ورزش در شاهنامه
ورزش و شاهنامه
فرهنگ ورزش در شاهنامه
پیش از شروع:
فردوسی و شاهنامه، دو نامی که بزرگی را در ذهن تداعی می کند و ریشه دار بودن و غنای فرهنگی و هویت داشتن ملتی را فریاد. بدون شک سختن گفتن درباره شخصیتی همچون فردوسی و اثری بزرگ چون شاهنامه کاری نیست که در این مجال و مقامی بگنجد و از قلم همچو منی با بیانی الکن ساخته باشد. اما اگرجرأت و جسارت قلم زدن در این باره را ندارم لااقل می توان احساسی را که از خواندن و مطالعه و سرو کله زدن با صفحات و ابیات مختلف آن به بنده دست داد بیان کنم، احساسی که با " افسوس" و اندوه همراه بوده و هست. افسوس از اینکه چگونه می شود باور کرد ملتی با داشتن این تاریخ این سابقه، این فرهنگ، این کتاب، این حکیم، امروز" جهان سومیش" بخوانند و بدانند...؟! این احساس وقتی بیشتر بر روح و فکر خواننده سنگینی می کند که بدانیم فردوسی فقط یک نفر از انبوه چهره های برجسته و تاریخی این مملکت و شاهنامه فقط یکی از آثار نفیس و معرف فرهنگ و تاریخ این سرزمین است. شخصیت و کتابی که با ایجاد حس غرور و اعتماد به نفس و شخصیت بخشیدن خود به تنهایی می تواند استقلال و ترقی ملتی را تضمین کنند.
بگذریم از اینکه این ملت علاوه بر این صاحب" کتاب کتابها" هم هست و خود را رهرو شخصیت تابناک و قهرمان بی همتای همه عرصه ها یعنی علی(ع) می داند که می توانند جهان را از بند نجات دهند و به سمت سعادت و رستگاری رهنمون کنند، بگذریم.
سخن کوتاه اینکه شاهنامه کتابی است که اگر نگوییم بر هر انسانی اما می توان به جرأت گفت هر ایرانی لازم و بلکه واجب است حداقل در عمر خود یکبار آن را بخواند تا اولا بداند و آگاه باشد که او شناسنامه ای به غیر از شناسنامه ثبت احوال هم دارد و همچنین بی شک این کار در شناساندن تاریخ سرزمین و معرفی هویت و اصل و نسب او ولاجرم ایجاد احساس غرور و اعتماد به نفس برای روی پای خود ایستادن و استقلال سرزمین را فریاد کردن بی تأثیر نیست.
این نوشتار هم همانطور که از عنوانش پیدا است در ارتباط با موضوعی از موضوعات مختلف شاهنامه است. موضوعاتی که هر کدام می توانند عنوان یک کتاب قطور یا انگیزه یک تحقیق طولانی باشند. چنانکه هستند موضوع انتخابی ما ورزش در شاهنامه است. در نگاه اول شاید موضوع غریب و گنگی به نظر آید اما سعی خواهیم کرد با توضیحات بعدی نشان دهیم که به هیچ وجه چنین نیست. ابتدا درباره انگیزه و چرایی انتخاب این موضوع توضیح می دهم:
رابطه شغلی با ورزش و مسئولیتی که در این باره بر عهده دارم همچنین مشغله همیشگی ذهنی و فکری که از دوران کودکی تاکنون، خواسته و ناخواسته درباره ورزش داشته ام به علاوه در روزگاری که در آن واقعیم: رویدادها و حوادث و جریانات مختلفی که در کشور ما و در جهان رخ می دهد. همگی حکایت از اوج گیری " جنبش احیاء" در سرزمین ما و در گوشه و کنار جهان می کنند. احیاء خویشتن و بازگشت به هویت اصیل ملی و فرهنگی. در چنین زمانه ای ملتی که مدعی است می خواهد به خود و داشته های با ارزش خویش تکیه کند فراتر از شعار و برای تحقق این خواسته و برای نیل به مقصود بیش از هر اقدام و عملی باید به " شناخت" دست بزند. شناخت همان داشته های با ارزش و سرمایه های بزرگ مادی و غیرمادی. شناخت در همه زمینه ها و همه جنبه ها. در جهان پیچیده امروز برای خودکفایی، مستقل بودن و" خود" بودن تنها استقلال در یک بعد از ابعاد زندگانی اجتماعی و جهانی کافی نیست. برای دستیابی به این شناخت باید به تعبیر مرحوم شریعتی به استخراج و تصفیه منابع فرهنگی خود از زیر غبار قرنها دست زد. در این میان ورزش هم به عنوان پدیده ای که از دیرباز با بشر زندگی کرده و دسته ای از نیازهای اصیل او را پاسخ می داده است با پیشرفت زمان و دگرگونی شرایط تکنیکی و اقتصادی زندگی دستخوش تغییر و تکامل و تحول شده است نمی تواند از نظر دور باشد. به ویژه وقتی بدانیم که امروز ورزش در دنیا و از چشم جهانیان صرفا به معنای بازی و سرگرمی گذراندن فراغت نیست و دارای بار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی هم هست و در زندگی امروز از جایگاه بسیار مهمی برخوردار شده، اهمیت این امر بیشتر نمایان می شود.
ورزش هر چند از نظر ابعاد فنی و تکنیکی" مرز" و " قومیت" و " فرهنگ" نمی شناسد اما ازنظر موضوعی که فرهنگی هم هست، در هر سرزمین و در نزد هر ملتی باید فرهنگ خاص خودش را داشته باشد. تا آن ملت بتواند هویت خود را در ورزش و در جهان ورزش و در چشم جهانیان ورزش اثبات و اعلام کند. ورزش به نوبه خود می تواند از علائم و نمادهای استقلال ملت و فرهنگی باشد و جالب این است بدانیم که به حکم تجربه و تکیه بر واقعیات ورزش زمانی می تواند در مملکتی ریشه دار و بنیانی باشد و سطحی و تقلیدی و روبنایی نباشد که متناسب با فرهنگ و منطبق با ارزشهای فرهنگی آن مملکت باشد- این است که امروز ورزش در غرب پیشرفته است چون با معیارها و ملاکهای فرهنگی جامعه غربی همخوان و سازگار است و با زبان مردم آنجا همزبان است اما در کشورهای توسعه نیافته و عقب مانده، در حد" ادا" و تقلید است و درخشش آنها در میادین بین المللی همچون یک " جرقه" و بعد هم تمام!
علت اصلی این وضع این است که ورزش در این کشورها همچون اکثر صنایع و تکنیک ها و..." وارداتی" است و غرب در حیطه ورزش نیز تز" اکسیدانتالیسم و اگوسانتریسم" خود را به باورها نشانده و به افکار و اذهان تلقین کرده است که تنها راه پیشرفت در ورزش، تقلید کورکورانه از غرب است و پیمودن راهی که غرب می پیماید آن هم نه در محتوی که در فرم.
حال در جامعه ای که گرد به خویش کافری و کتمان خویشتن را از چهره زدوده و قصد دارد به خویشتن اصیل و فرهنگی خویش رجعت کند ورزش هم باید بر ارزش های فرهنگی و ملی استوار باشد و اگر فن و تکنیک را که صاحب ندارد و اختصاص به نژاد و ملت خاصی ندارد از دیگران اخذ می کند از لحاظ اخلاق و صفات و راه و رسم، منش و خصلت ها و... باید از فرهنگ، تاریخ و قهرمانان خود الگو بگیرد و از ورزشی دارای شناسنامه، هویت، و شخصیت برخوردار باشد تا در میادین بین المللی و در حضور بیگانگان نمایانگر یک فرهنگ و سمبل واقعی یک ملت باشد...
خوشبختانه از نظر " ورزش" هم کشور ما بی اصل و نسب نیست اگر تاریخ را و آثار ادبی و حماسی این سرزمین را مطالعه کنیم، خواهیم دید که در حیطه ورزش و هنر رزم و شخصیت های پهلوانی و ورزشی، تاریخ ما حرف های بسیاری برای گفتن دارد، حرف هایی که حتی برای امروزیان مفید و برای ساختن آینده به کار بستنی است.
شاهنامه یکی از این آثار و از مهمترین این آثار است. کتابی جامع و کامل که خود به تنهایی قادر است در هر زمینه های گذشته و سابقه این سرزمین را معرفی کند. آن هم معرفی که با توجه به وسعت نظر و دیدگاه محققانه این شاعر بزرگ و ادیب متفکر، خالی از تعصب کور و جانبداری های ناسیونالیستی از نوع قرن بیستمی! آن است.
باری، همانطور که اشاره شد" ورزش" ابزارهای ورزشی و جایگاه فرهنگی و مردمی آن در شاهنامه موضوع و عنوان این رساله است موضوعی که ابتدا برای من هم این تصور را به وجود آورد که چگونه می شود از آن به اندازه یک رساله مورد قبول لااقل از لحاظ تعداد صفحات مطلب و سوژه بیرون کشید آن هم در کتابی که در هیچ جای آن اشاره ای به ورزش و ورزشکاری نشده است. اما همین آدم نابلد وقتی کار را آغاز کرد تا به پایان رساندن آن نزدیک یک سال و نیم وقت صرف آن کرد و اینک که آخرین سطور این رساله را به عنوان مقدمه به رشته تحریر درمی آورد خوب می داند که ورزش در شاهنامه موضوعی است که فقط یک رساله و یک فرد و یک سال نمی تواند حق مطلب را درباره آن ادا کنند و این کار به ابزار و توانایی ها و زمان بسیار بیشتر از این احتیاج دارد. این است که در همین ابتدا باید اعتراف کنم لازم است به عنوان نوشته یک پیشوند " مقدمه ای بر..." اضافه شود و بدون این که قصد تواضع و شکسته نفسی! داشته باشم اگر حتی بتوان نام آن را " مقدمه" گذاشت. با همه این ها امیدوارم این کار ضمن این که گامی بسیار کوچک در جهت احیاء ارزش های ملی و فرهنگی مملکت خود باشد و لااقل به خودم ثابت کرده باشم که ما در ورزش هم " حرف" برای گفتن داریم. آن هم حرفی که در بطن و متن تاریخ و فرهنگ این سرزمین می جوشد و بر قلم و زبان جاری می شود، اسباب رضایت خوانندگان محترم و اساتید ارجمند و ادیب نیز واقع شود و نقص ها و کاستی ها را ضمن تذکر به اینجانب به بزرگواری بر این شاگرد کوچک خود ببخشایند.
متاسفانه به خاطر کمبود منابع و ماخذ علمی و دقیق در این مورد برای انجام این تحقیق اصل و تکیه کار روی خود شاهنامه متمرکز شده و اطلاعات مستقیم و غیرمستقیمی که این کتاب درباره ورزش در آن روزگار می دهد. شیوه کار هم بدین ترتیب بود که ابتدا دوبار شاهنامه خوانده شد و در حین مطالعه هر جا به واژه یا داستان یا نشانه ای که به ورزش، پرورش جسم، تربیت بدن، پهلوانی و... ارتباط داشت برخورد می کردم علامتگذاری می شد. در حین علامتگذاری موضوعاتی به عنوان سرفصل انتخاب می شد و پس از مطالعه دوباره شاهنامه بر اساس موضوعات، فیش برداری به عمل آمد که این کار با پیاده کردن فیش ها و تقسیم بندی موضوعی آنها پیگیری شد.
این نکته نیز قابل ذکر است که برای مطالعه شاهنامه از دو نسخه متفاوت استفاده شده است که یکی شاهنامه ای که انتشارات جاویدان با مقدمه محمدعلی فروغی چاپ و منتشر کرده است که به گفته ناشر آن" از روی صحیح ترین و معتبرترین نسخ موجود" تهیه شده است و دیگری شاهنامه ای که محققان فرانسوی آن را گردآوری و تهیه کرده اند و در سال 1370 به وسیله سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است. لازم است به این نکته هم اشاره شود که در این رساله هر کجا که سخن از شاهنامه شده و به شاهنامه استناد شده و در پانویس صفحات ذکری از شماره صفحات آمده، منظور شاهنامه انتشارات جاویدان است. از شاهنامه محققان فرانسوی به عنوان " شاهد" یا " میزان" استفاده شده و هر جا که شک کرده ایم با رجوع به آن تصمیم نهایی را گرفته ایم.
در اینجا لازم است کمی هم درباره تحقیق و محتویات آن سخن گفته شود. نقطه آغاز این بحث را ما یک سؤال قرار داده ایم و عزم را برای یافتن پاسخ این سؤال جزم کرده ایم که آیا اصولاً در شاهنامه چیزی به نام ورزش وجود دارد یا خیر...؟ انگیزه علت راه یافتن این سؤال در ذهن این است که ما در سراسر شاهنامه جایی به طور صریح و آشکار به واژه ورزش در معنایی که امروز از این کلمه می فهمیم و منظور و عنوان این تحقیق است برنمی خوریم و اگر در چهارجای شاهنامه واژه ورزش به چشم می خورد به معنای مشق کردن و زراعت استعمال شده است. به همین علت برای یافتن این سؤال باید از روی نشانه ها و آثار پی به موثر و علت ببریم. برای این کار ما در فصل اول بخش اول به اثبات وجود ورزش در شاهنامه پرداخته ایم و خوشبختانه بر این کار هم موفق شده ایم. راه پاسخ به سؤال و اثبات ورزش در شاهنامه را از مطالعه طبقه ای به نام پهلوانان که بیش از هر چیز به زور و بازوی خود متکی بودند و به خاطر برخورداری از توانایی های جسمی و مهارتهای رزمی که از راه آموزش و تمرین و مرارتهایی که امروزه ورزش نامیده می شود به دست آورده بودند نقش و کارکردها، جایگاه طبقاتی آن را در جامعه آن روزگار مشخص کرده است. و همچنین بررسی تعلیم و تربیت آن روزگار و نقشی که آموزش مهارتهای رزمی و آموزشی جسمانی یعنی آنچه امروز ورزش نامیده می شود در ارکان تعلیم و تربیت داشته است، یافته ایم.
در فصل بعدی به بررسی اهمیت و جایگاه ورزشی در شاهنامه پرداخته ایم. برای این کار ابتدا کارکردهای ورزش را بررسی کرده ایم تا اهمیت ورزش در اجتماع معلوم شود و آنگاه برای نشان دادن جایگاه ورزش جایگاه طبقه پهلوانان، یعنی طبقه ای که ورزش را از روی وظیفه و به عنوان حرفه انجام می دادند، را نشان داده ایم. نشان دادن جایگاه طبقه پهلوانان نیز با بررسی و نقش و حساسیت کارکردهای گسترده و وظائف مختلف این طبقه که جامعه از آنان انتظار داشته است، معلوم می شود علاوه بر کارکرد و نقش پهلوانان با بررسی ارزشهای اجتماعی آن روزگار نتیجه می شود ارزشهای منبعث از ورزش مثل زورمندی، تنومندی، هنرمندی( به معنای هنر رزم)، رادمردی، جوانمردی، شجاعت، دلیری و... در کنار سایر ارزشهای والای اجتماعی مثل خردمندی، نژاد و گهر( دودمان) خداپرستی و عدالت و... و حتی به عنوان مکمل آنها مطرح می شود که این از اهمیت ورزش و تعلیمات ورزشی و در یک کلام ارزش ورزش در آن روزگار حکایت می کند.
پس از اثبات وجود ورزش و نشان دادن اهمیت و جایگاه ورزش در شاهنامه به مطالعه " ورزش در شاهنامه" پرداخته ایم ورزش در شاهنامه عنوان کلی بخش دوم این رساله است که در آن ضمن ارائه کلیاتی درباره ورزش در شاهنامه انواع رشته های ورزشی به طور جداگانه بررسی شده است که هر رشته در فصلی، جداگانه مطرح و با استناد به ابیات شاهنامه مورد به مورد از نظر چگونگی انجام، زمان، مکان، کارکرد، طبقات و ابزار و... بررسی شده است. در این بخش علاوه بر انواع رشته های ورزشی، در فصل دیگری راجع به مربیان ورزش، سال های شروع آموزش ورزش، جوایز ورزشی، مکانهای ورزشی، زنان و ورزش و... صحبت شده است.
