بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > زبان ادب و فرهنگ کردی

زبان ادب و فرهنگ کردی مسائل مربوط به زبان و ادبیات و فرهنگ کردی از قبیل شعر داستان نوشته نقد بیوگرافی و .... kurdish culture

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 12-02-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض به عشق سید علی اصغر زنده ایم



به عشق سید علی اصغر زنده ایم


سالهای دور و نزدیك در گفت و گو با علاءالدین بابا شهابی

فیض اله پیری


سیدعلاءالدین بابا شهابی نوه پسری مرحوم »سید علی اصغر كردستانی« استادمسلم آواز و صاحب صدای ماندگار موسیقی كردی است. چهره اش نسبتا شادمان و جوان مینماید. سال 1318 در محله چهارباغ سنندج به دنیا آمد. نسل سوم،میانی و همسالان بابا شهابی او را خوب می شناسند و به یاد دارند. موسیقی و ورزش راتوأم از كوچه پس كوچه های چهار باغ به دنیای مدرن امروز آورده و شاگردانی بزرگ دراین عرصه ها تربیت كرده است. »نجم الدین غلامی« و »ارژنگ كامكار« در موسیقی، »بیژن ذوالفقار نسب« مربی سرشناس فوتبال و »كامران نجات الهی« و... همگی در مكتب بابا شهابی تلمذ كرده اند كه هر كدام به رسم شاگردی واستادی هر از چند گاهی از اویاد می كنند.
ذوالفقار نسب چندی پیش درتلویزیون بودن خویش را مدیون این استادفرهیخته دانست ودر »سوئد« نیز »نجمه« به دیدارش آمد واستاد را دوباره پس از سالهای طولانی ستایش كرد.
بابا شهابی تحصیلات مقدماتی را در سنندج گذراند و سال اولدبیرستان به رادیو سنندج دعوت شد و با مرحوم »حسن كامكار« - پدر كامكارها - همكاری خود را آغاز كرد. خود نخستین بار اثر ارایه و مرحوم كامكار آن را تبدیل به نت وآهنك كرد و بعدها در صدا و سیما اجرا شد.
همزمان دو كار دیگر با نامهای »ساقی سهروی باڵات « را به »ایرج عندلیبی« پسر عموی »جلیل عندلیبی« داد كه به قول خودش »گل كرد« و این آغاز رسمی فعالیت هنرمندی جوان بود كه در 15 سالگی به موسیقی روی آورده بود.
كار اصلی بابا شهابی ورزش فوتبال بود. اوادبیات فارسی و زبان عربی تدریس میكرد اما انتقال او به تهران و عشق وعلاقه اش به موسیقی والبته آشنایی با هنرمندان بزرگ او را از فوتبال دور و در موسیقی غرق كرد.
حكایت های آن سال و دیدارش باهنرمندان بزرگ را در گفتگویش با سیروان به یاد می آورد. خود می گوید: سال 46 به تهران رفتم. درتهران دوره موسیقی كوتاه گذراندم وبا اركسترهای »مفتاح« و »كردی تهران« همكاری ام آغاز شد. »وطن«، »گل اندام« از اولین كارهایم بود كه براساس ملودی خودم،‌ استاد حسن كامكار آن را ساخت. اما سومین اثرم با عنوان»نامه وێ بۆ چیمه ئاهه نگ و به زم و ره زمی سه ر چنار« مرحوم كامكار خود با ذهن خلاق و هرمندانه اش ساخت. این آهنگ پنج مصراع و به گمانم شعرش مربوط به ماموستا »هه ردی« بود.
‌هنرمندسالهای دور و نزدیك كردستان كه 50 سال است در عرصه موسیقی، ماندگاری صدا را دنبال می كند، به گفته خود تنها پنج یا شش آهنگ را در سنندج ساخته واجرا كرده است. درتهران برای اركستر بزرگ صدا و سیما حدود ، 60 كار زیبا و برای اركستر مفتاح و سنتی نیز بیش از 40 اثر اجرا كرده است. صدای عندلیبی و روح لطیف و دلنوازش د ركاست »پائیز پائیزه« رامی توان احساس كرد،‌آن گونه كه می شود »از باده ی گویا« ی او طلب آرامش نمود.
او البته در این دو اثر كه اولی سال 69 و دومی توسط »ذوالفنون« درسال 71 منتشر شد چند آهنگ فارسی رانیز اجرا كرده اما در سی دی »شنه ی به ر به یان« در لندن و»هاورازی دڵ« برای اركستر بزرگ تهران زیباترین ملودی های كردی را به كام تشنه ی عاشقان هنر می نشاند.
بیژن كامكار چندی پیش در گفت و گو با سیروان ازروزگاری سخن گفت كه پدرش برای راه اندازی اركستر موسیقی كردی سرزمین كردها را زیر ورو می كرد، اما بابا شهابی امروز اگر چه به بازاری شدن موسیقی انتقاد دارد كه درهمین گفت و گو به آن اشاره می كند، لیكن او از آنچه كه آن را »شكوفایی موسیقی كردی« می نامد، ‌خوشحال است. او محفل آن زمان موسیقی و عصر پدر كامكارها را یادآوری میكند و می گوید: »در آن زمان ماموستا حسن كامكار بود و چند نفر دیگر كه اركستررادیو را تشكیل می دادند. تلویزیون هنوز نبود . آقایان »نوروزی« و »رومی« آواز میخواندند. آقای »نوبری« دایی عندلیبی ها قبل از ما آمد. بعد ها ما و »مظهر خالقی« و »جلیل« و ... آمدیم.

*
با مظهر خالقی چگونه آشنا شدید؟

- با مظهر خالقی درتهران آشنا شدم. حدود سالهای 46 تا 55 با هم بودیم. من و مظهر نزدیك به یازده سرود به صورت مشترك با هم خوانده ایم كه هیچ كس نمی داند این صدا، صدای دو نفر است. همه فكر می كنند یك نفر آنها را خوانده است. در آرشیو تلویزیون كرماشان موجود بود. الان نمی دانم بر سرش چه آمده است! به نظرم الان قابل پخش نباشد.
بابا شهابی اگرچه سه سال بعد از مرگ سید علی اصغر (پدر بزرگش ‌) به دنیا آمد،‌اما خود می گوید: ازاو تاثیر پذیرفته، آن گونه كه به عشق او زنده است: »وقتی استاد سید علی اصغركردستانی فوت كرد من سه سال بعد به دنیا آمدم، بنابراین شناخت تحقیقی و جامع درباره او ندارم. البته ناآشنا نیستم. اما »حمه حمه باقی« شناخت تحقیقی حیات او را دنبال ومنتشر كرد. برخی روابط خانوادگی در بین ما بود كه طبیعتا در این كتاب منتشر نشده است.
او می گوید كه در زمان ما خانواده ها حاضر نبودند فرزندانشان را آن گونه كه تبدیل به فرهنگ شود،‌به مكتب موسیقی بفرستند، اما امروز فضا متفاوت و بسیار عالی است.
با این شرایط آینده موسیقی كردی روشن است؛ هر چند كه متاسفانه عده ای موسیقی را فقط با هدف مادی،‌نه با انگیزه خدمت به فرهنگ و هنر كردی دنبال میكنند.
به اعتقاد بابا شهابی اگرچه تعداد هنرمندان نسبت به گذشته افزون گشته است اما تولیدات موسیقی از نظر كیفیت نسبت به گذشته قوی نیست. دلیل آن هم این است كه عده ای موسیقی را از جنبه ی مادی دنبال می كنند. نوازندگان هنرمندان ماقبل از اینكه به فكر تولید موسیقی باشند،‌در فكر بازاریابی هستند. زندگی مادی شده و موسیقی و هنررا هم در بر گرفته است. موسیقی به عنوان كالا فروخته می شود. قبلا موسیقی به خاطرعشق به موسیقی و فرهنگ بود اما امروز به جرات می گویم به خاطر تنگناهای مادی است. البته نباید تقصیر را به گردن خواننده هایی انداخت كه به دنبال پول هستند. فضا اینگونه شده است. من هم باور ندارم كه حتی افرادی مثل ما به این راه بروند. البته خداآن روز را نیاورد.
آنچه كه این هنرمند را تا به امروز نگه داشته تنها عشق به موسیقی است.
این را بارها درمیان گفته هایش بیان می كند. از نگاه او موسیقی روح فرهنگ جامعه است. اگر موسیقی نباشد فرهنگ معنی ندارد. برای اثبات گفته های خود به بابا طاهر استناد می كند:

تن بی عشق را افسردن ولا
هر كه عشقی ندارد، مردنولا
هركه نیست ثابت در ره عشق
ذره ذره به آتش سوتن ولا

و باز این گونه ادامه می دهد: اگر موسیقی نباشد، اگر عشق نباشد، مردم چگونه روحیه بگیرند؟ جامعه ایكه در آن عشق و هنر و موسیقی نباشد،‌مرده است.
در میان مصاحبه آن گونه كه گویی تنها این دیدارها ست كه آن خاطرات را به یادش می آورد، گاهی در خلسه ای غمگین فرومی رود وباز لبانش همرنگ موهای سپید او می شود. زیر و بم نگاه و احساس او هر كدام روایتی به دنبال دارد: ‌دلیل رفتن من از سنندج انتقال به تهران بود. آنجا ازدواج كردم و همسرم از فامیلان خودم است. یادش به خیر،‌تازه با یوسف زمانی آشنا شده بودم! زندگی ام را مدیون او هستم. روزی مرا صدا كرد و از من خواست كه موسیقی را به صورت جدی تر واصولی دنبال كنم. درآن زمان بزرگان موسیقی ایران در اركسترهای گلها وباربدبودند. »فرهاد فخرالدینی«، »كسروی«، »فریدون ناصری«، »مرتضی حنانه«‌و ... همگی بودند. آ‌شنایی من با هنرمندان باعث حضورم در اركسترهای بزرگ شد. الان سالهاست ازآن خاطرات می گذرد. سخن گفتن از این ایام خاطرات خاص خود را برایم زنده میكند.

*
نمی خواهی به كردستان برگردی؟

- من البته با این آب و خاك زندگی كرده ام، اگر چه در تهران باشم. سالی حدود دوبار به كردستان می آیم. برادرانم ، خواهرانم و دیگر نزدیكانم اینجاهستند. البته من نمی توانم برای همیشه به كردستان برگردم. فرزندانم در تهران مشغول شده اند. من هم مجبورم بمانم. یكی از فرزندانم دكترای مدیریت را تحصیل می كند و در وزارت معادن و فلزات جایگاهی خوب دارد.
حتی اگرخودم هم بخواهم به ملاقات او بروم، باید از منشی اش اجازه بگیرم!
در آلمان وسوئد و نروژ هم پیشنهاد كردند بمانم، اما من نمی توانم از خانواده ام جداشوم.
»
دكتر ذوالفقارنسب« كه دومین طعم حضور در جام جهانی را به ایران چشاند، هم محله ای و شاگرد استاد بابا شهابی است. آنان فرزندان چهارباغ هستند . هنرمندان امروز نظیر» ارژنگ كامكار« و »نجم الدین غلامی« هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی كردی نیزدر كلاس درس این استاد حضور داشته اند.
شنیدن ناگفته ها وحضور این هنرمندان دركلاس بابا شهابی جالب است. در این زمان خنده اش می گیرد و می گوید: »نجمه« از همان كودكی صدایی خوش داشت. او البته خیلی زرنگ بود.. دكتر نجات الهی هم شاگرد من بود. او اهل بیجار بود. الان خیلی یادم نیست، اما همه با وفا هستند و معمولا احوال ما رامی پرسند
هنگامی كه »ناصر رزازی« به عنوان هنرمند رسمی در كردستان فعالیت داشت، »بابا شهابی« در تهران بود. اما خود می گوید به آثار هنری او علاقه منداست.
از میان شاگردان این استاد موسیقی، »ارژنگ« به همراه برادرانش راه پدر راادامه و گروه موسیقی»‌كامكارها« را به همراه برادرانش تشكیل داد، نجمه، نغمه های ناب می خواند و بیژن در فوتبال مرتضی گشته است.
*
استاد، در سالهای اخیر حضورشما در محافل
عمومی كمرنگ شده است. مردم منتظر حضور شما هستند. به نظر می رسد شما
سكوت كرده ای ، این سكوت را كی می شكنی؟

- من سكوت نكرده ام در تهران فعال هستم. در شورای موسیقی بودم والان هم در اركستر بزرگ در تهران هستم. من بدون دعوت به جایی نمی روم، دوست ندارم. قبلا از سنندج و مهاباد و دیگر شهرهای كردنشین دعوت می شدم. ‌من الان در تهران هستم. گروه كامكارها هم مستقل است و به كسی غیر از خودشان راه نمی دهند. عندلیبی هاهم گروهی مجزا دارند. من هم خودم البته گروه دارم اما بیشتروقتم را در اركسترها می گذرانم.

از مجموع نزدیك به 200 آهنگ كه بابا شهابی درطول نیم قرن حیات هنری خود را اجرا كرده،‌ بیش از 50 آهنگ را قبل از انقلاب اجراكرده و به گفته ی خود حتی روی اشعار آهنگهایش خیلی حساس است.
در پاسخ به سئوالی
مرتبط با این موضوع می گوید:
شعرها را خودم انتخاب می كنم. به نظرم نمی آید كه شعر سبك انتخاب كرده باشم. سعی كرده ام ضمن اینكه كار موسیقی انجام می دهم،‌خدمت فرهنگی هم بكنم. می خواهم مردم همچنانكه »كریم كابان« ، »حمه جزا« ، »علی مردان« و »طاهر توفیق« را می شناسند ، ماموستا »گوران« و »وفایی« و »طاهر بگ« و دیگر شاعران را هم بشناسند. هدفم تنها خودم نیست. هدفم این است كه افراد غیر كرد هم بدانند ماشاعران بزرگی داریم. مولوی كرد با مولانای بلخ تفاوتی ندارد
او دوباره ازاستاد مسلم موسیقی كردی مظهر خالقی، سخن می گوید كه پنج سال پیش در لندن به كنسرتش آمدو در دو روز تمام خاطرات سالهای دور را مرور كردند،‌سپس او را به پدر بزرگش »سیدعلی اصغر كردستانی« آوازخوان بی نظیر كرد ربط می دهد كه صدای شیشه ای او، آن هنگامكه دختران و زنان بر سر طناب ها لباس آویزان می كردند، بر فراز بلندیهای صلوات آباد، فضا و مردم را روحی تازه می بخشید، صدایی كه به قول بابا شهابی ماندگار است ومانا. آری »صدا، صدا، است كه می ماند«.
با هر آنچه كه تصور كنی در فضای صدای ناب این هنرمند كرد فرو می رود و آنگاه آهی از دل می كشد و می گوید: همه ما به عشق سید علی اصغر زنده ایم. او تنها متعلق به خانواده ما نیست. سید علی متعلق به تمام كردها و عاشقان هنر است. همانطوری كه ما تعصب او را می كشیم،‌ دیگران هم اینگونه اند و به او ادای احترام می كنند. او هنرمندی ابدی و افتخار آمیز برای كردهاست. صدایش هنوز كه بعد از سالها می شنوی،‌خیال می كنی همین دیروز خوانده است.
بابا شهابی خود اینك به همراه فرزندش شاهین و شهرام وآرش در علم و هنر ورزش پای جای پدر نهاده اند و در تهران ساكن اند.
یكی از فرزندان این نواده سیدعلی اصغر با خانواده »‌خیابانی« های تبریز وصلت كرده است. بابا شهابی اگر چه سالهاست در تهران زندگی را به سر می برد، اما همچنان در هنر و زندگی اش در پی احیای فولكلور كردی است.
او موسیقی را تا به امروز دنبال كرده و در بهار كوتاه جوانی نیز از فوتبالیستهای سرشناس كردستان بود كه بعدها در كسوت مربیگری نیز فعالیت كرد.
وی به مدت11 دوره د رمسابقات فوتبال قهرمان وآموزشگاههای كشور شركت داشت وهشت سال مربی تیم باشگاه تاج (استقلال كردستان) بود.
تاج كردستان آن سالهابهترین تیم غرب كشور بود و بعد از تهران، تبریزو اصفهان مقام چهارم كشور را كسب كرده بود. بابا شهابی با افسوس از این قهرمانی ها یاد می كند به گفته او دیگر خبری از آن سالها نیست، آه!
گفت و گوی ما با این هنرمندورزشكار كرد در تازه ترین سفراو به زادگاهش صورت گرفت.

منبع : http://www.sanandaj-love.blogfa.com/

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها