نههههههههههه
پشه نداشت اصلا
صبح هم دیده نمیشدم لابه لای پتوها

تازه شب یه جوری خوابیده بودم که گشت ارشاد آفرین میگفت اگه منو میدید
شالمو سه دور دور سر و پیشونیم پیچونده بودم فقط چشام معلوم بود

چادر بود خودم نرفتم توش تا رمانتیک و شاعرانه بخوابم زیر آسمون و لب ساحل و ....

آب صبح گرمه گرم بود!
سرما هم نخوردم هر چند با هر بادی مریضم اما خدا رحمم کرد اونشب
در ضمن من مهربون تر از این حرفام

قبلا هم اومدم براشون شعر مازنی گذاشتم

دوسشون دارم بابا

امروز با شکوفه هم حرف زدم
همدلی کردم بسی با مازنی ها جان من
شعر سرودم