بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > تاریخ

تاریخ تمامی مباحث مربوط به تاریخ ایران و جهان در این تالار

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 08-26-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض پادشاهان هخامنشی (ليست نام + توضيحاتي مختصر )

پادشاهان هخامنشی (ليست نام + توضيحاتي مختصر )

نامهای پادشاهان هخامنشی :



پادشاهی هخامنش در سالهای 700 تا 675 قبل از میلاد

پادشاهی چیش پیش در سالهای 675 تا 640 قبل از میلاد

پادشاهی آریارمن 640 تا 615 قبل از میلاد

پادشاهی کورش اول ( پدر بزرگ کورش کبیر ) در سالهای 640 تا 600 قبل از میلاد

پادشاهی ارشام شاه انشان در سالهای 615 قبل از میلاد

پادشاهی کمبوجیه اول ( پدر کورش کبیر ) در سالهای 600 تا 559 قبل از میلاد

پادشاهی ویشتاسپ شاه ؟

پادشاهی کورش کبیر شاهنشاه بزرگ تاریخ ایران و جهان در سالهای 559 تا 528 قبل از میلاد

پادشاهی بردیا ( بردیه ) فرزند کورش کبیر ؟

پادشاهی کمبوجیه دوم فرزند کورش کبیر در سالهای 528 تا 522 قبل از میلاد

پادشاهی دارویوش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران زمین در سالهای 522 تا 486 قبل از میلاد

پادشاهی خشایارشا بزرگ فرزند داریوش کبیر در سالهای 486 تا 465 قبل از میلاد

پادشاهی اردشیر اول ( ملقب به اردشیر دراز دست ) در سالهای 465 تا 424 قبل از میلاد

پادشاهی داریوش دوم در سالهای 424 تا 404 قبل از میلاد

پادشاهی اردشیر دوم در سالهای 404 تا 358 قبل از میلاد

پادشاهی اوستان ؟

پادشاهی اردشیر سوم در سالهای 358 تا 338 قبل از میلاد

پادشاهی ارشام ؟

پادشاهی ارشک در سالهای 338 تا 336 قبل از میلاد

پادشاهی داریوش سوم در سالهای 336 تا 330 قبل از میلاد که دودمانش توسط اسکندر مقدونی در هم کوبیده شد و سلسله یونانی سلوکیان در حدود 100 سال جایگزین پادشاهی اصیل ایرانی در ایران زمین گشت



ماد ها

سلسله هخامنشی در ایران به دنیای غرب نخستین نمونه آنچه که تشکیل دولت و امپراطوری بود نشان داد . مقدمات تشکیل این دولت پادشاهی مقتدر توسط مادها پایه گذاری شد . مادها مردمانی بودند از نواحی شمال ایران که به زبانهای ایرانی سخن مبگفتند . مادها به گفته هرودوت به 6 قبیله تقسیم میشدند : (بوسها ? پارتاکنها ? ستروخانها ? آری سانتها ? بودیها ? مغها ) . سرزمین مادها از امیر نشین های نیمه مستقلی تحت انقیاد آشوریها تشکیل شده بود . در سال 744 قبل از میلاد پادشاه آشور ( تیگلات پلسر ) به مادها تاخت . او از مادها 60 هزار اسیر جنگی بدست آورد .



د یا ا کو :

سپس دیااکو پسر فرورتیش چنان آوازه ای در دادخوهی بدست آورد که اکثر مردمان قبیله های برای قضاوت و دادخواهی پیش او میرفتند . او دولت ماد را بنیان نهاد . مردم از این حسن عدالت خواهی او وی را به مقام پادشاهی ماد نشاندند . او در محله نخست سربازانی برای خود جمع آوری نمود و سپس اکباتان یا همدان را پایتخت خود معرفی نمود . اکباتان در گذشته های دور دارای تمدن و شهر نشینی بود ولی دیااکو همدان را شکوه و جلال تازه ای داد . هگمتانه نام دیگر همدان بود به معنای : جای اجتماع و چون طوایف مادها در گذشته پراکنده بودند و پس از اسقرار دولت مادها در آنجا جمع شده بودند و در آنجا اجتماع کرده بودند نام آنجا را به هگمتانه تغییر دادند . هگمتانه دارای 7 دیوار یا دژ تو در تو بود و دسترسی به داخل آن به صورتی غیر ممکن در آمده بود .

این شهر در روی تپه ای در مشرق همدان قرار داشت که امروزه بدان "مصلی" میگویند. دیااکو در طول 53 سال پادشاهی خود ( 708-655 قبل از میلاد ) مجال پیدا کرد که مادها را متحد و یک شکل نماید . مادها ولایت پارس را تصرف کردند و مردم آنجا را تحت کنترل خود قرار دادند . سپس هوخشتره ( سیاکزار ) که مدیری قابل بود و سرداری کارآزموده به پادشاهی رسید . او دارای پیادگانی بود که به شمشیر و کمان و زوبین مجهز بودند . هوخشتره دارای سوارانی کار آزموده بود . وی سپاهیانش را برای جنگ با آشوریان که چندین بار آنان را از پای در آورده بودند و به آنان تجاوز کرده بودند آماده ساخت . او "آشوربانی پال" پادشاه آشور را شکست داد . او به آشور تاخت و نینوا را محاصره کرد . آشوربانی پال در سال 626 قبل از میلاد درگذشت .

بعد از آن مادها بر بخش بزرگی از آسیای صغیر فرمانروایی کردند . "نبوکدنصر" ( بخت النصر ) پسر و جانشین "نبوپلسر" عقد اتحادی با لیدی ها منعقد کرد و با "آمی تیس" دختر هوخشتره ازدواج نمود. بعد از هوخشتره که در سال 584 قبل از میلاد درگذشت پسرش "ایشتوویگو" بر تخت نشست و مدت مدیدی با آرامش حکومت کرد ولی در نهایت در سال 550 قبل از میلاد سلسله اش توسط کورش هخامنشی در هم شکسته شد و سلسله و امپراطوری جدیدی به نام پارسیان و هخامنشیان را پایه گذاری نمود .

آشور باني پال ، پادشاه آشور، با افتخار تمام کارهاي خود را چنين شرح مي دهد :

? من آرامگاه نخستين و آخرين پادشاهاني را که از آشور و عشتر خدايان من نترسيده و پدرانم را به ستوه آورده بودند و يران و با خاک يکسان کردم و آنها را در معرض خورشيد قرار دادم. استخوانهايشان را به آشور بردم. مردگانشان را دچار عذاب ساختم. آنان را از پيشکشي غذا و شراب به خدايان محروم نمودم. در مدت يک ماه و سي و پنج روز سفر ، کشور عيلام را به کلي ويران کردم و بر رويشان نمک و سهيلو ( نوعي گياه خاردار ) پاشيدم. خاک شوش ، مدکتد ، هلته مش و ديگر شهرهايشان را به توبره کشيدم و به آشور بردم ] ..... [ سر و صداي مردم ، صداي پاي گاوان و گوسفندان و فريادهاي خوشحالي را از کشتزارهايشان دور ساختم. دستور دادم گورخر و غزال و انواع حيوانات وحشي و جانوران صحرايي را به ميانشان رها کنند تا در آنجا مثل خانه ي خودشان زندگي کنند. ?

در لوحی دیگر چنین میگوید :

" من به خدا و انسان و به مرده و به زنده نیکی کردم . چرا بیماری و بدبختی بر من چیره شد ؟ من از فرو نشانده آتش فتنه در کشور و پایان دادن به کشمکشهای خانوادگی ناتوانم ، دسیسه ها و افتضاحات پیوسته بر من فشار وارد می آورد و مایه پریشان خاطری من شده است . بیماری جان و تن پشت مرا دو تا کرده که از شدت بدبختی فریاد میزنم . روزهای خود را به پایان میرسانم . در روز خدای شهر و روز جشن من خود را بدبخت و بیچاره حس میکنم . مرگ چنگال خویش را در من فرو آورده و من را از پای در می آورد . روز و شب از بخت خود مینالم و زاری میکنم و درد میکشم . ای خدای من! بر انسان رحمت کن و چنان بخواه که اگر بی دین هم باشد نور تو را ببیند . "

" دیودوروس" درباره کتیبه حک شده در روی قبر آشوربانی پال چنین میگوید :

"چون نیک میدانی که برای مردن زاده شده ای ! داد دل بستان و در جشنها خوش باش . در آن هنگام که بمیری دیگر هیچ خوشی نداری . چنین ست حال من . که روزی بر نینوای عظیم فرمان می راندم و اکنون جز مشتی خاک نیستم . با وجود این ? آنچه که در زندگی مایه لعنت تو بود از من است . خوراکی که خوردم و هرزه گی هایی که کردم " 626 قبل از میلاد ( برگرفته از تاریخ تمدن ویل دورانت ? > مشرق زمین گهواره تمدن ?> آشوریان )

پارسیان و هخامنشیان

پس از آن به سال 550 قبل از میلاد شخصی از خاندان پارسیان پرچم طغیان را برافراشت و در نتیجه برای نخستین بار در جهان امپراطوری و شاهنشاهی را پی ریزی کرد که بعدها مرزهای ایران را به چندین میلیون کیلومتر گسترش داد .

کورش کبیر :

وی کورش کبیر نام گرفت و اسطوره ایرانیان شد . وی اتحاد پارسیان را تشکیل داد و ازکوچ نشینان پارسی یک کشور متحد ساخت و در مقابل تجاوزهای متعدد قبایل مختلف و کشورهای همسایه محافظت نمود . کورش نامدار در طول چند سال ایالات زیادی را از شمال و جنوب ایران و کشورهای همسایه ? در غرب کشور لیدی و شهرهای یونان آسیای صغیر را تا حدود مدینترانه را جزوی از قلمرو پادشاهی خود کرد وی در سال 549 پیش از میلاد با لقب شاه انشان در الواح ظاهر شد. در سال 546 قبل از میلاد لقب شاه پارس را گرفت . کورش در سال 546 قبل از میلاد از کوهها گذر کرد و خود را به آسیای صغیر رساند که در آن زمان کاری شگفت آور محسوب میشد .

او با گذشتن از دجله که در نزدیکی های نینوا بود از بین النهرین عبور کرد و با دنبال کردن دامنه کوههای شمالی بین النهرین جلگه مذبور را پشت سر نهاد . او بعد از رسیدن به "کاپادوکیه" فرستاده ای نزد "کروزوس " شاه لیدی فرستاد که سوگند یاد کند علیه وی شورش نکند و کروزوس به کورش وفادار بماند و اگر اینچنین کند بر پادشاهی خود ابقا خواهد ماند . کروزوس آنرا رد کرد و سپس کورش مجبور به حمله بدانجا شد .

کورش هخامنشی کروزوس پادشاه لیدی را شکست داد . کورش در سالهای 545 تا 539 قبل از میلاد به مدت شش سال با قبایل مهاجم اطراف دریای خزر و هند سکونت داشتند در جنگ بود . پی سپس از آن شهر بلخ را تصرف کرد . سپس تا کنار رودخانه یاکسارتس ( سیر دریا ) پیش رفت . او بناهای مستحکمی در آنجا ساخت که تا حمله اسکندر باقی بود . سپس سکاهها را مغلوب کرد . وی در سال 539 وارد بابل شد . بابل مهمترین شهر سیاسی و صنعتی و تجاری آن روزگار بود و کسی نتوانسته بود پا بدانجا بگذارد . او بابل را تصرف کرد و به احترام به خدایان آنان در معبد آنان در برابر خدای مردوک تاجگذاری نمود .

وی اعلامیه آزادی انسانها و آزادی حقوق بشر را در بابل صادر نمود . او دست "بل مردک" را لمس کرد و دین مزدایی خود را به آنان تحمیل نکرد . یهودیان را که غلامان آنجا بودند به اورشلیم و فلسطین بازگردادند و معابد ویران آنان را ترمیم کرد . سپس رسم بردگی را کلا باطل اعلام نمود و آنرا جرم دانست . سپس کلده و سوریه و فلسطین را تسخیر کرد. او در سال 539 قبل از میلاد فرمان داد تا مسیر آب فرات را تغییر دهند و برگرداند و در نهایت پس از بینان نهادن بزرگترین شاهنشاهی تاریخ در جنگ با ماساژت کشته شد.

کمبوجیه فرزند کورش کبیر :

کمبوجیه فرزتد ارشد کورش و کاساندان بود . وی در حیات کورش در مقام پادشاه بابل با پدرش در کار اداره ملک بابل شریک بود و تردیدی نیست که در آخرین سفر جنگی کورش با ماساژت ها ? کمبوجیه به نیابت از پدر بر اریکه پادشاهی تکیه داده بود . وی پادشاهی سخت گیر و جدی بود . او با کارشکنان و مزدوران با خشونت رفتار میکرد تا عبرتی برای بازمادگان گردد تا مبادا خلل و فسادی در دربار ایران واقع شود . برای نمونه هنگامی که یکی از هفت قاضی عالی ایران به فساد و رشوه ستانی متهم شد و محاکمه شدند - کمبوجیه فرمان داد تا پوست وی را بازکنند و بر مسند قضا نهند و پسرش را که شغل پدر یافته بود حکم کرد تا برهمان مسند و بر پوست پدر نشیند و به داوری میان مردمان بپردازد .

کمبوجیه دست غارتگران و رشوه گیران را تا حدود زیادی از ایران کوتاه کرده بود . در آن هنگام بردیا برادر کوچک کمبوجیه که نویسندگان باستان وی را " سمردیس " میخوانند در حیات پدر فرمانروای ولایات شرقی یعنی خوارزم و باکتریا و کرمانیا ( کرمان ) بود .کمبوجیه پادشاه جدید را همگان - ایرانیان و کشورهای همجوار ? به سرعت به رسمیت شناختند . وی برای خواباندن شورشهای اقوامی که به تازگی تحت الحمایه پادشاه ایران قرار گرفته بودند مدت چهار سال تلاش کرد . او در سال 529 قبل از میلاد به صورت رسمی پادشاه ممالک گوناگون ایران شد . وی پس از سامان دادن به امور داخلی و خواباندن شورشیان اقدام به جبران عمل نکوهیده مصریان نمود .

مصریان حدود 12 تن از ایرانیان را در آن زمان در مصر کشته بودند و بر جنازه آنان خندیده بودند . خبر این واقعه به پادشاه رسیده بود و او که امپراطوری بزرگ منطقه به حساب می آمد در انتظار کوچکترین خطایی از کشورهای همسایه بود تا آنان را گوشمالی دهد و درس عبرتی به آنان دهد تا کشورهای دیگر به فکر تضعیف حقوق ایرانیان نیافتند . در آن زمان " آماسیس" پادشاه مصر دید که طوفان کمبوجیه در راه است و پادشاه ایران قصد لشگر کشی به مصر را کرده است . سقوط لیدی و بابل توسط امپراطوری ایران او را نگران کرده بود . به همین خاطر تلاش برای مقابله را آغاز کرد . پادشاه مصر که در آن زمان با شورشهای داخلی و نارضایتی مردم روبرو بود نتوانست که همه هم و غم خود را معطوف ایران کند . به همین دلیل با جزایر یونانی و بویژه "پولوکراتس" جبار جزیره "ساموس" متحد و پیمان همکاری بست . کموجیه راه مصر را آغاز کرد . او در مراحل نخستین راه - به غزه رسید . در آنجا "فاتس" پادشاه "هالیکارناسوس" به لشگر ایران پیوست . وی با کموبچیه پیمان بست که تمام آب و شترهای ارتش ایران را مهیا سازند . کمبوجیه به راحتی از بیابانهای که از فلسطین تا مصر ادامه داشت عبور کرد .

سپاهیان مصر در سال 525 قبل از میلاد در نبردی در نزدیکی "پلوزیوم" شکست خوردند و بجای دفاع فرار نمودند . سپس کمبوجیه با لشگرش از دروازه های "ممفیس" عبور کرد و مصر را به تصرف در آورد . در آن هنگام عده ای از ارتش ایران دست به نابودی شهر و معابد مصریان زدند که کمبوجیه به سرعت مانع آنان گشت و دستور بازسازی همه ویرانیها و معابد را صادر نمود . بعد از آن کمبوجیه در سال 524 قبل از میلاد پنجاه هزار تن از سپاه خود را راهی "واحه آمون" کرد که با اندوه فراوان در میان راه سیاهیانش ( شاید به علت طوفان شن در تبس ) گم شدند و هرگز اثری از آنان یافت نشد . که بعدها "واحه آمون" به زیر مرزهای ایران در آمد . کمبوجیه در سال 522 قبل از میلاد مصر را ترک گفت که در راه بازگشت به وطن خبر دادن فردی مغ به نام" گئومات" دعوی پادشاهی ایران کرده است و خود را بردیا فرزند کورش نامیده است . "گئومات" یا بردیای دروغین آتشکده های ایرانیان را ویران نمود و دست به کشتار فجیحی زد که با شندین این اخبار کمبوجیه به گفته بعضی مورخین یا خودکشی کرده است یا وی را کشته اند .

داریوش کبیر :


سپس داریوش برزگ بر تخت پادشاهی جلوس کرد . در زمان داریوش ایالت های زیادی بر علیه دولت قیام کرده بودند و کشورهای تحت کنترل ایران سر به شورش بر آورده بودند . دارویش بار دیگر مجبور به فتح امپراطوری هخامشیان شد . داریوش در مرحله اول ولایت عیلام را در جای خود نشاند و "آترینا" پادشاه آنان را دستگیر نمود . سپس بابل شورش کرد و "نیدین توبل" خود را نبوکدنصر سوم نامید و دعوی پادشاهی کرد . داریوش سپاهی به بابل روانه کرد که خود در راس ارتش قرار داشت . پس از جنگ شدید آنان را شکست داد و آرامش را در شهر برقرار نمود .

بعد از آن شوش بنای ناسازکاری و آشوب را نواخت و داریوش با سپاهی روانه آنجا شد و آنان را ساکت کرد. سپس ارمنستان شورش کرد . داریوش سرداری به نام "دادارشیش" را مامور خواباندن شورش کرد ولی وی موفق نشد . سپس سردار دیگری به نام "والائومیسا" را مامور برقراری آرامش در آنجا نمود ولی باز موفق نشدند . در نهایت با لشگری که داریوش روانه ارمنستان نمود آنان را مغلوب ساخت . سپس مردم "ساگارتی" شورش کردند . بعد از آن پارت ها و هیرکانی ها . سپس بردیای دروغین خود را فرزند کورش خواند و خواهان سلطنت شد .

سپس بابل به تحریک "آرخای ارمنی" بنای شورش را گذاشت . در نهایت وی بعد از هفت سال پیکار برای برقراری آرامش در سرزمینهای ایران و خواباندن 19 شورش بر علیه پادشاهی ایران موفق به پیروزی شد و همه را در جای خود نشاند . او بار دیگر امپراطوری بزرگی که کورش بنا کرده بود و کمبوجیه با فتح مصر آنرا گسترش داده بود را حفظ نمود . وی سیستم لشگری و کشوری را در ایران بنا نهاد و اداره کشور را بر دست "ساتراپها" سپرد . سپس برای شهر شهربان برگزید و در کنار آنان یک سردار و یک دبیر قرار داد تا مبادا بنای شورش گذارند .

او چاپارخانه ها را در ایران پایه گذاری کرد . داریوش راهی موسوم به راهی شاهی میان سارد و شوش ایجاد میکند که حدود 2400 کیلومتر طول داشته است . پیمودن این راه به صورت پیاده سه ماه به طول می انجامید . این راه در نینوا در محل موصل کنونی از دجله می گذشته و پس از آنکه نظیر جاده کنونی موصل به بغداد ? مسافتی را در امتداد دجله پیش می رفت سرانجام در ولایت سوزیانا به پاتخت می رسید . اوکانالی را بنا نهاد که بعدها به کانال سوئز لقب گرفت ( به طول 161 کیلومتر ) . او چندین سد در ایران و هند و کشورهای منطقه برای جبران آب در روزهای قحطی بنا نهاد . وی در سالهای پایانی عمر- کشورهای زیر را در مرزهای جغرافیایی ایران قرار داد و بر تمام آنان پادشاهانی مقرر فرمود و خود با سمت شاه شاهان ( شاهنشاه ) بر آنان پادشاهی نمود : ماد - خوزستان - پارت - هرات - بلخ - سغد - خوارزم - زرنگ - رخج - ث ت گوش - گندار - هند - سکائیهای هوم نوش - سکائیهای تیز خود - بابل - آشور - عربستان - مصر - ارمنستان - کپد و کیه - سارد - یونان - سکائیهای ماورای دریا - سکودر - یونانیهای سپر روی سر - لیبیها - حبشیها - اهالی مک - کارائیها . خصویات اخلاقی این شاهنشاه طبق کتیبه های بدست آمده به شرح زیر بوده است :

وی در آرامگاه جاودانه خود در نقش رستم با الهام از فرهنگ غنی ایرانی و تعالیم زرتشت چنین میگوید :

خدای بزرگ است اهورامزدا . که این جهان را بیافرید . که خرد و نیروی کوشش را بر من ارزانی داست . به خواست و نیروی اهورامزدا شاهم و فرمانهای او را اجرا میکنم این چنین :

دوستدار و پیرو راستی هستم و بدی را دشمنم . خواهان داد و عدل هستم . نه می خواهم که از سوی توانایی به ناتوانی ستم شود و نه میخواهم که ناتوانی به توانایی بد کند . آنچه موافق راستی است میل من است و آنچه خلاف راستی است به شدت با آن مخالفم . خویم را در حد اعتدال نگه میدارم و چون خشم بر مرا فرا گیرد با اراده بر آن چیره میشوم تا مبادا ناروایی روی دهد . هوس اسیر دام من است و بر آن سخت حکومت میکنم . آنرا که نیکی کند مطابق نیکی اش پاداش میدهم . آنکه بد کند به کیفرش میرسانم . به هیچ وجه مایل نیستم که زیان و بد کرده شود و چون کسی مرتکب بدی شد به هیچ وجه مایل نیستم که بی کیفر بماند . هرگاه مردی بر علیه کسی ادعا کند تا مورد دادرسی واقع نشود بر او حکمی روا نمی کنم . از آنانی خوشوقت و خشنود هستم که با تمام نیرو و قدرتشان در راه نیکی بکوشند این چنین است رفتار و کردار من و این است آنچه که من می کنم :

در میدان نبرد رزم آرایی چیره هستم . در پیکارگاه دستانم میجنگند . چشم و هوش نیز بکار است . آنانی که فرمانبرند میبینم و آنانی که خلافی کنند کارشان بر من پوشیده نیست . در میدان پیکار به چالاکی میجنگم . از نیروی دستان و پاهایم به خوبی بهره مند هستم . سوار کاری زبده و چالاکم کمانکشی ورزیده هستم . چه به هنگام نبرد پیاده و چه سواره . نیزه گزاری چرب دست هستم . این و هنرهای دیگر را اهورا مزدا بر من بخشود . اهورامزدا یاری ام کرد و نیروهایم را به نیکی هدایت کرد . ای مرد که این را میخوانی . نیک آگاه باش که داریوش چگونه شاهی است . چه هنراها و نیروهایی دارد . این برای تو ناراست نباشد . آنچه را که گفتم عمل کن و اقدامات و جنگهای بسیاری برای سربلندی ایران زمین که گفتن آن باعث خستگی میشود . چند تن از این اقدامات پادشاه در قسمت ناگفته های تاریخ درهمین وبلاگ آمده است

خشایارشاه بزرگ( خشیارشا ) فرزند داریوش کبیر :

داریوش اندکی پیش از مرگ خشایار را ولیعهد خود معرفی نمود . یونانیان وی را ( اکسرکسس) نامیدند . خشایار مادرش آتوسا ( دختر کورش ) و پدرش داریوش بود . وی در سن 34 سالگی بر تخت پادشاهی ایران و چندین کشور منطقه جلوس کرد . وی بلند قامت ? بزرگ منش ? درای ریشی بلند اما تند خو و جدی بود . وی بعد از پدرش بر تخت امپراطوری بزرگی نشست که تا ان زمان سابقه نداشت . وی همچنان مصمم بود که راه نیاکان خود را ادامه دهد . به همین دلیل برای گوشمالی دادن به یونانیان ( زیرا یونانیان لیدی که جزوی از ایران محسوب میشد را به آتش کشیده بودند ) لشگری بزرگ راهی یونان کرد . یونانیان از قوانین بین کشورهای آن روزگار عدول کرده بودند و مرتکب گناهی بزرگ شده بودند .

از طرفی دیگر یونانیان داریوش را در دو جنگ شکست داده بودند و خشایار به جبران این موارد راهی یونان شد و بعد از جنگهای که در همین وبلاگ آمده است آنان را بکلی شکست داد و یونان به زیر مرزهای ایران در آمد . وی با این کار بزرگترین امپراطوری بشریت در آن زمان را برای پادشاهان آینده ایران بجای گذاشت . خشایارشا در تابستان 465 قبل از میلاد توسط "خواجه اسپامیتریس" که وی را "میترادات" نیز گفته اند همراه با پسرش داریوش به قتل رسیدند . در قتل خشایار و داریوش درباریان پادشاه هم سهیم بودند . هفت ماه پس از آن "اردوان" فرمانده نگهبانان پادشاه که در قتل خشایار دست داشت کوشید تا اردشیر فرزند دیگر خشایار را نیز به قتل برساند . اما این توطئه ناکام ماند و اردشیر بر تخت پادشاهی نشست .

اردشیر اول معروف به دراز دست :

اردشیر که یونانیان وی را "آرناکسرکسس" میخواندند دارای دستان درازی بود . او مدت 41 سال بر تخت پادشاهی ایران نشست . ولی برادراش با کمک باختری ها به شورش علیه او برخواست و دعوی سلطنت کرد . اردشیردر سال 462 قبل از میلاد در دو جنگ وی را سرکوب کرد و در جای خود نشاند و پس از آن هیچ خبری از برادرش نشد . پس از آن در مصر شورشهای انجام گرفت که ایالتها را سخت تهدید میکرد . فرمانده این شورشها " ایناروس" پسر "پسامتیکوس" فرمانروای "لیبیاسر" بود . او پادگان ارتش ایران را در مصر( دژ سفید ) محاصره نمود .

در همین حین کشتی های آتن از قبرس علیه ایران و به جهت یاری رساندن به شورشیان مصری راهی مصر شدند و وارد شورشها علیه ایران شدند . در این هنگام مکابیز شهربان سوریه که ایرانی بود جهت سرکوب شورشها برخواست و در سال 455 قبل از میلاد اکثر مصر را آرام کرد به جز نواحی اطراف "مصب نیل" . پس از آن معاهده ای جهت صلح بین ایران و یونان بسته شد که به نام معاهده "سیمون" نام گرفت . در نهایت اردشیر در مارس 424 قبل از میلاد درگذشت و پس از وی فرزندش خشایار دوم بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد ولی پادشاهی وی 45 روز بیشتر به طول نیانجامید و وی توسط "سغدیان" و توطئه آنان به قتل رسید .

بعد از وی داریوش دوم بر تخت نشست . که در زمان وی شورشهای بسیاری صورت گرفت که همه آنان توسط وی آرام شد . در این هنگام یونانیان که از داخل مشغول اغتشاشات مختلفی بودند و نمی توانستند در جنگهای خارجی از خود دفاع کند مجبور به دادن باجهایی به ایران شدند تا ایران آنان را در مقابل تجاوزهای خارجیان محفوظ دارد .

فردوسی بزرگ درباره بنا نهادن کاخهای پرسپولیس ( تخت جمشید ) اینچنین میگوید :

بفر كياني يكي تخت ساخت چه مايه بدو گوهر اندر نشاخت

كه چون خواستي ديو برداشتي زهامون بگردون برافراشتي

چو خورشيد تابان ميان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوي شگفتي فرومانده از بخت اوي

به جمشيد بر گوهر افشاندند مر آنروز را روز نو خواندند.



اخلاق و اداب ايرانيان در عصر هخامنشی

هرودوت مورخ يواناني كه در سده پنجم قبل از ميلاد مي زيسته و با چند تن از شاهان هخامنشي همزمان بوده است. دراين زمينه چنين مي نويسدايرانيان به فرزندان خود از پنج سالگي تا بيست سالگي آداب نيكوي زرتشتي و بويژه سواري تيراندازي و راستگويي مي آموختند. آنها دروغ گويي را بدترين عيب مي دانستند. و براي آنكه ناگريز به انجام اين كار زشت نشوند حتي از وام خواستن نيز خودداري مي كردند، چرا كه ممكن بود وامدار به جهتي ناگزير به دروغگويي شود.

آنان از آداب دهان افكندن در آب و در رهگذرها و در نزد ديگران اباء داشتند و آن را امری بسیار نکوهیده می پنداشتند . در آب روان دست و رو نمي شستند و آنرا به ناپاكي نمي آلودند. ايرانيان كهن فرزندان خود را از دوران كودكي به ورزش هايي مانند دويدن، تحمل سرما و گرما،‌بكار بردن سلاح هاي گوناگون، سواري و ارابه راني عادت ميدادند و بزرگترين صفات آنان مردانگي، رشادت ودلاوري بود. از ديگر ويژگيهاي ايرانيان محترم داشتن همسايه بود، به كساني كه در راه نگهداري ميهن و حفظ كشور خدماتي عرضه داشته بودند، پاداش هاي بزرگ مي دادند.

از رشوه گيري ،‌ دزدي و تصرف در مال ديگران خودداري مي كردند. از پرخوارگي و شكم پرستي پرهيز داشتند. به هنگام راه رفتن چيزي نمي خوردند. و شكار را به اعتبار جنبه ورزشي آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگي ايرانيان آن زمان جنبه عملي پيدا كرده بود و همين مساله مهم سبب برجسته تر شدن ويژگي هاي اخلاقي آنان نسبت به اقوام ديگر مي شد.

سقوط هخامنشیان :

این سلسله با حمله اسکندر مقدونی در زمان داریوش سوم در هم کوبیده شد . اسکندر جوانی 22 ساله بود که رویای پادشاهی بر امپراطوری ایران را در سر میپروراند . اسکندر در سال 334 قبل از میلاد بر کشتی نشست از داردانل عبور کرد . او اروپا را پشت سر گذاشت . مصر در آن زمان که جزوی از ایران محسوب میشد توسط اسکندر تصرف شد . داریوش سوم که دارای منابع بیکران و قدرت زیادی بود و خزائنش مملو از ثروت بود نتواسنت از هیچکدام از آنان استفاده کند و اسکندر با شگفتی تمام مصر را گرفت .

داریوش درخواست صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت و وارد پرسپولیس شد و به گفته های تاریخ شناسان از مستی زیاد - پایتخت ایران را که تا آن زمان آنچنان زیبایی کسی به خود ندیده بود در سال 330قبل از میلاد به آتش کشید و بعدها از این اقدام نادم آمد . از آنجایی که داریوش پسری نداشت اسکندر از این فرصت استفاده نمود و خود را پادشاه جدید ایران معرفی کرد . سپس دختر پادشاه را به همسری برگزید و بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و بعدها سلسله ای کاملا یونانی بر ایران تحمیل کرد که سلوکیان نام گرفت .

کتیبه هایی که در تخت جمشید به سه زبان آرامی ، ایلامی و فرس باستان نوشته شده است بیانگر این هستند که ایرانیان به فن ترجمه آگاهی داشتند. در کاخ مرکزی تخت جمشید بر روی زمین دایره ای دیده می شود که این دایره درست در زیر سوراخ سقف قرار داشته است. درست در موقع تحویل سال در نوروز و اولین روز پاییز خورشید به صورت عمودی از این روزنه به درون می تابید. این خود بیانگر این است که ایرانیان با علم نجوم آشنایی داشتند.

وقتی که در ناحیه درودزن در استان فارس می خواستند سدی بسازند با امکانات علمی و مهندسی امروزه سعی کردند بهترین جا را برای سد پیدا کنند. وقتی طبق اصول مهندسی امروزه محل سد را تعیین کردند با کمال شگفتی آثار "سد داریوش کبیر" را آنجا یافتند. از این رو آنجا را سد داریوش نامیدند. اما این نام به عده ای ناخوشایند آمده و نام آن سد را به سد درود زن تغییر دادند.

کتیبه ای پیدا شده که در آن کتیبه داریوش کبیر به کارگزاران خود دستور می دهد که در مصر دانشگاه بسازند. اینها نمونه کوچکی از علم دوستی هخامنشیان است.

منابع :

ژ ? کونت نو : رئیس افتخاری موزه آثار عتیقه شرق و اسلام در موزه لوور فرانسه

ایران و تمدن ایرانی : کلمان هوار - خاورشناس مشهور فرانسوی

آندره دوپن سومر : استاد دانشکده ادبیات پاریس

تاریخ تمدن ویل دورانت ? مشرق زمین گهواره تمدن
(بنده از فروم دانشجويان برداشت كردم)
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها