بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-17-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تاثیر سنایی و انوری بر شعر حافظ



سنائی (متوفای 535 ق)


ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی از بزرگترین قصیده‌سرایان و مثنوی سرایان عرفانی و از بنیانگذاران ادبیات منظوم عرفانی فارسی است. شعر او پرشور، خوش‌بیان، متنوع، و تصایح او دلاویز است. تأثیر سنائی بر حافظ چندان از نظر صوری و ساختاری نیست، بلکه بیشتر محتوائی است. ظاهراً سنائی نخستین شاعری است که قلندریات عارفانه سروده و حدیث از مطرب و میخانه و خرابات درمیان آورده است. نخستین شاعری که رندنواز است سنائی است. تجاهر به فسق- به‌قصد ملامت شنوی و تهذیب نفس و زدودن ریا- و دردنوشی و خرابات‌پروری و ترک مسجد و صومعه و روی‌آوردن به خرابات و پرداختن مغبچه و می‌مغان، که اوجش در شعر حافظ است، سرآغازش در شعر سنائی است.



شادروان فروزانفر می‌نویسد:
  1. «... بخصوص نوع شعر قلندری که نمودار آزادی فکر و نوعی سرکشی نسبت به رسوم و عقاید معمول و ارجمند نزد عامه آن عصر به‌شمار می‌رود، و حافظ آن‌را به اوج کمال رسانیده است، دستکار صنعت فکر و طبع معنی آفرین و فصاحت‌گستر حکیم سنائی است...» (سخن و سخنوران، ص 255).
اینک نمونه‌هایی از تضمین‌ها و اقتباس‌های حافظ از شعر سنائی و استقبال و افتقاهای او را نقل می‌کنیم.




الف) تضمین‌ها و شباهت‌ها:

1) سنائی: آنکه مستغنی بد از ما هم به ما محتاج بود
حافظ: ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

2) سنائی: مرد یزدان‌گر نباشی جفت اهریمن مباش
حافظ: مرد یزدان‌ شو و فارغ‌ گذر از اهرمنان

3) سنائی: ساقیا برخیز و می در جام کن
حافظ: ساقیا برخیز و در ده جام را


4) سنائی:

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه قالت رای فوادی من هجرک القیامه
حافظ:
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه انی رأیت دهرأ من هجرک القیامه
5) سنائی:
گفتم که عشق و دل را باشد علامتی هم قالت دموع عینی لم تکفک العلامه
حافظ:
دارم من از فراغش در دیده صد علامت لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

6) سنائی:
گفتم وفا نداری گفتا که آزمودی من جرّب المجرّب حلّت به الندامه
حافظ:
هر چند کازمودم از وی نبود سودم من جرّب المجرّب حلّت به الندامه

7) سنائی
گفتا بگیر زلفم گفتم ملامت آید
قالت الست تدری العشق و الملامه

حافظ:

گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
والله ما رأینا حبّا بلا ملامه

8) سنائی در بیت دوم از قطعه‌ای گوید:

مگر که جمله بمردند و نیز شاید بود
خدای عزو جل جمله را بیامرزاد

حافظ در پایان قطعه‌ای گوید:

نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند
خدای عزوجل جمله را بیامرزاد


ب)برخی استقبال‌ها یا همانندی‌های وزن و قافیه ( بیت اول هر مدخل از آن سنایی و بیت دوم ازآن حافظ است ):

1) سوز و شوق ملکی بر دلت آسان نشود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود


2) ای تماشاگاه جان‌ها صورت زیبای تو
ای کلاه فرق مردان پای تابه پای تو
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو


3) الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش
شراب تلخ ما راده که هست این روزگاری خوش
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش


4) ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش
دلم پرنیش گشت و طبع پرنوش
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
بتی شیرین لبی سیمین بناگوش





انوری (متوفای 585ق)

اوحدالدین محمد بن محمد انوری از قصیده سرایان بزرگ قرن ششم است. در غزل‌سرائی نیز صاحب سبک شمرده می‌شود و در سرودن قطعه و رباعی نیز استاد است. انوری از قبیل سخنوران مضمون‌آفرینی چون خاقانی، کمال‌الدین اسماعیل و ظهیر فاریابی است، و نه از قبیل معنی اندیشانی چون سنائی و عطار و عراقی. شعر او باریک و بغرنج است و در دشواری همپایه شعر خاقانی است.

می‌توان گفت که حافظ به چیره‌دستی او در سخنوری با علاقه و اعجاب می‌نگریسته است.


تضمین و شباهت:



1) انوری در مطلع قطعه‌ای می‌گوید:

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی سلیما،
ایل‌ها، لابلکه مرحوما و مسکینا

حافظ در پایان غزلی به مطلع «هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی» مصراع اول این بیت انوری را چنین تضمین کرده است:
خیال چنبر زلفش فربیت می‌دهد حافظ نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی


2) انوری و حافظ هر دو، مصراعی از یکی از شعرای جاهلی عرب به نام فند زمانی (بر وزن: رند زندانی، متوفای حدود 70 ق) تضمین کرده‌اند. انوری در پایان قطعه‌اش گوید:

همی گویم به آوازی که جز جان را خبر نبود عسی الایام ان یرجعن قوماً کالذی کانوا
حافظ در پایان قطعه‌اش گوید:

بیا ای طایر دولت بیاور مژده وصلی
عسی الایام ان یرجعن قوماً کالذی کانوا


3) انوری گوید:
دانی غرضم زمی پرستی چه بود
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم

حافظ گوید:
به می پرستی از آن نقش خود زدم برآب
که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن


4) بسیاری از الفاظ و تعبیرات حافظ در دیوان انوری نیز سابقه دارد نظیر: نصیب / نصاب؛ افراز / افروز؛ راح / روح؛ قصه / غصه؛ کمان / کمین؛ آخر الدواء الکی؛ ازقاف تا قاف: طمع خام؛ سنگ و سبو؛ محال‌اندیش؛ زین مغرّق؛ چرخ سفله‌پرور؛ سپهر پر شده؛ حق به دست کسی بودن؛ من یزید؛ جماش؛ و ده‌ها نظیر آنها که در کتاب حاضر هر یک در جای مناسب خود نقل شده است.




...



__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن

ویرایش توسط ساقي : 10-17-2009 در ساعت 09:52 PM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها