بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 10-01-2009
آیـدا آواتار ها
آیـدا آیـدا آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 438
سپاسها: : 0

16 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض .:: ادبیات شفاهی یا ادبیات مکتوب ::.

بیش از پنجاه درصد ادبیات هر کشوری شفاهی است. ادبیات خلاقه هرگز با نخستین جرقه مستقیماً از ذهن نویسنده بر کاغذ نمی‌نشیند و بخش عظیمی از ادبیات هر کشوری شفاهی می‌ماند و از یادها می‌رود.
ادبیات خلاقه چرخه‌ای را طی می‌کند که در هر فردی متفاوت است. مثل زغال که گُر گرفتنش تکراری نیست، مثل شعله‌های آتش که هیچ‌کدام شبیه دیگری نیست. مثل موج دريا که هر یک با دیگری تفاوت دارد. هیچ موجی شبیه موجی دیگر نیست.

ادبیات خلاقه از همه چیز تأثیر می‌پذیرد، رنگ عوض می‌کند، در ذهن می‌چرخد، به زبان می‌آید، و وقتی بر کاغذ نشست با نخستین جرقه‌اش تفاوت دارد.

آغاز ادبیات خلاقه مثل نخستین سنگ آغاز کننده‌ی بهمن است. تکوین آن، چرخش بر برف، بزرگ شدن، و در چرخش‌های بعدی بزرگ و بزرگ‌تر شدن، و بار برداشتن، و دور برداشتن، و خیز برداشتن است؛ یعنی بهمن شدن، که وقتی در عمق دره‌ای فرو غلتید چیزهایی را جابجا می‌کند، صداش در گوش فلک می‌پیچد، و بر محیط خود تأثیر می‌گذارد.

این همان سنگ کوچکی است که بر اثر تابش خورشید، یا حرکت پرنده‌، یا وزیدن نسیم از جاش تکان می‌خورد. نویسندگان وقتی داستان یا رمانی را آغاز می‌کنند، در باره‌ی آن با دوستان و نزدیکان حرف می‌زنند، دور موضوع و شخصیت‌ها می‌چرخند، و واژه‌ها را صیقل می‌دهند و آنگاه می‌نویسند.

این البته بدان معنا نیست که نویسنده موضوع داستانش را برای کسی تعریف کند. زنهار اگر داستان را پیش از نوشتن برای کسی تعریف کنید.

مارکز می‌گوید: داستان مثل کرمی است توی کله‌ی من که من سعی می‌کنم بیارمش روی کاغذ.

راست می‌گوید، داستان کرمی است در سر نویسنده؛ وقتی این کرم بیرون بیفتد، شوق نوشتنش در نویسنده می‌میرد، سرد می‌شود، و تمام می‌شود.

داستان را پیش از نوشتن نباید برای کسی تعریف کرد. اما خوب است که نویسنده حول و حوش داستان یا رمانش با خود یا دوستان و نزدیکانش بچرخد، و فضا را در اختیار آن داستان قرار دهد.

از جایی دیالوگی درانداختن، فضا و لحن نوشته را با دیگران محک زدن، سواد شخصیت‌ها را زیر و زبر کردن، و بیش از همه در مورد ادبیات «نظیر» گپی به‌پا کردن، از کارهای مهمی است که نوشته را پیش از مکتوب شدن صیقل می‌دهد.

حلقه‌های ادبی

معمولاً بهترین نویسنده‌ها از حلقه‌های ادبی برخاسته‌اند. در ایران سابقه‌ی گروه‌های ادبی سبعه و ربعه را داریم که صادق هدایت جزو گروه ربعه بود. ابراهیم گلستان نیز در استودیو گلستان فضایی برای افرادی چون فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث، و افرادی دیگر برپا کرده بود.

در سال‌های اخیر هوشنگ گلشیری یک حلقه‌ی ادبی ساخته بود و به دیگران اصرار می‌کرد که حلقه‌ای بسازند و کار کنند.

گلشیری می‌گفت: این حلقه‌ها وقتی به هم بپیوندند موج می‌شوند و بار خواهند داد. و راست می‌گفت. این تجربه را او از سال‌های جوانی‌اش آورده بود. از سال‌های جُنگ اصفهان که آدم‌هایی چون احمد میرعلایی، امیرحسین افراسیابی، حمید مصدق، عبدالرحيم اخوت، محمد کلباسی، محمد حقوقی، و دیگران را به میدان فرستاده بود.

گروه تئاتر ادبی ایرلند

یکی از مهم‌ترین شاهدان این مدعا، گروه تئاتر ادبی ایرلند است؛ حلقه‌ای ادبی با آدم‌هایی بزرگ، توانا، و ماندگار.

گروه تئاتر ادبی ایرلند در ابتدای قرن بیستم افرادی چون جان میلینگتون سینگ، ویلیام باتلر ییتس، جیمز جویس، ساموئل بکت، ویرجینیا وولف، شون اوکيسی و بسیاری دیگر را در خود پرورد، بزرگ کرد، و به جهان شناساند. کسانی که بخش‌های مهمی از ادبیات خلاقه‌ی جهان را آفريدند.

هدف این گروه دقیقاً «بالیدن در کنار یکدیگر» و «نقد متقابل» بود؛ این که تحمل‌پذیری را تمرین کنند، و گوشه‌های تیز و ناصاف یکدیگر را صیقل دهند که وقتی آثارشان چاپ و منتشر شد، از چند صافی نقد برگذشته باشند. به گونه‌ای که دیگران نتوانند بر آن خرده بگیرند.

دوره‌ها و حلقه‌های درخشان بسیاری در جهان بوده و هست که ادبیات را از نقطه‌ای به نقطه‌ای بهتر ارتقا داده است. دوره مالکوم کاولی پاریس یکی از این حلقه‌هاست که همینگوی چهره‌ی شاخص آن بوده است.

حلقه‌سازی در قاعده‌ی بازی

مهم نیست با چند نفر، مهم نیست چه کسانی، کافی است چند نفر علاقه‌مند حلقه‌ای بسازند.
مهم نیست که از آغاز ادبیات آغاز کنند، می‌توان از اولین کتاب دم دست، بحث و جدل را آغاز کرد. مهم این است که نویسندگان تازه‌کار میزان تحمل‌پذیری خود را محک بزنند، زبان را در گفت و شنود به کار بیندازندکه صیقلی شود.
مهم این است که صد صفحه بخوانند، ده صفحه حرف بزنند، و یک صفحه بنویسند.
ادبیات شفاهی، باند پرواز هواپیمای نوشتن است.
ادبیات شفاهی میدان دور گرفتن کلمات در ذهن نویسنده است.
لکنت را نمی‌توان بر کاغذ تحمیل کرد. نثر پاکیزه را باید در بیان آموخت. گوش را نیز می‌توان برای گفتار شسته رُفته تربیت کرد، اینها همه در میدان ادبیات شفاهی تمرین می‌شود.
زمانی که اثر منتشر می‌شود، نویسنده دیگر حق اظهار نظر ندارد. نویسنده مانند خواننده‌اش تنها می‌تواند خواننده‌ی خود باشد.
و این حق خواننده است که اثری را بخواند، یا آن را کنار بگذارد، و این حق نویسنده است که پیش از انتشار، جرقه‌ی آغاز یا سنگ کوچکش را آنقدر بر برف بغلتاند و بچرخاند که وقتی در جایی فرو نشست چیزی را جابجا کند.


« عباس معروفی »

منبع:
رادیو زمانه
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها