-ک-سکه کردن : نزه ره کردن من نزه ره ئه که م (خوردن یک قاشق شکر یا کمی کره توصیه بنده به شماست :D )
سرفه کردن : قۆفین . قۆفیان . (سنندجی ها میگن قۆزین قۆزیان)
من ئه قفم من ئه قۆزێم
گرسنه ام و تشنه ام : گرسنه= برسی تشنه = تینی
من گرسنه ام = من برسیمه من تشنه ام = من تینیمه
خسته بودن : شه که ت بوون (وڵه که ت هم میگیم) من شه که تم
(خسته نباشی = مانوو نه ویت {مانده نباشی})
فکر کنم فعلا کافی باشه تا بعد