بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #20  
قدیمی 04-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



شکسته دل

ميخواهم برايت بنويسم، اما مانده ام که از چه چيز و چه کس بنويسم؟! از تو که

بي رحمانه مرا تنها گذاشتي يا از خودم که چون تک درختي در کوير

خشکم؟ از تو بنويسم که قلبت از سنگ بود يا از خودم که شيشه اي بي حفاظ بودم؟

امشب ازچه بنويسم؟از دستهايت که فقط سنگيني سيليهايت را به يادم مي آورد يا از

دستهايم که هر شب به سوي آسمان بلند ميکردم و از خدا به دعا ترا

ميخواستم و ديدگان باراني ام را همسفر دعاهايم ميکردم تا واسطه ي شفاعتم شوند؟

امشب از چه بنويسم؟از قلبي که مرا نخواست يا از قلبي که تو را خواست؟ شايد هم اگر

در دادگاه عشق محاکمه بشوم دادستان تو را مقصر نداند و بر زودباوري قلب من که تورا

بي ريا و مهربان انگاشت اتهام بزند...شايد از اينکه زود دلبسته شدم

و از همه ي وابستگي ها بريدم تا تو را داشته باشم به نوعي

گناهکار شناخته شوم.نه!نه! شايد هم گناه را بر گردن چشمان تو بگذارند که هيچ وقت

مرا نديد يا ديد و ناديده گرفت چون از انتخابش پشيمان شده بود...

مهرم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم که شايد دوري موجب دوستي بيشترمان شودو

تو معناي (دوست داشتن) يعني سفر به رويا را بداني.

شايد تو راست ميگفتي دوست داشتن حقيقتي بود براي شاد بودن قلبي که در قفس

سينه اش به ياد تو مي تپد. شايد از نظر تو دوست داشتن و مهر

ورزيدن بي معناست اما وقتي حضورش را در قلبت حس کني برايت معناي بودن ، ماندن و

خواستن را پيدا ميکند. چه سود که تو آنرا در قلبت حس نکردي و

معنايش را ندانستي ، از من بريدي و از اين آشيان پريدي مگر از من چه بد ديده بودي اي

نامهربان که ترکم کردي و دل برتنهائيم نسوزاندي.

اي کاش هيچ گاه نگاهمان با هم آشنا شده بود ، اي کاش هرگز نديده بودمت و دل به

تو دلشکن نمي بستم. اي کاش هيچ گاه عطر ياد و خاطرات گذشته در

مشام روحم باقي نمانده بود تا امروز مجبور به تحمل مجازات تنهايي شوم. اي کاش از

همان اول بي وفايي و ريا کاري تو را باور داشتم و اي کاش هيچ گاه

قدم در زندگي سردم نمي گذاشتي و من هيچ وقت صداي قدمهايت رادر کوچه ي بن بست

زندگي ام نشنيده بودم اما تو آمدي و در قلبم نشستي و معناي

دل بستن را به من آموختي اما زود رفتي و عهد ديرينمان را شکستي و دلم را به آتش

کشيدي و تا خاکستر آنرا بر باد ندادي که جاي پايت را پاک کني آسوده

نشدي.

تنها مرحمي که بر زخم قلب و روحم دارم اشکهاي لبريز از ملالي است که بي اختيار از

ديدگانم روان است . تو گريستن را با رفتنت به من آموختي .

انتظار باز آمدنت بهانه اي براي هاي هاي گريه هاي شبانه ام شد و علتي براي چشم به

راه دوختنم.

اما... امشب مينويسم تا تو بداني که ديگر با ياد آوري اولين ديدارمان چشمانم پر از اشک

نميشود چون بي رحمي آن قلب سنگين را باور دارم.

امشب ديگر اجازه نخواهم داد که قدم به حريم روياهايم بگذاري چون اينبار من اينطور

خواسته ام.

هر چند که علت رفتنت را نمي دانم و علت پا گذاشتن روي تمام حرفهايت را اما،...باور کن

... که ديگر باور نخواهم کرد عشق را...ديگر باور نميکنم محبت را...

و اگر باز گردي به تو نيز ثابت خواهم کرد...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها