سوزم از بغض گلویم که نباید گویم !
چکنم با همه سنگی که رهاست بر سویم !
سر به دیوار ، چشم بر در دوختم
روز و شب از این جدایی سوختم
مرو ای یار....
ز یادم که خلوت زخودم میشکنم!
میشوم آغازی بر پایان ...
که دمادم در خود میشکنم!
و اکنون...
چکنم بی یادت راهی نیست !
جز همین ناله که گه هست وگاهی نیست !
وهمین جمله ی توست در خاطر من ...
ما خدایی به بلندای توسل داریم .
برای شادی روحش بفرست صلواتی بر محمد وآل محمد