در بخش سوم به نتیجه گیری پرداخته ایم. و اینکار را باز با تکیه بر خود شاهنامه انجام داده ایم. برای اینکه ببینیم نتایج عینی و عملی ورزش در شاهنامه چه بوده و این رشته های مختلف ورزشی، این آموزشها و مربیان و... در عمل چه نتایجی را به بار می آورند و مولد چه طبقه و تیپ از افراد و مروج چه نوع فرهنگ و مرامی بوده است. راهی نیست جز آنکه کارآکتر، مرام، خصلت ها و خلقیات طبقه پهلوانان بررسی شود با مطالعه این بخش نتیجه ای که حاصل می شود آن است که ورزش در شاهنامه، تیپ و طبقه ای را به نام پهلوانان پرورش می داده است و مروج فرهنگی به نام پهلوانی. طبقه ای که از تمام خصلتهای انسانی برخوردار بود و با دورانداختن گرد غرور و فریب و با تکیه بر نیروی یزدان پاک، به خدمت به خلق و مملکت و مظلومین می پرداخت و برای حاکمیت عدالت و دفاع از حق شمشیر می زد و در این راه جان فدا می کرد و خود را چیزی جز" تیغ ایزدی" نمی دید، یعنی وسیله ای که در راه رضای ایزدی، در خدمت پاکی ها و نیکی ها و در جدال با ظلمت ها و زشتی ها بود و فرهنگی که مبلغ و مروج ارزشهای بزرگ و فطری انسان بود و توکل و اخلاص و آزادگی و... را تبلیغ می کرد و به پهلوانان بچه گان آموزش می داد و به ضرب شمشیر و سخن پهلوانان آن را در جامعه و در نزد طبقات دیگر رواج می داد. ورزش در شاهنامه در واقع انسان و فرهنگی را تربیت و تبیلغ می کند که جهان آن روز و جهان امروز و جهان فردا همیشه آرزوی تحقق عینی و عملی اش را در بطن و متن زندگی داشته است ... و متاسفانه اصلاً و یا بسیار نادر آنهم در مقطعی کوتاه از تاریخ آن را لمس کرده و به چشم دیده است.
بخش اول:
اهمیت و جایگاه ورزش در شاهنامه
مقدمه
در شاهنامه جایی به کلمه" ورزش" به معنایی که امروز، از آن برداشت می کنیم برنمی خوریم. در این اثر بزرگ، چهار بار کلمه ورزش به کار برده شده که هر چهار بار معنای کشت و کار و زراعت کردن می دهد اما این به معنای آن نیست، که در آن روزگار و درشاهنامه به مسأله ورزش به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم اشاره و حتی پرداخته نشده است. همانطور که در مقدمه این رساله درباره ورزش و تاریخ ورزش سخن گفته شد، ورزش به معنای حرکاتی که به قوی شدن و سالم ماندن جسم و تن انسان کمک می کند از دیرباز وجود داشته و تقریباً مترادف با حرکت است و حرکت با پیدایش هستی و انسان همزاد و قرین است. اما موضوع و عنوان مقاله ما ورزش در شاهنامه است. می خواهیم بدانیم آیا درشاهنامه اصولاً چیزی به نام ورزش وجود داشته یا خیر. آیا در کتابی که در آن به مسائل و جنبه های مختلفی از حیات فردی و اجتماعی برمی خوریم، به مسأله ورزش هم اشاره شده است و ورزش هم در آن از جایگاه و اعتباری برخوردار هست یا نه...؟
فرض ما این است که ورزش در شاهنامه وجود داشته و در آن روزگار از عمومیت و اهمیت خاص و اعتبار بالایی هم برخوردار بوده است و دارای کارکردهای مهمی هم بوده است.
در کتابی که در آغاز آن به این بیت برمی خوریم
که پژوهنده نامه باستان
که از پهلوانی زند داستان
نمی تواند ورزش جایگاهی نداشته باشد. کتابی که در آن موضوعاتی چون پهلوانان و جنگ و هنرکردن و شکار عناوین داستانها و سرسلسله ماجراها را تشکیل می دهد، ورزش حتماً جای خاصی را دارد که ما در این تحقیق در جستجوی یافتن جایگاه، مشخصات و خصوصیات ورزش در این کتاب بزرگ هستیم تا با اثبات آن نشان دهیم در این سرزمین همانطور که هنر و شعر و ادبیات و علم و فرهنگ و عرفان و تکنیک و حکومت و سیاست و ... از ریشه های کهن و متکی بر هویت اصیل ملی برخوردار است، ورزش هم نه تنها وجود داشته که هویت خاص و منحصر به فرد خود را داشته و در جامعه از جایگاه بسیار معتبری برخوردار بوده است.
برای این کار ابتدا به سراغ این موضوع می رویم که با آنکه در شاهنامه به واژه ای که معنای ورزش کردن بدهد برنمی خوریم و حتی به طور مستقیم اشاره نمی شود که مثلاً در آن روزگار فلان پهلوان در اوقات فراغت ورزش می کرد و تن قوی می ساخت و... چگونه می توان نشان داد که ورزش حتماً وجود داشته؟ سپس به اهمیت، نقش و جایگاه ورزش اشاره خواهیم داشت که این کار از طریق نشان دادن کارکردهای ورزش در شاهنامه و همچنین بررسی نقش و کارکرد و اعتبار طبقات یا گروههایی که ورزش می کرده اند روشن می شود اگر این گروهها و طبقات از اهمیت برخوردار باشند، معلوم است که ورزش هم از جایگاه و اهمیت بالایی برخوردار است و این در حالی بهتر قابل دفاع خواهد بود که بدانیم اهمیت آن گروهها به خاطر مهارتهایی است که از طریق ورزش کردن کسب شده اند و به ضرب آن مهارتها می توانند در آن طبقه و گروه قرار بگیرند و با اجرای کارکردهای منحصر به فرد نقشی را که جامعه از آن انتظار دارد به خوبی ایفا نمایند.
فصل اول: اثبات وجود ورزش در شاهنامه
1- پهلوانان و آموزشهای پهلوانی
یکی از طبقات اجتماعی و گروههای جامعه که در شاهنامه و در دوره های مختلف آن وجود دارد و نقش حساسی را در داستانها و تعیین سرنوشت بسیاری از حادثه ها ایفا می کند، طبقه پهلوانان است این طبقه ای است که به طور مشخص از دوران کشف آتش به وسیله جمشید پدید می آید. در این دوره همه طبقات اجتماعی مشخص می شود و نقش و کارکرد هر کدام تعیین می شود. طبقه پهلوانان پس از طبقه روحانیون قرار می گیرد و اهمیت آن به خوبی مشخص می شود. این طبقه کارکردهای مهمی را به عهده دارد که در جای خودش( اهمیت ورزش) به آنها خواهیم پرداخت. اما به طور خلاصه باید بگوئیم: حفظ تمامیت ارضی مملکت و کیان سلطنت و دفاع از خاک و ناموس مردم سرزمین خودی بر عهده این طبقه بوده ست. به همین خاطر اینان طبقه بزرگ و فراگیری را تشکیل می دادند. رهبری ارتش و سازمان نظامی و انتظامی آن بزرگوار را هم بر عهده داشته اند. پهلوانان برای انجام وظیفه خود و ایفای کارکردهای تعیین شده، بیش از هر چیز- جدا از مسائل معنوی و روحی- لازم داشتند که هنر رزم را بدانند هنری که به وسیله آن ضمن کسب توانایی های جسمانی و بدنی، قادر باشند از ابزار و ادوات جنگی آن روزگار مثل نیزه و زوبین و شمشیر و تیر و کمان و مهارتهای لازم رزمی مثل سواری و کشتی و شنا و کوهنوردی و مشت زدن و... استفاده کنند. " هنر رزم" چیزی ذاتی و مادرزادی نبود که هر پهلوان و رزمنده ای مادرزاد این هنر را بداند و بدون طی هیچ مرحله آموزشی خاص قادر به انجام آن و استفاده از ابزار آن و صاحب همه مهارتهای مربوط به آن باشد. دلیل این امر هم آن است که پهلوانی موضعی ذاتی و نژادی نبود هر چند که بعضی خانواده ها پهلوان پرور بودند.
اما این به معنای آن نبود که هیچ جوان تازه کار گمنامی نتواند به جرگه پهلوانان راه یابد. ابتدایی ترین شرط راه یافتن توانایی جسمانی برای کسب آموزشها و مهارتهای رزمی بود. آموزشهایی که همان طور که در جای خود بدان اشاره خواهد شد، صرفاً به مسائل مادی و آموختن هنرهای تکنیکی و فیزیکی محدود نمی شد و در آن درس اخلاق و منش پهلوانی از اهمیت بسزا و مهمی برخوردار است. درباره این موضوع در بخش " دست پروردگان" بیشتر توضیح خواهیم داد.
برگردیم سر بحث اصلی:
پس پهلوانان پیش از پهلوان شدن و برای پهلوان شدن ناگزیر از طی مراحل خاصی، مرحلی که با آموزشهایی همراه و تمرین تکرار و تداوم این آموزش ها خود مرحله دیگری بود، این آموزشها و تمرین این آموزشها در واقع همان چیزی است که امروز به آن " ورزش" گفته می شود و امروزه نیز در جهان از علاقمندان و مشتاقان فراوانی برخوردار است. آموزشهایی که نوباوگان، نوجوانان و نوخاستگان برای قوی ساختن جسم، پرورش تن، تزکیه روح و کسب مهارتهای جنگی در شرایط صلح و غیرجنگی می دیدند و با طی موفق این آموزشها در سلک پهلوانان و مردان جنگی در می آمدند و در زمان لازم برای انجام وظیفه و بعضی کارکردهایی که بر عهده داشتند، از آنها عملا و در میدان رزم علیه دشمن استفاده می کردند.
همچنین باید دانست که از طریق این آموزشها بود که فرهنگ پهلوانی یعنی فرهنگ غالب و حاکم آن روزگار از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد و در جامعه اصالت و حاکمیت خود را حفظ می کرد.
البته همانطور که در فصل " کارکردهای ورزش" خواهد آمد، از این مهارتها و هنرهای کسب شده، علاوه بر میدان نبرد در موارد دیگری مثل جشن ها و مهمانی ها به عنوان یک وسیله تفریح استفاده می شده است، همچنین شهریاران و پهلوانان از آنها برای پرکردن اوقات فراغت خود بهره مندی می شدند و مثلا از هنر سواری و تیراندازی برای شکار استفاده می کردند.
2- ورزش و تعلیم و تربیت
برای اثبات وجود ورزش در شاهنامه ابتدا نشان دادیم که به خاطر وجود طبقه پهلوانان و نقشها و وظایف اجتماعی که اصولا فلسفه وجودی این طبقه را توصیف می کند آموزشها و مهارتهایی لازم بوده است که پهلوانان با برخورداری از آن" پهلوان" می شدند. و با کسب آنها قادر به انجام نقش و وظیفه اجتماعی خود می گشتند پس اگر به طبقه ای به نام پهلوانان در شاهنامه قائل باشیم لاجرم و بدون تردید باید به وجوه و ضرورت این آموزشها و مهارتها هم در آن روزگار معتقد باشیم آموزشها و مهارتهایی که امروز به نام ورزش مشهور و نامیده می شود. در کتابی که اصولا موضوعش شرح پهلوانی ها است و سرگذشت زندگی پهلوانان و نمی توان در وجود طبقه ای به نام پهلوانان شک کرد.
برای تحکیم استدلال خود و بهتر نشان دادن وجود واقعیتی به نام ورزش و همچنین اهمیت آن در شاهنامه می توان به مسئله تعلیم و تربیت اشاره کرد وقتی که در موارد مختلف در این کتاب می بینیم که شهزادگان و شهریاران نیز همپای پهلوانان و در نزد پهلوانان نامی و کهنه کار همان آموزشها را می بینند و ملزم به کسب آن مهارتها هستند تا با طی این مراحل و کسب آن مهارتها و طی آن آموزشها برای ورود به مرحله ولایتعهدی و سپس شهریاری آبدیده و آماده شوند در واقع پی می بریم که ورزش و فعالیتهای وابسته به آن فراتر از مهارتی برای پهلوانان، یک امر تعلیم و تربیتی بوده که ضمن عمومیت آن در جامعه به ویژه درنزد دو طبقه عمده و مهم جوامع آن روز کسب مهارتها و انجام صحیح آنها یک وظیفه ضروری و حتمی بوده و شهریاران هم مثل پهلوانان و شاید مثل طبقات دیگر جامعه ملزم بودند که در دوران کودکی و نوباوگی در نزد اساتید و مربیان مخصوص آنها را طی و کسب کنند. در واقع می توان گفت اگر نه همه اما بخش عمده ای از موارد تعلیم و تربیت آن روزگار به آموزش و مهارتهایی اختصاص داشته که امروزه آن را ورزش می نامیم. یا به دیگر سخن یکی از نقشهای مهم ورزش در روزگار گذشته نقش تعلیم و تربیتی آن بوده است.
با این امید که این توضیحات برای اثبات پدیده ای به نام ورزش در شاهنامه کافی باشند در فصل بعدی به اهمیت و نقش ورزش در شاهنامه می پردازیم هر چند که در توضیحاتی که در مورد اثبات وجود ورزش مطرح شد تقریبا به اهمیت و کارکردهای ورزش هم اشاره شد اما در این بخش سعی خواهیم کرد با تکیه بر کارکردهای ورزش و همچنین اهمیت طبقه پهلوانان با استناد به اشعار شاهنامه دقیق تر به اهمیت نقش ورزش پرداخته شود.
منبع سایت تبیان