#1  
قدیمی 02-01-2011
MosiGolpa آواتار ها
MosiGolpa MosiGolpa آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
محل سکونت: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0

7 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض هوش هيجاني


هوش هيجاني (فهم هيجاني)




با فکر کردن به باهوش‌ترين افرادي که مي‌شناسيد احتمالا چند خصيصه بارزشان را به خاطر مي‌‌آوريد، به احتمال زياد اين افراد با کمترين تلاش، بالاترين نمره‌ها را در مدرسه مي‌گرفتند. آنها شغل‌هاي خوبي دارند، ولي در ارتباط با همکارانشان موفق نيستند. و با اينکه دوستان زيادي دارند، ولي روابط جدي شخصي‌شان اندک است.

خصوصيات افراد داراي هوش هيجاني بالا

به چند نفر از موفق‌ترين افراد در زندگي تان فکر کنيد و به خصيصه‌‌هاي مشترکي که آنها با يکديگر دارند. بي‌شک، دايره دوستان اين افراد بزرگ و متنوع است. ارتباطات شخصي‌شان قوي و زندگي خانوادگي شان مملو از افتخار و کاميابي است. آنها نسبت به ديگران، حتي نسبت به کساني که تازه ملاقات مي‌کنند، علاقه نشان مي‌دهند.

آنها رضايت بيشتري از شغل خود دارند، احترام همسالانشان را برمي‌انگيزند و به خاطر خوب انجام دادن مسئوليت شغلي‌شان، از سرپرست خود امتياز و ترفيع مي‌گيرند. آنها عواطفشان بدون رياکاري، احساساتشان بدون نخوت، و اعتماد به نفسشان عاري از هر خودنمايي است. تفاوت بين اين دو گروه، تفاوت ميزان IQ يا ضريب هوشي و چيزي است که EI يا هوش هيجاني ناميده مي‌شود. هوش هيجاني شيوه‌اي پذيرفته‌شده براي ارزيابي موفقيت يک فرد است. شيوه‌اي که امروزه در آمريکا رو به گسترش است.

هوش هيجاني EI و تفاوت آن با IQ

تفاوت بين معلومات کتابي و مهارت در زندگي روزمره و ارتباطات افراد، در واقع همان تفاوت بين IQ يا ضريب هوشي و EI يا هوش هيجاني آنهاست. از اواسط سال‌هاي 1980 مطالعات روزافزوني در اين مورد انجام مي‌شود که هيجانات ما، و واکنش بعدي ما نسبت به آنها، چه مقدار در سلامت عمومي و موفقيت ما در زندگي نقش دارند، و به خصوص در سال‌هاي اخير اين مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته‌است. در واقع، مطالعات وسيعي انجام شده تا نشان دهد ضريب هوشي بالا به تنهايي لازمه موفقيت نيست.

دکتر ريچارد بوياتسيز، استاد دانشکده مديريت ودرهد (Weatherhead) در دانشگاه کيس وسترن ريزرو (Case Western Reserve) در کليولند، هوش هيجاني را مجموعه‌اي از شايستگي‌ها و توانايي‌هايي مي‌داند که ما را قادر مي‌سازد تا کنترل خود را به دست گيريم و در مورد ديگران نيز آگاه باشيم. به بيان ساده، هوش هيجاني استفاده هوشمندانه از هيجانات است، و در زمينه حرفه‌اي به اين معناست که احساسات و ارزش‌هاي خود را ناديده نگيريم و تاثيرشان را بر رفتارمان بشناسيم. دکتر بوياتسيز مي‌گويد که براي پي‌بردن به شدت ميزان هوش هيجاني، بايد توجه کنيم که چقدر نسبت به ديگران دلسوز و حساس هستيم، و هميشه در نظر داشته باشيم که بالاترين درجه همدلي، درک کردن افرادي است که مثل شما نيستند.

آيا هوش هيجاني ثابت است؟

ضريب هوشي ما حتي با روند بلوغ مان نسبتا ثابت مي‌ماند، ولي هوش هيجاني مي‌تواند قوي‌تر شود. دکتر بوياتسيز مي‌گويد، بسياري از مديران و رؤسا به آن چيزي که مي‌دانند بهتر است عمل نمي‌کنند، و به اين علت شکست مي‌خورند. وي همچنين اضافه مي‌کند، با اينکه براي کودکان، در آن سنين، قوي‌تر کردن هوش هيجاني کار ساده‌تري است، حتي بزرگسالان هم مي‌توانند هوش هيجاني را در خود بپرورانند. به عنوان يک بزرگسال، شکوفا کردن توانايي‌هاي شناختي مشکل است، اما شما در هر سن و هر مرحله‌اي از زندگي مي‌توانيد هوش هيجاني خود را پرورش دهيد.

آموزش مهارتهاي اجتماعي به کودکان براي پرورش هوش هيجاني

براي پرورش هوش هيجاني طبيعتا بهتر است که هر چه زودتر شروع کنيد. کتي کوهن، يک مددکار اجتماعي باليني در فيرفاکس ويرجينيا، حومه شهر واشنگتن دي. سي. است. از نظر او، کمک به کودکان و نوجوانان جهت پرورش مهارت‌هاي اجتماعي قوي بهترين راه است. کوهن 20 سال است که به ايجاد کارگاه‌هاي مهارتهاي اجتماعي براي کودکان که بعضي از آنها فقط سه سال دارند و نوجوانان مي‌پردازد. وي مي گويد، برخي کودکان مي‌توانند علامت‌هاي اجتماعي را به آساني تشخيص دهند. آنها مي‌توانند بلافاصله موقعيت را سبک سنگين کنند. براي برخي ديگر، ارتباطات اجتماعي، مانند زبان بدن يا حالتهاي بيانگر صورت، يک زبان متفاوت است.

آموزش مهارت‌هاي اجتماعي کوهن در گروه‌هاي کوچک و اغلب هميشه با ياري والدين و معلمين صورت مي‌گيرد و شامل تمرين‌هايي براي برقراري بهتر ارتباطات، حل مسئله، مديريت خشم و استرس و حتي تاثير گذاري مثبت بر ديگران در ملاقات اول است. کوهن مي‌گويد، در يادگيري مهارت‌هاي اجتماعي مشکل اغلب افراد، کنترل هيجانات بطور موثر است. و همانطور که دکتر بوياتسيز اشاره مي‌کند ناديده گرفتن هيجانات‌مان مي‌تواند اثر نامطلوبي بر تندرستي، شادي و سلامت عمومي ما بگذارد، بدون اينکه ميزان هوش يا سواد ما مهم باشد. خوشبختانه ارتباطات اجتماعي در هر سني قابل اصلاح است. کوهن مي‌گويد، حتي من هم گاهي مرتکب خطا مي‌شوم و بايد براي برقراي بهتر ارتباط با ديگران خودم را اصلاح کنم.

يک تمرين ساده اما موثر

از يک روش ارتباطي بر پايه تفکر به جاي روشي که احساسات هم در آن دخيل است استفاده کنيد. براي بيان يک عقيده محکم، به جاي اينکه بگوييم، من فکر مي‌کنم...، عبارت من احساس مي کنم... را به کار ببريم. به اين ترتيب عبارت ما معتبرتر و متقاعد کننده‌تر خواهد بود، و احتمالا کمتر به نظر خواهد رسيد چيزي مي گوييم که خود اعتقادي به آن نداريم. و به اين ترتيب ما را از اشتغال ذهني در مورد نگفتن آنچه که بايد مي‌گفتيم و يا گفتن آن به صورت ديگر، رها مي‌کند.

منبع: سايت ـ باشگاه انديشه
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 02-01-2011
MosiGolpa آواتار ها
MosiGolpa MosiGolpa آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
محل سکونت: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0

7 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هوش عاطفی یا هوش هیجانی



(یا EQ) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجان‌های خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد سه مؤلفهٔ هیجان‌ها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می‌کند (مؤلفهٔ شناختی، مؤلفهٔ فیزیولوژیکی و مؤلفهٔ رفتاری).
گولمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین می‌کند که چرا افرادی با ضریب هوشی (IQ) متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمره‌های IQ بسیار بالا تری دارند.
با ظهور عصر اطلاعات و ارتقاء ارزش مندی ارتباطات انسانی و هم چنین بروز موقعیت‌های استراتژیک سازمانی، نظریه هوش عاطفی رشد چشم گیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شده‌است. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعه گسترده‌ای از مهارت‌ها و خصوصیات فردی را در برگرفته و معمولاً به آن دسته مهارت‌های درون فردی و بین فردی اطلاق می‌گردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانش‌های پیشین، چون هوشبهر و مهارت‌های فنی یا حرفه‌ای است.
هوش هیجانی از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در این جا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوش مندی تلقی شده‌است به علاوه، شبیه سایر مباحث مطرح درخصوص ماهیت انسان، هوش هیجانی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوام پسند گردیده‌است.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان شناس به نام‌های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند.
دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی توانایی‌های فردی را تحت الشعاع قرار می‌دهد.
مدیران و دست اندکاران سازمانی لازم است بر توانایی و قابلیت‌هایی چون هوش هیجانی بیش از پیش مسلط گردند. اگر مدیران و دست اندرکاران مذکور بخواهند به عنوان افرادی کارآمد و اثربخش نقش آفرینی کنند، لازم است از هوش هیجانی و نیز هوشبهر کافی برخوردار باشند. این عقیده با نظریه معتبری که بیان می‌دارد، برای موفقیت در کار به چیزی بیشتر از مغز(هوشبهر) احتیاج است، مطابقت دارد.



ویرایش توسط MosiGolpa : 02-01-2011 در ساعت 11:37 PM
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-01-2011
MosiGolpa آواتار ها
MosiGolpa MosiGolpa آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
محل سکونت: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0

7 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من کتاب جان مایر و پیتر سالووی رو خوندم ، اطلاعات چندانی دست گیرم نشد، یعنی حداقل اطلاعاتی که به کسی سررشته ای از روانشناسی ندارن میده اینه که:
شخص با هوش هیجانی میتونه فریب خشم و غضب رو نخوره و یا برداشت و یا توهین دیگران واسش اهمیتی نداشته باشه و معقول برخورد کنه(واسه مثال میشه گفت: اگه کسی مارو توی جمع مسخره کرد باید با جمع خندید) و در برابر مسائل مختلف توانایی حل مسئله بالایی داشته باشه یعنی اصل مطلب اینه که فرد به خودشناسی یا خودارزش پنداری رسیده باشه و دیگه اینکه
درک احساسات دیگران از رفتار یا چهرشون مثل ایشون :

و یا اینه که از خود تلقینی استفاده بشه و ما چندبعدی بشیم، مثل این آقا:



و دست آخر اینکه باید احساسات و عواطف بروز داده بشن یا نه؟
همه اینها برداشتای من بود، که از خوندن مطالب و کتابی که گفتم گرفتم که مطمئنم دقیقا هوش هیجانی این نیست،
الان هدفم اینه که اگه کسی اشراف کامل به این موضوع داره، تعریفی قابل درک و ملموس و عینی واسمون بیاره؟(در صورت امکان با مثالهای روزمره)

با تشکر ---



ویرایش توسط MosiGolpa : 02-01-2011 در ساعت 10:59 PM
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 02-01-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ممنونم دوست عزیز از مطالبی که گذاشتین...

فقط دو نکته

در پست دوم شما مطلبی که گذاشتین بعضی از مطالبش لینک میشه به ویکی پدیا برای همین قبل از ارسال مطلب همه مطلبتون رو انتخاب کنید و دکمه حذف لینک یعنی اینو
بزنید.


و اینکه قبل از ایجاد هر مطلبی در جعبه پایین سایت جستجویی داشته باشین تا اگر قبلا دوستان این مطلب رو زدن مطلب شما تکراری نباشه.

من هم قبلا این تاپیک زدم.


هوش هیجانی و ضرورت آن در فرزند پروری

خیلی خوشحالیم که در اینجا فعالیت می کنید.
منتظر دیگر فعالیت های خوب شما هستیم.
__________________

پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 02-01-2011
MosiGolpa آواتار ها
MosiGolpa MosiGolpa آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
محل سکونت: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0

7 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط mina110 نمایش پست ها
ممنونم دوست عزیز از مطالبی که گذاشتین...

فقط دو نکته

در پست دوم شما مطلبی که گذاشتین بعضی از مطالبش لینک میشه به ویکی پدیا برای همین قبل از ارسال مطلب همه مطلبتون رو انتخاب کنید و دکمه حذف لینک یعنی اینو
بزنید.


و اینکه قبل از ایجاد هر مطلبی در جعبه پایین سایت جستجویی داشته باشین تا اگر قبلا دوستان این مطلب رو زدن مطلب شما تکراری نباشه.

من هم قبلا این تاپیک زدم.


هوش هیجانی و ضرورت آن در فرزند پروری

خیلی خوشحالیم که در اینجا فعالیت می کنید.
منتظر دیگر فعالیت های خوب شما هستیم.
ممنون از دقت عملتون
من لینکها رو بدلیل رعایت رفرنس حذف نکردم که باشه چشم
و در مورد تاپیک هم بنده همین کار رو کردم و "هوش عاطفی" و "هوش هیجانی" رو سرچ کردم ولی تاپیکی پیدا نشد! واگر هم الان داخل جستجویه پیشرفته بالای صفحه سرچ کنید فقط همین تاپیک پیدا میشه
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 02-02-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

منم از توجه تون تشکر میکنم...

خوب برای بیان رفرنس میتونین اخر پست ذکر منبع کنید...ما هم به قانون کپی رایت احترام میزاریم...

در مورد سرچ هم من سرچ کردم تاپیک خودم اول اومد...دیگه نمیدونم چرا واسه شما جواب نداده....

از ادمین سایت جویایی این موضوع میشم

باز هم سپاس
__________________

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 02-02-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

الان من با این اوصاف هوش هیجانیم باید زیر صفر باشه ! در واقع خنگ هیجانیم خیلی بالاست !!
چی کار کنم الان من؟؟
حالا مثلاً یکی نمیتونه خوب ارتباط برقرار کنه با دیگران بهش چی میگن ؟
بعدشم من نمیتونم به چیزی فکر کنم ولی بعدش بگم احساس میکنم
خوب آدم با مغزش فکر میکنه عقلش بهش یه چیزی میگه
شاید در مواقعی حس ششم دخیل باشه ولی احساس نه !

من نمیتونم تا یکی رو میبینم زود از خودم شادی یا احساس نشون بدم چون فکر میکنم جلف میشم یا خودمو کوچیک میکنم در واقع به قول امروزی ها زود بُر نمیخورم . به هر حال آدم یه چیزی به اسم عزت نفس داره که باید در هر شرایطی ازش مراقبت کنه .
هیچ آدمی نیست که بتونه با همه خوب باشه
چون طبع بعضی آدمها همینجوری طبیعی ((بدون دلیل)) با هم نمیسازن.
اما در کل من بیشتر فضایی که افراد در اون تربیت میشن رو دخیل میدونم تا مثلاً هوش یکی تمام بچگیش سرکوب بشه چطور میتونه تو بزرگسالی آدم شادی باشه ؟
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 02-02-2011 در ساعت 12:06 PM
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 02-02-2011
MosiGolpa آواتار ها
MosiGolpa MosiGolpa آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
محل سکونت: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
نوشته ها: 32
سپاسها: : 0

7 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang نمایش پست ها

من نمیتونم تا یکی رو میبینم زود از خودم شادی یا احساس نشون بدم چون فکر میکنم جلف میشم یا خودمو کوچیک میکنم در واقع به قول امروزی ها زود بُر نمیخورم . به هر حال آدم یه چیزی به اسم عزت نفس داره که باید در هر شرایطی ازش مراقبت کنه .
هیچ آدمی نیست که بتونه با همه خوب باشه
چون طبع بعضی آدمها همینجوری طبیعی ((بدون دلیل)) با هم نمیسازن.
اما در کل من بیشتر فضایی که افراد در اون تربیت میشن رو دخیل میدونم تا مثلاً هوش یکی تمام بچگیش سرکوب بشه چطور میتونه تو بزرگسالی آدم شادی باشه ؟
اول از یه داستان واقعی شروع میکنیم:
حدود 3هفته پیش علیرضا خمسه در رادیو7 (شبکه آموزش 11شب ) حدود 6شب مهمان بود واز زندگیش تعریف میکرد، داستانی که تعریف کرد این بود:
ما چند برادریم(6تا یا 7تا ) و همه ما از لحاظ فیزیکی و اندامی شبیه به هم هستیم و با یه فرم بینی، یک استیل و با خصوصیات اخلاقی مشابه(منظورش رفتاری بود، یعنی خوش اخلاقی و..) فقط یکی از برادرام ظاهرش سیه چهره و قد بلند بود و در تمام مدت من این سوال توی ذهنم بود که خدایا چرا اون سیه چهره هست و ظاهرش با ما فرق داره،
این سوال 36 سال توی ذهن من بود تا اینکه رفتم عکاسی و عکاس به من گفت من برادری دارم که خیلی شبیه به شماست و من هم گفتم: اتفاقا ما هم یه برادر داریم که خیلی به شما شبیه. و با هم قراری گذاشتیم و از این طریق مادرامون با هم آشنا شدن و اونجا بود که متوجه شدیم اون شبی که مادرها برای زایمان به بیمارستان رفته بودن یک شب بوده و اونجا بچه ها با هم جابجا شدن.
و ما که برادره جدیدی پیدا کرده بودیم خوشحال بودیم ولی متوجه شدیم اصلا از لحاظ اخلاقی شبیه به ما نیس و یه آدم دیگه و جدی ایه و ما با هم رفت و آمد داشتیم تا اینکه به دلیل بوجود نیومدن محبتی بینمون رابطه ای پیدا نکردیم و الان 1سالی هست ندیدیمش ولی همچنان برادر قبلی خودمون رو میبینیم و رابطمون پا برجاست
پس درسته حق باش شماست، شخصیت به محیط در ارتباطه ولی وقتی تربیت محیط اشتباه باشه و ما خودمون بدونیم که اینطوره، آیا درسته که توی این وضعیت بمونیم؟ این تربیت غلط خانواده هاس که موجب بوجود اومدن یه سری تفکرات و عقاید غلط میشه،

اگه انسان قابل تغییر نبود، هیچ وقت آفریده نمیشد تا به کمال برسه، اما متاسفانه عده ای فقط کمال از درون رو درک کردن و علت پیشرفت جوامع دیگه اینه که فقط به این دنیا اعتقاد دارن و بخاطر همین دو دستی چسبیدن و برای خودشون توهمی نزدن تا مانع پیشرفت بشه یعنی خود شخص اینو مانع پیشرفت میکنه وگرنه امام علی(ع) فرموده: طوری در دنیا زندگی کن که انگار تا همیشه زنده ای و طوری با مردم برخورد کن که تا دمی زنده ای
در صورتی که حتی توی اخلاق اسلامی هم به کمال بیرون ذکر شده:

خنده رو بودن: خنده رو بودن نشانه لوز بودن و دسته پایین بودن نیس بله درسته چندین مدل لبخند داریم ولی منظور توی هر کجا لبخند جلف و یا خجالتی و یا زیرکانه ... نیست، بلکه لبخندی از صمیم قلب و واقعی و با اعتماد بنفس هست که این لبخند نشانه قدرته و نشون میده شما بخود و توانایی هاتون اطمینان دارین و میتونید اوضاع رو کنترل کنید و عزت نفس بالایی دارین. که این جزء زبان بدن محسوب میشه

با لبخند وشادبودن فرکانس میفرستین: من آدم جذاب، واقعگرا، شاد، صادق ، قدرتمند باحال، هستم
که این لبخند اینجوری نیس که شما حالتی انفعالی داشته باشین و بی حال و آویزون، بلکه محکم و سره حال هستین
چه اشکالی داره وقتی شما محکم وایسادین و جدی صحبت میکنین، لبخندی هم به لب داشته باشین و(البته وقتی صحبت میکنید ) شاد باشید، این نشانه جلف و سبک بودن نیس بلکه نشانه قدرت هست و شما میتونید احساساتتونو کنترل کنید.(یک نگاهی به استادای دانشگاه بندازین و یا به شرکت مهم و خاصی برین ببینید با شما چجوری برخورد میکنن)

البته نیش تا بنا گوش باز بودن و رعایت محیطو نکردن و دنبال لبخند طرف مقابل و جذب کردنش اشتباه کامله

نشانه جلف بودن به نوعی خاص لباس پوشیدنو همیشه سرخوش بودن و حتی جاهای منطقی مثل کلاس درس و صحبت با فردی محترم(که اگه بتونید ) مسخره بازی در آوردن و با شوخی جو کاملا رسمی و منطقی رو خراب کردن و جلب توجه با ادا و اصول و یه جورایی شلوغ کردن بچگانه و ناخردانه هست که این افراد خیلی تحرک دارن و ریلکس نیستن و آرامشی توی صورتشون نیست و مهمتر راه رفتن، که بیانگر کلی شخصیت و جالت روحیه شخصه، که برای یک فرد جلف همراه با یکم اغراق قابل رویته که مملو از فرکانس توجهه و بعد طرز صحبت کردن با اشوه و ناز و دنبال تایید شخص بودن
و ما چه پسر و چه دختر، هر دومون وقتی شخص روبرومون جدی و محکم و با لبخند و شاد و پر انرژی صحبت میکنه خیلی بیشتر لذت میبریم و بهش جذب میشیم تا اینکه شخصی جلف باشه و بخواد بی مورد نیشش باز باشه و ادا یریزه و ناز مارو بکشه

حتما تابحال مجری شبکه یک "آزاده نامداری" رو دیدین که همیشه شاد و سره حال و خوش برخورد و خودمونیه، جلفه؟


دوم اینکه هیچ علمی جز پرستاری(و راننده ها) نمیگه که شما در برخورد اول باید عیاق بشین و خیلی خودمونی برخورد کنید بلکه برخورد اول باید کاملا جدی باشه و آنقدر اثر داره که حتی بعد از گذشت چندین سال دوستی که با هم خودمونی شدین، باز هم اثر خودشو داره و شخص حساب میبره.
منظور از جدی بودن شق و ورق و بی حس صحبت کردن و با چهره جدی نیس، جدی صحبت کردن یعنی داشتن چهره ای منطقی هست و وقتی شما منطقی هستی با لبخند هم صحبت میکنی به آدمای که روابط عمومی خوبی دارن نگاه کن، محکم صحبت میکنن و چهره ای منطقی دارن و با حس صحبت میکنن

این افراد که شمارشون زیاده با همه کس میتونن بر بخورن و البته نیازی به دوستی نیس، مثلا شما نیازی به دوستی با لات محلتون ندارین و اگه باهاش سلام علیک داشته باشین و کمی احوالشو بپرسین حتما جواب کارتونو میبینین، مثلا وقتی با ماشین داخل کوچتون شدی و اونم از جلو در اومد، با اون همه ادعاش بهتون راه میده ولی اگه رابطه ای باهاش نداشته باشین مطمئا باشید به هیچ عنوان راه نمیده، و یا باید شما راه بدین یا کفک بخورین و شـــــاید بزنین که عواقب وخیمی پشتش هست. پس هر وقت رد شدین میگین

که این خودش هوش هیجانی هست که شما متوجه میشین شخص به چی فکر میکنه و چی میخواد



تا بحال برای یکبار هم با فردی برخورد کردیم که شاد و صمیمی و پرانرژی هست ولی سنگین و متین و عاقل و ریلکس هست، بنظرتون این فرد جلفه؟ فکر میکنید اینجوری برخورد کردن خیلی کار داره، احساسات این فرد رو بهتون میگم:

1.اعتماد بنفس، من این کلمه رو بکار نمیبرم بلکه ملموس تر میگم، چون این کلمه کلیه،
1.خودشو خوب میبینه و خودشو خیلی خیلی دوست داره و از خودش لذت میبره و بخاطر همین دوست داشتنیه و وقتی میبینیمش قلوپ میره سرجاش توی قلبمون
2.افراد رو دوست داره ولی بهشون وابسته نیس و سعی نمیکنه جذبشون کنه
3.نظر دیگران واسش مهم نیست ولی جواب شخص رو میده و شخص کاملا قانع میشه
4. احساس میکنه تسلط کامل روی فرد داره ولی سودجو نیس
5.آرامش کاملی در خود احساس میکنه
6. احساس قدرت میکنه با تمام تواضعش فردی قدرتمند هست چون بسیار قدرتمند هست متواضع هست، در حدی که بهش جسارتی کنید کاری بهتون نداره و دنبال دلیل حرفتون میگرده تا حلش کنه . با استفاده از هوش هیجانی اینکارو میکنه چون میدونه اینقدر بزرگه و حتی تحمل کردن جسارت شما بر بزرگی اون میافزاید و بخاطر این افزوده شدن کاری نمیکنه چون اینجوری حال میکنه
7.حسود نیست
8.از پیشرفت دیگران خوشحاله چون خودشو کوچیک نمیبینه که ناراحت بشه و حسادت کنه و اگه از کسی هم تعریف میکنه بخاطره خودشه چون خودشو داره بزرگتر میکنه
9. دلیل صمیمی صحبت کردنش بزرگ دیدنه خودشه چون اینقدر خودشو بالا میبینه که انگار یه درخت چنار از کمر خم شده و بخاطر اینکه این حسشو ارضا کنه با شما گپ میزنه(البته این در صورتیه که با شما فاصله سنی و یا جایگاه اجتماعی زیادی داشته باشه هست) و بهتون ارزش میده و باهاتون همدلی میکنه ولی به هیچعنوان همدردی نمیکنه
10.فکر میکنه هر مشکلی رو میتونه حل کنه و واقعا حل میکنه چون میدونه از حسش چجوری استفاده کنه و به رفتارش انتقال بده تا کاملا تاثیر بذاره
11.احساس قدرت بدنی بالایی داره
12.فکر میکنه با بقیه فرق داره و بقیه یه جورایی دارن اشتباه میکنن که فکرش درسته چون همچین آدم کاملی کم پیدا میشه
13.فکر میکنه جالب و درست و صریح صحبت میکنه که باز هم درسته
14.خودش رو کاملا مسلط بر حرفه اش میدونه
15.تمام احساسات شما رو میخونه چرا ؟
16.چون توی زمان حال سپری میکنه و هیچی ذهنشو مشغول نمیکنه و وقتی داره با شما صحبت میکنه فقط در حال صحبت با شماست و هیچ فکر پلیدی و تردیدی توی ذهنش نیس که بخواد شما رو جذب کنه بلکه اگه قصدی داشته باشه از همون ابتدا اینجوری برخورد کرده یعنی هدفش از مذاکره با شما همین بوده و با همون آرامش و جذابیتش برنامه ریزی کرده و در طول مذاکره استرس و چکنم چکنم نداره چون قوی برخورد میکنه
17.از زندگیش لذت میبره چون راهش با هدفش یکی هست
18.اون از شخصیتی که داره لذت میبره
19. و از تاثیر گذاشتن روی شما و در چنگال داشتن و احترام شما هم لذت میبره
20.از اینکه به شما احترام میذاره فوق العاده لذت میبره چون حالت خاصی بهش دست میده و احساس ارزشمندی و بزرگی میکنه و شاید کارهای مهمی هم براتون بکنه که احساس کنید خیلی با معرفته ولی اگه متوجه بشه واسش خیلی ارزشی قائل نیستین باهاتون خوب برخورد میکنه و اصلا کینه ای نیس ولی هیچ کاری واستون انجام نمیده.
21.به هیچکس وابستگی عاطفی نداره
22.ترسی از تایید نشدن هم نداره
23.دوست نداره کسی اونو در حال افتادگی ببینه و بخاطر همین همیشه سره حال و با انرژیه
24.خیلی تو خودش نیس مثلا در کل روز 2-3دقیقه چون واقعا میدونه همه اش توهمه و در درون نباید سیر کرد
25.با خودش اصلا درگیر نیس و بخاطر همین وقتی صحبت میکنه مطمئن و با قدرت صحبت میکنه و هماهنگی و اطمینان خاطری از خود داره که حتی فرد هم نمیتونه بهش نزدیک بشه چون خودشو در حد اون نمیبینه و مخاطب فکر میکنه خیلی از اون داناتر و عاقل تره در صورتی که اینطور نیس اون فقط در اینکه چجوری خودشو مدیریت کنه عاقل هست
26.خوش بین و امیدواره
27.چیزی واسش ارزش چندانی نداره که وقتی از دستش بده یا بدستش نیاره احساس کمبود یا نقص کنه
28.احساس میکنه خیلی شیک پوش و خوش تیپه
29.احساس میکنه همه میپسندنش
30. هیچ محدوده و مرزی برای خودش تعیین نکرده، با اینکه آدم اخلاقی هست
31.به آزادی خودش ایمان داره
32.فقط و فقط طبق نظر خودش عمل میکنه و وقتی که نظر شما مثل طرز تفکر اونه با شادی سرشو تکون میده واحساس میکنه شما هم میتونید مثل اون قوی باشید
33.به خرافات و بعضی اعتقادات خنده دار مثل دود کردن اسفند در قرن21 برای رفع چشم زخم اعتقادی نداره (نمیدونم با اینکه آدما به خدا اعتقاد دارن چجوری این خرافاتو قبول میکنن، پس اعتقاد به خدا یعنی چی)

34.شما هیچوقت به شخصیت و ماهیت واقعی اون پی نخواهید برد،


اگه دقت کنید تمام خصوصیات اخلاقی که این شخص داره درسته و در روانشناسی و دین ما هم به این خصوصیات تاکید شده:

اعتماد بنفس بالا،تواضع، عزت نفس، خوشرویی، احترام به دیگران، انتقاد پذیر بودن، نرم و ملایم صحبت کردن، ورزش، کنترل خشم و حسادت،همدلی، همدردی در صورت توانایی، امیدوار بودن،قانع بودن،تمیز و آراسته بودن، و..

راه کمال و موفقیت از بین مردم عبور میکنه
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 02-21-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هوش هیجانی

بخش هوش هیجانی انسانها کمتر معرفی شده است این توان غیر قابل توصیف مجهول مانده است و تحقیقات علمی نشان می دهد 70%موفقیت انسانها مدیون هوش هیجانی است .

این واقعیت که بخش روانی درجامعه انسانی امروز نادیده گرفته میشود نمی توان رد کرد چرا که ما برای حضور درجامعه واجتماع به ظاهرمان خیلی اهمیت میدهیم ،آراسته بیرون می آییم سعی میکنیم خوشبو باشیم ،اما آیا پیش آمده که روزی ساعتی ، حتی لحظه ای به درونمان فکر کنیم روانمان را هم درمقابل یک آئینـه قراردهیم تامیزان آسیب پذیری یا اختلالات روانیمان راهم ببینیم چه بسیارند افرادی که با بیماریـهای روان رنجوری همچون افسردگی، اضطراب،وسواس،…روز را به شب می رسانند ودر فراز ونشیب زندگی روز مرگی را ادبیات گفتاری و کرداری خویش نمودند،هیچ انگیزه ایی برای جلو رفتن ندارند و خلاقیت و نو گرایی را اصلا”تجربه نمی کنند .

اما توانایی انجام آنها را دارند فقط گرفـتــــار نوعی ناتوانی تلقینی شده اند امروز علم روانشـناسی و مطالعات روانشناختی نشان می دهد، که بــــــــرای کمک به این انسان ها از هوش هیجانی آنها به عنوان بهـترین عامل مؤثر در طرح درمان یـــــــــــا روان درمانی و رفتار درمانی استــــفاده کرد ، درمانگر ، مشاور، روانشناس و مددکار اجتمـاعی با انجام یک تست روانشناختی با پایایی و روایی بالا می تواند دریافت کند نـوع توانایی تحمــل هیجانی فرد را یعنی در مقابل هیجانات مثبت ومنفی چقدر مقاومت نشان می دهد آیا زود میـــدان مبـارزه را ترک می نماید و بازنده می شود یا نه در مقابل حوادث زنــــــدگی و موج هیجانات متفاوت مقاومـت درستی از خود نشان می دهد .
انعطاف پذیری دردرمان برای مراجع که توسط درمانگر و تشخیص داده میشود قدم قدم موفقیت در درمان را نشان می دهد . پذیرش تکالیف از سوی مراجع در طرح درمان همیشه بـــه سادگی اتفاق نمی افتاد اما قابل توجه همکاران گرامــــی شناخت توان هیجانی مراجع یک اصل اساسی اسـت که بتوان آنرا با توجه به استعدادهای خود تغییر داد مراجــــــــع از سلامت روانی برخـوردار نیـست لذا نمی توان انتظار داشت که بتواند خیلی به سرعــــــت در طرح درمان تغییر را بپذیرد و منتظر یـک معجزه باشیم.

توانمند سازی نه وابستـــــــگی لازم وضـروری است. توانمند سازی اصل قابل قبول دو طرف است یعــنی هم مشاور وهم مراجع برای مشاور مهم اســـتچون می داند با این ابزار می تواند سریع ومستمر تغییر ایجــاد و ماندگاری آن هم بسیار بالاست و برای مراجع هم این بسیار جذاب است چرا که خود به تصمیم می رسد نه مشاورو درمان گــربرای او تصمیم بگیرید . پس در طرح درمان هوش هیجانی افراد در نظر بگیرید و توان هوش را برای تغییر افراد خیلی جدی بگیریم .


به عنوان مثال معاشرت اجتماعی یک مراجع ضعیف است ، یقیـنا” این فرد از توان تحمل هیجانی ضعیفی برخوردار است می توانیم با ارتقاء هوش هیجــانی او را در این ناتوانی به توانایی قابل قبولی برسانیم . ترس او از اجتماع و جمع از خود آن افراد نیست بلکه از بازتابهایی است که او باید نسبت به آنها عکس العمل نشان می دهد . عینا” برای معرفی خود در جمع چند نفری مشکلات عدیده ای دارد و همیشه از این کــــــــــار حذر می نماید اینجا لازمه این مراجــع توجه جدی به آستانه تحمل هیجانها ی اوست . که تعیین کنندهء میزان معاشرت اجتماعی است.



از آنجائیـکه در جامعه شناسی به عنوان یک اصل ثابت انسان را موجودی معرفی مینماید و حقیقت هم همین است ضرورت کمک به افراد منزوی از جمع و اجتماع اساسی است. بهترین کمک به مراجعین معرفی هیجانی آنهاست به تعبیر زیبای گالیله «ما نمی توانیم چیزی را به کسی بیاموزیم مگر ریشه آن در فطرت وجودی وی تعریف شده باشد » علم روانشناسی برای ارتقاء سطح روابط بین فردی یک علم کم نظیراست و از سایر علوم هم کمک میگیرد مثلا جامعه شناسی پایه روانشناسی است چون نهاد خانواده، سپس جامعه و اجتماع ازسوی جامعه شناسی شناخته میشوند و روانشناسی روابط بین آنها را با شناختی که جامعه شناسی به وی داده است را تعریف می نماید .


«نگارش همایون قسمتی مدرس دانشگاه ،مشاور خانواده»

__________________

پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 02-21-2011
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط mosigolpa نمایش پست ها
من کتاب جان مایر و پیتر سالووی رو خوندم ، اطلاعات چندانی دست گیرم نشد، یعنی حداقل اطلاعاتی که به کسی سررشته ای از روانشناسی ندارن میده اینه که:
شخص با هوش هیجانی میتونه فریب خشم و غضب رو نخوره و یا برداشت و یا توهین دیگران واسش اهمیتی نداشته باشه و معقول برخورد کنه(واسه مثال میشه گفت: اگه کسی مارو توی جمع مسخره کرد باید با جمع خندید) و در برابر مسائل مختلف توانایی حل مسئله بالایی داشته باشه یعنی اصل مطلب اینه که فرد به خودشناسی یا خودارزش پنداری رسیده باشه و دیگه اینکه
درک احساسات دیگران از رفتار یا چهرشون مثل ایشون :

و یا اینه که از خود تلقینی استفاده بشه و ما چندبعدی بشیم، مثل این آقا:


و دست آخر اینکه باید احساسات و عواطف بروز داده بشن یا نه؟
همه اینها برداشتای من بود، که از خوندن مطالب و کتابی که گفتم گرفتم که مطمئنم دقیقا هوش هیجانی این نیست،
الان هدفم اینه که اگه کسی اشراف کامل به این موضوع داره، تعریفی قابل درک و ملموس و عینی واسمون بیاره؟(در صورت امکان با مثالهای روزمره)

با تشکر ---

من کتابی در این زمینه مطالعه نداشتم....من با صحبت های شما موافقم...فقط مثالی که زدین رو نظرم اینه که درست به نظر نمی آید

خوب فردی که از هوش هیجانی مناسبی برخوردار هست زمانی که در جمعی مسخره میشه با کنترل خودش به راحتی میتونه احساس ناراحتی شو بگه...

منم دوست دارم بیشتر بدونم در زمینه هوش هیجانی...شما بغیر از این کتابی که گفتین کتاب دیگه ی هم مطالعه کردین؟
__________________

پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
هوش هیجانی, هوش عاطفی


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها