خلاصه خبر رو در زیر میتوانید بخوانید:
بهمنماه گذشته، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران پیش همایش روز عکس تاریخی ایران را برگزار کرد.
+ + +
اینپیش همایش به مناسبت یک صد و شصت و پنج ساله شدن عکاسی در ایران برپا شدهو قرار بود مقدمه باشد بر مجموعه فعالیتهای به هم پیوستهای در جهت جلبنظر به این مقوله و تلاش برای حفظ و مرمت این میراث ارزشمند.
از جمله فعالیتهایی که به این مناسبت پیشبینی شده بود، اعلامروز بیست و پنجم آذرماه به عنوان روز عکس تاریخی ایران و گنجاندن آن درتقویم مناسبتهای فرهنگی، تاسیس دبیرخانه دائمی عکس تاریخی در سازماناسناد و کتابخانه ملی و برگزاری همایش سالانه به این مناسبت.
به هر روی بیست وپنجم آذر آمد و از همایش خبری نشد.
سازماناسناد و کتابخانه ملی ایران مؤسسهای آموزشی، پژوهشی، علمی و خدماتیاست كه اساسنامه آن به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است وریاست عالیه آن با رئیس جمهوری است.
شكلگیری رسمی كتابخانه ملی به سال 1316 بازمی گردد. ششسال پیش با تصویب شورای عالی اداری، كتابخانه ملی و سازمان اسنادملی درهم ادغام شدند و سازمان فعلی شکل گرفت.
«قرار بود» بیست و پنج آذر در هر سال روز عکس تاریخی باشد.«قرار بود» در تقویم بیاید. «قرار بود» ما دور هم جمع بشویم و ببینیم چهمشکلاتی داریم و چه کارهایی انجام داده ایم. «قرار بود» کتاب ویژه نحوهنگهداری از عکس چاپ کنیم. «قرار بود» فیلم بگذاریم و...
همه این ها فقط «قرار بود» انجام شود اما علی رغم همه قول هایی که داده شد، هیچ کس پا پیش نگذاشت.
این را«نسرین ترابی» می گوید که دبیر علمی پیش همایش بوده است.
یکی بود یکی نبود
داستان از این جا آغاز شد که پژوهشگری به نامنسرین ترابی به این فکر افتاد مراکزی که آرشیو عکس دارند شناسایی کرده وبداند چقدر عکس از مقاطع مختلف تاریخ عکاسی وجود دارد و هر کدام کجا نگهداری میشود.
او میگوید: «در این مسیر متوجه شدم در مراکز مختلفی که به آنهامراجعه میکنم، مسایل مشترکی وجود دارد. مثلا اینکه کسانی که کار ساماندهیعکسهای تاریخی ایران را انجام میدهند، کتابداران هستند. بنابر اینسیستمی که اعمال میکنند که برای کتاب اعمال میشود و فرم فهرست نویسیکتاب را برای عکس ها تکمیل میکنند.
این موضوع دو مشکل ایجاد میکند. یکی اینکه اگر مشخصات کامل یکعکس نوشته نشود، عملا ارزش سندی خود را از دست میدهد و دیگر اینکه اینشکل فهرست نویسی سبب میشد که بسیاری از آثار موجود باشند اما امکان پیداکردن آنها میسر نشود.
بر همین اساس فکر کردم چه خوب است ما یک نظام ملی عنوان نویسی عکس تاریخی ایجاد کنیم.
نکته بسیار مهم دیگر این است که این شیء تاریخی را، چگونه نگهداری کنیم که طول مدت نگه داری اش بالا برود.
مجموع این مسایل باعث شد که این فکر پیش بیاید که سمیناری برگزار کنیم.
بقیه داستان را از قول دکتر محسن جعفری مذهب، رییس پژوهشکده سازمان اسناد و دبیر اجرایی این رویداد میشنویم که :
«روزی خانمی به دفتر من آمد که ایدهای برای حفظ و نگهداری عکسهای تاریخی ایران داشت.
گفتم از من چه کمکی بر میآید؟
گفت ما میخواهیم یک همایشی در باره این موضوع برگزار کنیم.
گفتم برای برگزاری همایش زمان کمی داریم اما میتوانیم با پیش همایشی داشته باشیم و از حالا خود را برای سال آینده آماده کنیم.
چندنشست تخصصی در این مدت برگزار شد و در نهایت چهارشنبه بیست و چهارم بهمنماه 86 در تالار 200 نفره كتابخانه ملی پیش همایش «روز عكس تاریخی ایران»برگزار شد و در كنار آن نمایشگاه عكس، پوستر، كتابهای چاپی، چاپ سنگی،خطی، نشریات تخصصی سازمان، و نمایشگاههای افراد علاقمند و دو نمایشگاههمزمان نیز در كاخ گلستان و عكسخانه شهر برگزار شد.
پشت صحنه پیش همایش
«در مسیر برگزاری جلسات تخصصی، کم کم بهنظر رسید میان کارمندان و پرسنل آن سازمان، به دلیلی اینکه این جریان راموازی کاری میدانستند مشکلاتی و اختلافاتی به وجود آمده است. این رانسرین ترابی میگوید و ادامه میدهد: «کار به همین شکل، کج دار و مریز،پیش میرفت. تنها آقای دکتر جعفری مذهب، رییس پژوهشکده بودند که با حسننظر تمام هر چه از دست شان بر میآمد انجام دادند. ایشان با انواع مشکلاتو فشارها رو به رو بودند اما آن را به ما انتقال نمیدادند.
البته ما با با معاونت پژوهشی مرکز اسناد ملی و رییس کل سازماناسناد و کتابخانه ملی ایران که مشاور فرهنگی رییس جمهور هم هستند دیدارداشتیم و طرحمان مورد استقبال قرار گرفته بود اما متاسفانه از سویکارمندانی که صندلیهای خود را دوست دارند کارشکنیهای زیادی صورتمیگرفت.
بالاخره به زمان پیش همایش رسیدیدم و اطلاع رسانی این اتفاق بر عهده کجاست؟
«روابط عمومی مرکز اسنا ملی»
هر چند معاونت روابط عمومی درخبری اعلام کرده بود برای اولین بار همایش عکس تاریخی در مرکز اسناد ملیبرگزار میشود، اما خیلی از میهمانان ما دعوت نامههایشان را دریافتنکرده بودند و ما در آخرین لحظات تعدادی را تلفنی دعوت کردیم.
تا دقایق آخر من و آقایان جعفری مذهب، حسین چنعانی زاده و محمدرضا طهماسب پور میدویدیم که به کارها سر و سامانی بدهیم.
اعضایهیات علمی ما، مثلا آقای دکتر عدل، بیست و چهار ساعت قبل از سخنرانی شاناز فرانسه آمده بودند و آقای دکتر ستاری بیمار بودند اما به خواهش ما پاسخمثبت دادند و در جلسه حضور پیدا کردند. همین طور تک تک دوستان دیگر چرا کههمه اعتقاد داشتند این اتفاق باید بیفتد و ادامه پیدا کند اما متاسفانههمایش تمام شد و ما حتی نتوانستیم از لطف آنها قدردانی کنیم.
جعفری مذهب هم میگوید:« بله- روز همایش رسید و هیچ کمکی از سوی سازمان ما و روابط عمومی برای اجرای آن انجام نشد.
مندر سخنانم در همایش گفتم که از اینکه سازمان ما کم گذاشته است هم گلهدارم و هم شرمنده ام اما همه را به من ببخشید و به حساب من بگذارید.تقریبا از اول تا آخر صحبت هایم هم آقای اشعری نشسته بود.»
پیش به سوی همایش
ترابی میگوید:«بعد از این برنامه، من در دیداری گلایههایم را به آقای اشعری، رییسسازمان انتقال دادم و از ایشان خواستم که دستور بدهند ادامه کار وبرنامهها برای سال آینده و همایش اصلی آغاز شود.
چند ماه بعد که مجددا پیگیری کردم ایشان گفتند نامه برای معاون اطلاع رسانی پاراف شده است.
وبعد به رییس اطلاع رسانی رسیده بود و در نهایت خانمی به نام «کهن» که رییسبخش دیداری و شنیداری کتابخانه است به من معرفی شده و گفتند: «ما با همکار میکنیم. اما قبل از شروع کار باید با آن رییس اطلاع رسانی صحبتکنید.»
وقتی به ملاقات دکتر سلیمی گندمی، رییس اطلاع رسانی رفتم، ایشان گفتند: «خانم ما اصلا نمیدانیم شما اینجا چه کار میکنید.
اصلا طبقه بندی کردن عکس کار ماست، جایی که عکس را نگه میدارد ما هستیم. همه کارها را هم ما خودمان بلدیم.
من نمیدانم شما اینجا چه کار میکنید گفتم ظاهرا یک روزی من رفتم و جایی پیشنهاد دادم و همه گفته اند چه جالب.
ایشانگفتند: «ما اصلا مشکلی نداریم و در حال حاضر رکوردهای زیادی داریم کهمشغول طبقهبندی آنها هستیم. واقعیت این است که خانم ما امکانات زیادینداریم و بودجه کمی داریم. شاید شما الان بخواهید به ما عکس هدیه کنید اماشاید این عکس بیست سال دیگر در انبارهای ما بماند و ما فرصت نکنیم کارهایلازم را روی آن انجام دهیم. اما کمیته را تشکیل میدهیم و خانم کهن از شمابه عنوان مشاور استفاده میکند.
در مورد همایشها هم وظیفه ما نیست. اگر شما طرحی بنویسید کهمورد قبول قرار بگیرد، به شما جا میدهند منتهی ما فقط میتوانیم در همینحد تقبل کنیم.»
اما جعفری مذهب در این باره چنین میگوید: «قدیمیها میگوینداگر بخواهی به مردهای که روی زمین مانده دست بزنی هزار تا صاحب پیدامیکند. داستان عکس ما هم همین شده است.
به نظر میرسد بخشی از کارساماندهی عکس به کتابخانه ملی سپرده شده. در آخرین بخشهای وظایف کتابخانهملی نوشته شده که مسوول ساماندهی مواد کتابی و غیر کتابی است، از دیداریشنیداریها گرفته تا الکترونیکیها که عکس هم زیر مجموعه آن است.
من روزی که این پیشنهاد ارایه شد گفتم اگر میخواهید سازماناسناد و کتابخانه ملی این کار را انجام بدهد، باید یک نامه بنویسید بهرییس سازمان و پیشنهاد خود را ارایه دهید. وظیفه رییس سازمان هم این استکه درخواست شما را ارجاع میدهد به معاون مربوطه، یعنی معاون کتابخانه،معاون کتابخانه ارجاع می دهد به مدیر کل اطلاع رسانی، مدیر کل اطلاع رسانیارجاع میدهد به گروه مواد غیر کتابی، که یکی از مواد غیر کتابی عکس است.خانم رییس گروه مواد غیر کتابی هم ارجاع میدهد به کارشناس مربوطه.
اگر کارشناس مربوطه گفت میتوانیم انجام بدهیم، خانم رییس گروهبه آقای مدیر کل اطلاع میدهد ایشان به معاون کتابخانه اطلاع میدهد وایشان به رییس سازمان اطلاع میدهد و رییس سازمان دستور میدهد که انجامبشود.
بعد به همان ترتیب هر کدام حکم صادر میکنند. اما راه ساده تریهم هست و آن اینکه پژوهشکده اسناد و من جعفری مذهب آنرا بر عهده بگیرم.
و همین کار را هم کردم. پس از عید هم کارهایمان را آغاز کردیمکه خود را آماده کنیم برای آذر ماه و در تاریخ هفده اردیبهشت، روز اسنادملی، نامهای نوشتم به آقای اشعری و پیشنهاد کردم که شورای هماهنگی عکستاریخی را تاسیس کنیم.
اما در همین زمان نامهای از سوی پیشنهاد دهنده نوشته شد به رییس سازمان که از برگزاری پیش همایش گله و شکایت داشتند.
البته من به این خانم گفتم که اگر میخواهی گله و شکایت کنی حتما این کار را انجام بده اما فکر میکنی آخر داستان چه خواهد شد؟
اگر آقای اشعری به من تشر بزند، این کار انجام نخواهد شد و اگر به من تشر نزند و در سلسله مراتب بیندازد، باز هم انجام نخواهد شد.»
اوادامه میدهد:« من، به عنوان رییس پژوهشکده سازمان اسناد و کتابخانه ملیتمام تلاشم را انجام دادم تا بدون هیچ کمکی این همایش را به شکل تخصصی وبه دور از تشریفات معمول و مرسوم برگزار کنم، بعد از آن هم تمامبرنامههای پیش بینی شده قدم به قدم انجام شود اما وقتی شما راضی نیستید وگله به رییس سازمان میبرید، کار را میاندازید در همان سلسله مراتب خردکننده و فرساینده.»
به هر صورت من معتقدم از طرف پیشنهاد دهندگان بی تجربگیهاییصورت گرفته و از طرف سازمان در زمینه اجرایی و تبلیغات، در پذیرایی و حقالزحمه و البته در مورد بنده کم لطفی شده است. حداقل رسم این است وقتیگلهای مطرح میشود، که از خود فرد میپرسند درست است یا خیر.
به هر حال، همه اینها دست به دست هم داده و کار در این مرحله متوقف مانده است.»
دوستانما اگر دنبال کار عکس تاریخی هستند باید بدانند که این همان مردهای استکه روی زمین است. کسی آن را بر نمیدارد و اگر آنها جلو افتادهاند بایدبا بوی تعفنش طرف بشوند.
این کاری است که ما به یک جایی رساندیم اما به هر دلیلی خراب شد و در حال حاضر از دست من خارج شده است.»
نسرینترابی میگوید:« ما میخواستیم هشداری جدی بدهیم که عکسهای تاریخی ما درشرایط بسیار بدی هستند. فکر میکردیم که داریم کار مهمی را پیش میبریم.اما نمیدانم باید رفتار را چطور تفسیر کنیم. آیا باید آن را توهین تلقیکنیم یا بی خیالی. آیا واقعا عکسهای تاریخی ما اینقدر بیارزشاند یا مااینقدر ملت بیفرهنگی هستیم که به گنجینههایی که داریم و به کار تحقیقی و پژوهشگرانمان این طوری اهمیت میدهیم؟»
قصه به سر رسید
داستان ما به سررسید اما تلاش پی در پی ما برای گفت و گو با مدیر روابط عمومی سازمان و رییس مواد غیر کتابی بی سرانجام، ماند.
سوال این است که: «برنامه برگزاری همایش عکسهای تاریخی، که رییس سازمان بر آن تاکید داشته است در حال حاضر در چه مرحله ای است؟»
دفترآقای یاری مدیر روابط عمومی برای یافتن پاسخ این سوال ما را مجددا به آقایجعفری مذهب ارجاع داد و خانم کهن مدیر گروه مواد غیر کتابی هم علی رغماستقبال اولیه برای پاسخگویی، همواره دور از دسترس قرار داشت.
به هر حال سایت عکاسی آماده شنیدن نظرات سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است.