بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

غزلیات امیر خسرو دهلوی





1

چو خاک بر سر راه امید منتظرم
کزان دیار رساند صبا نسیم وفا

2
رخ برفروز و زلف مسلسل گره بزن
تا بشکند جمال تو به آزرم و هر

3
بشگفت گل در بوستان آن غنچه ی خندان کجا؟
شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا

4
دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
تنم از ب یدلی بیچاره شد بیچاره تر بادا

5
قدری بخند و ازرخ قمری نمای ما را!
سخنی بگوی و از لب شکری نمای مارا

6
گذشت آرزو از حد بپای بوس تو ما را
سلام مردم چشم که گوید آن کف پا را

7
دیوانه میکنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسل هی مشک ناب را
8
من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را
تا نکنی ملامتی غمزه ی کینه توز را

9

برقع برافگن ای پری حسن بلاانگیز را
تا کلک صورت بشکند این عقل رنگ آمیز را


10
از درونم نمیروی بیرون
که گرفتی درون و بیرون را

11
سری دارم که سامان نیست او را
به دل دردی که درمان نیست او را
12
جان ز نظاره خراب و ناز او ز اندازه بیش
ما به بویی مست وساقی پر دهد پیمانه را

13
خبرت هست ؟ که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا

14
وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا
وندران کوی نھانی نظری بود مرا

15
بسی شب با مھی بودم کجا شد آن همه شبھا
کنون هم هشت شب لیکن سیاه ازدود یاربھا
16
روز عید ست به من ده می نابی چو گلاب
که از آن جام شود تاز هام این جان خراب

17
تاب زلفت سر به سر آلوده ی خون من است
گرنخواهی ریخت خونم زلف را چندین متاب

18
زهی نموده از آن زلف و خال و عارض خواب
یکی سواد و دوم نقطه و سیم مکتوب

19
نرگس همه تن گل شد و در چشم تو افتاد
تا روشنی دیده بیابد زغبارت

20
صفتی است آب حیوان ز دهان نو شخندت
اثری است جان شیرین ز لبان هم چو قندت
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

21
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است

22
نسیما آن گل شبگیر چون است؟
چسانش بینم و تدبیر چون است؟

23
ندارد چشمه ی خورشید آبی
کزان چشمه تو بردی هر چه است

24
آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالا ست

25
کشته ی تیغ جفایت دل درویش من است
خسته تیر بلایت جگر ریش من است

26
نرگس مست تو خواب آلودست
لب لعلت به شراب آلودست

27
بلای خفته سر برداشت از خواب
هر آن مویی کز آن زلف دو تا خاست







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

بشگفت گل در بوستان آن غنچه ی خندان کجا؟
شد وقت عیش دوستان آن لاله و ریحان کجا؟
هر بار کو در خنده شد چون من هزارش بنده شد
صد مرده زان لب زنده شد درد مرا درمان کجا؟
گویند ترک غم بگو تدبیر سامانی بجو
درمانده را تدبیر کو دیوانه را سامان کجا؟
از بخت روزی باطرب خضر آب خورد و شست لب
جویان سکندر در طلب تا چشمه ی حیوان کجا؟
می گفت با من هر زمان گر جان دهی با من امان
من می برم فرمان بجان آن یار بی فرمان کجا؟
گفتم : تویی اندر تنم ما هست جان روشنم
گفتی که : آری آن منم اگر آن تویی پس جان کجا؟
گفتی صبوری پیش کن مسکینی از حد بیش کن
زینم از آن خویش کن من کردم این و آن کجا؟
پیدا گرت بعد از مھی درکوی ما باشد رهی
از نوک مژگان گه گھی آن پرسش پنھان کجا؟
زین پیش با تو هر زمان می بودمی از هم دمان
خسرو نه هست آخر همان ؟ آن عھد و آن پیمان کجا؟





__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
تنم از ب یدلی بیچاره شد بیچاره تر بادا
به تاراج عزیزان زلف تو عیاریی دارد
به خونریز غریبان چشم تو عیاره تر بادا
رخت تازه است و بھر مردن خود تازه تر خواهم
دلت خاره ست و بھر کشتن من خاره تر بادا
گرای زاهد دعای خیر میگویی مرا این گو
که آن آوار هی از کوی بتان آواره تر بادا
همه گویند کز خو نخواریش خلقی بجان آمد
من این گویم که بھرجان من خون خواره تر بادا
دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گردد
و گر جانان بدین شادست یا رب پاره تر بادا
چو با تردامنی خو کرد خسرو با دو چشم تر
به آب چشم پاکان دامنش همواره تر بادا
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

قدری بخند و ازرخ قمری نمای ما را!
سخنی بگوی و از لب شکری نمای مارا

سخنی چو گوهر تر صدف لب تو دارد
سخن صدف رها کن گھری نمای مارا

منم اندرین تمنا که بینم ازتو مویی
چو صبا خرامش کن کمری نمای مارا

ز خیال طره ی تو چو شب ! ست روز عمرم
بکر شمه خنده یی زن سحرنمای مارا

بزبان خویش گفتی که گذر کنم بکویت
مگذر ز گفته ی خود گذری مای ما را

چو منت هزار عاشق بودای صنم ولیکن
بھمه جان چو خسرو دگری نمای مارا








__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی


گذشت آرزو از حد بپای بوس تو ما را
سلام مردم چشم که گوید آن کف پا را
تو می روی و زهر سو کرشمه می چکد از تو
که داد این روش و شکل سر و سبز قبا را
برون خبر لم دمی تا برآورند شھادت
چو بنگرند خلایق کمال صنع خدا را
چو در جفات بمیرم بخوانی آنچه نوشتم
بر آستان تو از خون دیده حرف وفا را
فلک که می برد از تیغ بند بند عزیزان
گمان مبر که رساند بھم دویار جدا را
در آن مبین تو که شور است آب دیده عاشق
که پرورش جز از ین آب نیست مھر گیا را
صبا نسیم تو آورده و تازه شد دل خسرو
چنین گلی نشگفتست هی چگاه صبا را






دیوانه میکنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسل هی مشک ناب را
آفت جمال شاهد و ساقیست بیھده
بد نام کرده اند به مستی شراب را
خونابه میچکاندم از گریه سوز دل
خوش گریه یی است بر سرآتش کباب را
خسرو ز سوز گریه نیارد نگاهداشت
آری سفال گرم به جوش آرد آب را







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز را
تا نکنی ملامتی غمزه ی کینه توز را
دین هزار پارسا در سر گیسوی تو شد
چند به ناکسان دهی سلسل هی رموز را
قصه عشق خود رود پیش فسردگان ولی
سنگ تراش کی خرد گوهر شب فروز را
ساقی نیم مست من جام لبالب آر تا
نقل معاشران کنم این دل خام سوز را





برقع برافگن ای پری حسن بلاانگیز را
تا کلک صورت بشکند این عقل رنگ آمیز را
شب خوش نخفتم هیچ گه زاندم که بھر خون من
شد آشنایی با صبا آن زلف عنبر بیز را
دانم قیاس بخت خود کم رانم از زلفت سخن
لیکن تمنا می کنم فتراک صید آویز را
بگذشت کار از زیستن خیز ای طبیب خیره کش
بیمار و مسکین را بگو تا بشکند پرهیز را
پر ملایک هیزم است آنجا که عشقت شعله زد
شرمت نیاید سوختن خاشاک دود انگیز را؟
چون خاک گشتم در رهت چون ایستادی نیستت
باری چو بر ما بگذری آهسته ران شبدیز را
بوکز زکوه حسن خود بینی به خسرو یک نظر
اینک شفیع آورده ام این دیده خون ریز را
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

از درونم نمیروی بیرون
که گرفتی درون و بیرون را
نام لیلی بر آید اندر نقش
گر ببیزند خاک مجنون را
گریه کردم بخنده بگشا دی
لب شکر فشان میگون را
بیش شد از لب تو گریه ی من
شھد هر چند کم کند خون را
هر دم الحمد میزنم به رخت
زانکه خوانند برگل افسون را




سری دارم که سامان نیست او را
به دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمی
که خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویم
باران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینک
شبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنست
خوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز
خیالی هست گرجان نیست او را





__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

جان ز نظاره خراب و ناز او ز اندازه بیش
ما به بویی مست وساقی پر دهد پیمانه را
حاجتم نبود که فرمایی به ترک ننگ و نام
زان که رسوایی نیاموزد کسی دیوانه را
خسرو است و سوز دل و ز ذوق عالم ب یخبر
مرغ آتش خواره کی لذت شناسد دانه را





خبرت هست ؟ که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا
گر سرم در سر سو دات رود نیست عجب
سرسوای تو دارم غم سرنیست مرا
بی رخت اشک همی بارم و گل می کارم
غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 06-17-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی

وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا
وندران کوی نھانی نظری بود مرا
جان بجایست ولی زنده نیم من زیرا
مایه ی عمر بجز جان دگری بود مرا
باری از دیده مریزید گلابی که به عمر
لذت از عشق همین درد سری بود مرا
هیچ یاد آمدت ای فتنه که وقتی زین پیش
عاشق سوخته ی دربدری بود مرا
خواستم دی که نمازی بکنم پیش خیال
لیکن آلوده به دامان جگری بود مرا




بسی شب با مھی بودم کجا شد آن همه شبھا
کنون هم هشت شب لیکن سیاه ازدود یاربھا
خوش آن شبھا که پیشش بودمی که مست و گه سرخوش
جھانم میشود تاریک چون یاد آرم آن شبھا
همی کردم حدیث ابرو و مژگان او هردم
چو طفلان سوره ی نون والقلم خوانان به مکتبھا
چه باشد گر شبی پرسد که در شبھای تنھایی
غریبی زیر دیوارش چگونه می کند تنھا
بیا ای جان هر قالب که تا زنده شوند از سر
بکویت عاشقان کز جان تھی کردند قالبھا
مرنج از بھر جان خسرو اگر چه م یکشد یارت
که باشد خو برویان را بسی زین گونه مذهبھا







__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها