بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 03-13-2009
parastu آواتار ها
parastu parastu آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Mar 2008
نوشته ها: 20
سپاسها: : 0
در ماه گذشته یکبار از ایشان سپاسگزاری شده
پیش فرض گفتگو با اولین بانوی خلبان ایرانی

گفت و گو با اولین بانوی خلبان ایران

شنیدن حضور یك زن در حرفه خلبانی شاید باور كردنی به نظر نیاید، به ویژه آنكه بشنوید این زن، خلبان یك جت تیزپرواز از نوع جت فالكن (jet falcen)(1) هم هست.
البته متعجب تر می شوید وقتی بشنوید این بانو، مسوولیت پرواز(Flight Check)– بازرسی كلیه دستگاه های ناوبری فرودگاه های مختلف كشور – را هم بر عهده دارد.
خانم ده بزرگی، چه شد كه به فكر پرواز افتادید؟

من از زمان كودكی به این كار علاقه داشتم. برای من فرقی نداشت كه حتماً خلبان بشوم یا چترباز و … به هر چیزی كه به هوا و فضا مربوط می شد، علاقه نشان می دادم و به این موضوعات زیاد فكر می كردم. همان طور كه گفتم، مدام به كاری می اندیشیدم كه در آسمان باشد، ولی زیاد به ریز ماجرا پایبند نبودم. شاید هم فكرم نمی رسد كه واقعاً باید به چه فكر كنم و یا خواسته ام در آینده چیست؟ اصولااین علاقه از بچگی در ذهنم بود.
یعنی فقط در آسمان بودن هدف شما بود؟

نه، دلیل دیگری هم داشت، همیشه دوست داشتم شغلی ماورای دیگران داشته باشم!! اگر حمل بر خودستایی نمی كنید از همان كودكی هر شغل و حرفه ای را كه می دیدم و می شنیدم به خودم می گفتم خوب، این شغل ها را همه دارند، پس باید به دنبال چیزی باشم كه هیچ كس دیگر نداشته باشد. البته این تفكر مربوط به دوران كودكی و نوجوانی ام می شود، ولی در پاسخ به سؤال شما باید عرض كنم، انگیزه اصلی ام همان علاقه بود و بس.
از چه سالی به علاقه تان رنگ واقعیت دادید؟

از سال 1353 وارد این كار شدم، اما در آن سال هنوز موفق به اخذ دیپلم نشده بودم و در دوره دبیرستان هم واقعاً به این كار علاقه مند بودم. در هنگام تعیین رشته هم، می دیدم كه به هیچ یك از این رشته ها علاقه ندارم و مرتب با خودم می گفتم این رشته ها را نمی خواهم.
بعد…؟

بعد ، در یك مقطعی (یعنی قبل از انقلاب) برای اشاعه فرهنگ، مركز آموزش فنون آن ایام «باشگاه خلبانی» نام داشت، از مدارس مختلف، دانش آموزان نسبتاً ممتاز را به همراه شاگردانی كه مسؤولان مدرسه از آنها رضایت داشتند انتخاب می كردند تا از صفر وارد این رشته تحصیلی شوند.
از صفر یعنی چه؟

یعنی كسی نمی توانست از ابتدا بگوید كه می خواهم با هواپیما بپرم. می بایستی از ب بسم الله آموزش را فرا می گرفتی و آموزش هم شامل مدل بود، بعد هواپیمای گلایدر و… به عبارتی، می بایستی هواپیما سازی به شكل مدل را فرا می گرفتیم تا بتوانیم مراحل بعدی آموزش را سپری كنیم و در نهایت به آموزش تئوری و عملی پرواز می رسیدیم.
درباره باشگاه هوانوردی لطفاً بیشتر توضیح دهید.

باشگاه هوانوردی كه هم اكنون «مركز آموزش فنون هوایی » نام دارد، دارای 5 شعبه در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، شیراز و اهواز است كه اگر اشتباه نكنم قبل از انقلاب دو شعبه دیگر در شهرهای كرمانشاه و همدان هم داشت كه فعلاً حذف شده اند و هر كس در ایران می خواست خلبان بشود باید از این ***** می گذشت. (این باشگاه یكی از مجهزترین و بزرگترین مراكز آموزش فنون در خاورمیانه است). متقاضیان آنجا می آمدند و آموزش خلبانی را می دیدند و سپس جهت اخذ گواهینامه خلبانی به سازمان هواپیمایی كشوری معرفی می شدند و بعد از دادن امتحانات ، گواهینامه دریافت می كردند و به ارگان های مربوطه معرفی می شدند .
آیا در آن ایام كه اشاره كردید، خانم ها هم حضور داشتند؟

بله، هم خانم ها و هم آقایان بودند، - منتهی بعد از آنكه از *****های مختلف می گذشتیم، از تعداد افراد كاسته می شد. مثلاً بعد از اتمام دوره مدل و گلایدر، خود به خود ریزش وجود داشت و تعدادی هم خودشان تمایلی به ادامه نداشتند.
منظورتان خانم ها است؟

فرقی نمی كرد، حتی آقایان هم مایل نبودند ادامه بدهند. گاهی اوقات مشكلاتی برایشان به وجود می آمد یا اینكه می دیدند استعداد كافی برای این حرفه را ندارند، لذابه آنها اجازه ادامه كار داده نمی شد. این بود كه از هر مقطعی كه می گذشتیم، مثل مدل یا گلایدر و با موتور، به همان نسبت از تعداد آقایان و خانم ها كم می شد و آخرین مرحله آموزش، پرواز با هواپیمای با موتور بود.
اشاره به هواپیمای مدل كردید. یعنی ساخت مدل ، یا به پرواز در آوردن مدل؟

هر دو كار را انجام می دادیم. ابتدا هواپیمای مدل را به صورت كشی می ساختیم و پرواز می دادیم. وقتی این مرحله را تمام می كردیم. آموزش مرحله بعدی آغاز می شد و ما می بایست هواپیمای مدل موتوردار را كه كنترل لاین(Control line) نام داشت می ساختیم و وقتی كه كامل می شد به پرواز هم در می آوردیم و در نهایت به ما گواهینامه مدل اعطا می شد.
راستی نگفتید بالاخره دیپلم تان را گرفتید یا قبل از اخذ آن به باشگاه هوانوردی پیوستید؟

دو سال قبل از اخذ دیپلم برای این كار اقدام كرده بودم. یك سال آن را جهت دوره آموزشی مدل گذراندم و سپس به ما اجازه دادند با گلایدر پرواز كنیم، خلاصه گواهینامه را گرفتم. و وقتی كه تمام شد، تازه آموزش با هواپیمای موتوردار آغاز شد. به این مرحله كه رسیدیم، تعداد خانم ها خیلی كم نشد! در این مرحله پرواز كردن را آموزش دادند در حدی كه ببینند آیا بدن ما آمادگی لازم را دارد؟ یا اینكه آیا اصلاً علاقه ای برای انتخاب این كار به عنوان حرفه داریم؟
دراولین پرواز به صورت آزمایشی همه را می پراندند و سپس ارزیابی می كردند كه ببینند چه كسی هست، كی نیست. چه كسی علاقه دارد و چه كسی ندارد؟
تمام این امتحان ها را انجام دادیم و چون متوجه شدند هم علاقه دارم و هم نسبتاً دانشجوی تنبلی نیستم! اجازه دادند در حالی كه هنوز دیپلم را نگرفته بودم پرواز را با هواپیمای با موتور شروع كنم. سپس همزمان دیپلم خود را گرفتم.
در چه سالی؟

در سال 1355. یعنی قبل از دیپلم، «سلو» شدم و یكسال بعد از دیپلم امتحانCPL را دادم و قبول شدم.
CPL یعنی چه؟

یعنی گواهینامه خلبانی بازرگانی.
اولین عكس العمل خانواده شما چه بود؟

خانواده ام زیاد تعجب نكردند چون تقریباً از نوجوانی این لغت را به كار می بردم كه دوست دارم یك جایی یك راهی باز شود كه این كار را ادامه دهم. البته مادرم زیاد خوشحال نبود، چون خیلی دوست داشت من پزشك شوم.
اطرافیان چه؟

زیاد باور نمی كردند. یعنی علی رغم اینكه می دیدند پرواز هم می كنم ولی به عنوان یك حرفه آن را خیلی جدی نمی گرفتند. ضمن اینكه خودم هم سعی می كردم حرفه ام را پنهان نگه دارم. یعنی اگر كسی نمی دانست نمی گفتم كه كجا می روم و چه درسی می خوانم. هیچی نمی گفتم، مگر اینكه خودشان متوجه می شدند.
آیا از خانم هایی كه با شما همدوره بودند كسی به مرحله اخذ گواهینامه رسید؟

بله، تعدادی به مرحله پرواز با هواپیمای موتوردار رسیدند، ولی متأسفانه هیچ كدام موفق به اخذ گواهینامه در آن زمان نشدند.
شما اصالتاً كجایی هستید؟

پدرم شیرازی است، خودم هم در شیراز متولد شدم. اما بزرگ شده چند شهر هستم.- شیراز، اصفهان و تهران. مادرم اهل تهران (شمیرانات) است اما چون با پدرم ازدواج كرد به تبعیت از پدرم، در این شهرهایی كه نام بردم زندگی می كردیم. ولی من از سال 1356 تا الان در تهران زندگی می كنم.
می توانم سال تولدتان را هم بپرسم؟!

بله، من متولد سال 1336 هستم.
چند تا خواهر و برادر هستید؟

6 تا خواهر و برادر، یكی از برادرهایم در جبهه های جنگ به مقام شهادت نائل شدند.
چند تا فرزند دارید؟

دو تا.
خانم ده بزرگی حالا بفرمایید بعد از اخذ گواهینامه چه كار كردید؟

قبل از دریافت گواهینامه، یعنی در حدی كه «سلو» می شدیم (اولین پرواز خلبان به تنهایی و بدون مربی) مسوولان باشگاه گفتند كسانی كه مایل هستند بمانند و قرارداد ببندند و این كار را به صورت حرفه قبول كنند، چه كسانی هستند؟ در آن ایام از میان قشر خانم ها، من تنها بودم و به اتفاق تعدادی از آقایان استخدام شدیم. بعد از آن به ما گفتند این گزینه را می توانید انتخاب كنید: رفتن به «پارس ایر» یا «ایرتاكسی» یا «ایر سرویس» و یا شغل معلمی در باشگاه خلبانی؟ یكی از اینها را باید انتخاب می كردم.
خب شما كدام را برگزیدید؟

باید اعتراف كنم از آن چیزی كه انتخاب كردم، الان زیاد راضی نیستم، شاید آن موقع چیز دیگری در ذهنم بود. بله، آن موقع گفتم، می خواهم معلم شوم الان می فهمم كه اشتباه كردم چون پیشرفتی نداشت. جز اینكه در این سال ها در واقع عمرم بیشتر تلف شد. از نقطه نظر كاری خیلی سنگین بود ولی پیشرفت زیادی نداشت سایر همكارانم یعنی آقایانی كه به ایرتاكسی یا ایرسرویس رفتند در حال حاضر در آسمان یا ایران ایر هستند و پرواز می كنند، با این كه سابقه خدمتمان یكی است، ولی آنها خیلی زیاد پیشرفت كردند.
با این حساب شما راهتان را جدا كردید و تدریس را انتخاب كردید؟

بله...
در باشگاه خلبانی، چه نوع هواپیماهایی را آموزش می دادید؟

خود باشگاه هواپیمایی، هواپیماهای گوناگونی دارد كه آموزش آنها را به عهده داشتیم از قبیل:
بونانزا(Bonanza)، سسنا(Cessna)، پایپر(pipper)، توباگو(Tobago)، تی بی 21(Tb 21)
آیا این هواپیماهایی را كه نام بردید، دارای موتور هستند؟

بله، تمام اینها هواپیماهای یك موتوره هستند و دو موتوره هم وجود دارد مثل شرایك، كماندر، آیلندر و ...
در حال حاضر نحوه جذب دانشجودر این باشگاه چگونه است؟

تا قبل از سال 1372، دانشجویان خلبانی از ارگان های مختلف معرفی می شدند. ولی از این تاریخ به بعد دانشجوی آزاد هم داشتیم كه برای آموزش ثبت نام می كردند و من به اتفاق دیگر همكاران مرد افتخار آموزش به این افراد را داشتیم.
آموزش، تئوری بود یا عملی؟

آموزش هم به صورت تئوری بود و هم عملی. اما یكسری از خلبانان با دلایل مختلف فقط آموزش عملی را انجام می دادند.
برای خلبان شدن علاوه بر آموزش، آیا آزمایش تندرستی هم می گرفتند؟

بله، برای شروع، ابتدا یك امتحان از ما می گرفتند كه سوالات آن در مورد هوش، زبان، ریاضی، فیزیك و ... بود و علاوه بر آن آزمایشات سخت پزشكی شامل نوار مغز، قلب، چشم، قفسه سینه، گوش و ... را هم انجام می دادند. كه تمام اینها توسط پزشكان معتمد سازمان هواپیمایی كشوری انجام می شود.
به روال كلیشه ای مرسوم، یك خاطره از اولین پروازتان بگویید؟

به نظر من پرواز چه اول، چه آخر، همه اش خاطره است. منتهی پرواز اول شاید خیلی شیرین تر به نظر برسد. یادم است كه در اولین پروازم هوا ابری همراه با باد و توفان بود و ابرهای تیره و تار آسمان را پوشانده بود و من به اتفاق استاد خلبان به پرواز رفتم. واقعا فراموش نمی كنم خیلی لذت بردم. یادم است كه استاد مرتب مانور می كرد ببیند كه آیا حالم به هم می خورد یا نه؟ كه خوشبختانه موفق عمل كردم.
فلسفه ریختن سطل آب بر سر خلبان چیست؟

خود ما هم این فلسفه را از استادان پرسیده ایم عده ای به این صورت جواب داده اند كه: خلبان آن لحظه كه از هواپیما پیاده می شود یك غرور عجیبی سراپای او را فرا می گیرد و برای سرشكن كردن این غرور یك سطل آب سرد بر روی او می پاشند تا به وی بگویند، زیاد مغرور نشو! زیرا روزی كه خلبان مغرور شود، روز سانحه است و عده ای هم گفته اند چون خلبان مرگش مشخص نیست و ممكن است در هوا بمیرد آن سطل آب برای غسل دادن اوست.
در زمان جنگ عراق، چه كار می كردید؟

در زمان جنگ، من در باشگاه خلبانی در مقام معلم خدمت می كردم و نحوه كار ما به این صورت بود كه با نیروی هوایی مشتركاً پروازهایی را انجام می دادیم. در واقع پرواز دیده بان را انجام می دادیم.
هیچ محدودیتی برای زن بودن شما وجود نداشت؟

خیر. من هم پا به پای آقایان پرواز می كردم و ساعت پرواز جنگی ام همسان با بقیه است. ما بنا به نوع مأموریتمان مرتب تقسیم می شدیم. یك گروه در تهران و گروهی در اهواز، اصفهان، دزفول، شیراز و ... پرواز می كردیم و مأموریتمان را انجام می دادیم، آن زمان زیاد احساس ترس نداشتیم. یعنی همه با دل و جان می خواستیم یك جوری به مملكت خدمت كنیم.
آیا در آن هنگام علاوه بر آموزش، مسؤولیت دیگری هم داشتید؟

علاوه بر اینكه معلم بودم در مقام معاون آموزش عملیات باشگاه خلبانی هم فعالیت می كردم.
یعنی مسؤولیت شما شامل آن 5 شعبه بود كه فرمودید؟

بله، یعنی همه شعبات زیر نظر معاون آموزش عملیاتی بودند.
این درست است كه می گویند واژه ترس برای خلبانان مفهومی ندارد؟

اصلاً این طور نیست. بالاخره ما هم انسان هستیم. بله ... شاید در لحظه حادثه نترسیم ولی بعدش تازه
می فهمیم چه خطراتی از سرمان گذشته است.
چه خطراتی در زمان جنگ شما را تهدید می كرد؟

خطرات زیادی داشتیم. مثلاً وقتی وضعیت قرمز می شد و ما در آسمان بودیم، چه خانم و چه آقا طبیعی بود كه بترسیم، ترس از اصابت موشك، هواپیماهای دشمن، خود مشكلات پرواز و ... همه خطر آفرین بودند. ولی در آن شرایط ما باید انجام وظیفه می كردیم. باور كنید گاهی به قدری پرواز می كردیم كه از خستگی جلو رویمان را نمی دیدیم و وقتی پیاده می شدیم، احساس می كردیم می خواهیم زمین بخوریم.
آیا شما پرواز شب هم داشتید؟

آن زمان كه دانشجویان می خواستند گواهینامه خلبانی بگیرند در ملزومات پروازی آنها چند ساعت پرواز شب گنجانده شده بود كه توسط همه معلم خلبانان انجام می شد.
خانم ده بزرگی، من شنیده ام وقتی در شرایط اضطراری سیستم هیدرولیك هواپیما اشكال پیدا می كند، كنترل فرمان ها به سختی صورت می گیرد كه می شود گفت به نیروی فیزیكی قوی نیاز دارد حالا كه شما یك خانم هستید با این مشكل چگونه برخورد می كنید؟

بله خب ... به هر حال خانم ها از بدن ظریف تری برخوردارند ولی طبیعتاً وقتی وارد چنین شغلی می شوند باید آن كاری را كه به آنها محول می كنند انجام دهند. خب شما اگر توانستی در این كار می مانی، اگر نتوانستی باید بروی بیرون. در مورد پاسخ فنی سوال شما باید بگویم كه البته آن موقع در هواپیما مسؤولیت كامل با معلم خلبان بود. ولی حالا در هر پرواز دو تا خلبان است كه در مقام خلبان و سرخلبان (خلبان یك و دو) و اگر چنین موردی پیش بیاید، خلبان های دیگر می توانند همكاری كنند به هر حال هر جور شده باید از پس آن بربیاییم.
آیا تاكنون نظر خارجی ها را در مورد حرفه خود شنیده اید؟

بعضی از كشورها، خانم های ایرانی را خیلی حقیر می شمردند. آنها وقتی فهمیده بودند كه خانمی خلبان است می گفتند برایمان جالب است كه یك زن ایرانی در این حرفه فعالیت كند. آنها همچنین اظهار می داشتند كه فكر نمی كردیم در ایران اصلا خلبان زنی وجود داشته باشد. ما شنیده بودیم زن ها در ایران خیلی محدودند البته باید اضافه كنم كه خوشبختانه از سال 1372 به بعد ورود دانشجو آزاد شد و خیلی از خانم ها استقبال كردند و خیلی ها هم گواهینامه گرفته اند.
از این كه اولین خلبان زن هستید چه احساسی دارید؟

خب به هر حال این واقعیتی است كه اول بودن ناخودآگاه غرور آفرین است، ولی به نظرم انسانیت مهمتر از اولین بودن است.
خانم ده بزرگی بی تعارف بگویم در جاهای زیادی شنیده ام كه كسان دیگری هم ادعای اولین زن خلبان در ایران را دارند، نظرتان در این باره چیست؟

من مجبورم با صراحت عنوان كنم كه اولین زن خلبان گواهینامه دار هستم، ولی خوب بعد از من خیلی ها آمدند و گواهینامه هم گرفتند و هنوز هم این روند ادامه دارد.
صحبت ها از اولین ها شد، و می دانیم اولین ها ذاتاً دارای مشكلاتی بر سر راه خویش هستند؟ از این مشكلات بگویید.

طبیعی است كه هر كس در هر زمینه ای اولین باشد، مشكلاتی در سر راهش است ولی از این خوشحالم كه مشكلات را پشت سر گذاشته ام و این راه را برای بقیه خانم ها هموار كرده ام.
اگر بپذیریم كه شغل بر شخصیت انسان تأثیر گذار است شما كه در ارتفاع بالا همه چیز را كوچك می بینید، آیا در رفتار زمینی تان تأثیری هم گذاشته است؟

بله، ولی این بدین معنا نیست كه خدای ناكرده بخواهم خودم را ماورای دیگران بدانم، بلكه باعث شده نقش مادیات در زندگی ام كمرنگ شود و بیشتر به معنویات بپردازم.
خلبانی را تعریف كنید؟

خلبانی یك هنر است، هنر خیلی قشنگی است، هنری كه ماورای چیزهای دیگر است كه حتماً باید عاشق باشی تا بتوانی با سختی هایش كنار بیایی.
شما علاوه بر شغل خلبانی به حرفه دیگری هم اشتغال دارید؟

بله، در زمینه كاری خودم فعالیت دارم. یكی از كارشناسان دفتر عملیات استاندارد سازمان هواپیمایی كشوری پرواز هستم.
آیا هنوز در باشگاه خلبانی حضور دارید؟

نه حضور ندارم.
پس چه كار می كنید؟

در حال حاضر بر روی هواپیمای جت فالكن پروازهای(flightcheck) را انجام می دهم، بدین معنی كه كلیه دستگاه های ناوبری فرودگاه های مختلف را بازرسی می كنیم.
پس با این حساب شما اولین زن خلبان هواپیمای جت هم در ایران هستید؟

بله...
شما در مورد پروازflightcheck مشكلی ندارید؟

به لطف خدا با كار خیلی سنگین و سخت است اما به خاطر همكاران خوبی كه دارم و محیط بسیار صمیمی این كار توسط خلبانان همكاری مهندسان پرواز و گروهflightcheck به خوبی انجام می شود.
به نظر می رسد همسرتان هم خلبان است؟

بله.
آیا در خانه هم با یكدیگر بحث پرواز دارید؟

بله، در اوقات بیكاری با یكدیگر بحث پرواز داریم و برخلاف سایر خانواده ها كه در مورد مسایل غیر كاری بحث و تبادل نظر می كنند، ما فقط در باره پرواز و دانش آن با هم گفت و گو می كنیم.
آیا شما ازدواجتان را در آسمان ها جشن گرفتید؟

نه اما بعد از ازدواج یك پرواز به همین مناسبت داشتیم.
با توجه به اینكه ممكن است روزهایی از هفته پرواز همزمان داشته باشید، حتماً از مشتریان پر و پا قرص رستوران های اطراف منزلتان هستید؟

بله، البته من خودم آشپزی هم می كنم و از این نظر مشكل چندانی ندارم.
به عنوان آخرین سؤال موفقیت تان را مدیون چه كسی می دانید؟

اول توكل به خدا و بعد هم حمایت خانواده.
پی نوشتها:

1- هواپیمای جت فالكن از نظر سرعت، قابلیت پروازی و همچنین مانورهای هوایی مانند جت های شكاری است و پروازبا آن نیاز به مهارت ویژه ای دارد.
پاسخ با نقل قول
 

برچسب ها
giorgio armani, جورجیو آرمانی


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها