چیزی مگو که گنج نهانی خریدهام
جان دادهام ولیک جهانی خریدهام
از چشم ترک دوست چه تیری که خوردهام
وز طاق ابروش چه کمانی خریدهام
با خلق بسته بسته بگویم من این حدیث
با کس نگویم این ز فلانی خریدهام
هر چند بیزبان شده بودم چو ماهیی
دیدم شکرلبی و زبانی خریدهام
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear