بازگشت   پی سی سیتی > هنر > موسيقی Music

موسيقی Music مباحث مربوط به موسیقی و دانلود آهنگ به صورت کنترل شده

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 06-29-2010
SHeRvin آواتار ها
SHeRvin SHeRvin آنلاین نیست.
ناظر و مدیر بخش موسیقی و سینما

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: Tehran
نوشته ها: 4,838
سپاسها: : 1,717

2,520 سپاس در 663 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض موسیقی خوب ـ موسیقی بد چیست؟

موسیقی خوب ـ موسیقی بد

وقتی می گوییم این موسیقی خوب است و این موسیقی بد است، چه چیزی را مراد می کنیم؟





● تمایز میان مفاهیم زیبا و نازیبا از مفهوم خوب و بد

برای آن که در باره ی موسیقی خوب و موسیقی بد سخن بگوییم لاجرم ابتدا باید در باره ی مفاهیم "موسیقی" ، "خوب" و "بد" توضیحاتی ارائه گردد. ابهام و تاریکی باعث می شود دیالوگی شکل نگیرد و هر کس از ظن خود مفاهیم را تعریف نماید. وقتی نتوانستیم منظورمان را در قالب کلمات به دیگران برسانیم آن گاه گفتگو به بن بست می رسد، زیرا مراد گوینده از مفهوم خوب و بد ، چیزی است و شنونده آن را نحوه ی دیگری تفسیر می کند . ازاین رو به نحو مختصر به مفهوم شناسی پرداخته می شود تا از سوتفاهم احتمالی جلوگیری گردد. اما قبل از آن ضرورت دارد حساب دو مفهوم را در همین ابتدای راه از یکدیگر جدا کنیم و آنها را با هم مخلوط نکنیم. اولا مفهوم "زیبایی و زشتی" و ثانیا مفهوم "خوبی و بدی". گاهی می گوییم این درخت ، این لباس، این انسان و یا این موسیقی زیبا ( و یا زشت ) است. اما گاهی می گوییم این لباس ، این انسان، و این موسیقی خوب و یا بد است. ما هر لباسی را که زیبا می دانیم در هر شرایطی نمی پوشیم و معتقدیم لباس باید با جلسه یی که می رویم مناسبت داشته باشد. لباس مدرسه را در مهمانی و لباس مهمانی را در مدرسه به تن نمی کنیم. بنابر این با این کارمان می خواهیم بگوییم ممکن است این لباس زیبا باشد اما پوشیدن آن در فلان جلسه خوب نیست. درست مانند آن است که کسی در مرگ عزیزش پیراهن بسیار زیبای گلبهی و رنگارنگش را بپوشد. آن پیراهن زیبا است اما پوشیدنش در آن زمان بد است.

مفاهیم زیبایی و زشتی – خوب و بد (گرچه تفاوت هایی دارند ) اما از یک نظر به هم نزدیک می شوند. هر دوی این واژه ها کم و بیش ذهنی و نظری و در نهایت نسبی به نظر می رسند. به تعبیر دقیق و فنی ، این مفاهیم عینیت خارجی ندارند. یعنی زیبایی و خوبی و یا زشتی و بدی، امری نیست که من بتوانم آن را به شما نشان دهم. من می توانم خودکار روی میزم را ، درخت روبروی پنجره ی اتاقم را، کوه پرف را به شما نشان دهم و شما با دریافت تجربی آن را تایید کنید اما نمی توانم به انگشت اشاره به زیبایی و خوبی اشاره کنم زیرا آنها امری عینی و قابل مشاهده نیستند. وقتی می گویم شکوفه های این درخت به رنگ صورتی است شما با چشم های تان آن را می بینید و گفته ی مرا تایید و یا رد می کنید. اما اگر به شما بگویم شکوفه های این درخت صورتی است و چه زیبا است، شما ممکن است رنگ شکوفه ها را تایید کنید ولی از من بخواهید که زیبایی را نشان تان دهم و بپرسید پس چرا من زیبایی را نمی بینم؟ در این جا من هیچ دلیلی بر زیبایی آن نمی توانم بیاورم. زیبایی دیدنی نیست، حس کردنی است. از جنس دریافت های تجربی نیست و تماما از حوزه دلیل و گفتگوها بیرون است. فلاسفه معتقدند، وقتی کسی می گوید رنگ صورتی زیبا است ، او تنها دارد برای شما حالت درونی و احساس اش را بیان می کند . به واقع دارد به شما گزارش می دهد که من این رنگ را زیبا می بینم. زیبایی در بیرون نیست، بلکه حس درونی افراد است . اگر این استدلال را بپذیریم ، آن گاه نباید با افراد در باره ی زیبا یی و زشتی یک پدیده هم بحث کنیم و از او بخواهیم اقامه ی دلیل کند.

وقتی می گویم این موسیقی زیبا است، شما نمی توانید از من دلیل بخواهید زیرا همان گونه که گفتم نمی توان برای زیبایی دلیل آورد. اما شما از سخن من درمی یابید که من این موسیقی را زیبا حس می کنم و همه ی ماجرا همین است. ممکن است موسیقی که از نظر من زیبا است از نظر شما زیبا نباشد و بالعکس. یادمان باشد در باره ی زیبایی و زشتی چیزی بحث نکنیم که به جایی نخواهد رسید. این که چرا من این موسیقی را زیبا و شما غیر زیبا حس می کنید، مسئله ی دیگر است و ما در این جا به آن نمی پردازیم. به هر حال ما با جهان سلیقه ها و احوالات درونی انسان ها روبرو هستیم. تکثر سلیقه ها را به رسمیت بشناسیم و بدانیم تفاوت در سلیقه ها حذف نمی شود. و اصلا باید بگویم که چه خوب است که ما همه یک سلیقه نداریم، که اگر این چنین بود ، هنر خلق نمی شد و ما با جهان تکرارهای ملال آور مواجه می شدیم.

اما آن چه در این بحث می توان در باره ی آن سخن گفت، خوبی و بدی است. ( ونه زیبایی و زشتی). وقتی می گوییم این موسیقی خوب است و این موسیقی بد است، چه چیزی را مراد می کنیم؟ آیا "خوب و بد" هم مانند "زیبا و نازیبا" امری کاملا ذهنی و سلیقه یی است یا می توان آن را بین الاذهانی تلقی کرد. به این معنا مفهومی است که در میان یک جمع و از طریق ذهنیت جمعی خلق می شود ؟ آیا می توان معیاری برای خوبی و بدی موسیقی به دست داد و موسیقی ها را با آن سنجید؟ آیا معیار خوب بودن و یا بد بودن امور، می تواند همگانی باشد و یا به اشخاص بستگی دارد؟ همان گونه که ملاحظه می کنید ، این نوشته مدعی است موسیقی را می توان به خوب و بد تقسیم کرد و شاخص هایی برای شناخت موسیقی خوب و موسیقی بد به همگان ارائه کرد و در باره آن به گفتگو پرداخت.

باید مفهوم خوب و بد را از مفهوم زیبا و نازیبا جدا کنیم. بنابراین وقتی می گوییم این موسیقی خوب است، دقیقا منظورمان این است که این موسیقی خوب است و در باره ی زیبایی آن حکم نکرده ایم. و وقتی می گوییم این موسیقی زیبا است ، صرفا داریم در باره ی زیبایی آن حکم می کنیم و نه خوبی آن . از این رو ممکن است یک موسیقی خوب، اما نازیبا باشد و یا موسیقی بد، اما زیبا باشد. با تقاطع دو مولفه ی "زیبایی و خوبی"، چهار نوع موسیقی زیر به دست می آید:

الف) موسیقی زیبا و خوب
ب) موسیقی زیبا ، اما بد

ج) موسیقی نازیبا اما خوب

د) موسیقی نازیبا و بد
نیاز به یادآوری است که به صراحت بیان شود، مفهوم زیبایی و نازیبایی ، یک مفهوم کاملا شخصی و فردی است و به سلیقه ها و احوالات درونی افراد بستگی دارد. اما مفهوم خوب و بد، مفهوم عمومی و جمعی است. به این معنا که محصول تعاملات و مناسبات اجتماعی است .

در این قسمت ابتدا به مفهوم موسیقی و سپس به معیارهایی برای سنجش موسیقی خوب از موسیقی بد پرداخته می شود:

موسیقی، صدا و نوایی است که شنیدنش ( برای شنونده ی آن ) خوشایند باشد و از گوش سپردن به آن لذت ببرد. بر احوال درونی اش اثر بگذارد و او را دچار تحول نماید. موسیقی بیان احساسات است بدون آن که پای کلمه و واژه یی در میان باشد و نشان دادن امواج روحی فرد است ، بدون آن که از رنگ و قلم و نقاشی استفاده کنیم. موسیقی ارتباط ما را با جهان احساسات و احوالات درونی افراد را از طریق شنوایی فراهم می کند ، همان گونه که نقاشی و هنرهای تجسمی و ... این ارتباط را از طریق بینایی ایجاد می کند. این ها دو نوع از گونه های مختلف نسبت برقرار کردن با جهان است و هر یک درخور اهمیتند. گاهی با دیدن تصویر کودک در حال گریستن، به رنج او پی می بریم. ( تصویری که صامت است) و گاهی با شنیدن ناله یی از پشت دیوار ( بی آن که فرد گریان را ببینیم) به اندوه درونی کسی مطلع می شویم. موسیقی ، دروازه یی را یر ما می گشاید تا بتوانیم لایه های پیچیده و هزارتوی وجودی یک انسان را دریابیم. علاوه بر آن موسیقی فرصتی برای مان فراهم می آورد تا ما نیز با ناب ترین احساسات، با جهان رابطه برقرار کنیم.

موسیقی را عجالتا می توان به دو دسته ی بزرگ موسیقی که در خلق آن انسان دخالت دارد و یا ندارد تقسیم نمود. به این معنا که گاهی به موسیقی برمی خوریم که حاصل کار انسان است و گاه آدمی هیچ نقشی در خلق آن ندارد. سایر هنرها مانند نقاشی ، پیکرتراشی نیز چنین اند. ناله ی بلبل آشفته و عاشق در پرپر شدن گل معشوقش، ریزش آرام باران و صدای روح نواز آن ، در پیچیدن باد در لابلای درختان و زمزمه ی موسیقی وار چشمه یی جوشان و روان شدن آب و ... موسیقی است که آدمی در آن نقشی ندارد و بلکه صرفا مصرف کننده است و از شنیدنش لذت می برد. اما آن زمان که گوشه های حزین و ناله های "تار" را می شنویم ، با خود می اندیشیم که خدا انسان را خلق کرد و انسان گریه را. در این نوشته تماما به موسیقی "انسان ساخت" عطف نظر دارد ، همان موسیقی که ساخته و پرداخته ی انسان و رنج هایش است.



● با چه معیارهایی می توان موسیقی خوب را از بد تمایز داد؟

پرسش از معیار تمییز میان موسیقی خوب از موسیقی بد، تنها یک پاسخ ندارد. پاسخ هایی را می توان از رویکردهای متفاوت فراهم کرد. در این جا برخی از این رویکردها مورد واکاوی قرار می گیرد و سعی می شود ارزیابی روشنی از آن ها به دست آوریم.



● معیار موسیقی خوب و موسیقی بد در رویکرد روان شناسی

اگر بخواهیم معیار موسیقی خوب وبد را از نظر روان شناختی ملاحظه کنیم، باید به آثار و نتایج روانی گوش دادن به نوع خاصی از موسیقی نظر کنیم. به این معنا که ببینیم موسیقی که گوش می دهیم تبعات مثبت و یا منفی در ما ایجاد می کند. از نظر روان شناسی برخی از موارد مثبت روان شناختی مانند امید، شادابی، حس اعتماد، حس زیبایی، حس توانایی و آرامش، است. و برخی از مصادیق منفی مانند یاس، افسردگی، سیاه اندیشی، بی اعتمادی به دیگران، احساس بن بست و یا سایر حالات رنج آفرین درونی است. موسیقی خوب در رویکرد روان شناسی، موسیقی است که حالات مثبت مانند امید ، شادی و... در فرد ایجاد کند. و موسیقی بد موسیقی است که حس ناامیدی و یاس، افسردگی و ملال خاطر، تنفر و آشوب درونی و...را دامن بزند. البته ممکن است کسی مدعی شود که تنفر، افسردگی و ناامیدی و.. حالات خوبی است . در این صورت، مساله ی ما با این فرد، موضوع موسیقی نیست بلکه ابتدا باید در باره ی انسان سالم و بیمار به نتیجه برسیم.( موضوعی که خارج از بحث ما است). البته باید به هوش باشیم که حساب حزن متعالی و اندوه یک جان فربه را از آسیب های روان شناختی انسان های میان مایه و غم های سطحی روزانه جدا کنیم.



● معیار موسیقی خوب و موسیقی بد در رویکرد دین شناسی

در یک نگاه کلی، رویکرد دینداران به موسیقی را می توان در سه گروه طبقه بندی کرد. گروه اول از دینداران، با موسیقی مشکل بنیادین دارند و با هر گونه موسیقی سرناسازگاری دارند. از نظر آنان همه ی انواع موسیقی ها( فارغ از آثار آن) ممنوع است. درک دینی آنان چنان است که در به روی هیچ نوع موسیقی نمی گشاید. موسیقی گوش نمی دهند چون معتقدند از سوی دین منع شده اند. موضع این گروه را می توان "طرد گرایانه" نام نهاد، زیرا به طرد موسیقی می انجامد. اما گروه دوم از دینداران از موضع دیگری نسبت به موسیقی بی مهری می کنند. آنان موسیقی را امری بیهوده و لغو می پندارند. چیزی که بی اهمیت است و نباید وقتی را از ما بگیرد. بیهودگی که حتی ممکن است ما را از خدا و شرعیات غافل نماید. موضع این گروه را می توان موضع" بی تفاوت ها" نام گذارد. گروه سوم از دینداران با دو گروه اول متفاوت هستند. این گروه معتقدند نمی توان موسیقی را مطلقا قبول و با طرد نمود. بلکه در رویکردی شبیه روان شناختی به تفکیک و تمایز میان انواع موسیقی ها معتقدند. سنخ سوم دینداران را می توان " تمایز گذاران" دانست.

رویکرد سوم دینداران، به بحث هایی در باره ی موسیقی دامن می زند. سنخ سوم دینداران ، خود به دو دسته تقسیم می شوند. دسته ی اول کسانی هستند که موسیقی را به حلال و حرام تقسیم می کنند. و موسیقی خوب را موسیقی حلال و موسیقی بد را موسیقی حرام می دانند. ( البته در این که شرع کدام موسیقی حرام و کدام را حلال می داند، نیز اختلاف وجود دارد و در جای خود قابل توجه است). دسته دوم از گروه سوم دینداران ، افرادی هستند که عمدتا موسیقی خوب و بد را از طریق آثار و تبعات دینی آن مورد ملاحظه قرار می دهند. موسیقی خوب از نظر آنان موسیقی است که روحیه ی خداجویی و تمایل به سوی شرعیات را افزون کند و موسیقی بد آن است که رستگاری دینی را از آدمی بستاند و دینداری را ضعیف کند. کم و بیش سماع و موسیقی نزد عارفان معمول بود زیرا احساس می کردند از این طریق می توانند به شور عارفانه و احوال عاشقانه ی معنوی دست یابند. از نظر آنان نیز موسیقی خوب موسیقی است که معنویت و روحیه ی تعالی جویانه را تقویت نماید. البته حزن عارفانه و استعلایی که وجود آدمی را با هستی گره می زند، حزن زیبا است. موسیقی خوب در رویکرد عارفان، موسیقی است که نگاه آدمی را از سطح زندگی روزمره و تکرارهای ملال آور به سوی امری پاک و عمیق می کشاند. موسیقی خوب سبب می شود راه تاملات حزین جان های فربه ، باز شود. همان گونه که غروب خورشید، ناله ی تار، و شعری عارفانه، تنهایی وجودی اش را با یادش می آورد و قطره های اشک از گوشه ی چشمانش جاری می شود. او در اندیشهٔ عمیق انسانی است و با غم های روزانه و سرخوردگی های اجتماعی – سیاسی و یا ناکامی های فردی ، بسیار فاصله دارد
__________________

and the roads becomes my bride

پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها