اینجا بدون من فیلمی قابل تحسین از بهرام توکلی که باید از نو شناخته شود ( نقد تحلیل و توضیح ابهامات)
مقدمه :
فیلمهای زیبایی هستند که در مورد اونها چیزی ننوشته ام و آنها را به سلیقه ی خود بینندگانی که از دوستانم هستند واگذار کرده ام
اما
اینجا بدون من فیلمیست بسیار درخور توجه و زیبا که اگر بر اثر غفلت یا بی حوصلگی درست به ذره ذره قطعات اون دقت نشه فیلم در حد یک فیلم هندی یا فیلم فارسی , سطحی و یا گیشه ای میشه
فیلمی که در سکانسهای به ظاهر حاشیه ای مثل شیرینی پخش کردن مادر در محل کار با صدایی مبهم و گم در شلوغی سارا (همکار مادر) میگوید هم شیرینی عروسیه هم بازنشستگی قطعات پازلی رو به دست ما میده که بپذیریم هیچ طور دیگری نمیتوان انرا و داستان فیلم را چید , که این فیلم فقط یک پایان دارد یک دریافت دارد یک داستان دارد
گاهی زیبایی ها و لذات ناب یک اثر را دوست داری برای خودت نگه داری چون اونها رو بی توضیح و با حس دریافت کرده ای و توضیح و تزریق لذت ان به دیگران ان مزه شیرینی که برای خودت داشت را نمیتوان به آنها داد
اما اخر پرحاشیه و ابهام زای این فیلم که برای حل ابهامات ان تمام کلید ها و
توضیحات در بطن فیلم پیشتر داده شده و عدم پرداخت به اونها در هیچ کدام از نقدها و نوشته هایی که از ان دیدم و حتی برداشتهای غلط و حمله های کاملا اشتباه به این فیلم باعث شد دوست داشته باشم لذتی که از این فیلم بردم را سعی کنم بازنویس کنم
شاید همه مثل
من پیشتر فیلم زیبای تاوان _کفاره_ اقای رایت رو ندیده باشند
شاید همه حوصله نکرده باشند دقائق پایانی فیلم را هم دیده باشند
اما نه مگر که کلی شاهد و مثال ریاضی وار و دقیق پیشتر برای حل مساله در فیلم گنجانده شده بود نه مگر واضح تر از این که اقای توکلی برای انکه تفسیر و تحلیل سطحی نکنیم و به اشتباه نیفتیم و گیج نشیم ده ها سکانس از جمله این جمله کلیدی که "حتی اگر خودمم(احسان) گیج شدم که حقیقت و خیال کدومه لااقل مطمئن هستم که دیگه به اون خونه بر نمیگردم و روی اون کاناپه دراز نمیکشم که به رفتن فکر کنم و این مرز واقعیت و خیاله" و بلافاصله در سکانس بعدی میبینیم احسان روی کاناپه س و توی فکر ! از این سیگنال قوی تر برای اینکه بقیه داستان از اونجا به بعد به علت اینکه دیگه احسان اطلاعی از اتفاقات و اخبار و مادر و خواهر نداره چون برای همیشه اونجا رو ترک کرده , توسط خودش در فیلمنامه ای که احتمالا سالها بعد شروع به نوشتنش کرده تعمدا عاقبت به خیری رو رقم زده برای کسایی که هنوز توی ذهنش نمرده اند اما شاید واقعا مرده باشند و خودکشی کرده باشند
نظر
من و احتمالا نظر احسان این هست که کمی بعد از سفر احسان , مادر شیر گاز رو یه شب باز میکنه و تمام ....
اما احسان با اینکه این مساله رو میدونه اما دوست داره در فیلمش در داستانش ادمهایی که شاید باید پیششون میموند و نموند و شاید مردند رو زنده نگه داره
اگر حقیقت محاله فرض محال که محال نیست
اگر در حقیقت مادر
من به ارزوهاش نرسید اگر نتونست ازدواج دختر و خوشبختی پسرش رو ببینه اگر نوه ش رو بغل نگرفت چرا
من در داستان خودم این مادر رو خوشبخت نکنم و به ارزوهاش نرسونم ؟
"کسایی که پشت سر هم یه فیلمو دو بار تماشا می کنن به نظر آدمای عجیبی میان اما این احساسیه که نمی شه به همه توضیحش داد. وقتی هنوز شخصیتای یه فیلم تو ذهنت زنده ان و دارن نفس می کشن می تونی روی پرده به چشماشون خیره بشی. می تونی باهاشون حرف بزنی. می تونی سرنوشتشونو تغییر بدی. اینطوری می تونی واقعیتو به شکل خواب و رویا بازسازی کنی. می تونی توی صندلی سینما فرو بری. لحظه ای که چراغا خاموش مي شن معجزه اتفاق می افته.درست تو لحظه ای که حس می کنی هیچ راهی برای فرار باقی نمونده مهم فقط اینه که با همه توانت بتونی ادامه بدی همه چی درست از همین جا شروع میشه..."
بار اول که فیلم رو میدیدم تا قبل از اینکه تمام بشه و تا قبل از اینکه قسمت خیالی داستان شروع بشه واقعا فیلم
من رو مجذوب خودش کرد
وقتی سیل اتفاقات خوب سریعا پشت سر هم رخ داد احساس کردم مثل خیلی فیلمهای ایرانی هپی اند وقت خودم رو تلف کرده ام و دوباره که به چند دقیقه پایانی فیلم رسیدیم فهمیدم که توکلی با این فراز و فرودش با
من چه کرد
من هم بار اول گول خوردم و لذت همینه که همون بار اول این مساله رو بفهمی که چه اشتباهی کردی .
زیبا بود دوستان و
من بسیار پسندیدم
و بسیار دیدم دوستانی که متوجه نشدن که اخر داستان تعمدا شبیه فیلم هندی بود و داستان واقعی بعد از ترمینال رفتن احسان دیگه تمام شد و اطلاعاتی حتی خود احسان هم از واقعیت نداره
شما دوست دارین دوستانتون که مفقود شده اند به طرز فجیعی کشته شده باشند یا اگر امکان این خیال وجود داره که اونها رو یه جای خوب و باصفا متصور شی انجا باشند ؟ شمایی که تخیل قوی ای دارید و همه میدونن که میتونین بنویسین فقط شرایط زندگی مادر و خواهر ه که نمیذاره شمایی که یه گروه مافیایی دنبالتونه و اسلحه لای مجله فیلماتون قایم میکنین ؟