بازگشت   پی سی سیتی > هنر > فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie > سینمای ایران

سینمای ایران در این بخش به سینما تلویزیون و تئاتر ایران و اخبار مربوط به آن میپردازیم

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 12-01-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض گفتگوی محمدرضا گلزار با هادی ساعی

گفتگوی محمدرضا گلزار با هادی ساعی


سینمای ما - مینا اکبری: ستاره‌ها نشانه‌هاي هميشگي حافظه ما، براي درك لحظه‌هاي ناب هستند. در آن ظهر شهريوري كه چنته ايران در پكن مي‌رفت از طلا خالي به خانه برگردد، همه ما چشم شديم و خيره به جواني نگريستيم كه ستارگي كرد و درست در لحظه‌اي ناب نگذاشت يادمان برود كه اميد هست، حتي اگر آخرين روز، آخرين ثانيه‌ها را تجربه كند. همه چيز آن لحظه آسمان بود و ستاره آن آسمان هادي ساعي. المپيك و تكواندو و طلا بهانه بود.
در آن شب تلخ كه جهانگير پوسته ساكتش را شكست و انتقام اتي را از شاپوري گرفت. آن لحظه ناب در فيلم بوتيك كه آسانسور مي‌رفت و جهان نفس نفس مي‌زد، همه چيز آسمان بود و ستاره آن آسمان محمدرضا گلزار. سينما و پرده و اكران بهانه بود. زندگي اگر خالي نيست به لطف همين بهانه‌هاست كه پاشنه در گشايش لحظه‌هاي ناب هستند.
اتفاق بعضي وقت‌ها خودش مي‌افتد. ديدار محمدرضا گلزار ستاره سينماي ايران با هادي ساعي ستاره ورزش ايران ناخواسته فراهم شد. برنامه‌اي نبود، تقديري بود. مقدر شد كه وقتي ساعي براي عكاسي به آتليه پيام ايرايي مي‌رود با گلزار روبه‌رو شود و حرف‌ها گل بيندازد و ديدار براي يك گفتگو براي مجله مشق آفتاب شكل بگيرد.
ستاره‌ها نشانه‌هاي هميشگي حافظه ما، براي يادآوري لحظه‌هاي ناب هستند. المپيك 2008 به تاريخ پيوست. حالا ما مي‌مانيم و لحظه‌هاي ناب ما و هادي ساعي و محمدرضا گلزار و اين گفت‌وگو كه در برابر شماست...

فکر می‌کنم برای خيلي‌ها جالب باشد که بدانند هادي ساعي براي موفقيت در پكن چه كرد؟ چطور به طلا رسيد؟
اگر حمل بر خود خودستايي نشود بايد بگويم من براي موفقيت در چنين ميداني با آن زندگي كردم. نه ماه به صورت شبانه‌روزي در اردوها تمرين كردم. اگر براي هر انساني خانه و زندگي‌اش مهم‌ترين مساله باشد، من همه آن‌ها را حذف كردم. تمام زندگي‌ام شده بود پكن. تقريباً شبي نبود كه در خواب به آن فكر نكنم.
و تصور مي‌كردي، صاحب طلا شوي؟
من از روز اول براي طلا تمرين كردم. اگر به مدال رنگ ديگري فكر مي‌كردم ترديد نكنيد كه طلا نمي‌گرفتم.
تا آن جا که من در جریانم پروسه رسيدنت به طلا خيلي‌ دشوار طي شد. بعد از تمرينات شبانه‌روزي به دليل حضور در يك وزن، مجبور شدی با يوسف كرمي به رقابت بپردازي، اصلا بايد در يك وزن قرار مي‌گرفتي؟ به نظرت اين تصميم مسئولان، واقعاً‌ كارشناسانه بود؟
به نظر من بود. در وزن من كره‌جنوبي نماينده داشت و حتماً الان همه مي‌دانند كه وقتي يك نماينده از اين كشور در المپيك حاضر مي‌شود، فقط و فقط براي طلا مبارزه مي‌كند. اما در وزني كه ميان من و يوسف انتخابي برگزار شد، نماينده‌اي از كره حاضر نبود. خب،‌ او يكي از بهترين‌هاست و با توجه به سن و سالش مي‌تواند به راحتي روي حضور در المپيك لندن حساب باز كند.
خود تو چطور؟
نه، واقعاً خسته شدم.
کمی در مورد فضاي پكن صحبت كن. قطعاً‌ بعد از ناكامي ورزشكاران ايران، نگاه همه مسئولان براي مدال به هادی ساعی بود. اين موضوع استرست را بالا نمي‌برد؟
مسئولان هيچ وقت مستقيماً در مورد مدال چيزي به من نگفتند. اما واقعاً در نگاه‌هايشان مي‌خواندم كه چه انتظاري از من دارند.
در اين چند روز نكات زيادي در مورد مشكلات روحي ورزشكاران ايراني در پكن مطرح شده . تو از نزديك شاهد اين ماجرا بودي. این مسئله چقدر روي ناكامي كاروان ورزشي ما تاثير‌گذار بود؟
خيلي زياد. به نظرم تا وقتي ورزشكار از نظر روحي آماده نباشد، نمي‌تواند مدالي هم به دست بياورد.
وقتي حميد سوريان در پكن شكست خورد، در بعضي از روزنامه‌ها خواندم که اعضاي كادر فني در مصاحبه با خبرنگاران به شدت از سوريان انتقاد كردند. به نظرت براي ورزشكاري كه سه مدال طلاي جهاني دارد و با توجه به سن و سالش حداقل در دو المپيك ديگر مي‌تواند شركت كند، اين طرز برخورد درست است؟ واقعاً‌ ما در پكن ميان اين همه بزرگ‌تر كه همراه كاروان بودند، كساني را داشتيم كه در هنگام شكست‌ها به امثال سوريان كمك كنند؟
ظاهراً كه نداشتيم. اما اين موضوع ريشه‌‌اي است. بايد ببينيم مسئولان ورزش ما از نظر روحي و رواني در شرايطي قرار دارند كه بتوانند به يك ورزشكار كمك كنند. خود من بعد از شكست سوريان هر لحظه منتظر بودم تا اين جوان را در دهكده بازي‌ها ببينم و به او بگويم كه همه چيز را فراموش كند و آينده را براي خودش در نظر بگيرد. اما مشكلات روحي سوريان اينقدر بالا بود كه حتي در دهكده رفت و آمد هم نمي‌كرد. اينجاست كه يك بزرگتر بايد به داد آن جوان برسد. اما خب ...
دوست دارم صادقانه به من بگویی که چرا ما در پكن ناكام مانديم؟
ببينيد اگر بخواهيم دنبال دليل بگرديم، در يك مصاحبه قطعاً ‌به جايي نخواهيم رسيد. معتقدم از من ورزشكار تا همه مسئولان ورزش در اين شكست، مقصر هستيم. البته بايد منصفانه به موضوع نگاه كنيم. مثلاً‌ در رشته‌اي مثل بسكتبال،‌ ناكامي تيم،‌ اتفاق آن‌چنان تلخي نبود. چون كسي از آنها انتظار مدال نداشت. اما خب در رشته‌اي مثل كشتي همه چيز متفاوت مي‌شود.
به نظر من ما كارهای اصولی و زیرساختی براي درست كردن ورزش مملكتمان نكرديم. ما بايد با يك برنامه‌ريزي درست از سطح كودكان، ورزش را در آموزش و پرورش به صورت حرفه‌اي آغاز كنيم...
قطعاً اين اتفاق ورزش ما را دگرگون مي‌كند. اما اگر بخواهيم در المپيك هم مدال بگيريم به يك برنامه‌ريزي بلندمدت نياز داريم.
برنامه‌ريزي چند ساله؟
به نظرم راحتي به يك برنامه‌ريزي 14 ساله نياز داريم. براي موفقيت در المپيك نمي‌توان با چهار سال برنامه‌ريزي به جايي رسيد. چيني‌ها امروز اگر قهرمان المپيك شدند از بيش از 15 سال قبل طرح اين موفقيت را ريخته بودند. اما عمر ورزش ايران با توجه به عمر يك دولت پيش مي‌رود. يك دولت چهار سال عمر مي‌كند. تازه اگر هم عمرش هشت ساله باشد، معمولاً مسئول ورزش به دليل ناكامي‌هايي همچون ناكامي در المپيك،‌ تغییر خواهند كرد. عمر مديريتي در كشور ما كوتاه است و اين بحران در ورزش دامن ما را مي‌گيرد.
در جايي خواندم مثلا در كشوري مثل ژاپن كارشناسان ورزش اين كشور برنامه‌ريزي بلندمدتي براي فوتبال اين كشور كردند كه طبق آن تيم‌ملي فوتبال ژاپن تا سال 2050 مي‌تواند قهرمان جام جهاني شود. هادي جان واقعاً ما فاصله زيادي با آنها نداريم؟
ترديد نكنيد كه فاصله زيادي داريم. اما فكر مي‌كنيد مشكل از كجاست؟ مشكلات ما از مديريت دولتي نشات مي‌گيرد. در ورزش چهار سال اصلاً‌ زماني براي موفقيت محسوب نمي‌شود. ورزشكار براي موفقيت در المپيك از 10 سالگي بايد ورزشكار حرفه‌اي باشد. ولي ما اينجا قهرماني داريم که در 21 سالگي تازه تنيس را آغاز كرده است.
هادي جان با توجه به اين كه تو عضو كميسيون فرهنگي شوراي شهر تهران هستي دلم مي‌خواهد بدانم در آن جا چه كارهايي براي زير ساخت‌هاي فرهنگي از جمله ساخت سالن‌هاي سينمايي و سالن‌هاي برگزاري كنسرت و ... انجام داده‌اي؟
اولین گام مهم ما در شوراي شهر، فعال کردن بخش خصوصی در ساخت‌و‌سازها بود. ضمن اینکه درصد مبالغی که برای عوارض این ساخت‌و‌سازها در نظر گرفته شده بود را، برای کمک به بخش خصوصی پایین آوردیم.
واقعا نسبت به بخش خصوصی، توجه لازم را داشتید؟ خودت بهتر می‌دانی که یکی موضوعات روز این مملکت، مساله بخش خصوصی است.
معتقدم اگر روزی بخش خصوصی نقش پر‌‌رنگ‌تری در اقتصاد، به خصوص در فرهنگ و ورزش پیدا کند، می‌توانیم عملا شاهد موفقیت‌های چشمگیر‌تری در جامعه باشیم.
حالا انصافا فعالیت‌های شما در شوراي شهر، به خصوص برای موفقیت سینما کافی بوده؟
رضا جان من كه نمي‌توانم از كارهاي خودم تعريف كنم اما تا به حال فعالیت‌هایمان در مجموع مثبت بوده و معتقدم با توجه به اهمیتی که در مورد سینما وجود دارد، باید امتیاز‌های بیشتری برای این قسمت کلیدی در هنر قائل شویم، که البته مستلزم حمایت‌های بیشتر مسئولان هم هست.

تا آن جا که من در جریانم همیشه به حضور در رسانه‌ها تمايل نشان دادي. آیا این حجم حضور مسئله برایت دردسرساز نبوده؟
رسانه‌ها نقش فوق‌العاده‌اي در دنياي امروز دارند. بدون شك در خيلي مسائل تعیين ‌كننده هستند و كار دشواري دارند. وظيفه رسانه گفتن حقايق است. به نظرم بايد از جنجال درست كردن و نشر اخبار كليشه‌اي جلوگيري شود.
من هم امیدوارم روزی رسانه‌های کشور ما به جایگاهی برسند که به جای جنجال‌آفرینی‌های دردسرساز برای چهره‌های مطرح، به نقد واقعی و اصولی بپردازند تا برای همه راه‌گشا باشد. هادي جان دلم مي‌خواهد يك بار ديگر اين موفقيت را كه مطمئنم ثمره تلاش فردي خودت هست را به تو تبريك بگوئيم و ادامه گفتگو را به آرش محمدي و حسين هاشمي خبرنگاران مشق‌آفتاب مي‌سپارم.

هادي ساعي وقتي در المپيك 2004 آتن طلا گرفت، تنها يك ورزشكار بود. اما هنگام كسب طلاي 2008 شما يك چهره سياسي – ورزشي بوديد كه به اين موفقيت رسيده است...
فكر مي‌كنم ورزشكاراني كه در عرصه‌هايي همچون المپيك و رقابت‌هاي جهاني به موفقيت مي‌رسند، اين نكته را درك كردند كه بايد بيش از يك انساني معمولي روي خودشان حساب باز كنند. در اين شرايط و وقتي كه مي‌بينيم مي‌توان به جامعه و مردم كمك كرد و تاثير گذاشت، بهترين راه حل آغاز روشي جديد و حضوري پررنگ‌تر در جامعه است. حضوري كه باعث مي‌شود شما ديگر تنها يك ورزشكار صرف نباشيد. قهرمانان ورزشي هميشه الگوهاي خوبي براي مردم بودند. مردم خيلي به قهرمانان اعتماد مي‌كنند. هميشه وقتي با اعضاي شورا به ديدارهاي مردمي مي‌رويم، با اينكه مردم اولين بار است كه با ما ورزشكاران برخورد مي‌كنند، اما انگار سال‌هاست كه همديگر را مي‌شناسيم و اين ارتباطي است كه بين مردم و قهرمان يك مملكت وجود دارد.
ولي ورود به دنياي سياست ممكن نيست، روزي و به يك بهانه‌اي، به اين محبوبيت لطمه وارد كند؟
در حوزه سياست خيلي‌ها هستند كه محبوبيتي در جامعه ندارند. مساله ساده است، هركسي صادقانه‌تر با مردم رفتار كند، اين صداقت به راحتي مي‌تواند عاملي براي محبوبيتش باشد.
بدون شك دنياي سياست كه براي خودش جذابيت ندارد. حتي خيلي‌ها براي رسيدن به شهرت وارد آن مي‌شوند چون دوست دارند تبديل به چهره‌اي جذاب شوند. اما شما كه هم معروف بوديد و هم به قدر كافي جذاب براي مردم، دغدغه حضور در دنياي سياست واقعاً برای شما چه بود؟
مي‌توان مثل يك تجربه جديد به آن نگاه كرد. همين حضور و حضور ورزشكاران ديگري در سياست گام بزرگي براي اين طيف بود. شايد وقتش رسيده بود كه خيلي چيزها ثابت شود. اينكه مي‌توان روي يك ورزشكار بيش از اينها حساب باز كرد.
نكته‌اي كه به آن اشاره كرديد، همان مساله سطح ورزشكاران است. پس قبول داريد بسياري از ورزشكاران از نظر علمي و سواد خيلي شرايط جالبي ندارند؟
بله، اما موضوع خيلي نسبت به گذشته تفاوت پيدا كرده است. شايد 15 سال پيش اين جريان قالب، ميان ورزشكاران بود. اما حالا بسياري از قهرمانان ما به دانشگاه مي‌روند و همين مساله ورود به دنياي سياست که البته از آقاي خادم شروع شد، جريان سابق را كاملاً‌ تغيير داد.
قهرماني شما در المپيك بازتاب‌هاي ويژه‌اي داشت. شايد اگر شما مانند آتن تنها يك ورزشكار بوديد، واكنش‌ها به قهرماني شما در ايران هم اينقدر جالب نمي‌شد. آقاي ساعي بعد از گرفتن طلا شما روي جلد همه روزنامه‌ها بوديد، اما روزنامه‌هاي مشهور جريان اصلاحات دقيقاً‌ مثل يك چهره سياسي به شما پرداختند، و با زدن تيترهايي مثل «قهرمان اصلاح‌طلب» يا «قهرمان اصلاح‌طلب ورزش دولت اصولگرا را نجات داد» شما را روي جلد بردند...
ببينيد وقتي من لباس ورزش را مي‌پوشم، ديگر هيچ كاری به مسائل سياسي ندارم. به خصوص وقتي پيراهن ملي ايران مطرح مي‌شود. از مطرح شدن اين بحث‌ها به هيچ وجه استقبال نمي‌كنم. ضمن اينكه نبايد از «اصلاح طلب» بودن من استفاده ابزاري شود. در ورزش پيراهن من و افتخار متعلق به همه مردم و هر طيف و گروه سياسي كه در اين مملكت وجود دارد، است.
به هرحال خيلي‌ها معتقدند ساعي دست پرورده دولت اصلاحات بوده و ...
اصلاً موافق نيستم. بحث ورزش قهرماني و افتخار ملي فراتر از مساله گروه‌ها و جناح‌هاي سياسي است.
جالب است در شرايطي كه همه ورزشكاران مطرح كه وارد سياست شدند، طيف اصولگرايي را انتخاب كردند. شما به سمت اصلاحات رفتيد. هادي ساعي چرا اصلاحات را انتخاب كرد؟
احساس مي‌كردم ديدگاه‌هايم به اين طيف نزديك‌تر است.
فقط همين؟
بله. خب هر انساني در زندگي‌اش انتخاب‌هايي دارد. من هم تصميم گرفتم اصلاحات را انتخاب كنم.
فكر نمي‌كنيد ورزشكاراني مانند شما، خادم‌ها و دبير مي‌توانند جايگاه بهتري حتی در همين سياست داشته باشند؟
همه چيز را نبايد به يك نفر داد. خيلي مواقع خودمان بايد شايستگي‌هايمان را اثبات كنيم.
و مساله مهم پست كليدي رياست سازمان تربيت‌بدني است. بالاخره چه زماني بايد به يك چهره ورزشي اعتماد كنيم؟
خب اين خيلي خوب است كه نفر اول ورزش، يك چهره ورزشي باشد. اما فراموش نكنيد كه در زمان‌هايي به خصوص ناكامي‌هايي همچون شكست در المپيك اين اشتباه بزرگ ماست كه همه تقصيرات را گردن يك نفر مثلا رئيس سازمان تربيت‌بدني بياندازيم و به اين بهانه مساله حضور فرد كاملاً‌ ورزشي در سازمان را مطرح كنيم.
مساله اينجاست كه خيلي‌ها معتقدند در كشور ما در بعضي حوزه‌ها، يك پست كليدي، اداره كننده خوبي را پشت خودش نمي‌بيند. يعني واقعاً‌ خادم‌ها يا افرادي مثل شما نمي‌توانيد ورزش را اداره كنند؟ واقعاً نمي‌توان جايگاه‌ها را اصولي تقسيم كرد؟
قطعاً‌ در اين شرايط اوضاع بهتر مي‌شد اما واقعاً دليلي براي اينكه بتوانيم مثلاً‌ در المپيك 10 طلا بدست بياوريم، نمي‌شد. البته اگر مشكل منتقدان براي مطرح كردن اين مساله المپيك باشد.
خود شما به خصوص از زماني كه وارد دنياي سياست شديد، همواره راهكارهاي زيادي براي بهبود مشكلات ورزش داشتيد. مدتي است در يك موسسه فرهنگي، ورزشي هم فعاليت مي‌كنيد. رويكرد شما نسبت به موسسه «نسل آفتاب» چيست؟
رويكرد همه ما در اين موسسه انجام دادن فعاليت فرهنگي و ورزشي مثبتي است كه در نهايت به اصلاح بسياري از مشكلات ختم مي‌شود. ما اجتماع را در نظر مي‌گيريم و با هدف كمك به جامعه در اين موسسه فعاليت مي‌كنيم.
اين موسسه مي‌تواند تاثير مثبتي در جامعه داشته باشد.
قطعاً. حضور چهره‌هاي مطرح در نسل آفتاب باعث مي‌شود جوانان زيادي به سمت ما بيايند و اينجا وظيفه ماست كه بتوانيم الگوهاي مناسبي براي آنها باشيم.

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 08:10 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها