بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #1  
قدیمی 11-04-2009
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
جدید محمد قاضی مترجم و نویسنده بزرگ کردستان و ایران

درباره محمد قاضی مترجم و نویسنده بزرگ کردستان و ایران
محمد قاضی فرزند میرزا عبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد به دنیا آمد. میرزا عبدالخالق، امام جمعه مهاباد بود. محمد قاضی آموختن زبان فرانسه را در مهاباد نزد شخصی به‌نام آقای گیو، از کردان عراق، آغاز کرد. قاضی در سال ۱۳۰۸ با کمک عموی خود میرزا جواد قاضی که از آلمان دیپلم حقوق گرفته‌بود و در وزارت دادگستری آن‌زمان کار می‌کرد، به تهران آمد و در سال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت. او در مهرماه ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد. در ۱۳۵۴ به سرطان حنجره و از دست دادن تارهای صوتی دچار شد و بازنشسته شد. او چندی با کانون پرورش کودکان و نوجوانان در تهران نیز همکاری داشت. قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی‌ماه ۱۳۷۶ در بیمارستان دی در سن ۸۴ سالگی درگذشت و پیکر این استاد بزرگ را در مهاباد به ‌خاک سپردند.

آثار ترجمه‌شده توسط محمد قاضی
از آثار مهم ترجمه‌شده توسط محمد قاضی می‌توان از این کتب نام برد:
جزیره پنگوئن‌ها (اثر آناتول فرانس)
چهل روز موسی داغ اثر فرانتز ورفل (ترجمه‌شده در ۱۳۷۳ خ.)
درد ملت (ترجمه به همراه احمد قاضی از رمان کردی «ژانی گه‌ل»‌ نوشته ابراهیم احمد)
دن کیشوت اثر سروانتس (ترجمه‌شده در ۱۳۱۶ خ.)
زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس
شازده کوچولو، سنت اگزوپری، ۱۳۳۳ خ.
صلاح‌الدین ایوبی اثر آلبر شاندور.
قلعه مالویل
کمون پاریس
مسیح بازمصلوب
نان و شراب
آدم‌ها و خرچنگ‌ها
آزادی یا مرگ
ایالات نامتحد (اثر ولادیمیر پوزنر)
باخانمان
بردگان سیاه
پولینا چشم و چراغ کوهپایه
تاریخ ارمنستان
تاریخ مردمی آمریکا
خداحافظ گری کوپر
داستان کودکی من
در زیر یوغ
در نبردی مشکوک
ساده‌دل از ولتر، ۱۳۳۳خ.
سپیددندان (جک لندن)، ترجمه در ۱۳۳۱ خ.
سرمایه‌داری آمریکا
سمرقند
شاهزاده و گدا اثر مارک تواین، ترجمه ۱۳۳۳ خ.
غروب فرشتگان اثر پاسكال چاكماكيان
فاجعه سرخپوستان آمریکا
کرد و کردستان، نوشته واسیلی نیکیتین
کلود ولگرد (اثر ویکتور هوگو)، ترجمه در ۱۳۱۷ خ.
کوروش کبیر اثر آلبر شاندور.
ماجراجوی جوان
مادر (اثر ماکسیم گورکی)
مادر (اثر پرل باک)

کتاب‌های نوشته‌شده توسط قاضی
خاطرات یک مترجم
سرگذشت ترجمه‌های من زارا


پرده برداری از پیکره محمد قاضی

در روز سوم اردیبهشت ماه سال 1386 راس ساعت 11 صبح، طی مراسمی در خیابان دانشگاه، شهرستان مهاباد پیکره استاد "محمد قاضی" مرد ترجمه ایران با حضور مسئولین و بستگان آن مرحوم و جمعی از هنرمندان و مردم شهرستان مهاباد پرده برداری گردید. پیکره استاد محمد قاضی توسط طراح، نقاش و مجسمه ساز کرد، "هادی ضیاءالدینی" از هنرمندان کرد سنندجی طراحی و ساخته شده است. به گفته هادی ضیاءالدینی پیکره استاد محمد قاضی از بتن مسلح ساخته شده و حدود 4 متر بدون ستون ارتفاع دارد که طراحی و بتن ریزی آن مدت 8 ماه به طول انجامیده است. استاد محمد قاضی شخصیت اصلی کتاب "زوربای یونانی" که یکی از آثار ترجمه شده ایشان می باشد را بسیار به خود نزدیک دانسته است لذا ضیاءالدینی برای طراحی پیکره ترجمه زوربای یونانی را نیز مطالعه نموده است.
استاد محمد قاضی در سال 1292 در مهاباد متولد شد و تحصیلات را در مدرسه دارالفنون به پایان رسانید و وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. ایشان به چندین زبان زنده دنیا مسلط بودند و بیش از هفتاد اثر ترجمه شده از جمله "دن کیشوت"، "زوربای یونانی"،" نان و شراب"،" با خانمان"، "کرد و کردستان"،" مادر"، "ناپلئون" و ... را از خود به یادگار گذاشته اند. استاد در سال 1376 روی در نقاب خاک کشید و در زادگاهش مهاباد به خاک سپرده شد.

خرید کتابهای محمد قاضی

سخنرانی محمد قاضی در شب شعر کانون نویسندگان ایران (۱۳۵۶)
مهرماه 56. كانون نويسندگان، سرانجام توانست از حصاری كه ساواك به دور آن كشيده بود بدرآيد. فضای باز سياسی به شاه تحميل شده بود. آزادی خواهی و تحول طلبی هنوز با ورود به ميدان روحانيون فرسنگ ها فاصله داشت. ده شب شعر كانون نويسندگان ايران، در انستيتو "گوته" سرآغاز جنبش نوين آزاديخواهی بود. محموداعتماد زاده(به آذين) يگانه اين ميدان بود، گرچه، چنان فروتن كه داعيه رهبری نداشته باشد. آن شب ها، زير نم نم بارانی كه غروب ها، خاك شميران را نمناك می كرد برگزار شد. برگ درخت های چنار باغ، بقول رهی معيری به نسيمی بند بودند:« برگ خزان رسيده بی طاقتم رهي- يك بوسه نسيم، زجا می برد مرا»
نسيم پائيزی، خنكای دربند را تا حياط انستيتو گوته می آورد.. جدال پشت صحنه را به آذين و سياوس كسرائی حريف بودند و اسلام كاظميه و شمس آل احمد كه سرنخشان به خانه علی اصغر حاج سيد جوادی بند بود سپر را بر زمين نهاده بودند.
ديرتراز بقيه، به آذين سخن گفت و در نيمه 10 شب، باد صدای تاثرانگيز قاضی را به انتهای باغ آورد. همانجا كه جوان ترها به پنبه آتش گرفته می ماندند. حنجره اش را تازه عمل كرده بودند، تا ريشه سرطان را در آن بخشكانند. صوت داشت، اما به كمك باطری ويژه ای كه در گلويش كار گذاشته بودند. اندكی افسردگی؟ نه دشمن در صدای قاضی احساس كرد و نه آنها كه در آن باغ ايستاده بودند. به خنده، دستی به پشت "مريم" دختر سی و چند ساله اش زد و خطاب به حاضران گفت:« اين زبان دراز من است!"
سپس، مريم قاضی دركنار مترجم "نان و شراب" ايستاد و سخنرانی مكتوب محمد قاضی را خواند. تا ساعاتی پیش قرار بود "جلال سرفراز" این سخنرانی را شاعرانه بخواند، اما مریم شتابزده از سفربازگشته و خود را به 10 شب شعر رسانده بود.
عزيزان!
من هم برنامه خاص خود برای صحبت با شما را داشتم. اما سروران من، رعايت حال مزاجی مرا كرده و با توجه به ناتوانی من در حرف زدن، معافم فرموده و فقط باين قناعت كرده اند كه من چند كلمه ای با شما صحبت كنم، و آنرا نيز دخترم مريم ازروی نوشته من برای شما اداء می كند.
لابد كم وبيش اطلاع داريد، كه من سالها پيش براثردچار شدن به بيماری سرطان حنجره، درآلمان تحت عمل جراحی قرارگرفتم وچون غده سرطانی كم و بيش پيشرفته بود، تارهای صوتی ومجرای تنفسی وقسمتی ازلوله مری مرا برداشتند. بطوريكه اكنون قادر به حرف زدن نيستم وتنفسم ازراه بينی ودهان انجام پذيرنيست وبرای تنفس سوراخی درگلويم تعبيه كرده اند كه تا اندازه ای كار نفس كشيدن را برايم مشكل كرده است. گوشم هم ازابتدای جوانی به عللی سنگين بود واكنون خوب نمی شنوم و به اين ترتيب، هم ازصحبت كردن با شما با زبان خودم محروم شده ام وهم شنيدن حرفهای شما برای من مشكل است. ليكن جای شكرش باقی است كه هنوز قلبم درهوای شمامی طپد. (كف زدن ممتد حضار) چشم ازديدن شما محظوظ می شود، مغزم برای شما می انديشد و دستم برای شمامی نويسد. (كف زدن حضار) برفرض كه من زبان می داشتم، ازآنجا كه شخصا هيچگاه ناطق خوبی نبوده ام و از طرفی سخنوران عزيز و دانشمند كانون، همه مطالب لازم را دراين چند شب فراموش نشدنی گفته اند و باز هم خواهند گفت، ديگر مطالبی را ناگفته نخواهند گذاشت كه نيازی به صحبت من هم باشد. لذا شماعزيزان برای زبان نداشتن من چيزی از دست نداده ايد.
باری، شما خوب می دانيد كه هرملتی دارای شيوه و يا باصطلاح پيسيكولوژی مخصوص به خودش است ودرهمه اسطوره ها خدايانی وجود دارند كه در سيلاب مردم آن ملت حاكم برسرنوشت آدميان ومدعی معجزه نمائی هستند و نيزمی دانيد كه همه اسطوره ها ريشه در افسانه و پندار دارند و به همين جهت اسطوره هائی مرده اند. اما اسطوره يا متدولوژی ديگری نيز هست كه به يك ملت يا به يك قوم ونژاد معينی اختصاص ندارد، بلكه به همه آدميان ازهر نژاد ورنگ متعلق است. به عبارت ديگرازآن تمامی عالم بشريت است.
اين اسطوره برخلاف متدولوژيهای مرده باستانی، برافسانه و پندارمبتنی نيست، بلكه ريشه درواقعيات مخصوص و ملموس دارد. بهمين جهت اسطوره ايست كه هيچيگاه كهنه نمی شود. به موجب اصول اين اسطوره، دانش وهنر دوخدای بزرگند كه حاكم برمعنويات وماديات بشرند وهستی وسرمستی آدميان ازبركت وجود آنهاست.
اين خدايان بزرگ درتلاش خدايان افسانه ای وپنداری، بی هيچ ادعايی معجزه می نمايند وشاهكار می افرينند و رسالتشان، با واسطه پيامبرانی چون دانشمندان و فيلسوفان و هنرمندان و مخترعان و شاعران و نويسندگان به عالم ابلاغ می شود.

دانشمندانی چون ارشميدوس، فيثاغورث، ابوعلی سينا، ذكريای رازی، گاليله، نيوتن، كپرنيك، اينيشتن وفيلسوفانی چون سقراط، افلاطون، ارسطو، فارابی، دكارت وهگل وماركس وهنرمندانی چون رافائل وميكل آنژ، بتهوون، شوپن، اشتراوس و چايكوفسكی و پيكاسو و شاعران و نويسندگانی چون خيام وسعدی و حافظ ومولانا وشكسپير و دانته وهوگو و تولستوی و همينگوی ومخترعانی چون گوتنبرگ و لاوازيه و ماركونی واديسون وغيره به يك قوم وملت خاص تعلق ندارند، بلكه ازآن همه بشريت اند. (كف زدن حضار).
رازی الكل را فقط برای ايرانيان كشف نكرده، گوتنبرگ چاپ را فقط برای آلمانها اختراع نكرده و نظر پاستور نيز از كشف میکروبها فقط برای تامين سلامتی فرانسويها نبوده است. سعدی تنها برای ما نگفته است كه"بنی آدم اعضای يكديگرند" و اديسون برق را فقط برای آمريكائيان اختراع نكرده است. فلسفه خيام وهگل تنها برای ملت خودشان نيست، بلكه بيان واقعياتی است كه همه جوامع بشری را دربرمی گيرد. از موسيقی بتهوون واشتراوس و نقاشی رافائل و پيكاسو و شعر حافظ و گوته دنيا لذت ميبرند، چون مظاهری ازرسالت آن دو قوای بزرگ، يعنی دانش و هنر است.
اين دو خدای بزرگ درتمام دنيا دارای معابد بيشماری هستند كه مومنان و خدمت گذاران و شاگردانشان در آنها بخدمت قلم مشغولند. معابدی كه هيچگاه زوال نميپذيرند و از رونق و شكوه نمی افتند. دانشگاهها و مدرسه ها وآزمايشگاهای علمی ولابراتوارها و موزه های هنری وموسسات فرهنگی و كانونهای هنری تماما از معابد آن خدايان بزرگ بشمار ميروند و بی شك كانون نويسندگان ايران نيز يكی ازآن معابد است كه اينك شما بزيارت آن آمده ايد. (كف زدن حضار)
شمائی كه مرجع خروشانی از دريای بزرگ و بظاهرآرام ملت ما هستيد (كف زدن حضار) و من كه كمترين كاهن اين معبد مقدسم، اينك با قلبی آكنده از وجد و سرور به استقبال شما آمده ام و با چشمانی نمناك از اشك شوق به شما می نگرم، تا با زبانی كه ندارم بشما می گويم و دورود بفرستم و با لبانی لرزان از هيجان به دستهای گرم وصميمی و به چهره های خندان ومهربان شما بوسه بزنم. (كف ممتد حضار)
............................
ویرایش شد
رزیتا2

ویرایش توسط رزیتا : 11-04-2009 در ساعت 08:07 PM دلیل: برداشتن لینک و وسط چین کردن متن و جدا کردن تیترها از نوشته ها
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها