بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 03-16-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض چند ویژگی شعر

چند ویژگی شعر

قسمت اول:

سهولت زبان




منظور ما از سهولت زبان، مطابقت آن با هنجار طبیعی كلام است و پرهیز شاعر از آن چه این ساختار را به هم می زند. این سهولت زبان، در دو حوزه قابل بحث است; واژگان و ساختار جمله.

در حوزه واژگان، منظور این است كه كلمات سالم و بدون شكستگیهایی كه در تنگنای وزن و قافیه بر شعر تحمیل می شوند به كار روند، چون گاهی اتفاق می افتد كه شاعر مثلاً به جای «از» كلمه «ز» را می آورد یا به جای «ماه» می گوید «مه» یا حتی از آن شدیدتر، «استخوان» را به صورت «سُتْخوان» به كار می برد چنان كه مرحوم خلیل الله خلیلی گفته است:

بگداخت زین گرما مرا سُتْخوان به كانون بدن
یا مرحبا نعم البلد، یا حبّذا نعم الوطن

در ساختار جمله، منظور از شكستگی این است كه ترتیب واژه ها مطابق طبیعت كلام نباشد هر چند ممكن است از نظر دستوری درست هم باشد. این بیت از حزین لاهیجی را ببینید:

شتابان از جهان چون برق رفتن خوش بود ما را
كه از داغ عزیزان نعل در آتش بود ما را
سهولت زبان در حوزه واژگان، منظور این است كه كلمات سالم و بدون شكستگیهایی كه در تنگنای وزن و قافیه بر شعر تحمیل می شوند به كار روند،

مصراع نخست اگر با ترتیب طبیعی جمله در زبان فارسی بیان می شد، باید چنین می بود: «ما را چون برق شتابان از جهان رفتن خوش است» و شاعر برای درست شدن وزن شعرش، ناچار شده جمله را چنان به هم بریزد.
گاهی این شكستگی نحوی آن قدر شدید می شود كه دریافت معنی جمله را مشكل می كند چنان كه در این بیت انوری، رخ داده است:

كشته فرزند گرامی را گر ناگاهان
بیند، از بیم خروشید نیارد مادر

شاعر می خواهد بگوید «اگر مادر، ناگاهان فرزند گرامی را كشته ببیند، از بیم خروش بر نخواهد آورد.»
ولی چنان جمله را به هم ریخته است كه ما آن را فقط به كمك قراین معنوی می فهمیم.
ادامه دارد...
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 05:43 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها