تاثیر کمال الدین اصفهانی و عراقی بر شعر حافظ
کمال الدین اسماعیل اصفهانی (متوفای 635 ق)
از سخنوران و قصیده سرایان بزرگ قرن ششم و اوایل هفتم است که غزلیات و رباعیات نغزی نیز دارد. این سخنور در دو صنعت ابهام و حسن تعلیل که از مهمترین صنایع معنوی شعر شمرده میشود مهارت پیمانندی دارد و حافظ از لفظ استوار و این دو صنعت ظریف او عمیقا تاثیر و الهام گرفته است. چنانکه خود حافظ هم در همین دو صنعت مهارت شایانی دارد.
تضمینها و اقتیاسهای لفظی و معنوی:
1) حافظ بیتی از کمال را با تصریح به نام او چنین تضمین کرده است:
ور باورت نمیکند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم:
«گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم»
غزل شماره 329 طبع قزوینی
بیت کمال در مقطع غزلی است از او که مطلع این است:
جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم
دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم
شادروان بهار در سبکشناسی نوشته است که اصل این بیت کمال هم به نوبه خود تضمین توأم با تصرفی است از این بیت مسعود سعد:
گر برکنم دل از تو و برگیرم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم
2) کمال در قصیدهای گوید:
بگویم و نکند رخنه در مسلمانی
توئی که نیست ترا در همه جهان ثانی
کدام پایه در اندیشه نصب شاید کرد
که در مدارج رفعت نه برتر از آنی...
نه در کسی بجز از زلف یار سرسبکی
نه در کسی بجز از رطل می گرانجانی...
هنوز نیستم ایمن ز عورتی مکشوف
مگو که دامن اغضا بدو بپوشانی
حافظ در قصیدهای به مطلع «زدلبری نتوان لاف زد به آسانی» این ابیات را به نوعی و با اندکی تصرفی در بعضی الفاظ تضمین کرده است:
بیار باده رنگین که یک حکایت راست
بگویم و نکند رخنه در مسلمانی...
کدام پایه تعظیم نصب شاید کرد
که در مسالک فکرت نه برتر از آنی...
طرب سرای وزیرست ساقیا مگذار
که غیر جام می آنجا کند گرانجانی...
سخن دراز کشیدم ولی امیدم هست
که ذیل عفو بدین ماجرا بپوشانی
3) کمالالدین اسماعیل:
خامش چو پیاله با دل خونین باش
تا چند چو چنگ ناله سردستی
حافظ:
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آئی چو چنگ اندر خروش
4) کمال الدین اسماعیل:
در آرزوی آنکه لبی بر لبت نهند
خون در دل پیاله و ساغر فکندهای
حافظ: به بوی آنکه ببوسم به مستی آن لب لعل چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
5) سه رباعی که در نسخ معتبر، از جمله قزوینی، به نام حافظ ثبت شده است، از کمال الدین اسماعیل است. در اینجا برای رعایت اختصار فقط مصراع اول رباعیهای کمالالدین نقل میشود:
1) امشب زغمت میان خون خواهم خفت دیوان، ص 827
2) لب باز مگیر یک زمان از لب جام دیوان، ص 909
3) آن جام طرب شکار بر دستم نه دیوان، ص 910
6) کمالالدین اسماعیل :
تو در دهن گوری و من بر لب گور
از لب به دهن دراز راهی نبود
حافظ:
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی فرصتی دان
که ز لب تا به دهان اینهمه نیست
عراقی (متوفای 688 ق)
شیخ فخرالدین ابراهیم بن بزرجمهر بن عبدالغفار همدانی فراهانی از شعرای بلند مرتبه و از عرفای کامل عیار قرن هفتم هجری است. از انواع سخن در غزل ماهرتر است. مثنوی عشاق نامه (= ده نامه) او ترکیب و تلفیقی از غزل و مثنوی است و کاملا جنبه ابتکاری دارد. رساله عرفانی معروف او لمعات عشقنامهایست عرفانی به مکتب ابن عربی و شروح بسیاری بر آن نوشتهاند. حافظ به شعر، بهویژه به غزل عراقی نظر داشته و موید این حکم تضمینها و اقتباسها و همانندییهای بسیار است که ذیلاً به اغلب آنها اشاره میشود.
الف) تضمین و اقتباس و همانندی لفظی و معنوی:
1) عراقی سه قطعه دوبیتی دارد که در هر سه آنها این مصراع معروف فند زمانی را- همانند انوری و حافظ - تضمین کرده است. مقطع یکی از آنها از این قرارست:
چو یاد آرم من از ایشان به هر ساعت همی گویم
عسی الایام ان یرجعن قوماً کالذی کانوا
2) عراقی: خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
حافظ: خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
3) عراقی:
گلیم بخت کسی را که یافتند سیاه
سفید کردن آن نوعی از محالاتست
حافظ در پایان قطعهای به مطلع «به گوش جان رهی منهیی ندا در داد زحضرت احدی لااله الا الله» گوید:
به آب کوثر و زمزم سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که یافتند سیاه
4) عراقی: گر میان عاشق و معشوق جرمی رفت رفت
حافظ: گر میان جان و جانان ماجرائی رفت رفت
5) عراقی: درد ما را نیست درمان در جهان
حافظ: درد ما را نیست درمان الغیاث
6) عراقی: صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
حافظ: صبا وقت سحر بوئی ز زلف یار میآورد
7) عراقی: در جام باده دیده عکس جمال ساقی
حافظ: ما در پیاله عکس رخ بار دیدهایم
8) عراقی: بود آیا که خرامان ز درم بازآئی
گره از کار فرو بسته ما بگشایی
حافظ: بود آیا در میکدهها بگشایند
گره از کار فرو بسته ما بگشایند
ب) برخی همانندیهای وزن و قافیه (بیت اول هر مدخل از ان عراقی و بیت دوم از حافظ است):
1) از پرده برون آمد ساقی قدحی در دست
هم پرده ما بدرید هم توبه ما بشکست
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
2) بیا که خانه دل پاک کردم از خاشاک
در این خرابه تو خود کی قدم نهی حاشاک
هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
3) ای دل و جان عاشقان شیفته لقای تو
سرمه چشم خسروان خاک در سرای تو
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
4) تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری
چون میشویم عاشق بر چهره تو باری
شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشقست گر میکنید کاری