در رفاقت رسم ما جان دادن است
هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم
ناز او را هرچه باشد میخریم
******
ما شقایق های باران خورده ایم
سیلی نا حق فراوان خورده ایم
ساقه احساسمان خشکیده است
زخم ها از باد و طوفان خورده ایم
******
سرافرازم نمی سازی به دشنامی و پیغامی
اگر صلح است پیغامی وگر جنگ است دشنامی
******
هرکـس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا ، دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا میشکند
******
هر چند که از آینه بی رنگ تر است
از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت !
این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است
******
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی
******
من از پاکدلانم که زکس کینه ندارم
یک شهر پُر ا ز دشمن و یک دوست ندارم
******
دشمن اگر کُشت به دوست می توان گفت
با کی بتوان گفت این که دوست مرا کُشت
******
طاق شد طاقتم ای دوست، ملامت بگذار
که به اندک سخنی می شکند قلب رقیق
******
عشق آمد و شد چونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامی است ز من بر من و باقی همه اوست
******
فریاد مردمان همه از دست دشمن ست
فریاد ما از دل نامهربان دوست