چند سوال در مورد مباحث
ظهور حضرت مهدي (عج)
سوال1: اگرظهور حضرت مهدي عليه السلام همراه و ملازم پر شدن زمين از بيداد و ستمگري است، آيا كوشش در راه نشر احسان و نيكي و تقوي فايده دارد يا خير؟
جواب: اولا، تنها ظرف حتمي و غير قابل تغيير ظهور، پر شدن جهان از ستم نيست. بلكه ظهور، ظرف ديگري هم دارد كه صلاح گروهي از مردم و آمادگي بشر براي پذيرش حكومت عدل و جهاني امام عليه السلام است. 1
ثانيا .دو واقعيت ستم و پر شدن، از امور نسبي اند.
ثالثا، سخن عقل و فطرت و نيز نداي تربيتي تمامي انبيا و اوليا اين است: حتي اگر تمام اقطار جهان را فساد و ستم فرا گرفت، هرگز نبايد از تلاش در راه اصلاح فرد و جامعه دريغ كرد. تجربه نيز نشانگر ثمرات تلاش هاي آن بزرگواران در همين موقعيت هاي حساس است. چه بسيار انسان هاي پاك و والا را كه علي رغم اكثريت فاسد و جريان فراگير فساد اجتماعي در همين موقعيت ها تربيت كرده و به جامعه تحويل داده اند!
رابعا، مصلحان و مربيان بشريت چنين توصيه كرده اند:
انسان هاي متقي در راه اثرگذاري در محيط تلاش و كوشش كنندنه اين كه خودتحت تاثير محيط و جامعه باشند.
امر به معروف و نهي از منكر رادر اولويت قرار داده هيچ گاه آن ها را ترك نكنند.
هرگز از روح وتاييدات خداوندي نااميد نگردند كه اين ياس خود از گناهان كبيره محسوب مي شود.2
در بيان وظايف چشم به راهان در ضمن احاديث چنين آمده است:
امام باقر عليه السلام درباره ي اين آيه كه مي فرمايد:« اي مومنان ! صبر پيشه كنيد و يك ديگر را به آن توصيه كنيد و ارتباط يابيد.»3 فرمودند:« منظور اين است كه بر انجام واجبات شكيبا باشيد، بر دشمنان خود صبر پيشه كنيد و با امام چشم به راه خود مرتبط باشيد »4
نيز امام صادق عليه السلام فرمود:
« آن كس كه دوست دارد از ياران قائم ما باشد بايد كه چشم به راه باشد، به پارسايي و حسن خلق رفتار كند و...»5
نتيجه اين كه ظهور و حكومت حضرت مهدي عليه السلام دو ظرف دارد، ظرف انتخابي ما ـ كه صلاح و تقوي است ـ و ظرف قهري ستم كه نتيجه ي عدم كوشش و تلاش مردم و روند عادي روزگاران است. به حكم عقل و دستورات شرع، انسان هاي دوران غيبت مامورند كه ظرف اول را درباره ي خود و سپس ديگران ايجاد و آماده سازند.
در اين زمينه ،نگاه كنيد به:
ـ منتخب الاثر (عربي): 493 ـ 500.
ـ ترجمه ي مكيال المكارم: عليه السلام: 165 ـ 613.
ـ معرف امام عصر عليه السلام: 219 ـ 312.
ـ مهر محبوب: 88 ـ 114 و 258 ـ 268.
سوال2: با وجود اين همه افراد متقي و متديني كه دست اندركار امورخير سطح جهان اند، چرا حضرت مهدي عليه السلام ظهورنمي كنند؟
جواب: اولا وجود افراد صالح وخير علت تامه ي ظهور نيست، هر چند زمينه فراهم كننده ي آن است. اصل ظهور به خواست و حكمت خداوند بستگي دارد. اراده ي خداوند علت تامه و فاعلي ظهور است كه تعيين، تقديير و امضا مي كند. آمادگي روحي و معنوي مردمان زمينه ي آن است. آنان هرگاه آماده شوند ودعا كند خدا و اراده فرمايد و حكمتش به ظهور تعلق گيرد، آن حضرت ظاهر مي شود. اين نيست كه بگوييم: چون افراد صالح اند، چرا كه ظهور نمي شود؟ بلكه وظيفه ي ما، در صورت صلاح و تقواي مردم، دعا و استغاثه است.افراد صالح بايد براي تعجيل در فرج ظهور دعا كنند و چشم به راه بودن را نشان دهند.
از سوي ديگر، ترديد در صغراي قضيه است كه گفته مي شود مردم با تقوا و صالح اند. كجا افراد متقي و صالح بسيارند؟ وجود آنان درچنين روزگاري (به تعبيرات روايات) از گوگرد سرخ نيز كم تر است. دين نيز در دست افراد بشر، به سان گوگرد سرخ، كم ياب است و نگهداري آن چون آتش در كف دست است. اگرخوب ها و خوبي هاي بيشتر تحليل شود و با ملاك هاي قرآني و روايي و اخلاق اهل بيت سنجش شود6 و به دقت، تفكرات، اعتقادات، اعمال و عمل كرد فردي و اجتماعي و نحوه ي برخورد با دين مطالعه شود، آن گاه معلوم مي شود كه افراد صالح چه قدر نادرند. داستاني را از پدر يكي از مراجع ديني مي آورم. او گفته بود:
يكي از صلحاي شهر به درگاه امام زمان عليه السلام بسيار استغاثه مي كند و عر ض مي كند:« آقا ! با وجود اين همه افراد صالح چرا ظهور نمي كنيد؟ مدت ها گريه و زاري مي كند. ايشان براي اين فرد ظاهر مي شوند. مي فرمايند: براي اين كه امتحان كني كه چند نفر از مردمان حقيقتا صالح اند، شب جمعه، چهل نفر از صالح ترين افراد را در منزل يكي از بهترين صالحان شهر گرد آور، فلان قصاب را هم ( كه او نيز از متقي ترين و بهترين مردم بود ) بخوان وسه راس بزغاله آماده كن و قصاب و بزغاله ها را در پشت بام ببر.
آن مرد نيك شب جمعه اي را انتخاب مي كند و از ميان تمام صلحا، 40 نفر را دعوت مي كندو در حياط منزل اجتماع مي كنند. اين ها همه مي نشينند و استغاثه ميكنند. (ضمنا آن حضرت سپرده بودند كه او به مردم نگويد بزغاله ها و قصاب در پشت بام اند) يك مرتبه مي بينند نوري بر فراز بام ظاهر شد. يقين مي كنند كه امام زمان عليه السلام تشريف آوردند. آن گاه نور به طرف پشت بام مي رود. يكي از صلحا را كه بسيار مرد نيكي بوده است صدا مي زنندكه: به پشت بام بيا.
او به پشت بام مي رود. بعد از چند دقيقه، مي بينند كه از پشت بام خون جاري شد! يقين مي كنند كه امام زمان عليه السلام اين شخص را سر بريده اند و اين خون اوست. گروهي فرار مي كنند. چند دقيقه ي ديگر صدا مي كنند و مي گويند: فلان شخص (يكي ديگر از صلحا) بيايد.
آن صالح هم به پشت بام مي رود. چند لحظه ي ديگر مي بيننند كه باز هم از ناودان خون جاري شد و يقين ميكنند كه نفر دوم هم به دست آن حضرت سر بريده شد. تمام آنها مي روند و سه نفر بيشتر نمي مانند. نفر سوم را صدا مي كنند. در اين هنگام فقط همان نفر مي ماند و بقيه هم مي روند. او هم ـ يكي از افراد بسيار صالح بودـ بالا مي رود سپس خون از ناودان جاري مي شود.
بعد امام عليه السلام به آن فرد استغاثه كننده و بي تاب مي فرمايد:« مردم اين گونه اند. با اين كه يقين كردند كه ما تجلي كرديم ـ به خاطر اين كه گمان كردند (نه يقين)كه آنان سر بريده شدند ـ همه آن ها پا به فرار گذاشته و رفتند، حال آن كه اين خون بزغاله هايي بود كه قصاب سر مي بريد !»
مردم بايد امتحان گردند واز امتحان در آيند.و غير از اين داستان، داستان هاي زياد ديگري در تاريخ هست كه اتفاق افتاده و نشان داده كه مردم هنوز آماده ي ظهورنيستند. با زبان، ظهور را مي خواهند، ليكن در دل رنگ ديگري دارند. هنگامي كه امتحان پيش مي آيد، حقايق آشكار مي گردد:
« احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا: امنا و هم لا يفتنون؟! ولقد فتنا الذين من قبلهم...»7
يكي از سنت هاي لايتغير خداوند، امتحان است. امتحان كه پيش بيايد، بسياري از مردم مردود مي شوند و بسياري هم تجديد. قبول شده در مرحله ي اول بسيار اندك است. آن چه بر ماست اين است كه: به سوي صلاح حقيقي (نه ادعايي و ريايي) رو آوريم و در همان حال از دعا و استغاثه نكاهيم. انديشه و دلمان، ظهور امام عصر عليه السلام و پيروي از حضرت او باشد تا مگر خداوند منان به دعاي سوخته اي ترحم كندو جهانيان را از سرگرداني و حيرت نجات بخشد. آري، وظيفه ي ما دعا و استغاثه و صلاح و اصلاح است.
در اين باره، مراجعه كنيد به:
ـ مكيال المكارم عليه السلام: 255 ـ 262
ـ روزگار رهايي: 1 ـ 349.
ـ پيوند معنوي.
ـ معرفت امام عصر عليه السلام 288.
ـ مهر محبوب: 2528 ـ 261.
سوال 3: معروف است كه حضرت مهدي عليه السلام هنگامي خروج مي كند كه گستره ي زمين از ستم و جور آكنده شود تا تمامي اقطار آن را از داد ودادخواهي مملو سازد. اكنون آيا مي توان نتيجه گرفت كه براي ظهور و نزديك تر شدن زمان آن، به جور و فساد كمك كنيم در نتيجه ،اگر پر شدن زمين از ستم و جور شرط خروج ايشان است، در آن صورت وظيفه ي منتظر چيست؟ فراهم ساختن آن شرط؟!
جواب: جمله ي «يملا الارض عدلا كما ملئت جورا» در روايات گوناگوني آمده است. تنها در كتاب شريف بحارالانوار، 31 مورد اين تعبير ،با اندكي اختلاف در عبارات، ديده مي شود، اما مضمون و سياق عبارت هيچ يك از روايات، شرط بودن ستم را براي ظهور حكايت نمي كند، بلكه يكي از دو ظرف را بيان مي دارد. ظرف اول، صلاح و تقوي و ظرف دوم، جور و فساد. ظرف چيزي است و شرط چيز ديگر. مثال زير نزديك كننده ي معناي حديث است:
به دوست خود مي گوييم: روز جمعه بعدازظهربه ديدار تو خواهم آمد. آيا معناي جمله اين است كه ديدن، به روز جمعه بستگي دارد و اگر روز جمعه نتوانستم، ديدار تو منتفي است يا معناي سخن اين است كه روز جمعه ظرف ديدار من از توست، نه شرط آن؟
بنابراين، امكان و احتمال مي رود كه روزي ديگر، ديدار انجام پذيرد و اگرمي خواستيم شرطيت را بيان كنيم، چنين مي گفتيم:« شرط آمدن من فرا رسيدن روز جمعه است»
نكته دوم اين است كه:
ميان آنچه وظيفه ي ماست و آن چه به طور قهري و طبيعي پيش مي آيد تفاوت روشني هست. وظيفه ي انسان ها از نظر اسلام وقرآن و روايات اهل بيت و عقل. پيش گيري از فساد، تربيت و تكامل در طريق بندگي، رعايت تقوي و طهارت و شناخت خداوند ونبوت و امامت و معاد و عمل بر مقتضاي آن اعتقادات است. لذا در بيان وظايف مردم در زمان غيبت و تاكيد بر اين شناخت ها و عمل بدان ها،چه بسيار احاديث وارد شده است.
نتيجه اين كه پر شدن زمين از ستم و فساد يكي از دو ظرف ظهور حضرت مهدي عجلالله تعالي فرجه است و نه ظرف منحصر به فرد و نيز نه شرط آن و وظيفه ي ما ايجاد ظرف ديگر يعني صلاح و تقوي است. به بيان ديگر، اين روايات بيانگر وضعيت و جريان عمومي جامعه در زمان ظهور است و روايات انتظار فرج، تعيين كننده ي وظايف فرد منتظر در دوران غيبت است كه فرد منتظر بايد صلاح و اصلاح پيشه كند و هرگز شايسته نيست اين دو دسته مطلب به هم آميخته شود.
در اين مورد، مراجعه فرماييد به:
ـ خورشيد مغرب: 257 ـ 334 (فصل سيزدهم).
ـ پيوند معنوي.
ـ ترجمه مكيال المكارم 2: 165 ـ 613.
ـ معرفت امام عصر عليه السلام.
ـ گفتارهايي پيرامون امام زمان عليه السلام فصل يازدهم.
ـ نجم ثاقب، باب دهم.
سوال 4: دوران حكومت حضرت مهدي (عليه السلام) بعد از ظهور چه مقدار است؟
پاسخ: در اينكه مدت حكومت و سلطنت حضرت چند سال است دقيقاً روشن نيست، رواياتي كه در اين مورد وارد شده، مختلف است، زيرا مدت حكومت حضرت در روايات به ترتيب از پنج سال. هفت سال، هشت سال، نه سال، نوزده سال، بيست سال، چهل سال، هفتاد سال و سيصد و نه سال (مقدار توقف اصحاب كهف ) ذكر شده و نمي توان به يكي از اينها يقيناً معتقد شد و اعتماد كرد.
توجيهاتي كه براي روايات ذكرشده، عبارتند از:
1- ممكن است آغاز شكل گرفتن وپياده شدن حكومت آن حضرت پنج سال يا هفت سال ودوران تكاملش چهل سال و دوران نهاييش بيش از سيصد سال باشد.8
2- شايد پيامبر و ائمه (عليه السلام) عنايتي داشته اند كه مدت كامل آن را مشخص نسازند تا آنها كه هوس امام زماني مي كنند نتوانند مدت ادعاي خود را بر مدت مسلم حيات مهدي (عليه السلام) بعد از ظهور تطبيق كنند، زيرا اگر به طور صريح مثلاًف فرموده باشند، شش سال و قول ديگري در برابر آن نبود جاي اين بود كه مثلاف فرقه ضاله بهايي آن را با ادعاي سيد علي محمد باب تطبيق كنند و غوغايي به راه بياندازند ». 9
با اينكه از سال ادعاي سيد علي محمد باب 1260 تا سال تير باران شدنش 1266، شش سال بود و در مدت حكومت حضرت قول به شش سال وجود ندارد، در عين حال. اصرار دارند كه از روايات وارده استفاده كنند و او را مهدي موعود قلمداد نمايند، چه رسد به اينكه اگر مدتي مشخص بود.
به هر حال، با قطع نظر از روايات اسلامي، مسلم است كه اين همه آوازه ها و مقدمات براي يك دوران كوتاه مدت، مانند پنج يا هفت سال نيم تواند باشد، بلكه قطعاً براي مدتي طولاني است كه ارزش اين همه تحمل زحمت و تلاش و كوشش را داشته باشد، لذا در بعضي از روايات از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه مدت حكومت حضرت هفت سال است، اما هر سال آن برابر ده سال شماست ؛ يعني مدت حكومت هفتاد سال است.10 از اينجا معلوم مي شود كه عنايتي در كار بوده كه مدت حكومت درست مشخص نشود. اما اينكه مدت كوتاهي باشد، شايد قابل قبول نباشد.
سوال 5: پيروزي حضرت مهدي بر سلاحهاي مخرب و اتمي چگونه ميسر است؟ به تعبير ديگر، آن حضرت در برابر اين سلاحهاي مخوف و خطرناك چگونه مانند جدش با شمشير قيام خواهد كرد؟ چگونه با سلاحهاي قديم مانند شمشير و غيره با ارتش هاي دنياي آن روز جهاد مي كند؟ آيا مي توان تصور كرد كه كسي بتواند به وسيله شمشير با سلاحهاي اتمي و بمب هاي ئيدروژني و امثال آن به جنگ بپردازد و پيروز شود؟
پاسخ: اولاً، مقصود از خروج با شمشير كه در روايات به آنها اشاره شده، مأموريت به جهاد وتوسل به اسلحه براي اعلاي كلمه حق است، زيرا شمشير سمبل مبارزه و جنگ است، نه آنكه موضوعيت داشته باشد.
بنابراين، قيام با شمشير، كنايه از قيام با اسلحه و پيكار و جهاد و تعيين نوع مأموريت آن حضرت است و اينكه آن حضرت مأمور به مصالحه با كفار نيست. بديهي است كه حضرت با هر اسلحه اي كه لازم باشد با كفار و ستمگران جهاد مي كند و از هر گونه اسلحه اي كه در زمان ظهور آن حضرت متداول باشد. استفاده مي نمايد.
ثانياً، از كجا كه در زمان ظهور آن حضرت، اين اسلحه هاي مهيب در اختيار بشر باقي باشد. زيرا ممكن است كه در اثر حوادث وآشوبها و انقلابات شديد و جنگهاي خانماسوز جهاني كه پيش از ظهور آن حضرت واقع مي شود، اين اسلحه هاي جهنمي معدوم شود.
يكي از اموريكه در احاديث از آن خبر داده شده، جنگهاي جهان گيري است كه در اثر آن بيشتر نقاط زمين از سكنه خالي شده و شهرها ويران مي شود و دراثر آن جنگها قهراً اين نوع سلاحها نابود مي گردند.
ثالثاً، جنگها و كشتارهاي بي رحمانه و بكارگيري سلاحهاي اين چنيني نتيجه جهل و ضلالت و بي خردي بشر است كه در عصر ظهور عقل مردم كامل مي شود و بر فرض هم كه سلاحهاي مخرب در اختياز داشته باشند، آن را عليه يكديگر بكار نمي گيرند و نيروهايي كه بايد آن سلاحها را بكار گيرند، به حقانيت حضرت پي مي برند، هر چند كه سردمدارنشان دستور بكارگيري آن سلاحها را بكار گيرند، به حقانيت حضرت پي مي برند، هر چند كه سردمدارانشان دستور بكارگيري آن سلاحها را صادر مي كنند، ولي آنان اجرا نمي كنند. اگر در بيست سال قبل از انقلاب اسلامي درايران به رهبري امام خميني (ره) كسي خبر مي داد كه رهبري انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خميني (ره) كسي خبر مي داد كه رهبري انقلاب بر شاه و ارتش تا دندان مسلح او پيروز مي شود، در حالي كه كمترين سلاح روز را در اختيار ندارد، براي مردم قابل پذيرش نبود، ولي همگان ديديد كه ارتش و نيروهاي مسلح طاغوت از فرمان فرمانده سرپيچي كرده و سلاحها را عليه انقلابيون بكار نگرفتند و طرفداران انقلاب با دست خالي و باشعار الله اكبر، بر ارتش قوي پنجه شاه پيروز شدند، به تعبير بهتر، مردم ارتش را تسخير كردند، نه تسليم ؛ يعني امام و رعيت آنچنان برخورد مي كردند كه دستها توان اينكه روي ماشه تفنگ ها برود نداشت و سربازها از پادگانها فرار مي كردند و خلبانان اعلام وفا داري نمودند و جز اندكي از نيروها كه وفادار مانده بودند، اكثريت به ملت پيوستند. در زمان ظهور حضرت نيز علاوه بر تأييدات رباني و كمكهاي عالم بالا و به ياري آمدن ملائكه، به طور طبيعي نيز پيشرفتها حاصل است. اين است كه سخني در بين مردم رايج است كه در عصر حضرت سلاحها از كار مي افتد، يعني سلاحها اساساً به كار گرفته نخواهد شد تا تخريب نمايد و يا كسي را نابود نمايد و آن مقدار هم كه بكار گرفته مي شود، حضرت نيز درمقابل آن توان مقابله را دارد و در اثر پيشرفتهاي سريعي كه نصيب حضرت مي شود، بسياري از اين سلاحها و نيروهاي بكارگيرنده آن در اختيار حضرت قرار مي گيرند. بنابراين، پيروزي حضرت امري طبيعي و عادي است.
سوال 6: تسخير جهان با ياران اندك چگونه ممكن است؟ چگونه حضرت مهدي با 313 نفر بر حدود شش مليارد انسان عالم پيروز مي شود؟ آيا اين همه انسانها از آداب و سنن و اخلاقشان دست بر مي دارند؟ آيا غلبه آن حضرت به طور اعجاز و خرق عادت است يا آنكه با ملاحظه اسباب و علل وعوامل ظاهري نيز غلبه و پيروزي آن جناب ممكن است؟
پاسخ: بر حسب روايات وارده تعداد نيروهاي حضرت منحصر در 313 نفر نيست، بلكه آنان ياران مخصوص حضرت هستند و تا نيروهاي حضرت به ده هزار نفر نرسد، آغاز به جنگ نخواهد كرد11 و علي الدوام به تعداد نيروهاي حضرت افزوده خواهد شد.
اما غلبه حضرت بر عالم هم ممكن است از طريق اعجاز باشد و هم ممكن است از طريق عايد صورت گيرد و هم ممكن است به هر دو طريق باشد. چنانكه براي پيامبر (عليه السلام) اين چنين بود.
اما از طريق اعجاز حصول چنين غلبه مطلقي براي آن حضرت طبق خواست خداي سبحان امري ممكن ومعقول است و با وعده هاي صريح و بشارتهاي حتمي كه در قرآن مجيد آمده بدون شبهه حاصل خواهد شد. خداوند بنابر مصداق «كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله »12، آن حضرت و ياران محدودش را كه از بندگان شايسته خدا هستند بر تمام ملل غالب و حاكم كرده و او را وارث زمين قرار خواهد داد.
اما از طريق علل و اسباب عادي و ظاهري هم حصول چنين فتح و غلبه اي و تشكيل آن حكومت واحد جهاني ممكن و عملي خواهد بود، زيرا آن حضرت در موقعي ظهور مي كند كه اوضاع و احوال اجتماعي، اخلاقي و سياسي كاملاً مساعد باشد. درآن موقع، همه ملل از مدنيت معنوي و اخلاقي محروم و دشمني و كينه توزي و ظلم و تجاوز همه را نسبت به يكديگر بدبين و از هم جدا ساخته و اتحاد و وحدت و همفكري و همكاري به كلي از ميان بشر رخت بربسته و از اينكه كسي بتواند بدون امدادهاي غيبي جامعه را رهبري كند، مأيوس مي شوند. خلاصه همه با هم در مبارزه و جنگ عليه يكديگر و همه ازوضع موجود ناراضي اند و از مكتبهاي مختلف كه عرضه مي شود نااميد بوده و منتظر تغيير رژيم و انقلاب و عوض شدن اوضاع و كنار رفتن زمامداران خدا نشناس و برداشته شدن مرزها و القاي تجزيه ها و تقسيمها هستند.
در چنين شرايطي حضرت مهدي (عليه السلام) و اصحابش با نيروي ايمان و اخلاق حسنه و با نجات بخش ترين برنامه هاي عمراني و اقتصادي و عدالت اجتماعي براي انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به ميدان مي گذارند و آن نهضت الهي و دعوت روحاني را شروع مي كنند.
معلوم است كه اين جمعيت با آن برنامه ها و وضع كار، در آن دنياي پرآشوب و غرق در توفان گرفتاريها و فشارها، دلها را به خود متوجه كرده و فاتح و پيروز وموفق مي شوند و هيچ نيرويي نمي تواند در برابر آنها مقاومت كند. چنانكه در صدر اسلام هنگام ظهور حضرت محمد (صل الله عليه و اله) نيز وضع اين چنين بود ومردم خسته از آداب و رسوم غلط و به ستون آمده از ستم اربابان و ملوك با شنيدن صداي حق و عدالت لبيك گويان تسليم شدند و اسلام در كمترين زمان ممكن كسراي ايران و قيصر روم را درهم كوبيد.
به هر حال، وضع امام عصر نيز اين چنين است ؛ يعني اغلب مردم با اراده و اختيار خود و با درك و شعوري كه دارند به حقانيت حضرت پي مي برند و تسليم او مي شوند، لذا پيروزي بر عالميان هم از لحاظ عادي و طبيعي و هم از لحاظ غير مادي و اعجاز ميسر است و منعي ندارد.
سوال 7: منظور از آيين جديد چيست كه در روايات وارد شده است وقتي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) ظهور كرد، به امر جديد مي آيد و دستوراتش جديد است و كتاب جديد و سنت جديد دارد؟ مگر او پيامبر است كه آيين جديد دارد آيا دستورات او ناسخ دستور پيامبر است؟
پاسخ: در مورد دستورات وآيين حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) دو دسته روايات وارد شده است: يك دسته منشأ پيدايش اين فكر شده كه حضرت داراي آيين جديدي است، لذا مناسب اين است كه نخست به اين دسته از روايات اشاره كنيم، سپس به ديگر از روايات مي پردازيم. ابتدا به اين پرسش پاسخ ميگوييم: دسته اول، رواياتي است كه منشأ توهم دين جديد شده است و آنها عبارتند از:
1-از امام صادق (عليه السلام) از سيره حضرت مهدي (عليه السلام) سوال شد، حضرت فرمود:« يصنع ما صنع رسول الله، يهدم ما كان قبله كما هدم رسول الله امر الجاهليه و يستأنف الاسلام جديداً13 ؛ همان كاري را كه رسول خدا (صل الله عليه و اله) انجام داد، مهدي انجام مي دهد. بد عتهاي موجود را خراب مي كند، چنانكه رسول خدا (صل الله عليه و اله) اساس جاهليت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا مي كند ».
2- شخصي به نام ابو خديجه از حضرت صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه حضرت فرمود:« اذا خرج القائم جاء بامر جديد كما دعا رسول الله في بدء الاسلام الي امر جديد14 ؛ هنگامي كه قائم ظهور كرد با امرجديد خواهد آمد، چنانكه رسول خدا در آغاز اسلام مردم را به امر جديد دعوت مي كرد ».
3- در حديثي ديگر امام صادق (عليه السلام) فرمود:« اذا خرج القائم يقوم بامر جديد وكتاب جديد و سنه جديد و قضا جديد...15 ؛ هنگامي كه قائم ظهور كند با امر جديد و كتاب و رفتار وقضاوت جديد ظهور مي نمايد...»
روايات ديگري كه با اين نوع روايات هماهنگ هستند از آنها استفاده مي شود كه حضرت مهدي (عليه السلام) با دين جديد مي آيد، در حالي كه اين چنين نيست و حضرت مروج دين جدش پيامبر اسلام است. كه روايات دسته دوم دال بر آن است كه ذيلاً به آنها اشاره مي شود:
1- ابو سعيد خدري از رسول خدا (صل الله عليه و اله) روايت مي كند كه حضرت فرمود: « يخرج رجل من اهلبيتي و يعمل بسنتي 16؛ يكي از اهل بيت من قيام مي كند و به سنت و روش من عمل مي كند ».
2- قال رسول الله (صل الله عليه و اله): القائم من ولدي اسمه اسمي و كنيته كنيتي و شمائله شمائلي و سنته سنتي يقيم الناس علي طاعتي و شريعتي و يدعوهم الي كتاب ربي17 ؛ پيامبر (صل الله عليه و اله) فرمود: قائم از فرزندان من، همنام و هم كنيه من است، شمايل و رفتارش، شمايل و رفتار من است و مردم را به اطلاعت من و دين من وادار مي نمايد و به قرآن دعوتشان مي كند ».
3- رسول خدا در ضمن حديثي ديگر فرمود: «و ان الثاني عشر من ولدي يغيب حتي لا يري و ياتي علي امين بزمن لا يبقي من الاسلام الا اسمه و لا يبقي من القرآن الا اسمه فحينئذ يأذن الله تبارك و تعالي بالخروج فيظهر الله الاسلام به ويجدده18 ؛ دوازدهمي از فرزندانم به طوري غايب مي شود كه اصلاً ديده نمي شود.زماني خواهد آمد كه از اسلام جز اسمي و از قرآن جز رسم و اثري باقي نمي ماند، در آن هنگام خدا به وي اجازه نهضت مي دهد و به وسيله او اسلام راتقويت كرده، تجديدش ميكند ».
---------------------------------------
1-ر.ک.منتخب الاثر : 496، ح8.
2-يوسف(12):87 ( لا تياسوا من روح الله ).
3-آل عمران(3): 200.
4-المحجه: 52.
5-منتخب الاثر: 497،ح9.
6-شرط خوب بودن خوبي ، کاملا وارسته بودن واز«خود» بيرون آمدن است.عمل حسود پذيرفته نيست، چون خود را بر ديگران ترجيح مي دهد . از متکبر نيز عبادت پذيرفته نمي شود ، زيرا در کنار کبرياي مطلق از خود دم زده است . به همين ترتيب ، بخيل و سنگ دل و تندخو و رياکار و... و بالاخره خودپسند-که کارهاي خوبش به چشمش مي آيد- وزنه اي براي سنجش در ترازوي دقيق الاهي ندارند . بنابراين ، چند کارخوب و خير سراغ مي توان کرد که از همه اين شائبه ها دور و تنها و تنها براي خدا – که ذات جامع همه ي خوبي هاست-انجام شود ؟!! ( ويراستار)
7-عنکبوت (29) : 3و4.
8-مهدي انقلابي بزرگ، ص314.
9-مهدي موعود،پاورقي ص1241.
10-مهدي موعود ،ص1080.
11-منتخب الاثر ، ص475و476.
12-بقره(2) ، آيه 249.
13-بحار ، ج52، ص 352.
14-اثبات الهدي ، ج7، ص110.
15-همان ، ص 83.
16-بحار ، ج51 ، ص82.
17-اثبات الهدي ، ج7 ، ص52.
18-منتخب الاثر ، ص98.
19-بحار ، ج52، ص347.
20-عقدالدرر،ص96.
21-همان ، ص98، فصل اول از باب چهارم.
22-بحار ، ج 52 ، ص 207.
23-اصول کافي ، ج1، ص271.
24-بحار ، ج 52، ص 389.
25-همان ، ص 311.
26-اصول کافي ، ج1 ، کتاب الحجه باب ان الائمه لم يفعلو شيئا و لا يفعلون الا بعهد من الله و امر منه ، حديث 2.
27-بحار ، ج52 ، ص376و381.
28-غيبت نعماني ، ص125.
29-بحار ، ج52، ص340.
30-همان ، ص390.
31-همان ، ص340.