بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ

فرهنگ و تاریخ تاریخ و فرهنگ - مطالبی در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران و جهان اخبار فرهنگی و ... در این تالار قرار میگیرد

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 07-01-2010
bad boy آواتار ها
bad boy bad boy آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 117
سپاسها: : 12

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض 13تیر جشن يادمان آرش كمانگير

13تیر، تيرگان روز از تير ماه، جشن يادمان آرش است وچه پرشكوه است پيمان ما براي پاسداشت نام ايران جاودانه در گستره گيتي.



داستان آرش:

آرش زه كمان را كشيد، تا انجا كه بازوهاي ستبرش كمان شدند و جانشين تيري كه از چله كمان رها شد …

داستان آرش كمانگير، داستان پیکار تا سرحد مردن و شهادت است. قصه آشناي پهلوانان ايراني وجنگ ايران وتوران. داستان چشم آرزومند مردمي كه دوخته به كمان مرد دليري از تبار ايرانيان آریایی نژاد بود .

آریامردي كه مهم نيست نامش آرش بود يا ارخش، اشک بود یا ارشک؛ مهم نيست كشاورز بود يا سپاهي. تنها مهم است كه از تبار ايراني بود وبه راد مردي مشهور.

"منم آرش، سپاهی مرد آزاده... مجوییدم نسب، فرزند رنج و کار"



چون افراسياب بيدادگر شاه توران زمين را ديد پيراهنش راپاره كرد وگفت:

تن من را نگاه كن كه تندرست است اما مي دانم در راه انداختن اين تير مي ميرم ونشان ايران زمين برآسمان بوسه خواهد زد.

"که تن بی عیب و جان پاک است"



آنگاه آرش از بلندترين قله هاي البرز بالارفت، جايي كه سرش به آسمان مي ساييد وتير كوچكش را از چله رها كرد و خودش جان سپرد.
مي گويند سرداران ايران و توران روزها پشت سرآن تير دويدند و راندند و با چشم هاي شگفت زده ونگرانشان ديدند، چگونه تير آن رادمرد افسانه اي بر درختي بزرگ وتنومند، كنار ساحل رود جيحون فرود آمد.

"ولی، آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است؛ فرورفتن به کام مرگ شیرین است؛ همان بایسته ی آزادگی این است."



بازهم مي گويند همان موقع بود كه روح از چله رها شده آرش آرام گرفت. بركنار درخت گردويي هزار فرسنگ دورتر از دماوند؛ و منوچهر شاه ايران زمين آن درخت را نشان آرش خواند.
درختي كه تيري چوبي را در قلبش پذيرفته بود. تير كوچكي كه نشان تمام جان وعشق و آرزوي ايرانيان بود.

"آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش؛ کار صدهاهزاران تیغه ی شمشیر کرد آرش"



سخنی با آرش:

مي دانم بسیار بزرگ و بزرگوارتر از من و بسیاری دیگر از ایرانیان بوده ای. اما هيچ عنواني را كنار نامت نمي آورم، چراكه مي پندارم كه هر عنواني جز نام تو از مرتبه ات مي كاهد وچهره ي مينويت را مي آلايد.

نام تو به فره نام ايران است و بلندي قامتت به بلنداي دماوند سپيد يال، چنان كه بستر سينه ات را به فراخي دشت ميشان دانسته اند؛ و سياهي گيسوانت به شب هاي مخملين سبلان ایران زمین مانند شده.



آرش! دوست دارم بدانم آن شب برتو چه گذشت، آن شب تاريك پس از شكست از افراسياب بیگانه.
آن شب كه منوچهر شاه بی کفایت پیشدادی مردانش را واداشت در كوچه پس كوچه هاي ايران فرياد زنند وكمانداري شيواتير را بجويند؛ كه بر البرز كوه برآيد وجنگ اهريمنانه تورانيان را به تيرپراني به پايان برد.



آن شب تو دربسترت خفتي يا گريستي؟

شايد آن شب هزاران نفر خفتند وگفتند: ما را چه به شيواتيري و مرزاندازي كه لقمه ناني مي خواهيم از براي زندگي چه درايران چه در توران زمين. و هزاران افسوس که چه اندیشه ناپاکی.

"غیرت اندر بندهای بندگی پیچان، عشق در بیماری دل مردگی بی جان"



وچه هزاران هزاري كه گريستند از ناتواني و درماندگي؛ و چه سربازان و سردارانی که نالیدند از بی کفایتی حاکمان؛ وچه زن ها كه نفرين گفتند افراسيابان را كه غارتگران شادماني ايران بوده اند.

"کودکان بر بام، دختران بنشسته بر روزن، مادران غمگین کنار در، مردها در راه."



من مطمئنم كه آن شب تو نخفتي و نه گريستي، تو انديشيدي كه آرش از اين خاك است كه معنا مي يابد و ميان آرش و خاك، خاک پاک و اهورایی را برگزيدي.



آرش! دوست دارم بدانم آن لحظه كه برهنه شدي تا پيچاپيچ اندامت را نمايان كني كه بگويي تني سالم به نبرد دشمن آمده افراسياب در دل چه مي انديشيد؟

"دشمنانش در سکوتی ریش خندآمیز، راه واکردند"



او تيرت را هرآيينه كوتاه پر مي پنداشت كه بلندي انديشه اش به كوتاهي علف هاي هرز كنار جيحون بود.
افراسياب و دیگر ایران ستیزان غافلند كه اهورامزدا سرزمين خود ايران را به فره ايزدي پاس مي دارد و فرشتگان پاک را فرمان مي دهد راهي پديد آرند كه تير تو، تير ايران، چنان شتابان و راست رود كه نيم روز بعد بر كهنسال گردويي فرود آيد و آنجا مرز ايران كه نه، نقطه ستايش عشق باشد.



آرش! اما يك پرسش وپاسخ تاریخي كه سرانجام خود يافتم، آنگاه كه سرگذشت مقدس ایران را مي خواندم وجابجايش از ياري فرشتگان به فرمان پروردگار یکتا مي ديدم، مي انديشيدم اگر ايران سرزمين برگزیده اوست، پس چه نيازي به تو و به رستم، به کاوه و به آریوبرزن، به سورنا و به همت، به باکری و سرافراز؟ كه او مي توانست خود به دست معجزه ايران را از مکر كژانديشان واهريمن خويان نگاهبان باشد.



خواندم، خواندم و اندیشیدم تا ديدم كه هيچ معجزه اي نيست مگرآن كه آغازي زميني داشته باشد.

چرا که یزدان پاک خود فرموده است: همانا خداوند سرنوشت هیچ تباری را دگرگون نمی سازد مگر آن که خود بخواهند.

و تو نقطه آغاز آن معجزه بودي ودانستم كه معجزه اي در كار نخواهد بود مگر آن كه ما بخواهم. معجزه از دل ما آغاز مي شود و آب را مي شكافد و باران را فرمان بارش مي دهد.

بي تو و پاك انديشي ات ، خداوند توانا هيچ فرشته اي رافرمان نمي داد كه تير را هزار فرسنگ آن سو فرود آرند و ايران را بگسترانند تا ان سوي فرغانه.

اگر پري نهفته رخ است وديو در كرشمه حسن؛ منم كه پري را رانده ام وديو را خوانده ام.

کنون دارم به پاس اين یافته، خود را عادت مي دهم كه در انتظار هيچ معجزه اي نباشم، هيچ چيز براي سرزمين اهورایی ایران رخ نخواهد داد مگر آن كه من بخواهم، تو بخواهی و ما بخواهیم.

"در این میدان، بر این پیکان هستی سوز سامان ساز، پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز"



روزهاست كه در پي كمان خود هستیم. كمان ما ديگر آن چوب خم شده و زه پوستينش نيست. كمان ما از جنس امروز است و تيري مي خواهیم كه چون به پرواز درآيد خاك سپند ایرانمان را معنايي ديگر بخشد. ما بر دماوند مي ايستیم، اما تيرمان نه در گستره خاك كه بر بلندای آسمان مي رود ومي رود، بي فرود تا ايران ما دوباره معنا بگيرد وبر صدرگیتی نشيند.

"شعله بالا می رود پرسوز"



صبحگاه سیزدهم تیرماه به احترام نام تو و به عشق ايران زمين، یادی از تو خواهیم کرد، چنان كه نیاکانمان در جشن تیرگان مي کردند، و خداوند را با عشق مي خوانيم كه كشتزارهامان سرسبز وبارور باشد و دلهامان شاد، ایران سربلند باشد و فرزندانش مایه افتخار.

باشد آنچنان كه ذره ذره پراكنده برخاك ايران آریایی، از هرجا گلي رويد وچشمه اي جوشد و همگان همه با هم نام سرزمين مادري را فرياد زنند.
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها