بازگشت   پی سی سیتی > تالار علمی - آموزشی و دانشکده سایت > دانشگاه ها > رشته های هنر

رشته های هنر در این زیر تالار به بحث و گفتگو در مورد مطالب مربوط به هنر پرداخته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Post مینیاتور یا نگارگری

نقاشی یا نگارگری ایرانی که به اشتباه مینیاتور نیز خوانده می‌شود شامل آثاری از دوره‌های مختلف تاریخ اسلامی ایران است که بیشتر به صورت مصورسازی کتب ادبی ،علمی و فنی ، تاریخی و همچنین، برخی کتب مذهبی، می‌باشد.

واژهء مینیاتور با ریشهء لاتین minium/خاک سرخ، سرب قرمز، به تصویری از تاریخ باستان یا دست نویس آراسته‌ای قرون وسطی گفته می‌شود؛ نمونه‌ای ساده که برای تزئین نسخ قدیمی کتابها در آن دوران با کمک رنگ دانه‌های گرم تهیه میشد.به طور کلی از اوایل سده‌های میانه تا ورود به مرحله دوم دورهء جدیدی آغاز کنندهء ریشه‌شناسی موشکافانه برای شناخت مفهوم کلی و رهایی از سر در گمی مدتها به وجود آمد و نتیجهء آن استفاده از این سبک در تصویرسازی‌های کوچک و مینیاتور چهره شد، هر چند که از زمان‌های دور تر نیز استفاده‌های کم و جزئی میشده.
جدا از عقاید سنتی غرب و بیزانس، این سبک و سنت در بین گروه هایی از آسیا دیده شده که معمولاً گویای شواهدی در طبیعت و مناظر می باشد، و از آن می‌توان به تک برگه‌های به جا مانده در کتابچه‌ها و مجموعه‌های کهن اشاره کرد و این موضوع با طرح‌های آبرنگ غربی فرق دارد و قابل بحث میباشد.از این نمونه‌های آسیایی میتوان به نگارگری ایرانی، مغولی، عثمانی و دیگر شعب هندی نگارگری اشاره کرد.
واژة‌ "مینیاتور" که‌ مخفف‌ شدة‌ کلمة‌ فرانسوی‌ "مینی‌ موم‌ ناتورال‌" و به‌ معنی‌ طبیعت‌ کوچک‌ و ظریف‌ است‌ و در نیمة‌ اول‌ قرن‌ اخیر و حدوداً از دورة‌ قاجاریان‌ وارد زبان‌ فارسی‌ شده‌، اصولاً به‌ هر نوع‌ پدیدة‌ هنری‌ ظریف‌ (به‌ هر شیوه‌ای‌ که‌ ساخته‌ شده‌ باشد) اطلاق‌ می‌شود و در ایران‌، برای‌ شناسایی‌ نوعی‌ نقاشی‌ که‌ دارای‌ سابقه‌ و قدمتی‌ بسیار طولانی‌ است‌ به‌ کار می‌رود که با توجه به توضیحات داده شده بهتر است که از واژه نگارگری برای نقاشی خاص ایرانی استفاده کرد.
هنر نگارگری که‌ به‌ اعتقاد اکثر محققان‌ در ایران‌ تولد یافته‌ ، بعد به‌ چین‌ راه‌ برده‌ و از دورة‌ مغول‌ها به‌ صورتی‌ تقریباً کامل‌تر به‌ ایران‌ برگشته‌ و هنرمندانِ ایرانی‌ ،تلاش‌ بی‌ شائبه‌ای‌ را صرف‌ تکمیل‌ و توسعة‌ آن‌ کرده‌اند ،از جمله‌ هنرهایی‌ است‌ که‌ قابلیت‌ به‌ تصویر در آوردن‌ تمامی‌ طبیعت‌ را در قالبی‌ کوچک‌ دارد ؛ اما نباید چنین‌ پنداشت‌ که‌ چون‌ مقیاس‌ تصاویر در نگارگری بسیار کوچک‌ است‌، بنابراین‌ تنها بخش‌ کوچکی‌ از طبیعت‌ را می‌توان‌ در این‌ نوع‌ تابلوها تصویر نمود و یا چون‌ الهام‌ بخش‌ مینیاتوریست‌، طبیعت‌ است‌ ،وی‌ ناچار می‌باشد فقط‌ مناظری‌ از طبیعت‌ را ترسیم‌ کند ؛ هرگز چنین‌ نیست‌ ؛ بلکه‌ کوشش‌ در ایجاد و القای‌ هر چه‌ بیشتر زیبایی‌ و تفهیم‌ آن‌ صفت‌ ویژه‌ای‌ است‌ که‌ نگارگری را از سایر انواع‌ نقاشی ایران‌ جدا می‌کند و نگارگر، هنرمندی‌ است‌ که‌ آن‌چه‌ را خود می‌اندیشد ،یا می‌پندارد که‌ بیننده‌ علاقه‌مند به‌ دیدن‌ آن‌ است‌، تجسم‌ می‌بخشد و به‌ هیچ‌ وجه‌ تابع‌ مقررات‌ و قوانین‌ حاکم‌ بر فضای‌ نقاشی‌ نیست‌ .
مکاتب‌ نگارگری ایرانی‌، از قرون‌ بعد از اسلام‌ آغاز شده‌ و در قرون‌ اولیة‌ بعد از ظهور اسلام‌، هنر ایران‌ با ابتکاراتی‌ در خطوط‌ عربی‌ تداوم‌ یافته‌ و بهترین‌ نسخه‌های‌ قرآن‌ کریم‌ را هنرمندان‌ مبتکر ایرانی‌ نوشته‌ و به‌ تزئین‌ و تذهیب‌ مصحف‌ شریف‌ پرداخته‌اند. طلاکاری‌ حواشی‌ و سرلوحة‌ قرآن‌ و طرحهای‌ اسلیمی‌ و ختایی‌ و گردش‌های‌ ترکیب‌ بندی‌ آنها را به‌ شیوة‌ مخصوصی‌ که‌ امروزه‌ آن‌ را «استیلیزه‌» می‌نامیم‌ ،ایرانیان‌ ابداع‌ کردند و در ادامة‌ این‌ ابداع‌ و ابتکار بود که‌ نقاشی‌ براساس‌ متن‌ کتب‌ و نوشته‌ها نیز رواج‌ یافت‌.
هنر نگارگری که‌ به‌ اعتقاد اکثر محققان‌ در ایران‌ تولد یافته‌ ، بعد به‌ چین‌ راه‌ برده‌ و از دورة‌ مغول‌ها به‌ صورتی‌ تقریباً کامل‌تر به‌ ایران‌ برگشته‌ و هنرمندانِ ایرانی‌ ،تلاش‌ بی‌ شائبه‌ای‌ را صرف‌ تکمیل‌ و توسعة‌ ن‌ کرده‌اند ،از جمله‌ هنرهایی‌ است‌ که‌ قابلیت‌ به‌ تصویر در وردن‌ تمامی‌ طبیعت‌ را در قالبی‌ کوچک‌ دارد ؛ اما نباید چنین‌ پنداشت‌ که‌ چون‌ مقیاس‌ تصاویر در نگارگری بسیار کوچک‌ است‌، بنابراین‌ تنها بخش‌ کوچکی‌ از طبیعت‌ را می‌توان‌ در این‌ نوع‌ تابلوها تصویر نمود و یا چون‌ الهام‌ بخش‌ مینیاتوریست‌، طبیعت‌ است‌ ،وی‌ ناچار می‌باشد فقط‌ مناظری‌ از طبیعت‌ را ترسیم‌ کند


نا گفته‌ نباید گذشت‌ که‌ نقاشی‌ به‌ شیوة‌ چینی‌ها، با هجوم‌ مغولان‌ به‌ ایران‌ نیامد، بلکه‌ نقاشی‌ ایران‌ سالها قبل‌ از تهاجم‌ چنگیز با اسلوب‌ و روش‌های‌ هنر چین‌ در سراسر خاورمیانه‌ شهرت‌ و اعتبار داشت‌ و در شاهنامة‌ فردوسی‌ نیز به‌ این‌ مطلب‌ اشاره‌ شده‌ است‌ .و احتمال‌ می‌رود که‌ ترکان‌ سلجوقی‌ ،مروج‌ این‌ شیوه‌ در ایران‌ بوده‌ باشند. منتهی‌ ایرانیان‌ شیوة‌ نقاشی‌ چینی‌ را با دید خاص‌ هنری‌ خود تلفیق‌ کردند و کاشی‌هایی‌ که‌ امروزه‌ نمونه‌هایی‌ از آن‌ در دست‌ است‌، نشان‌ می‌دهد که‌ سالها پیش‌ از حملة‌ مغول‌ به‌ ایران‌، همان‌ سبک‌ و شیوه‌ و رنگ‌ آمیزی‌ و طراحی‌ که‌ بعدها به‌ صورت‌ نقاشیِ کتب‌ ،مورد استفاده‌ قرار گرفت‌، در ایران‌ اعمال‌ شده‌ است‌ و اگر دست‌ حوادث‌ ،کتابخانه‌های‌ بزرگ‌ ایران‌ را معدوم‌ نکرده‌ بود ،امروز به‌ راحتی‌ می‌توانستیم‌ نسخی‌ را که‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پیش‌ از مغول‌ بوده‌ و همان‌ ویژگی‌ نگارگری‌ مکتب‌ هرات‌ یا مراغه‌ و مکاتب‌ دیگرِ بعد از مغول‌ را داشته‌ است‌، ببینیم‌ .
نقاشان ایرانی بر خلاف‌ نقاشان‌ چینی‌ ،هرگز طبیعت‌ را به‌ عنوان‌ نهایتی‌ از احساسات‌ و عواطف‌ و به‌ گونه‌ای‌ مجرد و انتراعی‌ ،مورد توجه‌ قرار نداند و بیشتر به‌ انسان‌ و تفکراتی‌ در حالات‌ انسانی‌ پرداختند و به‌ همین‌ جهت‌ است‌ که‌ کمتر نگارگری ایرانی‌ را بدونِ صورت‌ و هیأت‌ انسانی‌ می‌توان‌ یافت‌.
از سوی‌ دیگر نگارگران ایرانی‌، هرگز پیوندهای‌ خود را با شعر، فرهنگ‌ و شیوه‌های‌ تفکر بومی‌ نبریده‌ و افسانه‌ها، اساطیر، قهرمانان‌ ملی‌، سنن‌ و شیوه‌های‌ زندگی‌ ایرانی‌، همواره‌ نمودی‌ آشکار در آثار آنان‌ داشته‌ و این‌ وابستگی‌ به‌ زندگی‌ و اعتقادات‌ ملی‌ به‌ حدی‌ نیرومند و قوی‌ است‌ که‌ به‌ نگارگری ایرانی‌، علیرغم‌ پیوندها و نقاط‌ مشترک‌ فراوانش‌ با سایر مکاتب‌ آسیایی‌ (از جمله‌ شیوه‌های‌ نقاشی‌ هندی‌ ،چینی‌ و ژاپنی‌) وجهة‌ خاصی‌ می‌دهد و باعث‌ تمایزش‌ از هنر سایر ملت‌ها و ممالک‌ می‌شود .
سبک نگارگری ایرانی تا دوران صفویه ادامه یافت و در اواخر این دوران با ورود نقاشی و تکنیک غربی متاسفانه از پیشرفت بازماند. در دوران قاجاریه و سپس پهلوی، برخی از هنرمندان پیرو نگارگری کهن سعی در زنده نگاه داشتن این مکتب هنری کردند. اساتیدی که امروزه می شناسیم مانند استاد محمود فرشچیان از آخرین نگارگرانی هستند که سعی در نگه داشتن این مکتب بومی کرده اند، هرچند که نفوذ هنرهای غربی در آثار ایشان نیز به خوبی مشهود است.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #2  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب عباسی در بغداد

" بازیل گری " در كتاب "نگارگری ایران" می نویسد : "در واقع بررسی هنر نگارگری ایران را باید با نسخه های خطی دوره ی عباسیان آغاز كرد."مكتب عباسی" نامی جا افتاده برای كلیه ی نسخ خطی مـذهب و مصـور است كه به هنگام حكومت خلفای عباسی در پایتخت آنان یعنی بغداد( 656 ـ 133 هـ.ق. ) آفریده شده اند."


این هنر در اسپانیا صدها سال متبلور ماند و شكل نازلی از آن در افریقای شمالی ابقا شد. به دنبال انقراض دولت ساسانی، با روی كار آمدن خاندان برامكه، هنرمندان زیادی به شهر بغداد روی آوردند و مكتبی را بنا نهادند كه به مكتب بغداد شهرت یافت. البته این موضوع به بررسی تاریخی بیشتری نیاز دارد.بسیاری از آثار گران بهای این دوره، در جریان تاراج كتابخانه های بخارا و سمرقند نابود شد. در قرون اولیه ی بعد از ظهور اسلام، هنرمندان با ذوق ایرانی مبتكر تزیین و تذهیب كتب مقدس بودند و طلا كاران، حواشی و سر لوحه های كتب را با نقوش اسلیمی و ختایی و تركیب بندهای آن ها را به شیوهء مخصوصی ابداع كردند و به كار گرفتند.
بعدها این ابتكار توسعه یافت و طرح اسلیمی و ختایی در قالب اصول و قواعد معینی، توسعه یافت. این شیوه در دوره های سلجوقیان، مغولان و تیموریان، علاوه بر تذهیب كتاب ها، در كاشیكاری و نقشه های فرش نیز مورد استفاده قرار گرفت. به دنبال ابتكار طرح و نقوش سنتی ، نقاشی از تصاویر و قصه ها نیز آغاز شد كه مینیاتورهای مكتب عباسی سرآغاز آن ها است. بـه نـوشتهء آرتـور اپـهام پـوپ، كــلیله و دمـنه، كـتابی در عـلم دامپـزشـكی و داروسـازی بـه نـام "دماتریامدیكا" و مقامات حریری، تصاویری به سبك مینیاتورهای مكتب بغداد را در بر دارند. "بازیل گری" ضمن تحلیل كلی مكتب جهانی عباسی "بغداد" می گوید : "به سخن كوتاه ، بین مینیاتورهایی كه طی دورهء عباسیان در ایران آفریده شده و آثاری كه در نقاط دیگر آسیا پدید آمده، نمی توان تمایزی قایل شد و تنها تفاوتی كه ایرانیان بدان افزودند، یكپارچگی به خاطر حملات مغول است. ظاهراً تكان شدیدی لازم بود تا نبوغ ایرانیان را قادر سازد كه هنر جدیدی را به شیوه ی خود و با برداشت از نفوذ سریعی كه در اثر ایجاد رابطه با شرق دور پدید آمد، تكامل بخشند."
با ظهور اسلام، هنرمندان ایرانی که اسلام آورده بودند با دیدگاهی تازه شروع به فعالیت هنری کردند. در دوران خلافت بنی امیه که پایتخت خود را دمشق (سوریه امروزی) انتخاب کرده بودند، به دلیل مجاورت با تمدن بیزانس در روم شرقی، تاثیرات سنت تصویرگری مسیحی در هنر نوپای اسلامی راه یافت که از جمله می توان به نقاشی های دیواری به جای مانده از بنی امیه اشاره کرد.
با روی کار آمدن عباسیان، که خود با حمایت یکی از قدرتمندترین خانواده‌های ایرانی به نام «آل برمک» یا «برامکه» به تاج و تخت رسیده بودند، پایتخت به بغداد تغییر مکان داد. جایی که در قبل از اسلام یکی از بزرگ ترین پایتختهای ساسانی بود (تیسفون) و به همین دلیل هنر ایرانی در دیدگاهای زیبایی شناسی عباسی رخنه کرد و نقاشی های دیواری کاخها و هنر کتابت کتب خطی از جمله تاثیرات ایران ساسانی بر هنر اسلامی بود.
"بازیل گری" ضمن تحلیل كلی مكتب جهانی عباسی "بغداد" می گوید : "به سخن كوتاه ، بین مینیاتورهایی كه طی دورهء عباسیان در ایران آفریده شده و آثاری كه در نقاط دیگر آسیا پدید آمده، نمی توان تمایزی قایل شد و تنها تفاوتی كه ایرانیان بدان افزودند، یكپارچگی به خاطر حملات مغول است. ظاهراً تكان شدیدی لازم بود تا نبوغ ایرانیان را قادر سازد كه هنر جدیدی را به شیوه ی خود و با برداشت از نفوذ سریعی كه در اثر ایجاد رابطه با شرق دور پدید آمد، تكامل بخشند."


در این عصر، نهضت ترجمه کتب به‌خصوص از زبان‌های پهلوی، سانسکریت و یونانی به عربی شکل گرفته بود.
در سده‌های آخر حکومت عباسیان، حکومت‌های ملوک‌الطوایفی در مناطق مختلف ایران بر روی کار آمدند که خود جداگانه هنر نگارگری را مورد عنایت خویش قرار داده بودند؛ از این دست، سامانیان و غزنویان را می‌توان نام برد.
با روی کار آمدن عباسیان، که خود با حمایت یکی از قدرتمندترین خانواده‌های ایرانی به نام «آل برمک» یا «برامکه» به تاج و تخت رسیده بودند، پایتخت به بغداد تغییر مکان داد. جایی که در قبل از اسلام یکی از بزرگ ترین پایتختهای ساسانی بود (تیسفون) و به همین دلیل هنر ایرانی در دیدگاهای زیبایی شناسی عباسی رخنه کرد و نقاشی های دیواری کاخها و هنر کتابت کتب خطی از جمله تاثیرات ایران ساسانی بر هنر اسلامی بود.
به مکتب هنری که به مرکزیت بغداد در این دوره شکل گرفت مکتب بغداد گفته می شود ولی به دلیل آنکه هنرمندان این مکتب در اقصی نقاط بلاد اسلام به تولید آثار می پرداختند گاهی لفظ مکتب بین المللی عباسی را برای این دوره بکار می برند.
حکومت طایفه عباسی قریب به 500سال برقرار بود و در طی این دوران، ترکان سلجوقی توانستند حکومتی مستقل به مرکزیت نیشابور در ایران تشکیل دهند که مکتب سلجوقی رهاورد آن است و در مقاله بعدی بررسی می شود.

خصوصیات


در مکتب بغداد موضوعات فنی سوژه های نقاشی بدون تغییرات اساسی، به طور ساده تکرار می شد و نقاشی همیشه جزئی از متن کتاب بود. چهره های کار شده در این تصاویر به شکل چهره های سامی نقاشی شده است: بینی ها کشیده و صورت ها با ته ریش سیاهی پوشیده شده است. دورگیری زخیم و زمخت با رنگ تیره یک دیگر از عناصر هنر عربی در این نگاره هاست.
از خصوصیات دیگر آن که نقش ها و شکل جانوران و اشخاص قدری درشت تر ترسیم شده؛ اغلب کوتاه و پهن و اندام ها مشخص و صریح طرح شده است. در نگاره ها، رنگ زمینه یا اصلا به چشم نمی خورد و یا بسیار اجمالی است. رنگ هایی که در نگاره ها به کار رفته است معدود، اما تناسب آنها با یکدیگر بسیار دقیق و لطیف صورت گرفته است. این نگاره ها از صفحه جدا نیست و بخشی از متن به شمار می رود.
جدا از اهمیت مکتب نگارگری بغداد به عنوان نخستین سبک نگارگری اسلامی، این مکتب تنها مکتبی بود که به پدیده های گذرا و نگرشهای روان شناسی و اختلافات طبقاتی توجه داشت و از واقع گرایی نمایانی برخوردار بود. مکاتب بعدی نگارگری اسلامی به سمت و سویی دیگر سوق یافتند و کمتر به بیانی واقع گرایانه و اجتماعی نزدیک شدند.
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب تبریز اول و تاثیرات هنر چینی

بحثی پیرامون اصالت در نگارگری ایرانی

آیا باید نقاشی ایرانی دوران استیلای مغولان بر ایران را یک هنر چینی یا مغولی نامید و یا باید آن را متاثر از هنر روم شرقی (بیزانس) دانست؟ در این مقاله به بررسی تاثیرات هنر چین و تحلیل تاثیرات هنر بیزانس بر نگارگری ایرانی خواهیم پرداخت.


با یک نگاه به نقاشی های ایرانی این دوران و مقایسه ی آن ها با هنرهای تصویری چینی ، می توان دریافت که هنر ایرانی عصر مغول ، ضمن دربرداشتن عوامل چینی، یک هنر کاملا مستقل و متفاوت از مکاتب چینی است. در این جا همان گونه که در دوران های باستانی هنر ایران از نگاره های ملل دیگر بهره جویی می کرد و سپس آن ها را با نبوغ ذاتی خود در می آمیخت و به آن رنگی کاملا ایرانی می داد در این مورد نیز هنرمندان ما با پذیرش عوامل نو و تازه که به آثار آنان رنگ و آب جدیدی می داد و بدان زندگی و تحرک بیشتری می بخشید ، چنان این عوامل نو را با شیوه ی سنتی ایرانی تالیف کردند که به سختی می توان ریشه ی این عناصر تازه را در میان تار و پود هنر سنتی تمیز داد و تالیف این واردات جدید در قالب یک شیوه ی کاملا ایرانی چنان انجام پذیرفت که لطمه ای به تداوم هنرهای تصویری ایران وارد نیاورد.
تفاوت میان مجلس واردشدگان فرستادگان الهی بر حضرت ابراهیم(تصویر1) با یک نقاشی چینی همان عصر به همان اندازه است که اختلاف میان نیم برجسته های آشوری و آتن.
در نگارگری های این دوره از هنر ایرانی نه پرسپکتیوهای عمودی که در آن ها قلل کوه های سر به فلک کشیده در زیر ابرهای متراکم پنهان است و از ویژگی های هنر چین است دیده می شود، نه اختصاری که در نمایش اندام ها که در نقاشی چینی در نهایت سرعت و با حداقل خط نموده شده است ملاحظه می گردد. به طور کلی اصول نقاشی چینی را در تمام دوره های آن می توان در نمایش حالات زودگذر طبیعت ( که بعدها امپرسیونیست ها به روش نوتری دنبال کردند) و پشت سرهم قرار گرفتن سطوحی که بخش هایی از آن ها پاک شده و محو نموده شده است خلاصه نمود. هیچ کدام از این خصوصیات در نقاشی ایرانی ، عصری که ما مطالعه می کنیم، دیده نمی شود. از همه مهم تر موضوع رنگ آمیزی است که در این دوران هنرمندان چینی هنوز رمز آن را پیدا نکرده بودند و تنها پس از برقرار شدن مراودات پیوسته ی سیاسی با ایران اندک اندک هنر تالیف رنگ ها را از نگارگران ایرانی اخذ کردند.
مغولان هنگام اشغال ایران مکتب تازه ای از نقاشی به همراه نیاوردند و موضوع شکوفا شدن هنر نگارگری ایرانی در این دوران ارتباطی به نقاشی مغولی ندارد.


آقای چوکین1 در این باره می نویسد:"... ابرهای غیر مشخص چینی در نقاشی ایرانی جای خود را به طرح هایی منظم و شبیه تاج گل می دهد و گل و برگ های دقیق و ظریف جای مناظر محو شده را می گیرد و کوه ها و صخره های نقاشی مکتب" یوان"2 که حالت برندگی و تیزی داشت با حالتی مواج تر و به شیوه ی ایرانی طراحی می گردد و آثار یکرنگ کم کم جای خود را به نقاشی های الوان می دهند."3

و اما موضوع مغولی بودن نقاشی های ایرانی این عصر : هرگاه بخواهند تاثیر یک فرهنگ و یا یک نوع خاصی از هنر یک قوم را در فرهنگ و هنر قوم دیگر بررسی نمایند، لازم است نخست به سراغ تمدن و هنر قوم الهام دهنده پیش از تماس آنان با مردمی که گفته می شود از آن تمدن و هنر بهره گرفته اند بروند. همین کار را باید درباره ی نقاشی مغولان پیش از هجوم آنان به کشورهای متمدن آن روزگار انجام داد. هنگامی که چنین پژوهشی انجام گیرد، ملاحظه می نماییم که شیوه ی خاص مینیاتور ایرنی آن روزگار نزد اقوام مغول پیشینه ای نداشته و تنها پس از تسلط سیاسی آنان به کشور ما این شیوه ی نقاشی مداول گشته است.
تاکنون از میان نمونه هایی که می توان آن را به مغولان نسبت داد نقاشی های آرامگاه های امپراتوران " چینگ لینگ لیائو"4 شناخته شده است.5
این نقاشی ها بر روی دیوارها و پیشانی طاق های آرامگاه ها انجام گرفته است. عواملی که در این نگارگری ها به کار رفته است چندان اختصاصی بدین شیوه از هنر ندارد و همان است که کم و بیش در نقاشی تورفان و ترکستان 6 شناخته ایم. چهره ها البته ویژگی های نژاد مغول را نمایش می دهد و پاره ای نگاره ها چون نقش دو اژدها که روبروی هم ترسیم شده اند و یا طرح جنگ سیمرغ و اژدها عواملی است که در نقاشی های چینی شناخته شده است و ابتکار تازه ای بشمار نمی رود.
چنان چه بخواهیم موشکافی بیش تری به خرج داده و نقش در خت و شکوفه و پاره ای مرغان منقوش در این تصاویر را که مینیاتور ایرانی نیز به شیوه ای نزدیک بدان ها به کار رفته است دلیلی بر مغولی بودن نقاشی ایرانی بدانیم آن گاه این سوال پیش می آید که آیا وجود چند نقش محدود می تواند اساس چند هزار ساله ی یک سنت هنری را که پایه های آن در طی قرون و اعصار استوار گشته است برهم زد و آن را تبدیل به مکتب دیگری نماید؟

با این ترتیب ملاحظه می نماییم که مغولان هنگام اشغال ایران مکتب تازه ای از نقاشی به همراه نیاوردند و موضوع شکوفا شدن هنر نگارگری ایرانی در این دوران ارتباطی به نقاشی مغولی ندارد.
درباره ی نفوذ هنر بیزانس در این عصر نیز پاره ای از صاحب نظران راه گزاف پیموده اند. موضوع روابط و تبادل هنری میان ایران و روم شرقی به مانند روبط فرهنگی و هنری ایران با چین که از صدها سال پیش از این تاریخ به وسیله ی جاده ی ابریشم که از ایران می گذشت استوار شده بود، مطلب تاز های که مربوط به دوران تسلط نژاد مغول بر ایران باشد نیست. این روابط و پیوندهای هنری ریشه هایی کهن دارد و به هنگام بررسی آن ها دریافته می شود که هنر تصویری ایرانی بیش از آن چه از بیزانس اخذ کرده باشد بدان هنر الهام داده است.
پی نوشت:
1- Tschoukin
2- مکتب یوان از جمله مکاتب هنر چینی است که هم دوره با مکتب تبریز اول ایران، در چین رشد یافت.
3- Tschoukin , La Peinture Iranienne sous les derniers Abbassides et les II. Khan, Bruge1936, P.163.
4- Ching-Ling Liao
5- Cf. Tombes & mural paintings of Ch.ing Ling Liao imperial Mausoleum of eleventh century A.D in Easten Mongolia Keyoto University 1952 by pr. Jitsuzo Tamura & Yukio Kabayashi,2vol.
6- منطقه ای در چین.
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نگارگری در عصر تیموریان


این مقاله به سیر تحول هنر کتابت در عهد تیموریان یعنی قرن 8و 9هـ.ق می پردازد و شما را با برخی از مشهورترین آثار این دوره آشنا می کند.


تیمور كه جانشین ایلخانان مغول گردید شهر تبریز را در سال 788 هجری و شهر بفداد را در سال 804 هجری فتح نمود. مانند فتح مغول فتح تیمور با خرابی و ویرانی بسیار همراه بود. لیكن از منابع ادبی چنین مستفاد می گردد كه در زمان تیمور هنرمندان و صنعتگران شهرهای تسخیر شده به سمرقند برده شدند و معماری و هنر در آن جا تشویق و ترغیب شد، در این شهر و مخصوصا در زمان جانشینان تیمور مینیاتور سازی در هرات به منتهی درجه ترقی خود رسید، ولی هیچ گونه كتاب خطی وجود ندارد كه بتوان به مكتب سمرقند این دوره نسبت داد. از زمان تیمور چندین نسخه كتاب با تصاویر خیلی عالی باقی مانده كه در سایر مراكز از قبیل شیراز و بغداد نوشته شده است، از جمله سه نسخه شاهنامه متعلق به مكتب شیراز كه در موزه بریتانیا، كتابخانه و سلطنتی مصر در قاهره و كتابخانه موزه توپكایی در استانبول نگهداری می شود، از آن جایی كه مینیاتورهای این نسخه واجد بسیاری از خصایص اسلوب تیموری است كه بعدا در هرات نمو كرد، بعضی معتقدند كه مركز و مهد مكتب نقاشی تیموری شیراز بوده است.
خصایص این قسمت مینیاتور عبارتست از كوه هایی كه در فواصل معین با سبزه پوشیده، افق بلند در رنگ های جدید به الوان گوناگون می باشد.
این اسلوب جدید در یك نسخه خطی دیگر یعنی دیوان شعر خواجوی كرمانی آشكار است، این دیوان كه در دوره تیموری در بغداد نوشته شده فعلا در موزه، بریتانیا محفوظ است، و در آن شرح داستان عشق های، شاهزاده ایرانی و همایون دختر امپراطور چین است كه در سال 799 هجری نوشته شده، این كتاب به خط میرعلی تبریزی است كه مخترع خط نستعلیق به شمار می رود. یكی از مینیاتورهای این كتاب دارای امضای نقاش ایرانی به نام جنید السلطانی است.
شاهرخ پیر و جانشین تیمور، هرات را مقر حكومت خود قرار داد. خود او شاعر و هنرمند بود و عده زیادی از هنرمندان را برای استنساخ و مصور ساختن كتب جهت كتابخانه مشهور خود استخدام كرد كه در بین آنها خلیل نقاش را می توان نام برد. پس از او پسرش بایسنقر میرزا بیش از پدر مشوق و حامی علم هنر و ادب گردید. او كتابخانه بزرگی در هرات تاسیس نمود كه در آن چهل نفر از بزرگ ترین نقاشان و خوشنویسان و صحافان كار می كردند كه در راس آنها جعفر بایسنقری خطاط مشهور بود و به دست آنان عصر طلایی مینیاتورسازی ایران ظاهر گردید.
از زمان تیمور چندین نسخه كتاب با تصاویر خیلی عالی باقی مانده كه در سایر مراكز از قبیل شیراز و بغداد نوشته شده است، از جمله سه نسخه شاهنامه متعلق به مكتب شیراز كه در موزه بریتانیا، كتابخانه و سلطنتی مصر در قاهره و كتابخانه موزه توپكایی در استانبول نگهداری می شود، از آن جایی كه مینیاتورهای این نسخه واجد بسیاری از خصایص اسلوب تیموری است كه بعدا در هرات نمو كرد، بعضی معتقدند كه مركز و مهد مكتب نقاشی تیموری شیراز بوده است.


از جمله نقاشان امیرشاهی سبزواری و غیاث الدین را می توان نام برد. اگر چه نقاشان دربار به مصور ساختن شاهنامه ادامه می دادند.
در نقاشی ها، قالی، كف اتاق، حوض و غیره به طوری نمایش داده شده كه تمام سطح همه آن ها دیده می شود. علاقه هنرمندان ایرانی به زیبایی اسرار آمیز طبیعت، باغچه های مجلل پر از گل و گیاه و شكوفه نظر فریب سحر آمیز، با اشتیاق كامل در این تصاویر منعكس گشته است.
این كتاب به كتابخانه الغ بیك پسر شاهرخ و حاكم ماوراء النهر نسبت داده می شود و این همان شخص است كه رصدخانه مشهور سمرقند را تاسیس كرد.
در موزه متروپولیتن نیویورك نسخه دیگری درباره علم نجوم وجود دارد كه دارای پنجاه تصویر از ستاره ها و صور فلكی است و چون سبك نقاشی و جزییات البسه حاكی از دوره تیموری است احتمال دارد كه این نسخه در زمان الغ بیك در سمرقند نوشته شده باشد.
شاهرخ در زمان 850 هجری وفات یافت و پسرش بایسنقر میرزا كه حامی و مشوق هنر و ادب بود قبل از پدر زندگانی را بدرود گفته بود. پس از مرگ شاهرخ مملكت دچار اغتشاش بزرگی شده بود و مدعیان تاج و تخت سلطنت زیاد گشتند. سرانجام در زمان سلطان حسین بایقرا نقاش نامی ایران كمال الدین بهزاد هراتی درخشید.
بهترین نمونه آثار بهزاد تصاویر موجود در دو نسخه خطی است، یكی خسمه نظامی در موزه بریتانیاست، كتاب دیگر نسخه ای از بوستان است كه در كتابخانه قاهره نگه داری می شود و شامل چهار مینیاتور با امضای بهزاد است. این نقاشی ها آشكار می سازد كه هنرمند در مشاهده طبیعت دقیق بوده است، در رنگ آمیزی مهارت و استادی خاصی از خود نشان داده و با تركیب رنگ ها و بكار بردن اسلوب جدید رنگ های مخصوص و تازه ابتكار كرده است.

تصاویر كتاب خمسه، نظامی رنگ آمیزی سرد دارد و آبی و خاكستری و سبز بیشتر به كار رفته است. مینیاتورهای بوستان، هنر بهزاد را در اوج كمال نشان می دهد، این تصاویر از لحاظ تركیب و حقیقت بینی از شاهكارهای هنر نقاشی محسوب می شود و تصاویر اشخاص حركت و شخصیت خاص افراد را ظاهر می سازد. از خصایص دیگر كار بهزاد ظرافت كار و حركات زنده و تمایز صورت اشخاص و صرف نظر كردن از جزییات است كه در نقاشی های اواخر عمر او دیده می شود و تنوع در رنگ چهره و تركیب و رنگ آمیزی عجیب از قبیل صورتی و انواع مختلف قرمز و زرد و سبز و آبی كه روی زمینه، سبز علفی كشیده شده است. در نقاشی بهزاد در شمار رنگ های گوناگون و توافق آن ها با یكدیگر، طلا و نقره نیز به كار رفته است. در آثار بهزاد ظرافت و كشیدن درخت ها و گل ها و دور نماها و نیز در نمایش اشعه و خورشید و ابر مهارت و استادی مشاهده می شود. در صحنه های جنگ و شكار، سواران با دقت حیرت انگیزی طرح شده اند و پراكندگی آنها در تركیب دورنما بسیار جالب و زیباست.
بعد از هزیمت تیموریان به وسیله شیبانیان در سال 913 هجری بهزاد در هرات ماند و برای سلطان ازبك، كار می كرد وقتی شاه اسماعیل صفوی در حدود سال 916 هجری شهر هرات را تسخیر كرد و بهزاد را به تبریز برد و سرور هنرمندان خویش ساخت، بهزاد در این شهر به تاسیس مكتب نقاشی جدیدی اقدام كرد كه بعد در نقاشی ایرانی موثر واقع شد.
مكتب بهزاد در بخارا:

شهر هرات كه بزرگ ترین مركز فرهنگی و هنری بود در سال 913 هجری به دست شیبك خان افتاد و در بخارا مركز حكومت او مكتبی به وجود آمد و رونق گرفت كه می توان آن را دنباله مكتب فنی بهزاد شمرد. این مكتب را محمود مذهب كه تذهیب كننده و بزرگ ترین نقاش این مكتب است، پروراند. او در دربار سلطان حسین بایقرا مشغول بود و از آثار بهزاد پیروی می كرد. مشهورترین آثار وی نسخه خطی تحفه الاحرار جامی شاعر نامی ایران است كه در كتابخانه ملی پاریس موجود است. در این مكان دو صفحه از نسخه خطی نظامی وجود دارد كه بهترین نمونه آثار وی به شمار می آید و برای شیبانیان(عبدالعزیز) نوشته شده است. این تصویر، پیر زنی را نشان می دهد كه در حضور سلطان سنجر به دادخواهی آمده و دارای امضای محمود مذهب است. زمینه طلایی است و رنگ ها درخشان تر از كارهای هرات اند. مینیاتوری كه انوشیروان را با وزیر خود در همین كتاب خطی نشان می دهد در سبك و در تیپ و اسب ها با مینیاتورهای دو صفحه دارای رابطه نزدیكی می باشد.
شاهرخ پیر و جانشین تیمور، هرات را مقر حكومت خود قرار داد. خود او شاعر و هنرمند بود و عده زیادی از هنرمندان را برای استنساخ و مصور ساختن كتب جهت كتابخانه مشهور خود استخدام كرد كه در بین آنها خلیل نقاش را می توان نام برد. پس از او پسرش بایسنقر میرزا بیش از پدر مشوق و حامی علم هنر و ادب گردید. او كتابخانه بزرگی در هرات تاسیس نمود كه در آن چهل نفر از بزرگ ترین نقاشان و خوشنویسان و صحافان كار می كردند كه در راس آنها جعفر بایسنقری خطاط مشهور بود و به دست آنان عصر طلایی مینیاتورسازی ایران ظاهر گردید.


امضای آن«عمل محمود مذهب» است. كار بعدی این استاد كه بسیار جالب است در آلبوم سلطان مراد سوم در كتابخانه ملی وین مشاهده می شود. این تصویر چادر بزرگ هرمی شكلی را نشان می دهد و در جای مخفی امضا محمود مذهب وجود دارد. دو نگهبان كه یكی سیاهپوست است جلب نظر می كنند. در كنار چادر بزرگ درختان پر شكوفه قرار دارند. عبدالله خراسانی كه هم به عنوان مذهب و هم مصور(نقاش) شناخته شده متعلق به همان مكتب است و حداقل بایستی شاگرد غیر مستقیم بهزاد باشد كه از هرات به بخارا رفته است. فقط چند نقاشی به وسیله او امضا و شناخته شده است. او تصاویری برای كتاب و همین طور تصاویر مستقل دیگری كشیده كه شامل موارد زیر است:
- جوانی كه در زیر درخت پر شكوفه، عود مینوازد و در موزه لایپزیك آلمان می باشد.
- ملاقات یك زوج در دامنه یك كوهستان
از ویژگی های مكتب بخارا آن است كه پوشاك سر اشخاص عبارت است از كلاه ترك دار بلندی كه قسمت پایین آن را عمامه پوشانده است. خصوصیات دیگر این مكتب نقاشی و زینت دادن حواشی نسخه های خطی به انواع نقش و نگاره های دو رنگ طلایی و نقره ای بر روی یك زمینه رنگ آمیزی شده است.
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب هرات


مکتب هرات یکی از سبک‌های نقاشی ایرانی‌ است که در دوره تیموریان و در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.


مکتب هرات بعدها با کمک نقاشان بسیاری چون آقا رضا جهانگیری که به دربار جهانگیر شاه در هند رفته بودند تاثیر زیادی بر روی نقاشی هندی گذاشت.
این مكتب به دلیل سابقه طولانی كه در نقاشی ما دارد، می تواند پلی برای ارتباط میان نقاشی كهن و معاصر كشور باشد.
در توصیف این گرایش هنری باید گفت كه این سبك هنری نقاشی كتب، نگارگری، تذهیب و مرقع‌سازی را به‌ درجه كمال خود رساند كه به دلیل اجتماع بزرگترین هنرمندان آن زمان در شهر 'هرات' به این نام شهرت یافت.
همانطور که گفته شد، مروجین اصلی این سبك هنری چند تن از اسلاف تیمور به نام های 'بایسنغر'، 'شاهرخ' و 'سلطان حسین بایقرا' بودند كه به آن مكتب تیموری و یا مكتب سمرقند نیز می گویند . پس از دوره مغول ، دوره جدیدی در هنر و صنعت ایران پدید آمد كه آن را دوره تیموری یا عصر سمرقند و بخارا نام نهادند . زیرا در این زمان دو شهر سمرقند و بخارا از جمله مراكز هنری وادبی آن روزگار بودند .
مكتب هرات را یكی از 'پیش‌مكتب'های مهم مكتب تبریز و مكتب اصفهان می‌دانند و این امر براهمیت آن می افزاید.
شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.
پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در 823 بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. با اینهمه مرکز نگارگری به حمایت ابراهیم، برادر بایسنقر، چندگاهی شیراز و مدّتی نیز اصفهان بود؛ امّا عاقبت توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.
شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.


تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به استنساخ کتب مشغول بودند. وی بوسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطاء انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه می‌داشت و آنان برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را درخط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود می‌آوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هم اکنون در تمام جهان متفرق است و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری می‌شود. کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتاب‌های پدیدآنده در دوره بایسنقری شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.
هنرمندان نقاش و خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتاب‌های شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصوّر ساختند. مجموع این آثار سبک جدیدی را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسان‌ها به صورت ریز وکوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.

سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگیهای آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادلهء سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئتهای سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است.
بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی‌دار جان گرفته‌اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَرزندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری‌های مکتب جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبة بالایی، عمق بیشتری یافته‌اند. زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در این نگارگری‌ها هستند.
پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.
تركیب بندی متقارن و منسجم بر اساس دایره،سود جستن از رنگ های غنی و شفاف و تزیینات فراوان و وجود عناصر شرق دور- تاكید و تمركز بر شخصیت اصلی تصویر ،پرسپكتیو مقامی و استفاده از كادر عمودی از جمله مهمترین ویژگی های این سبك هنری بوده است.
از سوی دیگر زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، از مهمترین رنگ های به كار رفته در این مكتب است.
در مكتب هرات، تصاویر انسان‌ها به صورت ریز و كوچك ترسیم شده اند و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.


در مكتب هرات، تصاویر انسان‌ها به صورت ریز و كوچك ترسیم شده اند و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.
یكی از دلایل برجسته بودن این مكتب را علاوه بر ویژگی های منحصر به فرد، باید حضور هنرمندان بزرگی در این دوران دانست كه از جمله آن ها باید به 'كمال الدین بهزاد' اشاره كرد كه برای اولین بار سعی در نمایش و طراحی دقیق پیكره انسانی كرد و موضوعات روزمره را در آثارش به تصویر كشید.به دلیل جایگاه و اهمیت این هنرمند درمكتب هرات عده ای از شرق شناسان او را هراتی می خواندند. وی از هنرمندان شاخص دوران سلطان حسین بایقرا است.
بهزاد به خاطر راهی كه در هنر نقاشی گشود،تاثیری وسیع بر كار نقاشان بعدی درایران و حتی هند، تركیه و آسیای میانه گذاشت.
امروز در آثار معماری، نقاشی های قالی و كاشی می تواند نمونه هایی از گرایش به این سبك را مشاهده كرد.
تابلوی ' خمسه نظامی' و 'مرجع گلشن'به امضای كمال الدین بهزاد، 'گلچین' اسكندر سلطان ،' شاهنامه ' محمد جركی ،'بوستان سعدی' منسوب به بهزاد ،'خمسه' امیر خسرو دهلوی ،'ظفر نامه' شرف الدین علی یـزدی منسوب به بهزاد ، 'مراد ' آق قویونلو از آثار برجسته دوران بلوغ هنری ایران ، یعنی مكتب هرات به شمار می آیند.
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب اصفهان


واپسین مکتب نگارگری در دوران حکومت صفویان ، مکتب نگارگری اصفهان است که بعد از انتقال پایتخت توسط شاه عباس کبیر به اصفهان بوجود آمد.


آغاز مکتب اصفهان در نقاشی منتسب به اواخر سال 997 هـ . ق است ولی این نوع نگرش حداقل از 10 سال قبل آغاز شده بود.
از مرگ شاه اسماعیل دوم در سال 985 هـ . ق تا پادشاهی شاه عباس اول حدود 10 سال اوضاع سیاسی كشور دچار آشفتگی و نابسامانی بود تا آنکه شاه عباس 16 ساله وارث تاج و تخت گردید . از اولین اقدامات وی برای سامان دادن به این اوضاع جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان در سال 995 هـ . ق بود . كم كم اصفهان نماد قوت و ثبات سیاسی ایـــران گشت . او به رغم طغیان ها و مــــزاحمتهای ازبكان و عثمانی ها همواره به تحكیم سلطه خود می پرداخت و از حمایت هنرمندان و معماران دست بر نمی داشت و با كمك هنرمندان و معمـــاران خیابان ها عمارات و مساجد بزرگ و زیبایی بر پا داشت و شهر نه تنها مركز حكومتی بلكه مركز تجاری و نمادی از نظام جدید اجتماعی ایران شد .
در طول این دوران، در نقاشی ایران تغییر و تحولات كلی بوجود آمد و هنرمندان به آزادی بیشتری نسبت به گذشته دست یافتند واز چهار چوب موضوعاتی كه قبلاً هنرمندان روی آن كار كرده بودند فراتر رفتند . نقاشی از درون صفحات كتابهای خطی بیرون آمد و نقاشی و طراحی به صورت تك ورقی رواج پیدا كرد ، بیشتر موضوع كار این نقاشان به تصویر كشیدن زندگی سنتی مردم و درباریان و تصویر كردن اشخاصی بود كه لباسهای فاخر و الوان پوشیده اند و همچنین در همین زمان است كه سبك طراحی به شیوه قلم گیـــری از اهمیت خاصی برخوردار میگردد .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تك چهره نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند .
از اواخر قرن 16 تاثیرات هنر اروپایی بر نقــاشی ایرانی بیشتر نمود پیدا میكند ، نقاشی پیكره های منفرد ، انجــام سایه پردازی ، رعایت پرسپكیتو و نقاشی های رنگ و روغن از جمله موارد تاثیر هنر اروپایی میباشد .
اگـرچه طراحــی های این دوره تــاریخ و امضاء دارند ولی انتساب آنها به نقاشان مشخصی بی نهایت دشوار است .
در مكتب اصفهان به علت كوشش وتوجه بیش از حد هنرمندان به نقاشی های تك چهره نقاشی به شیوه قدیـــم كه در آن تعـــداد زیادی پیكرهای انسانـــی كار شده از رونق می افتد . در كتابسازی رفته رفته همكاری نزدیك هنرها كم میشود . تصاویر آشكار تر از پیش خود را به حاشیه تحمیل میكنند . تذهیب كتابها نیز اغلب سرسری و سطحی است ، رنگها گاه كیفیت متوسطی دارند و تصاویر پیكره دار كاملاً عادی و فاقد هر گونه شكوه هستند .


2 یا 3 نفر از هنرمندان كار آزموده سابق كه در خـــدمت شاه طهماسب ، ابراهیم میرزا و اسماعیل دوم بودند ، بار دیگر در كتابخانه شاه عباس بكار گماشته شدند كه برجسته ترین آنها صادقی بیك بود و در مقام رئیس كتابخانــه ابقا شد ولی شخصیت و طبع سركش و مبتكر از وی فضای ناسالمی آفرید و از كار بــركنار شد . اما نگارگـــری را همچنان پی گرفت ، افول او در نتیجه درخشش شهرت رضا پسر علی اصغر بود .
رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد . كار و اثر او شامل طراحی بی عیب و نقش و در درجه اول رنگ آمیزی درخشان سبك عالی صفوی بود . اما با گذشت زمـــان چهره پیكره های جـوان او مملو از چشمان درشت ، بی لطافت ، طره های تكلف و گاهی هم چانه های پهن گردیـــد و همه آنها در زیر درخت بیــد تصویر شد كه تاثیر كمتری در پی داشت . جدول رنگ آمیــزی او كم كم تغییـر یافـت و رنگهای زرد ، قهــــوه ای و ارغوانی جــای قرمز روشن و لاجــوردی آثــار اولیــه را گرفـت . او آثـــار متاخــر خود (كه شاید منسوب بــه اوست ) به نام ”¹”¹ رضا ”؛”؛ و یا ”¹”¹ آقا رضا ”؛”؛ امضاء كرده ولی در اواخر قرن لقب افتخاری ”¹”¹ عباسی ”؛”؛ را نیز بـــدان افـــزود كه احتمالاً از طرف شاه به او تفویض شده بود .

از سال 1029 به بعد آثار باقیمانده او بسیار زیاد است و اما از نظر شیوه ودلچسبی چندان به پای سبك طراحی ها و نقاشی ها ی اوایل زندگیش نمی رسد . تقریباً همه آثار او تصاویری آلبومی است كه حاوی یك پیكره منفرد و یا گاهی دو پیكره است بغیر از شاهنامه سترگی كه با كمك صادقی بیك تهیه شد ، فقط سه نسخه مذهب از او در دست است . .... رضا عبــاسی حتی پس از مرگ شاه عباس در سال 1038 / 1629 بـــرای دربار كار میكرد.
در مكتب اصفهان علاوه بر هنرمندانی كه قبلاً نام آنها ذكر شده نقاشان دیگری كار میكردند كه مهمترین آنها حبیب ا.. مشهدی ، محمد رضا تبریزی ، محمد طاهر ، لطف ا.. ، محمد حسن ، ملك حسین اصفهــانی و محمد رضا عراقی هستنـــــد.
شاه عباس همچون نیكان خود در سفارش اجرای نسخه با شكوهی از شاهنامه هیچ درنگ نكرد .... در نگاره های زیبای این نسخه میتوان شاهكارهایی از استاد كهنه كار صادقی بیك و تركیب بندی های با شكــوه رضا جوان را مشاهده كرد.
شاهنامه شاه عباس در مجموعه اسپنسر از كتابخانه عمومی نیویورك موجود است. شاه عباس آنرا در سال 1019 هـ . ق شخصاً سفارش داد و حاوی چهل و چهار نگاره برگ است .
در میان پیروان رضا عباســـی معروفتر از همه معین مصور محمد قاسم محمد یوسف و محمد علی هستند . افضل حسینی نیز از نقاشان به نام دیگر این ایام است كه نگاره های مستقل او در زمینه مسائل عاشقانه و گرایش های منحط زمانه از بیان قوی برخوردار است
محمد معین مصور كه در زمان چهار پادشاه صفوی ( صفی ، عباس دوم ، سلیمان و سلطان حسین ) زنــدگی میكرد و از جملـــه با استعداد ترین شاگران رضا عباسی به شمار میرود و جزو آخرین هنرمندان سنتی مكتب اصفهان میباشد ، تا پایان عمر طولانی هنر خویش حدود 75 سال كه همزمان با نفوذ نقاشی اروپا در این بود ، علیرغم اینكه اكثر هنرمندان معاصرش همچون محمد زمان و علیقلی جبه دار كه شدیداً تحت تاثیر هنر اروپا بودند او به خاطر احترام خاصی كه به سنت استاد خویش داشت آثار خود را از نفوذ هنر اروپایی حفظ كرد .
رضا پسر علی اصغر كه از نگار گران دربار شاه اسماعیل دوم بود و حدود سال 995 هـ . ق به جمع نگارگران شاه عباس پیوست . این نقاش چیره دست جوان بتدریج سبكی را ابداع كرد كه در عرض دو دهة آینده چهره نگار گری ایران را به كلی تغییر داد


از دیگـــر هنرمندان اواخر مكتب اصفهان محمد شفیع عباسی وافضل الحسینی است . محمد شفیع پسر رضا عباسی است . او تحت نظر پدرش آموزش یافت و در طراحی به درجه والایی دست یافت ، او علاوه بر اینكه در مینیاتور مهارت داشت ،طراح مهم پارچه هم بود . او همچنین در نقاشی گل ها كه نوع جدیدی از نقاشی بـــود كه در اواخر دوران صفویـــه از تاثیر نقاشی اروپا بوجود آمده بود مهارت كافی داشت ( این شیوه كه مبتنی بر مطالعه گلها و پرندگان بود بعدها به وسیله نقاشان قاجار كاملاً گسترش یافت) . افضل الحسینی نیز از شاگردان رضا عباسی است كارهای افضل شباهت زیادی به آثار رضا عباسی دارد . تعدادی از نقاشی های شاهنامه عباس دوم كه در موزه لینگراد نگهداری میشود به امضاء این هنر مند است . محمد علی ، محمد یوسف و محمد قاسم سه تن از هنرمندان اواخر مكتب اصفهان هستند كه ظاهراً در دربار شاه عباس دوم و شاه سلیمان به موازات هم پیش رفته اند ، هر سه از پیروان و شاگردان رضا عباسی هستند و شیـوه استــاد خود را توسعــه داده اند . در طـراحی های آنها خطوط به نرمی تمام طـراحی شده است و زمینـه های منظره و صخره ها را با لطافت تمام تصویــر كرده اند ، موضوع كار آنها زن و مردهای ایستاده و یا نشسته دراویش ، حیوانات و پرندگان است . در طراحی های محمد قاسم و محمد یوسف علاوه بر رنگ مشكی از رنگ قرمز نیز استفاده شده است .
طراحی های محمد علی نیز از نظم و زیبایی خاصی برخوردار است و از مشخصات فنی طرحهای این استاد استفاده از رنگ صورتی در آثارش میباشد و بیشتر طراح های او در ابعاد كوچك كار شده است .
با هجوم فرهنگ بیگانگان ، تاخت و تاز یغماگران ، فقر و سوء حكومت ، تشویق و ترویج نقاشی اروپایی بوسیلـــه شاه عباس دوم و مرگ شاگــردان با وفای رضا عباسی موجبات فنا و اضمحلال سبك مینیاتور پر شكوه صفویه فراهم شد . مهمترین عامل این سقوط نفوذ هنر اروپا بود.

پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب قزوین


مکتب قزوین از زمان انتقال پایتخت به قزوین، توسط شاه تهماسب تا دوره انتقال پایتخت توسط شاه عباس به اصفهان ،را شامل می شود.


شاه تهماسب صفوی به دلیل حمله ازبکها از سمت شرق، هجوم عثمانی ها از سوی شمال غرب و سرکشی های برادرش مجبور به انتقال پایتخت از تبریز به قزوین شد. در شهر قزوین مکتبی شکل گرفت که به مکتب نگارگری قزوین مشهور است. همانطور که در مقاله مکتب مشهد توضیح داده شد ، شاه تهماسب به دلیل پیدا کردن عقاید بسیار خشک مذهبی ، از هنر و عرفان و ادب دل زده شد و هنرمندانی که زمانی تحت حمایت وی در مکتب تبریز به تولید آثار بی نظیر مانند شاهنامه تهماسبی مشغول بودند، مجبور به جلای شهر و دیار خود شدند. عده ای به دربار هندوستان به نزد همایون شاه گورگانی رفتند و هنر هندی بسیار از ایشان متاثر شد. عده ای نیز به دربار پادشاهان عثمانی مهاجرت کردند. آنان که در ایران ماندند یا همراه شاه تهماسب به قزوین رفتند و یا به دربار ابراهیم میرزا در مشهد پناهنده شدند.
مکتب قزوین در تمام دوران باقی بودن شاه تهماسب بر قدرت و سپس به سلطنت رسیدن پسرش شاه اسماعیل دوم دوام آورد.
به هر ترتیب با قطع حمایت دولتی از هنرمندان ، تحولاتی در هنر نگارگری صورت پذیرفت که زمینه را برای ظهور مکتب اصفهان فراهم کرد.
خصوصیات

مکتب نگارگری قزوین جدا از مکتب هرات، تبریز و دیگر مکاتب دارای ویژگی هایی است که آن را از سبک های دیگر متمایز می کند. مثلا سرعت در ایجاد اثر باعث کاهش توجه به رنگ و قوت یافتن طراحی و عناصر خطی در نگاره شد.
در این مکتب، برای نگارگران علاوه بر تصویر حیوانات، پرندگان، گلها و درختان آنچه بیش از همه جالب توجه می کرد، اندام ظریف جوانان، درویشان و کشاورزان است که در تابلوهای آنان، چهره ها غالباً به گونه ای سه رخ تصویر شده و چهره های تمام رخ ابداً در کار نقاشان سبک قزوین دیده نمی شود و هیچ انسانی از پشت سر نیز تصویر نشده است.
با قطع حمایت دولتی از هنرمندان ، تحولاتی در هنر نگارگری صورت پذیرفت که زمینه را برای ظهور مکتب اصفهان فراهم کرد.


در آثار مکتب قزوین با توجه به آشنا شدن نقاشان ایرانی با نقاشی غربی، تأثیرات نقاشی غربی مشاهده می‌شود. موضوعات طبیعی و حقیقی در آثار این مکتب وجود دارد. از شدت تزئیتات و ریزه‌کاری‌ها کاسته شد و تصاویر طبیعت و شاهزادگان بیشتر تصویر شد. تک‌چهره‌ها به شدت رواج یافتند.
سوژه هابیشتر از میان افراد عادی برگزیده شده و لباس های فاخر در نگارگری ها دیده نمی شود و جامه زنان و مردان چندان تفاوتی در نگاره ها ندارد.

هنرمندان


از نگارگران معروف قزوین استاد محمد قزوینی، صادق بیگ افشار، علی اضغر کاشانی، مراد دیلمی، مولانا میرمصور، مولانا شیخ محمد، کاوس نقاش، عبدالحمید نقاش و رضا طالقانی ملقب به ضیع همایون را می توان نام برد.
اما در مورد چگونگی به وجود آمدن مکتب نگارگری در قزوین و راه یافتن این هنر به شهر قزوین باید به زمان سلطنت شاه تهماسب مراجعه کرد.
کتب

به دلیل نبود حامی هنریف در این دوران آثار شاخصی بوجود نیامد. معراج نامه، شاهنامه ناتمام شاه اسماعیل دوم و شاهنامه قوام ابن محمد شیرازی از جمله چند کتابی است که در این مکتب تصویر شد. با کمرنگ شدن اهمیت کتب خطی و سنت کارگاهی در مکتب قزوین ، زمینه برای ظهور مکتب اصفهان و رواج مرقعات مساعد گشت و این رهاورد مکتب قزوین بود.
پاسخ با نقل قول
  #8  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب مشهد


در دوران حکومت صفویان مکتب مشهد آخرین مکتب هنر درباری است که تحت حمایت ابراهیم میرزا در خراسان تشکیل شد.


سلسله صفویه به دست شاه اسماعیل اول پایه گذاری شد . وی پایتخت خود رابه تبریز منتقل کرد و یکبار دیگر تبریز مرکز هنرپروری شد.
پس از وی شاه تهماسب به حکومت رسید. وی درخلال دودهه اول از پنجاه وچهار سال سلطنت خود حامی پرشوزهنرمندان بود . اما رفته رفته رفتار شاه تهماسب باهنرمندان تغییر کردونسبت به هنر و هنرمندان بی تفاوت شد . وی درخلال این دو دهه کشوررا باسباط وقدرتمند کرده بود . باوجود دخالت موفقیت آمیز نظامی ایران در امورداخلی هندوستان وکمک به همایون پادشاه هند درباز پس گیری حکومت ازدست شورشیان ودفع حمله ازبکان شاه تهماسب همچنان بامشکل روز افسون ازبکان مواجه بود . ازطرفی باشورش برادرانش سام میرزا والقاس میرزا علیه وی وپناهندگی آنان به سلطان عثمانی مشکلات وی صد چندان شد وهمینها باعث افسردگی وبیتفاوتی شاه تهماسب نسبت به هنروهنرمندان وبی اعتمادی به اطرافیان وحتی مردم شد .آنتی جکسون فرستاده ملکه الیزابت درسال 1562م وی رافردی عبوس ومتعصب توصیف میکند .به گفته سفیر ونیز« شاه تهماسب به خاطرناخوشنودی ازمردمش یازده سال از کاخ سلطنتیش بیرون نیامد».درپی اخراج علمای شیعه از لبنان توسط سلطان عثمانی ومهاجرت ایشان به ایران وتاثیر برخی از علمای اخباری متعصب بر شاه تهماسب وی به مخالفت با فلسفه ،عرفان وهنرپرداخت .‌ازنتایج این تاثیرات، محدودیت وطرد علمای فلسفی وعرفانی مشرب چون شیخ عاملی«پدر شیخ بهائی» که با جمعی از علما به خان احمد گیلانی(حاکم وقت گیلان) پناهنده شدند.
این بی تفاوتی نسبت به هنر وهنرمندان به تدریج تبدیل به نفرت از هنرشد.برخی ازمورخین یکی از دلدیل این امررا ناکامی شاه تهماسب درهنر دانسته اند. این نفرت دامنگیر تمام هنرهاشد .
شیلار کن بای درکتاب نقاشی ایرانی می نویسد:شاه تماسب تاحدودسال 937باهرچیز سکر آوری مخالفت می کرد،تا946ازنقاشی وخوشنویسی نیز زده شد . درسال 946 باصدور فرمان تائبین بری ازگناه ،که رواج هرنوع هنر غیر روحنی را ،درسراسر کشور منع می کرد.ازآنجاکه درسال 961تجاوز نیروهای عثمانی را که به عهدنامه آماسیه درسال 961 انجامید ،دفع کرده بود، شاید صدور چنین فرمانی به لحاظ شکر گزاری برای امنیت سرزمینهای تحت امرش بود . باوجود صدور چنین فرمانی نگارگران به تهیه دیوانهای مصور ادامه دادند.
عموم نگارگران بزرگ آن دوران که دربرنامه های پیشین همکاری داشته بودند، و خود سلطان محمد در رأسشان، دست ودل به انجام این مهم گماشتند، ولی جانب احتیاط را فرونگذاشتند ، ازاین جهات که به رعایت جو اجتماعی رنگهای خود را خاموشتر سازند، و مضامین مینیاتورها را با حرمت بیشتر برگزینند.این تلفیق خود موجب تحکیم وحدت در ترکیب بندی آثار نگارگری آن دوره گردید.نمود این تغیرات را می توان در خمسه نظامی (شاه تهماسبی) مشاهده نمود.
در وقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبدالعزیز نقاش درگاه و استاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید


اما این بی مهری رفته رفته تشدید شد.شاه به نگارگران دستور داد که در منازل خود آثارخود را خلق کرده و پس از آماده شدن تحویل کتابخانه سلطنتی دهند . مقرری هنرمندان رفته رفته قطع شد . این موضوع ازشکوایه ای که استاد کمال الدین بهزاد ازوضع معیشتی خودبراثرقطع مقرری ازپیش تائین شده خطاب به شاه تهماسب نوشته است هویدا ست .همچنین استاد سلطان محمد نقاش را که پس ازبازنشستگی استاد بهزاد به ریاست کتابخانه سلطنتی منصوب شده بود را برکنار ویک خطاط ثلث به نام مولانایوسف غلام خاصه را به جای وی منصوب نمود.
اماکاربه اینجاهم ختم نشد.در وقایع درباری مضبوط است که به بهانه ای ناچیز بر عبدالعزیز نقاش درگاه و استاد پیشین خودچنان خشم گرفت که از روی کینه توزی بادست خویش بینی ودوگوش اورا برید.البته در تواریخ آمده است که عبد العزیزدر نبود شاه مهر سلطنتی را جعل نموده بود لذا از سوی شاه تهماسب مستوجب این عقوبت گردید. این رفتار شاه تهماسب موجب شد تعدادی ازهنرمندان ازایران به سوی دربار سلاطین کشور های همسایه چون هند وعثمانی مهاجرت کنند که شاخصترین ایشان میرمصور و میرسید علی و عبدالصمد به دربارهمایون پادشاه گورکانی هند و شاه قلی شاگرد میرک به دربارسلطان سلیمان قانونی می باشند.
تعدادزیادی ازهنرمندان جذب دربارشاهزادگان حاکم بر نواحی مختلف ایران شدند و در کارگارگاهای آنان مشغول به فعالیت شدند. مهمترین حامی هنرمندان درآن روزگار وانفسا که هنرمندان را زیر چتر حمایت خودگرفت ابراهیم میرزا برادرزاده شاه تهماسب و حاکم خراسان میباشد.وی ازسال964تا982ه ق کارگاهی درمشهد تاسیس کرد وعلاوه برهنرمندان مقیم خراسان تعدادی از هنرمندان تبریزرا به خدمت گرفت که آثار زیبائی ازخودبه یادگار گذاشتند.

کتب


مهمترین اثرکارگاه ابراهیم میرزا کتاب گران سنگ هفت اورنگ جامی است که ازسال 963_972ه ق درمشهد کتابت ومصور گردید.این اثرکه مشتمل برسیصدصفحه خوشنویسی شده به خط نسطعلیق باحاشیه تشعیرشده توسط شش نفر از برجسته ترین خطاطان آن عصر به نامهای رستم علی، شاه محمود نیشابوری، محب علی، مالک دیلمی، عسیی بن عشرتی وسلطان محمد خندان است ودارای بیست وهشت مجلس مصور ازآثارهنرمندانی چون شیخ محمد، سلطان محمد خندان، میرزاعلی فرزندسلطان محمدتبریزی، مظفرعلی آقا وآقا میرک میباشد و همچنین نه سرفصل تذهیب شده ونه صفحه درآخر کتاب حاوی نام کاتبان میباشد.
اکنون این نسخه خطی مصوردر گالری فیریر درواشننگتن دی سی نگهداری می شود
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم. دراین آثار اصلوب طراحی به اوج روانی وبی پیرایگی خود میرسد. تاکیدهای رنگی وریتم متنوع وموجدار خطوط ولکه های سفید حالتی پرجنبوجوش به صحنه بخشیده اند.
اماشایستگی مکتب مشهد دراین واقعیت است که برمبنای دستاورد های هنری تصویری تبریز در مورد مناظرمتحول شد.نقاشیها اکنون پسزمینه یا نمای بنارا نشان نمی دهند. سطح آنان تماماْبرای نمایش فضای فراخ وعرصه عمل آدمها به کار میرود. گهگاه نیز به سبب کشش عناصربه صوی حاشیه ها، ساختار محکم تصویر ازدسترفته است. شخصیتهایی که هیچ ارتباطی با موضوع داستان ندارند، جای با اهمیتی رادرصحنه اشغال کرده اند.
جوانها باریک اندام باگردن بلند وچهره های کشیده وچانه های چاله دار و چهره افراد میانسال ومسن باریش وموی خاکستری وحنائی رنگ بیش ازآنکه مانند جوانان خیالی باشد به طبیعت نزدیکتراست.
در این آثار هنرمندان متأثراز دوران افول مکتب تبریز که به جهت جو موجود دراجتماع، رنگها را خاموشتر به کار می برند بودند و طبیعت نیمه بیابانی خراسان نیز در پختگی وخاموشی رنگها تأثیر به سزائی داشت.امابااین حال دقت و مهارت هنرمندان این دوره در کنارهم چینی رنگها چنان است که فضائی شکوهمند وپرتجمل را ایجاد میکند.این موضوع در فضا سازی این آثارنیز مشهود است به نحوی که حالتی نسبتا متظاهرانه به آن بخشیده است.
کتاب هفت اورنگ جامی را باید واپسین نسخه مصور ممتازبامعیارهای سلطنتی به شمار آورد. دراین نگاره هاکه باهمکاری هنرمندان خراسانی چون شیخ محمد سبزواری وهنرمندان مهاجری چون میرزاعلی فرزند سلطان محمد تبریزی به تصویر در آمده است می توانیم تاثیر دوشیوه خراسانی تبریزی رابه خوبی مورد برسی قراردهیم.


در پس زمینه وطبیعت سازی نیز تأثیر آب وهوای نیمه بیابانی خراسان هم در عناصر سازنده پس زمینه وهم در رنگ بندی آن مشهود است. بخلاف نگاره های دروان اوج مکتب تبریز که ترکیب بندی شلوغ ولی به سامان وابرهای پیچان وصخره ها ی بافت داروپرپیچ وتاب ودرختان پرشکوفه وجوان وموج دارو تپه های سرسبزوبوته های پرگل بارنگهای شاد وشفاف مشخص میشود درمناظر این دوره ابرهای درشت وکم پیچ وتاب، صخره های بدون بافت وکم حرکت وگاها‌‌‌ ‍ زاویه دارباتأکیدهای تیره درپرداخت ، درختان کهنسال وکم شاخ وبرگ، تپه های خشک وکم آب وعلف بارنگهای خاموش وبوته های کم پشت جزئیات مناظر راتشکیل میدهند.
نگارهای این دوره نسبتا کم پرسوناژتر هستند. دراین دوره توجه به حرکات زندگی روزمره مردم عادی که به وسیله استاد کمال الدین بهزاد آغاز وتوسط میر سید علی به تعالی رسید در درجه اول اهمیت قرار دارد خوصوصا دراین آثارمکتب مشهد توجه زیادی به زندگی عشایری ازجمله زندگی چوپانی شده است.
این مهم فضائی آرام، لطیف وقابل قبول به آثاراین دروه بخشیده است.در ساختمانها دیگرتوجه زیادی مانند مکتب تبریز به جزئات نمای ساختمانها نمی شود ونمای بناها معمولابا آجر چینی ویاهمراهی آجروکاشی که اصطلاحابه آن معقلی می نامند تزئین می شوند.
ابراهیم میرزا در اول جمادی الاول974به فرمان شاه تهماسب به سبزوارتبعیدشدولی همچنان به حمایت خودازهنرمندان گرد آمده درمشهد ادامه داد، به نحوی که حتی تعدادی ازهنرمندان چون شیخ محمد با او به سبزوارعزیمت کردندو دراصل کتاب هفت اورنگ جامی درسبزوار تحویل سلطان ابراهیم میرزا شد.
درسال982ه ق شاه تهماسب درگذشت وپس از یکسال کشمکش میان شاهزادهگان صفوی فرزندش اسماعیل میرزابانام شاه اسماعیل دوم برتخت نشست وی که به فرمان پدرش به مدت سی سال درزندان قلعه قهقه محبوس بود بعداز تکیه زدن براریکه قدرت دست به قتل عام ومحبوس ساختن شاهزادگان صفوی زد و ابراهیم میرزا نیز ازآتش این فتنه بی نسیب نماند.
پاسخ با نقل قول
  #9  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب تبریز دوم


مکتب تبریز دوم اولین مکتب نگارگری دوران حکومت صفوی است که می توان آن را پرتزیین ترین مکتب نگارگری ایرانی دانست. این مکتب توسط کمال الدین بهزاد و شاگردانش به اوج شکوفایی رسید.


با به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل، پایه گذار سلسله صفوی، دوران درخشان صفویه در ادب و هنر آغاز شد.
در تمام دوقرن حکومت صفویان تک تک پادشاهان در اعتلای هنر و فرهنگ ایرانی – اسلامی کوشش فراوان کردند و دادن لقب عصر زرین هنر صفوی به این دوره چندان خالی از لطف نیست.
شاه اسماعیل در سال 906 ه.ق پس از شکست دادن آق‌قویونلوها تبریز را به پایتختی برگزید. کتابخانه سلطنتی آق‌قویونلوها در اختیار او قرار گرفت و هنرمندانی که در کتابخانه آق‌قویونلوها کار می کردند به خدمت او در آمدند.
شاه اسماعیل آن‌ها را به ادامه کارهای هنری که در دست داشتند، واداشت. یکی از هنرمندان برجسته مکتب ترکمان تبریز، سلطان محمد تبریزی بود که به خدمت شاه اسماعیل درآمد و از این زمان به بعد یکی از پایه‌های محکم مکتب جدیدالتأسیس تبریز دوره صفوی شد.
شاه اسماعیل در سال 916 ه. ق به هرات حمله برد و آنجا را به تصرف خود درآورد و سنت و دستاوردهای غنی و شکوهمند مکتب هرات دوره تیموری را به ارث برد. او از قرار معلوم بعضی از آثار نفیس و کتب ارزشمند مکتب هرات را به تبریز منتقل کرد.
شاه اسماعیل سپس فرزند دو ساله خود تهماسب میرزا را همراه یکی از امیران قزلباش، حاکم هرات کرد. تهماسب میرزا در هرات زیر نظر استادان برجسته به فراگیری نقاشی و خطاطی پرداخت. او پس از گذراندن هشت سال در هرات به تبریز بازگشت و در سال 930 ه. ق به سلطنت رسید. ظاهراً او همراه خود شماری از هنرمندان مکتب هرات از جمله کمال‌الدین بهزاد را به تبریز آورد. شاه اسماعیل در سال 928 ه. ق فرمان کلانتری کتابخانه را به نام بهزاد صادر و او را سرپرست کتابخانه سلطنتی کرد.
هنر این دوران را شاید بتوان اوج اعتلای هنر نگارگری نامید چراکه تمام دستاوردهای دوران پیشین ، در این مکتب قوام یافت و هنری در حد عالی و فوق العاده ظریف را بوجود آورد


شاه تهماسب که شیفته نقاشی و خطاطی بود پس از رسیدن به سلطنت به حمایت از این هنرها پرداخت و هنرمندان زیادی از مکتب هرات و ترکمان را در پروژه‌های شکوهمند کتاب آرایی به کار گرفت و بدین ترتیب آثار مکتب تبریز دوره صفوی پدیدار شد و مکتب تبریز که یکی از مکاتب درخشان هنر نگارگری ایران است شکل نهایی خود را پیدا کرد و آثار شکوهمندی چون شاهنامه شاه تهماسبی و خمسه نظامی شاهی را تولید کرد.
پس از بقدرت رسیدن شاه تهماسب هنرمندان در تبریز گرد آمدند و در کتابخانهء سلطنتی که ریاست آن را بهزاد بعهده داشت به فعالیت پرداختند . قاسم علی شیخ زاده و میرک که همراه بهزاد از هرات به تبریز آمده بودند شیوه ای را بنیاد گذاشتند که بر دوش بهزاد و شاگردانش بود. شهرت بهزاد هنرمندان پس از خود را تحت تاثیر قرار داد و بسیاری آثار خود را با نام و امضای او ارائه می دادند.
به دلیل آنکه شاگردان کمال الدین بهزاد ، هنر مکتب تبریز را شکل دادند این مکتب را مکتب وارثان کلک بهزاد می نامند.

خصوصیات


هنر این دوران را شاید بتوان اوج اعتلای هنر نگارگری نامید چراکه تمام دستاوردهای دوران پیشین ، در این مکتب قوام یافت و هنری در حد عالی و فوق العاده ظریف را بوجود آورد. استفاده از رنگهای بغایت درخشان، پرمایه و متنوع، پرداخت دقیق به جزییات، توجه به موضوعات درباری، صحنه های پرتحرک و منظره های طبیعی برخی از ویژگی های این مکتب است.
ایجاد ترکیب بندی های چند وجهی و استفاده از کمپوزیسیون اسپیرال، تزیینات البسه با نقوش گل و پرنده ، فضاسازی چندزمانی، شکست کادر (بیرون زدگی بخشی از نگاره از کادر) از دیگر خصوصیات بارز مکتب تبریز دوم است.
یکی از شاخصه های نگارگری این دوران، استفاده از لباس مد روز است. مثلا در نگاره ها ، مردان کلاهی به سر دارند که به کلاه قزل باش معروف است. این کلاه که دستاری سفید است که به نشان دوازده امام دوازده دور پیچیده شده و در نوک آن تیزیِ قرمز رنگی دیده می شود. این کلاه که گویا در آن زمان جزو البسه نظامیان بوده در تمام نگاره های مثلا شاهنامه شاه تهماسبی بر سر سپاهیان نقاشی شده قابل مشاهده است.

هنرمندان


همانطور که گفته شد اکثر هنرمندان مکتب تبریز دوم شاگردان بهزاد بوده اند. برخی از مهمترین این هنرمندان عبارتند از: میرمصور، میر سیدعلی، آقامیرک، مظفرعلی، دوست محمد، عبدالصمد، میرزاعلی، سلطان محمد، عبدالعزیز، شیخ زاده، شیخ محمد و محمدی هروی
کتب

شاید مشهورترین کتاب مکتب تبریز دوم، شاهنامه بزرگ تهماسبی باشد که به شاهنامه هوتون معروف است. چراکه این کتاب ارزشمند متعلق به مجموعه داری به نام هوتون بوده است. این نسخه بی نظیر که در قطع سلطانی طبع گردیده شامل 258نگاره است. متاسفانه هوتون شیرازه این کتاب را باز کرد و اوراق آن را به موزه های مختلف فروخت! خوشبختانه هم اکنون 118 برگ از این نگاره ها در ایران موجود است.
از دیگر کتب می توان به خمسه تهماسبی، دیوان حافظ سام میرزا، دیوان میرعلی شیرنوایی اشاره کرد.
پاسخ با نقل قول
  #10  
قدیمی 07-08-2013
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مکتب هرات


در دوران حکومت تیموریان، هرات تبدیل به مرکز هنری شد. کتابخانه بایسنقر میرزا فرزند شاهرخ و سپس کتابخانه سلطان حسین بایقرا با گردهم آوردن بهترین هنرمندان ایران از اقصی نقاط کشور توانستند تحول شگرفی در عرصه هنر نگارگری ایجاد کنند.


در دورهء تیموری، با همه ویرانى‌ها و خشونت‌هایى که اتفاق افتاد، هنر نگارگرى ادامه یافت و به‌طرز شگفت‌آورى ترقى کرد. پایتخت تیمور سمرقند بود و مرکزیت هنرى کوتاهى در این پایتخت فراهم آمد که در واقع طلیعهء مکتب هرات شد.
مکتب هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.
سنت کارگاهی که رهاورد ورود ایلخانان به ایران بود در این دوران نیز تداوم می یابد و کارگاه بایسنقر میرزا و سپس کارگاه سلطان حسین بایقرا مرکز فعالیت هنرمندان مکتب هرات می شود.
مهمترین هنرمند این دوران کمال الدین بهزاد است که شاگردانش بعدها مکتب تبریز دوم را در دوران صفوی شکل می دهند . مکتبی که شاید بتوان آن را اوج مکاتب نگارگری ایرانی به شمار آورد.
پیدایش

شاهزاده بایسنقر میرزا و پدرش شاهرخ از جمله مشوقان بزرگ سبک هنری یا مکتب هرات بود. بایسنقر گرایش شدیدی به ماندن در هرات داشت و مورخان یکی از دلایل ماندگاری بایسنقر در هرات را، شکوفایی حیات فرهنگی در آن شهر می‌دانند که بایسنقر می‌توانست علایق سرشار هنری و فکری خود را در آن شهر به خوبی تعقیب کند.
پس از آنکه بایسنقر از نبردِ پیروزمندانه با ترکمانان در 823 بازگشت و مولانا جعفر تبریزی، بعدها ملقّب به جعفر بایسنقری، استاد مسلّم خط نستعلیق و سایر استادان فن را از تبریز به همراه آورد، هرات تبدیل به مرکز هنر خوشنویسی شد. توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.
مکتب هرات در زمان زمامداری شاهرخ در هرات پایه‌گذاری شد. این سبک در دوره سلطان حسین بایقرا پیشرفت زیادی می‌کند، اما در سال 1507 میلادی با حملهء ازبک‌ها رشدش متوقف می‌شود.


تحت حمایت او چهل نفر کاتب و خطاط به راهنمائی مولانا جعفر تبریزی معروف به جعفر بایسنقری که خود او نیز شاگرد عبدالله بن میر علی است به استنساخ کتب مشغول بودند. وی بوسیله پرداخت دستمزدهای گزاف و اعطاء انعام فراوان و شاهانه، هنرمندترین استادان خوشنویسی و تذهیب را نزد خود نگاه می‌داشت و آنان برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را درخط، تذهیب، جلدسازی و صحافی به وجود می‌آوردند. کتابهای کتابخانه وسیع این شاهزاده هم اکنون در تمام جهان متفرق است و هرجا که هست در کمال حرمت و دقت نگاهداری می‌شود.

کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نام دارالصنایع کتاب سازی معروف بود و کتاب‌های پدیدآمده در دوره بایسنقری شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.
هنرمندان نقاش و خوشنویس و خطاط که در کتابخانه بزرگ شاهی هرات به امر بایسنقر میرزا مشغول به کار بودند، آثار زیادی همچون کتاب‌های شاهنامه، لیلی و مجنون، بوستان و گلستان سعدی را مصوّر ساختند. مجموع این آثار سبک جدیدی را پدید آورد که در تاریخ هنر ایران به «مکتب هرات» معروف است. در مکتب هرات تصاویر انسان‌ها به صورت ریز وکوچک ترسیم گشته و مینیاتورها با خطوط ساده و بی پیرایه اجرا شده‌اند.
پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.
خصوصیات

سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگیهای آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً ازمبادلهء سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئتهای سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است. منتهی این عناصر چینی در دست هنرمند ایرانی رنگ و بوی ایرانی می گیرد به طوری که مکتب هرات را رهایی هنر نگارگری ایرانی از بند چینی مآبی دوره تبریز اول می داند.
پس از مرگ بایسنقر در 1433م هرات همچنان به صورت مرکزی برای هنر مصورکردن کتاب‌های نفیس برای مدت نسبتاً طولانی باقی ماند. طبق گزارش دوست محمد، در مقدمه آلبوم یا مرقعی که به فرمان ابوالفتح بهرام میرزا یکی از شاهزادگان صفوی در سال 1544م فراهم کرده بود، سنتی که بایسنقر میرزا و شاهرخ پدرش بنا گذاشته بودند، به سرپرستی و حمایت علاءالدوله پسر بایسنقر تا سال 1447م به حالتی زنده باقی ماند.


بازیل گری در بررسی ویژگیهای سبک هراتی، اهمیت خاصی به تأثیر متقابل تصاویر بر یکدیگر می‌دهد که با اشارات معنی‌دار جان گرفته‌اند. او خاطرنشان می‌کند که این سَرزندگی و تحرک، کاملاً مغایر با خشکی و بی روحی چهره‌ها در نگارگری‌های مکتب جلایری است. همچنین، صحنه‌ها با قرارگرفتن افق در نزدیک لبة بالایی، عمق بیشتری یافته‌اند. زمینه‌های فیروزه‌ای متمایل به آبی و سبز، رنگهای عمده در این نگارگری‌ها هستند.
از دیگر خصوصیات منحصر به فرد مکتب هرات می توان به ترکیب بندی های متقارن و غیر متقارن، واقع گرایی در ترسیم گل و گیاه، تنوع رنگ در قلمگیری، غالب بودن رنگ آبی در کل تصویر، ریزه کاری در معماری، مهارت در ترسیم طراحی اندام، تراکم در مرکز صحنه، نمایش چند زمانی، استفاده از ترکیب بندی دایره اشاره کرد.

کتب


از مهمترین آثاری که در این مکتب هنری خلق شده‌است می‌توان به شاهنامه بایسنقری اشاره کرد که در سال 1430 (میلادی) به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا (فرزند شاهرخ و نوهء تیمور گورکانی) تهیه شده‌است. این کتاب ارزشمند که شامل 22 صحنه است خوشبختانه به صورت دست نخورده در موزه کاخ گلستان موجود است.
کلیله و دمنه بایسنقری، شاهنامه محمد جوکی، بوستان سعدی، خمسه نظامی، مرقع گلشن ، دیوان میرعلیشیرنوایی و هشت بهشت از دیگر کتبی است که در دوران پادشاهی شاهرخ و سلطان حسین بایقرا در هرات تصویرسازی شد.
هنرمندان

در دوران شاهرخ هنرمندانی چون جعفر بایسنقری ( خوشنویس) ، قوام الدین (مجلد)، پیراحمد باغشمالی، میر خلیل، خواجه غیاث الدین و امیر شاهی سبزواری در کتابخانه بایسنقرمیرزا به فعالیت مشغول بودند.
بعد از مرگ شاهرخ و به سلطنت رسیدن سلطان حسین بایقرا هنرمندانی چون سلطانعلی مشهدی(خوشنویس) ، کمال ادین بهزاد، یاری ( مذهب)، روح الله میرک خراسانی، حاجی محمد هروی ( محمد سیاه قلم) ، منصور و شاه مظفر در کتابخانه شاهی به تولید نسخ خطی نفیس مشغول بودند.
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها