#1  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی "دادگاه"

تز : از اسم این بازی اینگونه مشخص می شود که مربوط به مراجع و محاکم قانونی است و شامل بازی هایی است از قبیل :
" چوب زیر بغل " ( تمسک به جنون ) و " بدهکار " ( اقامه دعوی به منظور کسب حقوق مالی ) اما به لحاظ بالینی ،این بازی اغلب در جلسات مشاوره ی ازدواج و گروه های روان درمانی مربوط به ازدواج اجرا می شود . که معمولا انواع این بازی در گروه های روان درمانی هیچ مسئله ای حل نمی شود . زیرا بازی هرگز خاتمه ندارد . در چنین مواردی مشاوران و متخصصان بدون آن که متوجه باشند ،خود به عرصه ی بازی کشیده می شوند .

" دادگاه " را می تواند چند نفره بازی کرد اما اساسا از سه نقش تشکیل شده : مدعی و مدعی علیه و قاضی که به ترتیب به وسیله ی شوهر و زن و روانکاو ایفا می شوند .

مثال :

شوهر به عنوان مدعی شروع می کند : " بگذارید تعریف کنم دیروز زنم چه کار کرد . او دست کرد فلان چیز را برداشت و ......" وغیره .

در این موقع زن به عنوان مدعی علیه به دفاع می پردازد: " نه خیر ، جریان واقعی این طوری بود که هر دو داشتیم و ...." و غیره .

شوهر : " من واقعا خوشحالم هر دو روی سکه را مشاهد می کنید .... من فقط می خواهم همه چیز منصفانه مطرح شود ...."

مشاور یا درمانگر : " بله ، مثل اینکه بهتر است تمام جنبه ها را بررسی کنیم ...." و غیره .

حال اگر واقعا حضاری وجود داشته باشند روانگر یا مشاور رو به جمع می گوید : " خب ، بگذارید ببینم دیگران چه نظراتی دارند ." و اگر این گروه آموزش کافی دیده باشند بدون اینکه دستوری به ایشان داده شود خود نقش هیئت منصفه را بازی خواهند کرد .


آنتی تز :

درمانگر به شوهر می گوید : " شما صد در صد حق دارید "

اگر شوهر با خشنود ی یا با پیروزی به صندلی خود تکیه بزند .

درمانگر می پرسد :از اینکه حق به شما داده شد ه چه احساسی دارید ؟

شوهر جواب می دهد : " احساس خیلی خوب ."

درمانگر می پرسد :" در واقع من فکر می کنم که شما اشتباه می کنید ."

شوهر اگر مرد منصفی باشد ،می گوید : " خودم از اول می دانستم ."

شوهر اگر منصف نباشد .شوهر واکنش و عکس العملی نشان می دهد که معلوم می کند بازی تازه ای شروع خواهد شد . این امکان هم هست که بعدها بتوان موضوع را بیشتر و بهتر بررسی کرد .

ولی به هر حال عنصر مهم بازی در این حقیقت نهفته است که مدعی ،هر چند با آب و تاب جز می زند که حق با اوست ،اساسا می داند که اشتباه می کند .



نوعی دیگر از آنتی تز : درمانگر یا روانکاو تحت هیچ شرایطی به گروه حق اشتفاده از لفظ سوم شخص مفرد را نمی دهد . یعنی استفاده لفظ شما برای غیر و من درباره ی نظرات و تجربیات فردی خود . ولی هیچ کس حق ندارد درباره ی " او " حرف بزند .

مثلا :

" فلانی این کار را کرد یا " بهمانی آن حرف را کرد " از این جا به بعد زوج های حاضردر گروه بازی را متوقف می کنند .یا اینکه یکدیگر را "عزیزم "خطاب می کنند ،که خود دست کم یک درجه بهتر است . از طرفی ممکن است مشغول بازی " وانگهی " شوند .


" بازی وانگهی "اغلب شدیدا به وسیله مدعی علیه های بدگمان بازی می شود . برای اشخاص مبتلا به این بیماری روانی ،به علت حراف بودنشان ،بسیار آسان است که مدعیان خود را هر چه هم لحن شوخی و غیر مستقیم داشته باشند ،عصبانی و عقیم سازند .



توجه :: به طور کلی روش غیر مستقیم استعاری از آشکارترین دام هایی است که در بازی " وانگهی " باید از آن دوری کرد.


بازی " دادگاه " در شکل روزمره اش می توان به آسانی بین بچه ها مشاهد کرد .

نوع سه نفره این بازی : بین دو بچه و یکی از والدین .


اولی : " مامان ،او شکلات مرا برداشت ...."
دومی : "آره ،اما او اول عروسک مرا برداشت و قبل از آن هم مرا کتک زد و تازه ( "وانگهای ") ما قرار بود شکلاتهایمان را با هم نصف کنیم .

__________________

پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زن سرد مزاج

تز: این تقریبا همیشه یک بازی ازدواج است ،چون امکانات اجرای آن در خارج از حیطه ی ازدواج رسمی غیر قابل تصوراست .

شوهر می خواهد با زنش معاشقه کند ،ولی با سردی طرد می شود . پس از چند باز تلاش و تکرار،

زن می گوید : تمام مردها حیوانند ،تو اصلا مرا دوست نداری به خاطر آنچه خودم هستم دوستم نداری ،تنها چیزی که می خواهی رابطه جنسی است .

مرد مدتی منصرف می شود . بعد بازهم سعی می کند ،ولی باز بی نتیجه است . بالاخره او هم عقب می کشد و دیگر سعی نمی کند .

هفته یا چند ماه ،زن به طور فزاینده ای رفتارهای خودمانی و حتی فراموشکارانه از خود بروزمی دهد . در اتاق خواب نیمه برهنه جلوی او راه می رود و گاهی فراموش می کند حوله ی تمیز درحمام بگذارد و وقتی در حمام است از همسرش در خواست حوله می کند .

پس از مدتی شوهر مجددا سعی می کند بار دیگرباسردی طرد می شود که نتیجه به بازی " سرسام " کشیده می شود و در آن حرف از رفتاراخیر هر کدامشان ،کارهای دوستانشان ،کارهای خانواده هایشان ،و بالاخره موضع پول به میان کشیده می شود و بالاخره هم با به هم کوبیدن در خاتمه پیدا می کند .

این دفعه شوهر تصمیمش را می گیرد و جدی تصمیم می گیرد که زندگی بدون رابطه جنسی و جداشدن از همسرش را انتخاب می کند .بعد از مدتی ترفندهای زن با شدت بیشتر آغاز می شود و تحریکات زن خودمانی تر و بیشتر می شود اما مرد همچنان بنا بر تصمیم هنوز خودداری می کند . تا بالاخره زن به ناگهان در یک شب به آغوش همسرش می پرد و او را سخت در آغوش می گیرد و با ولع زیاد می بوسد . شوهر اول پاسخی نمی دهد و تصمیم خود را فراموش نمی کند اما به زودی اقتضای طبیعت احساس های خفته ی او را پس از دوران طولانی گرسنگی تحریک می کند و اکنون مطمئن است که پیروزی از آن اوست .وقتی در بستر هستند ،اولین پیشروی او پس زده نمی شود ،او جسورتر می شود . ولی درلحظه بحرانی ،زن خودش را عقب می کشد ومی گوید : " نگفتم تمام مردها حیوانند ؟ تنها چیزی که من می خواستم محبت بود و نه رابطه ی جنسی !!!اما تو ......

بازی " سرسام " که متعاقب این صحنه می آید دیگر پیش در آمد حرف ها و رفتارهای اخیر آنها و چیزهای دیگر نیست – بلکه یکراست وارد مشاجرات مربوط به پول می شود .


باید توجه داشت که شوهر نیز به رغم اعتراضاتش ،در این بازی به اندازه ی زنش از صمیمیت جنسی واهمه دارد . در واقع او خود با دقت چنین همسر ی را انتخاب کرده و با او زندگی می کند تا ناتوانی جنسی خودش را پنهان سازد و اکنون گناه را می تواند به گردن زنش بیندازد .

این بازی را در شکل روزمره اش ممکن است زن های بی شوهر هم در تمام سنین بازی کنند . البته در مورد آنها بازی به زودی لقب ننگین تجاوز را به خود می گیرد .



آنتی تز :
این بازی خطرناک است و آنتی تزهای احتمالی آن نیز اغلب به همان نسبت خطرناکند . در این مواقع معشوقه گرفتن نوعی قمار است ،اگر چه در صورت صورت چنین تحریک رقابت آمیزی ،بعید نیست که زن بخواهد بازی را کنار بگذارد و به زندگی عادی زناشویی تن در دهد . اما گاهی ممکن است خیلی دیر باشد . از طرف دیگر او ممکن است این قضیه بی وفایی شوهر را مستمسک قراردهد و به سلاح وکیل گرفتن علیه شوهرش متوسل شود و بازی " حالا گیرت آوردم پدر سگ "را اجرا کند . اگر شوهر به جای معشوقه گرفتن نزد دکتر روانکاو برود ( و زنش نرود ) عاقبت کار بازبه همان نحو غیر قابل پیش بینی است . اگر در اثر درمان روانکاوی ،مرد روحیه ی قوی تر و سلامت فکری بیشتری پیدا کرد طرح بازی زن ممکن است متلاشی شود ،ولی اگر او بازیگر سختکوشی باشد ممکن است کارشان به طلاق بکشد .


بهترین را ه برای این بازی معالجه و روانکاوی زن و شوهر و به شکل هم راستا است .

نقطه ی بحران باز ی" زن سرد مزاح " مرحله ی نهایی آن یعنی بازی " سر سام " است یکبار که این بازی دور کامل خود را طی کرد و به این نقطه ی بحرانی رسید. موضوع صمیمیت جنسی بین زن و شوهر دیگر منتفی است چون هر دو طرف رضایت خودسرانه ی خود را از بازی " سرسام " می گیرند و دیگر احتیاجی به کسب هیجان جنسی از همدیگر ندارند . بنابر این مهم ترین عامل در مقابله با زن " سرد مزاج " احتراز از بازی " سرسام " است این احتراز زن را در حالتی آکنده از نارضایتی جنسی و روحی قرار می دهد و ممکن است آن چنان شدید باشد که او را وادار به شکایت بیشتری کند .

استفاده از " سرسام " بازی " زن سرد مزاج " را از بازی دیگری به نام " بابا مرا بزن " متمایز می کند ،چون در بازی اخیر" سرسام " نوعی مقدمه است ،حال آن که در " زن سرد مزاج " ،" سرسام " جانشین عمل جنسی می شود . بنابر این در " بابا مرا بزن " ،"سرسام " شرطی از عمل جنسی و نوعی از بت پرستی است که هیجان را افزایش می دهد .



نوع اولیه بازی "زن سرد مزاج " در رمان آرزوهای بزرگ ،نوشته ی چارلز دیکنز به وسیله ی دخترک پر افاده ( استلا ) اجرا می شود .

بازی "مرد سرد مزاج " تقریبا همین گونه است .

__________________

پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی مظلوم

تز : این بازی از آن دست بازی هاست که زن خانه دار اجرا می کند . موقعیت او اقتضا می کند در ده دوازده کا ر مختلف مهارت داشته باشد . یا به عبارت دیگر باید ده دوازده نقش مختلف را ایفا کند . معشوقه ،مادر ،پرستار ،مربی ،مامور خرید ، نظافتچی ،خدمتکار ،آشپز ،و غیره از آنجا که این کارها اغلب ضد ونقیض و ضمنا خسته کننده اند ،انجام دادن آنها هر روز و هر شب طی سالها شرایطی در زن به وجود می آورد که در محافل روانشناسی به طور نمادین به " زانوی کدبانو " معروف است ( چون زانو برای خیلی کارها به کار می رود ،خواباندن بچه ، زمین شستن و ...) که بالاخره علائمش احتمالا با این اعتراض که " خسته ام " ابراز می شود .

حال اگر کدبانو بتواند ازعهده تمام این کارها برآید و از محبت شوهر و بچه هایش هم به اندازه ی کافی بهره مند شود ،ممکن است نه تنها قادر باشد بیست و پنج سال اول زندگی را بگذراند بلکه می تواند از آن لذت هم ببرد و بعد از آن که بچه ها از آب و گل در آمدند و به دانشگاه یا سر زندگی هایشان رفتند ،درد ناگهانی تنهایی را تجربه کند . اما اگر از یک طرف به خاطر نداهای "والد " درونی خودش و از طرف دیگر به علت محرومیت از عشق خانواده اش ،نتوانست از عهده برآید ،بی شک روز به روز از خوشحالی اش کاسته می شود . اول ممکن است مدتی خودش را بابازی هایی از قبیل " اگر به خاطر تو نبود ..." و " عیب " مشغول کند . اما به زودی از جزابیت این بازی های کم می شود چرا که نیروی کافی تولید نمی کنند و او طبیعتا به سمت بازی "مظلوم "کشیده می شود .




آنتی تز: حل منتطقی قضیه ساده است . کدبانو باید نقش های خود را طی هفته ها برنامه ریزی کند . از ایفای دو یا چند نقش نقش همزمان اجتناب ورزد . وقتی میهمانی می دهد یاباید پذیرایی کند یا تو ی آشپزخانه باشد – اما نه هر دو و به این ترتیب می تواند استفاده از زانوهایش را محدود کند .


اما اگر زن در واقع به طور جدی و ذاتا سرگرم بازی " مظلوم " باشد مشکل می توان او را متقاعد ساخت که به راه حل فوق رضایت بدهد . در این مورد نقش شوهر هم که با دقت انتخاب شده مهم است و در اصل مرد خوبی است و از زنش فقط موقعی خرده گیری می کند که به اندازه ی کافی لیاقت به خرج نداده باشد – مانند تصویر ذهنی که از مادرش دارد . در حقیقت ،زن با رویایی که شوهرش از مادر خود دارد ( به نحوی که در والد او حفظ شده ) ازدواج می کندو این رویا درست شبیه همان رویایی است که زن از مادر یا مادر بزرگ خود دارد .اکنون که زن شریک خوبی پیدا کرده است ،"کودک " درونش می تواند این نقش نگران و ترسان را برای حفظ تعادل روانی خود تحمل نماید و لذا حاضر نیست آن را به آسانی رها کند . هر چه کار و مسئولیت شوهر بیشتر باشد ،برای هر دوی آنها آسان تر است که دلایلی در سطح " بالغ " برای حفظ این جنبه ی ناسالم ارتباطشان پیدا کنند .

__________________

پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اگر به خاطر تو نبود ...

تز : این بازی پس از بازی " چرا فلان کار را نمی کنی – آره ،اما " مورد توجه قرار دارد . بعد از کشف بازی" اگر به خاطر تو نبود ..." معلوم شد سلسله ای اعمال اجتماعی در کارند که از تبادلهای غایی ریشه می گیرند .

به طور خلاصه ،زنی با مردی سلطه گر ازدواج می کند که فعالیت های او را محدود می سازد و مانع از آن می شود که وی با موقعیت هایی درگیر شود که از آنها می ترسد . اگر به همین سادگی بود احتمال داشت زن به خاطر چنین خدمتی از شوهرش سپاسگزار هم باشد ولی در بازی " اگر به خاطر تو نبود ..." واکنش زن درست عکس این است .

او از چنین وضعی بهره برداری می کند و از محدودیت ها شکوه سر می دهد و موجبات نگرانی شوهرش را فراهم می آورد تا امتیاز بیشتری کسب کند .

این امتیاز اجتماعی درونی این بازی است. امتیاز اجتماعی برونی ای که از آن حاصل می شود ،وقت گذرانی " اگر به خاطر او نبود ..." است که زن با زن هایی که از دوستان نزدیکش هستند اجرا می کند .
__________________

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ببین من چقدر سعی کرده ام

تز : این یک بازی سه نفره است .
در این بازی شوهر معمولا مصمم است زنش را طلاق بدهد . هر چند خودش با فریادهای اعتراض آمیز منکر آن باشد . اما زن با صمیمیت بیشتر ،علاقه به حفظ ادامه ی زندگی زناشویی دارد .

شوهر با حالتی اعتراض آمیز همراه زن نزد درمانگر می رود و فقط آن اندازه حرف می زند که به زنش نشان دهد قصد همکاری دارد و معمولا نوع ملایمی از " روانپزشکی " یا " دادگاه " را بازی می کند . به مرور او در برابر درمانگر به طور فزاینده ای حالت شبه تسلیم توام با آزردگی نشان می دهد یا گستاخانه با زن به مشاجره می پردازد ، اگر چه در خانه هم ،اگر چه در ابتدا " تفاهم " و خویشتنداری بیشتری نشان می دهد ،سرانجام رفتارش بدتر از گذشته می شود .

پس از یک ،یا پنج ،یا ده دیدار با درمانگر ،که بستگی به میزان مهارت درمانگر دارد ، دیگر شوهر نمی آید و در به ماهیگیری یا شکار ( سرگرمی برای خود می تراشد ) می رود . بعد زن مجبور می شود تقاضای طلاق کند .

حالا شوهر مثلا هیچ تقصیری ندارد – چون زنش است که دست به اقدام زده ،حال آن که او با مراجعه به درمانگر توانسته حسن نیت خود را به اثبات برساند و در وضع مناسبی است که به وکیل ،قاضی ، دوست و یا تمام خویشاوندان بگوید :" ببینید من چقدر سعی کرده ام !" .




آنتی تز : زن و شوهر با هم نزد روانپزشک می روند . اگر معلوم شود فقط یکی از آنها – فرضا شوهر – به وضح دست به بازی زده ،او را به حال خود می گذاریم و دیگری را برای روان درمانی خصوصی می پذیریم .

زیرا عوارض نشان می دهد که شوهر هنوز برای درمان آمادگی ندارد .در آینده او هنوز می تواند زنش را طلاق بدهد . با این تفاوت که مجبور خواهد شد وضعیت علاقمندی و تلاش ظاهری اش را در حفظ ازدواج کنار بگذارد .

اگر لازم شد ،زن می تواند خودش مراحل طلاق را شروع کند و وضعیت او نیز بهبود خواهد یافت ،چون او نیز سعی اش را کرده است . نتیجه ی مطلوب آن است که شوهر بازی خود را قطع کند ،به حالت نومیدی بیفتد ،و با انگیزش واقعی در جای دیگری شروع به دریافت معالجه کند .


این بازی در شکل روزمره اش به آسانی در بچه ها نیز مشاهده می شود که به طور دو نفره با یکی از والدین خود بازی می کنند و به یکی از دو وضعیت زیر صورت می گیرد :" من نمی توانم " یا " من بی تقصیرم ". بچه سعی می کند کاری را انجام دهد ،اما خراب می کند ،یا موفق نمی شود .اگر "ناتوان باشد " پدر و مادر مجبورند کاررا برایش انجام دهند .

اگر " بی تقصیر" باشد ،پدر و مادر دلیل منطقی ندارند که تنبیهش کنند . این رفتار عناصر بازی را آشکار می سازد . پدر و مادر لازم است در بدو امردو چیز را درک کنند : اول ،کدام یک از آنها این بازی را به بچه یاد داده اند ،دوم ، انها برای تداوم بخشیدن به آن چه می کنند .



نوعی وخیم از این بازی که عواقبی به مراتب وخیم تر از صورت اصلی آن دارد این است که مرد از یک بیماری درونی ( مثل معده درد _ قلب درد ) رنج می برد و آن را بهانه قرار می دهد ودست به بازی " ببین من چقدر سعی کردم " می زند .که با توجه به میزان و درجه بیماری و جدیت بیماری عواقب آن تعیین می شود .


الف )نوع درجه یک

مرد به زن و دوستانش اعلام می کند که زخم معده دارد . همچنین خاطر نشان می سازد که می خواهد کماکان به کارش ادامه دهد . همه او را تحسین می کنند . شاید شخص در این شرایط دردناک حق دارد به جبران رنجی که می کشد تا حدی خود نمایی کند .

می توان به او اجازه داد که گاهی از اجرای بازی " چوب زیر بغل " طفره برود و به خاطر عهده دار بودن بار سنگین مسئولیت ها می توان را شایسته ی پاداش دانست . در این مورد پاسخ مودبانه به " ببین من چقدر سعی می کنم " چنین است :" بله ،ما همه فداکاری و حس آگاهی تو را تحسین می کنیم . "



ب)نوع درجه ی دو

در این نوع مرد بیماری زخم معده ی خطرناکی دارد ،ولی این راز را از خانواده و دوستانش مخفی نگه می دارد . سخت تز از همیشه به کار و فعالیت خودادامه می دهد و بالاخره روزی وسط کار از پا در می افتد و او را بیهوش به بیمارستان می برند .

وقتی زنش را خبر می کنند ،بلافاصله پیام ناگفته ی شوهر به او می رسد : " دیدی من چقدر سعی کردم ..." او اکنون باید شوهرش را بیشتر از همیشه تحسین کند و از هر چه در گذشته درباره ی او بد گفته و یا کرده احساس تاسف و ندامت کند . به عبارت دیگر ،او حالا باید شوهرش را دوست داشته باشد ،حال آن که تلاش های گذشته ی او به خاطر کسب این عشق شکست خورده بوده .

بدبختانه در نظر شوهر ،این ابراز محبت و همدردی کنونی زنش بیشتر منبعث از گناه است تا از عشق واقعی . زن ممکن است در باطن از شوهرش نفرت داشته باشد ،چرا که او باعث تحریک احساس ترحم و محبت وی شده است .



ج)نوع درجه سوم

مرد شریرانه و نفرت انگیز تر از آنچه در فوق توصیف شد اقدام به خود کشی می کند و زخم معده ای که پنهان نگه داشته شده بود به ترویج توسعه پیدا می کند و تبدیل به سرطان می شود و یک روززن ،که اصلا از بیماری شوهر اطلاعی ندارد ،در حمام را بازمی کند و شوهرش را بی جان می یابد .مفهوم یادداشت به روشنی چنین است :" دیدی چقدر سعی کردم !" و اگر چنین واقعه ای دوبار برای یک زن اتفاق افتد آن وقت نوبت اوست که بفهمد چه بازی هایی کرده است .
__________________

پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 02-28-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بازی های مهمانی

مهمانی ها برای وقت گذرانی و وقت گذرانی برای مهمانی ( از جمله مقطع کوتاهی پیش از این که تمام مدعوین جمع شوند ) ، اما به محض این که آشنایی ها گل کرد ، بازی ها شروع می شود : "شلمیل" و قربانی اش همدیگر را پیدا می کنند ، همان طور که " کله گنده " و " من حقیر فقیر" خودشان را نشان می دهند ، و خلاصه تمام مراحل آشنا ولی فراموش شده ی " انتخاب طرف" شروع میشود .

در این فصل چهار بازی که معمولا بیشتر از دیگر بازی ها در مهمانی ها و موقعیت های اجتماعی تکرار می شود ، مورد بحث قرار می گیرد


1- " وحشتناک نیست ؟"
2- "عیب "
3- " شلمیل"
4- چرا فلان کار را نمی کنی ؟ آره ،اما "
__________________

پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
اریک برن, بازی ها


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها