بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 03-15-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض فرصتی برای کامل شدن

فرصتی برای کامل شدن



در گزارش قرآن آمده است كه انسان كامل ( آدم ) به طور مستقیم و به صورت جعل تكوینی به دانش‌هایی دست یافت كه از آن به اسما تعبیر شده است. از گفت‌ و گو میان فرشتگان و خداوند در ملااعلی و مجادله‌ای كه صورت می‌گیرد، این معنا به دست می‌آید كه این علوم به صورت نعمت و هبه‌ای الهی بود كه در انسان سرشته و نهادینه شده است.
تعبیر «انی جاعل» به معنای جعل و قرارداد اعتباری نیست، بلكه امری تكوینی است، هم چنان كه تعلیم الهی درباره آدم به معنای تعلیم و آموزش مفاهیم نیست، بلكه می‌توان از آن به تعلیم ایجادی و یا علم حضوری و شهودی وجودی تعبیر كرد. تعبیر تعلیم اسما به معنای تحقق هر یك از آن نام‌ها در انسان است. اگر فرض را بر این قرار دهیم كه هر نامی، یك استعداد و توانایی ذاتی در انسان است و برای خداوند صد نام و یا هزار نام دانسته باشیم، به غیر از اسما و نام‌های مستاثر او كه خاص وی می‌باشد و كسی را نرسد تا به آن نام‌ها و توانایی‌ها دست یازد، در این صورت انسان برخوردار از صد نام و یا هزار نام الهی است كه به صورت تحقق عینی در وجود او نهادینه و سرشته شده است.
از این رو، فرشتگان و دیگر موجوداتی كه در رتبه های پایین انسان هستند و ما آنان را به نام دیو و یا جن می‌شناسیم، در مقامی پائین‌تر قرار گرفته‌اند و به جهت فقدان اسم و یا اسمایی نمی‌توانند نقش خلیفه و جانشینی را ایفا كنند؛ زیرا خلیفه می‌بایست در اموری كه برای خلافت و جانشینی برگزیده شده است از همان توانایی برخوردار باشد كه او جانشین وی شده است.
اگر از اسمای الهی خلاقیت و احیا و اماته را برشماریم، خلیفه كسی است كه می‌بایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده كردن و میراندن در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان كامل از چنین توان و مقامی برخوردار می‌باشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار می‌كنند. آنها پس از آن كه به خداوند می‌گویند كه آنان موجودات تسبیح‌گو و تقدیس‌گری هستند، خداوند از ایشان می‌پرسد كه آیا از غیر این امور و توانایی به چیز دیگری قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان می‌پذیرند كه چون در مقام معلوم (سوره صافات آیه 164) خود قرار دارند، نمی‌توانند از امور و دانشی ورای آن چه تعلیم دیده‌اند، برخوردار باشند.
خلیفه كسی است كه می‌بایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده كردن و میراندن در طول قدرت الهی برخوردار باشد. بنابراین انسان كامل از چنین توان و مقامی برخوردار می‌باشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار می‌كنند.

آنان به جهت وجود عقلانی خود، تنها به نام‌هایی دست می‌یابند كه جزو تنزیهات است و در مقام تشبیه ذات قرار نمی‌گیرند و نمی‌توانند خداوند را به شنوا و بینا و مانند آن تشبیه كنند بلكه تنها می‌توانند بگویند كه او ناشنوا و نابینا نیست كه مقام تقدیس و تسبیح است. این مقام معلوم به گونه‌ای است كه آنان ناتوان از این هستند كه حتی به صورت تعلیم مستقیم از خداوند از آن برخوردار گردند. از این رو در مقام انباء و اخبار از آن قرار می‌گیرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان كامل در هنگامه آفرینش امر می‌كند كه به ایشان تنها برخی از توانایی خود را آشكار سازد و این گونه است كه آدم تنها به آگاه‌سازی توانایی خود می‌پردازد و آن را به فرشتگان می‌شناساند.



فرشتگان پس از دریافت توانایی آدم و شناخت اجمالی از آدم، به آن حضرت به عنوان خلیفه اللهی ایمان می‌آورند و ولایت او را باور كرده و به اطاعت از او سجده می‌كنند. اما ابلیس كه خود را جنس برتر یافته، سرباز می‌زند. ابلیس این مسئله را می‌داند، ولی نمی‌خواهد بپذیرد كه آدم كه از پست‌ترین عناصر موجود در هستی ساخته شده، از توانایی خاصی برخوردار است.

نصر گل و خاك، عنصری است كه از نظر انفعال و پذیرش در حد نهایی در میان عناصر هستی قرار دارد. خاك می‌تواند هر چیزی را پذیرا باشد. از این رو، توانایی و استعداد ذاتی دارد تا از پست‌ترین تا عالی‌ترین را در خود تحقق بخشد.
از این رو انسان در زمین مستقر می‌شود تا هم كمالات خویش را در این مكان بروز و ظهور دهد و هم پست‌ترین‌ها را با خود به كمال برساند. امری كه در حال انجام است و حتی ابلیس نیز همانند دیگر جنیان و هر موجود ناشناخته دیگری از انسان بهره می‌گیرند و استعدادهای خود را می‌نمایاند. همه موجودات هستی در مقام تعلیم در برابر انسان زانو زده و به سجده اطاعت، خود را می‌نمایانند.


تلخیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی




نویسنده: محمدباقر منصوری
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها