4- پاكی و طهارت:
چون باده عرفانی ماسوای معشوق را از دل و جان آدمی میزداید، به سالك طهارت نفس میبخشد. زیرا اساس خطایا و آلودگیها حب نفس و دنیا است و خاصیت باده آن است كه این تعلقات را بركنده و حب حقیقی را در حرم دل جایگزین میكند:
به آب روشن می عارفی طهارت كرد
علی الصباح كه میخانه را زیارت كرد
در جای دیگر حافظ از رذائلی چون رشك و حسد به می پناه میبرد:
بیار از آن می گلرنگ مشكبو جامی
شرار رشك و حسد در دل گلاب انداز
و اصرار دارد كه این می حداقل چهل شبانه روز در ظرف دل جای گیرد تا انسان به طهارت برسد:
سحـرگه رهـروی در سـرزمینی
همـی گفت این معمـا با قرینـی
كه ای صوفی شراب آن گه شود پاك
كه در شیـشـه بمـانــد اربعینـی
كه اشارت به حدیثی از نبی مكرم (ص) دارد (من اخلص لله اربعین صباحا فجری الله ینابیع الحكمه من قلبه الی لسانه)
و در جای دیگر با جناسی نغز سخن از پیمانشكنی در ترك پیمانه دارد:
الا ای پیـر فرزانـه مكن منعـم ز میخــانه
كه من در ترك پیمانه دلی پیمانشكن دارم
این نشان میدهد انسان در حالات جذبه و مستی و توجه به حق، به طهارت و پرهیز از معاصی نائل میگردد و بدون آن ضمانتی برای ثبات قدم در طهارت و تقوی وجود ندارد. قرآن نیز این حقیقت را تصریح كرده است: ولو لا فضل الله علیكم و رحمته ما زكی منكم من احدا ابدا ...
در فرازی جانبخش از مناجات شعبانیه نیز چنین امده است: الهی لم یكن لی حول فانتقل به عن معصیتك الا فی وقت ایقظتنی لمحبتك ...
لذا حافظ از باده عشق میطلبد كه اگر از آن نوشد لب از دیگر خوردنیها همچون صائم در رمضان فرو میبندد:
زان باده كه در میكده عشـق فروشنـد
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
5- حیات و جاودانگی:
حیات حقیقی و ابدی در پرتو شرب باده حاصل میگردد:
لبش میبوسم و در میكشم می
به آب زنـدگانی بـردهام پــی
بنابراین نسیم حیات از پیاله برمیخیزد:
سرم خوشست و به بانگ بلند میگویم
كه من نسیم حیات از پیاله میجویـم
با توجه به گردش شتابان چرخ فلك و اندك بودن فرصت خطاب به ساقی گوید:
صبح است ساقیا قدحی پرشراب كن
دور فلك درنگ نـدارد شتـاب كـن
زان پیشتر كه عالم فانی شود خراب
ما را ز جـام باده گلگون خراب كـن