بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 04-05-2015
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

داستان مهاجرت زرتشتیان

اما مهاجرت را می توان همچنین از دیدگاه جمعیت شناسی نیز تقسیم بندی کرد .گاهی این مهاجرت ها توسط اشخاصی انجام می شود که در گمنامی کامل به سر می برند و عموما در نقطه مقصد هم به صورت گم نام باقی می مانند. اینگونه مهاجرت ها را می توان « مهاجرت فردی » نام داد . اما دسته دوم که باید آن را « مهاجرت گروهی » قلمداد کرد آنی است که توسط افرادی صورت می پذیرد که هواداران و یا هم بستگانی دارند که همراه آنها مهاجرت می کنند . مهاجرت پیغمبران از شهری به شهر دیگر برای دستیابی به امنیت بیشتر از این دست است. و یا مهاجرت گروه های سیاسی مانند آنچه که مجاهدان خلق ایران در دهه 60 خورشیدی به آن دست یازیدند.مهاجرت شاید منحصر به قشری سنی از یک جامعه باشد مثلا تنها جوانان دست به مهاجرت بزنند . گاهی مهاجرت تمام اقشار یک جامعه را شامل نمی شود مانند هنگامی که فقط تحصیل کرده گان مجبور به مهاجرت می شوند و یا جوانانی که دیر یا زود به خدمت سربازی اجباری فرا خوانده می شوند که به شوند آن مجبور به جنگیدن و کشتن می شوند.

بنابر آنچه گفته شد شکلی از مهاجرت آنی است که اشخاص و خانواده ها بدون توجه به موقعیت اقتصادی و تحصیلی و اجتماعی به صورت دستجمعی اقدام به آن کنند .

شوند کلی اینگونه مهاجرت فراراز موقعیت موجود است به طور عام ، برای دستیابی به موقعیتی بهتر.

زرتشتیان ایران در طول زمانه ای که اعراب موفق به تصرف ایران و مستعمره گردانیدن این کشور شده اند تا به حال سه بار دست به مهاجرت هایی گروهی زده اند.

نخستین بار این مهاجرت در دهه های نخست پس از تصرف ایران صورت گرفت.در قرن هفتم ميلادي و برچيده شدن خاندان پادشاهي ساسانيان، ايرانيان به چند دسته تقسيم شدند:

عده‌اي اسلام آوردند،‌اما در لباس اسلام به فرهنگ و زبان و ميهن خدمت كردند.
دسته ديگر با پرداخت جزيه به كيش آبا و اجدادي باقي ماندند در ايران با هر گونه سختي خو كردند و دست از ميهن برنداشتند. بازماندگان همين دسته از ايرانيان‌اند كه امروز به نام جماعت زرتشتي در ايران شناخته شده‌اند. زرتشتيان، در ميان مردم ايران، براستي و درستي و صداقت و امانت مشهورهستند. دسته سوم، بنام پارسيان نام گرفته‌اند، اين مردم كه اكثريت آنها در شبه قاره هند و پاسكتان روزگار بهسر مي‌بردند، جزو طبقه اول و از شاهزادگان ايران بودند. محل سكونت ايشان خراسان بزرگ و از بزرگان پارتي بودند و به همين جهت نام پارسي بر خويشتن نهادند. اين گروه آواره از وطن، از راه بندر هرمز به جانب هندوستان روانه شدند و آنطور كه در روايات پارسيان، بخصوص در كتاب «قصة سنجان» آمده است با شرايطي چند به اين مردم اجازة سكونت در هندوستان داده شد.این مهاجرت که باید آن را مهاجرت از نوع اول برای زرتشتیان نام گذاشت عوامل و علل خود را دارد که در نوشتاری دیگر تحت نام « مهاجرت از نوع اول» خواهد آمد.

ساكنين اين دو سرزمين، از همان روزگاران بسيار دور، در بسياري از شئون، از قبيل زبان، مذهب، آداب و اخلاق با هم مشترك بودند و پس از جدائي نيز،‌محل سكونتشان از هم دور نبوده است. داستان اين مهاجرت را موبدي پارسا كه نامش بهمن پوركيقباد پورهرمز ديار و اهل سنجان بود در سال 969 يزدگردي برابر با 1008 خورشیدی و برابر 1600 ميلادي، تحت عنوان «قصه سنجان» به گونه ای شعر مانند نوشته است.
بلی داستان از این قرار است که
در قرن هشتم ميلادي گروهي از زرتشتيان مركب از مرد و زن و كودك با سه كشتي از خليج فارس به سوي هند روانه شدند، پس از چندي دريانوردي، به ساحل گجرات رسيدند. راجا Raja يا حكمران محل به نام «جادي رانا» Jadi-Rana چون لباس و الات و ادوات جنگي آنان را بديد، از براي تاج خود بيانديشيد. از دين و آئين آنان پرسيد، پس از آنكه اطمينان حاصل نمود كه از طرف آنان گزندي نخواهد ديد به ايشان با شرايطي اجازة‌ اقامت داد. قطعه زميني به آنان واگذار شد كه سراسر جنگل و بيابان و ويران بود. ايرانيان تازه وارد،‌آنجا را آباد نموده« سنجان »
نام نهادند.
اين نام يادآور يك نام ايراني است
. پس اگر پارسيان اولين جايگاه سكونت خود را سنجان، نام دادند، بواسطه شدت علاقه‌اي بود كه به ميهن آباء و اجدادي خود داشتند.
مر او را نام سنجان كرد دستور بسان ملك ايران گشت معمور
پس از كسب اجازه ـ نخستين پرستشگاهي كه ساختند به ياد كشور ايران و پادشاه آن «ايرانشاه» نام نهادند. پروفسور جكسن Prof.Jackson
امريكائي مي‌نويسد كه :
«زرتشتيان در سال 716 ميلادي يعني شصت و پنج سال بعد از كشته شدن يزدگرد سوم ، آخرين پادشاه ساساني، وارد سنجان شدند. گروهي ديگر در سال 775 ميلادي به آنان پيوستند».
در همان اوقاتي كه گروهي از ايرانيان به هندوستان پناه بردند، عده‌اي نيز
به جانب چين رفتند. شايد اينان همان كساني هستند كه به همراهي پسر يزدگرد سوم، به چين رفتند. يكي ديگر از شهرهاي ساحلي هند كه در آن ساكن بودند و بنام ناگ مندال Nag-Mandal خوانده مي‌شد، به نام «نوساري Navosari» يعني ساري نو، يا جديد تبديل كردند. اين شهر در استان برودا Baroda واقع است و بسياري از دانشمندان پارسي از اين شهر برخاسته‌اند.
در روز فروردين از ماه فروردين
بهسال 511 يزدگردي (برابر با 1142 ميلادي) ما پارسيان وارد شهر ناگ مندال Nagmanadal و ساكن اين شهر شديم. چون آب و هواي اين شهر را از جميع جهات مانند شهر «ساري» در شمال ايران يافتيم، نامش را از ناگ مندال به نوسازي يعني ساري جديد يا نو تبديل نموديم.
پارسيان هند تا قبل از سدة شانزدهم ميلادي و دهم يزدگردي در شهرهاي مختلف گجرات مانند سورت
Surat نوسازي Novosari بروچ Bruch انكلسار Anklesar سنجان Sanjan بلسار Bulsar و غيره پراكنده بودند و به كارهاي كشاورزي و درودگري و كشتي سازي و مانند آن مشغول بودند.
پارسيان هند بواسطه پراكندگي در گجرات و دوري از يكديگر، بتدريج خواندن و نوشتن اوستاي پهلوي را مي‌رفت از ياد ببرند. موبدان مناطق مختلف در برخي از آداب و سنن و مسائل ديني با يكديگر اختلاف نظر حاصل كردند. چون از حل برخي مسائل عاجز ماندند،‌ به برادران ديني خود در ايران متوسل شدند اين ارتباط تقريباً مرتب و مستمر شد و زرتشتيان يزد و كرمان، كه از جامعة زرتشتيان هند و فعاليت‌هاي آنها را كمتر داشند، با آغوش باز پارسيان مسافر را پذيرا مي‌شدند.
در سال 847 يزدگردي چاپار مخصوص با پرسشهاي بسيار روانة يزد نمودند . موبدان ايران، علاوه بر پاسخ به پرسش ايشان، نسخ كتب ديني را براي آنها فرستادند، اين پرسش و پاسخ‌ها در مجموعه‌اي بنام روايات در دو جلد و بوسيلة شخصي به نام مانكجي رستم اونوالا و در هندوستان و در سال 1922 ميلادي به چاپ رسيده استبدين ترتيب در قرن پانزدهم تا هفدهم ميلادي پارسيان هند در مسائل مذهبي شاگردان زرتشتيان ايران محسوب مي‌شدند و ايرانيان با محبتي برادرانه آنان را راهنمائي مي‌كردند،
در همين زمان يعني در سال 1089 يزدگردي (قرن هجدهم ميلادي) بود كه از كرمان موبدي به نام جاماسب ولايتي، براي تعليم مسائل ديني و اوستا و پهلوي بزرتشتيان هند، به شهر سورت
Surat
رفت و به آموختن اوستا و پهلوي به برادران پارسي همت گماشت.
تقريباً تمام نسخ اوستائي و پهلوي و فارسي، قبل از ورود جاماسب نامبرده
، به وسيلة پيك‌ها به هندوستان رفته بود. اين نسخ خطي فعلاً با كمال توجه در كتابخانه‌هاي بنگاه شرقشناسي خورشيد جي كامه و ملافيروز در بمبئي و كتابخانة مهرجي رانا Meherjirana در نوساري و سورت Surat & Navosari و غيره نگهداري مي‌شود.
نسخة خطي دينكرد نيز در سال 1252 يزدگردي به هندوستان برده شد . همين كتاب
بود كه بعدها مورد استفادة دانشمندان ايران شناس اروپا و هند قرار گرفت. شخصي به نام دستور نيريوسنگ دهاول كه در اواخر قرن دوازدهم ميلادي و در سنجان مي‌زيسته است،‌ براي اولين بار اوستا را به زبان سانسكريت ترجمه نمود. اين ترجمه بعدها مورد توجه دانشمندان اروپا قرار گرفت و ايشان را در ترجمة اوستا بهزبانهاي اروپايي ياري بسيار كرد.
در اواخر قرن شانزدهم ميلادي بود كه گجرات ضميمه قلمرو اكبر شاه، پادشاه مغولي هند شد و بندر سورت يكي از مراكز معتبر و مهمي براي نجات با غرب شد. پارسيان براي تجارت و داد و ستد، در آنجا گرد آمدند و در همين بندر بود كه در اوايل قرن هفدهم ميلادي اروپائيان براي اولين بار، با پارسيان تماس حاصل نمودند. اكبر پادشاه مغول كه علاقة فراواني به درك حقايق اديان مختلف داشت،‌يكي از موبدان مشهور به نام مهرجي رانان به دربار پادشاهي و مورد محبت اكبرشاه قرار گرفت.
در اين زمان بود كه دين الهي بوجود آمد و برخي از مباني دين مزديسنا در دين الهي وارد شد. بايد اضافه نمائيم كه دربار شاهنشاه مغول را در هند، مي‌توان چون فرهنگستاني تعبير كرد. دانشمندان اديان مختلف از اطراف و اكناف كشور، به دربار دعوت شدند و فعاليت كردند. به راستي دورة مغول، دوره درخشان هند بود همايون شاه عاشق كتاب بود و همواره در مسافرتهاي خود، كتابخانة نفيش خويش راهمراه داشت. اكبر پسر و جانشين همايون از پدر پيشي گرفت. او خود عاشق اشعار صوفيانة فارسي بود. اكبرشاه در تمام مراحل زندگي با محبوب خويش يگانه بود.
پارسيان نيز در اين دوره به ادبيات و زبان فارسي،‌ تا حد توانايي خدمت كردند. و بسياري از كتب اوستا و پهلوي را به زبان فارسي ترجمه كردند و حتي كتابهايي چند دربارة آداب و رسوم مذهبي به شعر فارسي سرودند. بايد اضافه
كرد كه پارسيان هند،‌از آغاز ورود به هندوستان تا به امروز، هيچگاه از زبان فارسي و ياد گرفتن آن غافل نبودند اگر چه رفته رفته زبان گجراتي زبان مادري ايشان شد ولي هرگز ارتباط خود را با زبان فارسي قطع نكردند. به این ترتیب نخستین مهاجرت زرتشتیان چندین دهه ادامه یافته و در نتیجه مردمی از نسلی دیگر با فرهنگی متفاوت و ایده و باور هایی گاهن متناقض با باورهای زرتشتیان ایران نشین به وجود می آورد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها