بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #91  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پیدا کردن عشق در مکان مناسب

تعريف "عشق حقيقي" : عشق مطلق به خويشتن که بي اختيار و به صورت خودجوش در فضاي خارجي منتشر شده و به سوي افراد ديگر جاري مي شود و مجدداً به سمت خودتان باز مي گردد.

عشق واقعي چگونه ابراز مي شود؟ عشق واقعي تنها به واسطه ي عشقي مي تواند منتشر شود که هيچ گونه **********ي در آن وجود نداشته باشد و در ازاي خود چيزي را از ديگران طلب نکند. اگر عشق همراه با ترس، حسد، کمبود و يا ساير نيازها باشد، ماهيت اصلي عشق حقيقي در آن گنجانده نشده است و تنها سايه اي محو از آنچه که بايد باشد را به تصوير کشيده. عشق حقيقي را تنها مي توان از راه يک کانال روشن انتقال داد.

چگونه مسيري روشن براي ابراز عشق باشم؟

آن زمان را به خاطر مي آوريد که تلويزيون ها آنتن هاي مناسب نداشتند و تصاوير را به صورت برفکي نشان مي دادند. افراد بعد از يک مدت خسته مي شدند و حتي اگر برنامه مورد علاقه شان هم در حال پخش بود باز هم تلويزيون را خاموش مي کردند. هر چيزي جز عشق حقيقي هم يک چنين احساسي را در وجود افراد ايجاد مي کند. اگر عشق خالص نباشد مثل اين است که مي خواهد پيام خود را از طريق يک شبکه برفکي به طرف مقابل انتقال دهد. زماني مي توانيد عشق حقيقي را بروز دهيد که از يک دريچه ي ارتباطي شفاف استفاده کنيد. زمانيکه با ايجاد **********هاي مختلف بخواهيد عشق خود را ********** کنيد عشق خود به خود از بين مي رود و تکه هاي آن از هم پاشيده مي شوند. عشق حقيقي از همه نظر کامل است. اگر تکه تکه شده باشد و در ابراز آن مضايقه وجود داشته باشد، ديگر عشق حقيقي نخواهد بود و تنها ظاهر عشق را به خود مي گيرد.

زمانيکه در مقابل عشقي که به ديگران مي دهيم از آنها انتظار داريم که کاري در قبال ما انجام دهند در حقيقت با اين عمل خود عشق را محدود و تکه تکه مي کنيم. مثلاً انتظار داريم که چون کسي را دوست داريم و به او عشق مي ورزيم او هم در مقابل ما را دوست بدارد. که آنوقت با اين توقع خود عشق را خدشه دارد مي کنيم. اين هم يکي ديگر از دلايلي است که چرا برخي روابط شروع گرمي دارند اما پس از مدتي شعله هاي عشق افراد فروکش مي کند. در ابتدا هر دو نفر عشق زيادي را نثار هم مي کنند، اما به محض اينکه از ديگري اين توقع را پيدا مي کنند که در قبال اين عشقي که به طرف مقابل مي دهند او هم خواسته هاي آنها را برآورده سازد آنوقت است که عشق شرطي مي شود و ديگر قدرت آن را از دست مي دهد که بال و پر بگيرد. هنگاميکه يکي از طرفين به ديگري اينطور نکاه مي کند که او موظف است نيازهايش را برآورده سازد، يک قرار داد غير کلامي بين آنها بسته مي شود. به عبارت ديگر:

من تو را دوست دارم به شرطي که تو از من حمايت کني و نيازهاي مرا برآورده سازي و اگر اين کار را نکني معلوم مي شود که تو واقعاً مرا دوست نداري. اگر من بدانم که تو واقعاً من را دوست نداري آنوقت مجبور مي شوم که عشقم را نسبت به تو دريغ کنم تا به اين وسيله از خودم محافظت نمايم. در حقيقت اگر تو آنطور که من مي خواهم عمل نکني، مي فهمم که دوستم نداري بنابراين چرا من بايد به دوست داشتن تو ادامه دهم؟

به راحتي مي توان مشاهده نمود که وقتي کسي متوجه مي شود که طرف مقابل برايش اهميت قائل نيست و نيازهايش را برآورده نمي کند، او هم عشق خود نسبت به طرف مقابل را مسدود مي کند و هر کس با خودش و طرف مقابل مي جنگد؛ و اين به هيچ وجه شمايل عشق خالص را ندارد.

اگر احساس مي کنيد که عشق ميان شما رشد نمي کند، مطمئن باشيد که خودتان مانعي را بر سر راه آن ايجاد کرده ايد و همين موانع هستند که به عناوين مختلف سد راه عشق شما مي شوند. يکي از اصليترين اين موانع مي تواند خود شما باشد.

تنها در صورت فراموش کردن و بخشيدن است که عشق رشد مي کند.

چگونه مي توانم به طرف مقابل عشق بدهم؟

شما عشق را به کسي نمي دهيد. اين خود يکي از تصورات غلط است که از رشد و پرورش عشق جلوگيري بعمل مي آورد. حقيقت اينجاست که بايد ابتدا خودتان را بدون هيچ گونه قيد و شرطي دوست بداريد. اگر خودتان را از هر لحاظ و بدون هيچ تعلل، بهانه، و وقفه اي دوست بداريد آنوقت حتي ترس هاي وجوديتان هم تبديل به عشق مي شوند؛ در يک چنين حالتي است که ماهيت اصليتان عشق مي شود و آنوقت به راحتي مي توانيد به ديگران عشق هديه دهيد.

خودتان تبديل به همان معشوقه اي مي شويد که مدت ها به دنبال او مي گشتيد. زمانيکه ماهيت وجودي شما تبديل به عشق مي شود آنوقت هر کجا که مي رويد و هر کاري که انجام مي دهيد ناخودآگاه و به صورت طبيعي عشق را در فضا منتشر مي کند. وقتي عشق بدون هيچ تلاشي و بدون مضايقه از جانب شما در فضا متساعد گردد ديگران هم مي توانند بدون هيچ گونه تلاشي آنرا دريافت کرده، و عميقاً درک و احساس نمايند و حتي اگر ديگران بخواهند حالت بسته اي نسبت به عشق شما بگيرند باز هم عشقتان به صورت ناخودآگاه وارد جسم و روحشان مي شود و آنها را از خواب بيدار مي کند. مي توان اظهار داشت که در سطوح عميق تر کسانيکه به اين عشق خالصانه دسترسي پيدا مي کنند قادر مي شوند تا خود حقيقي شان را کشف کنند. زمانيکه اين ماهيت دروني بيدار شود، نيرويي عظيم آنها را به سمت مسيري سوق مي دهد که بتوانند عشق را کاملتر تجربه کنند و با اين تجربه موفق به شناسايي هر چه بهتر خودشان مي شوند. شما تنها به واسطه عشق است که مي توانيد خودتان را به طور کامل بشناسيد. بدون وجود عشق واقعي به خودتان تنها گيج و گنگ مي شويد و هيچ مسير درستي را نمي توانيد تشخيص دهيد.

زماني که خودتان را بدون وجود هيچ گونه قيد و شرطي دوست بداريد و به قدرت خود با اتکا به شناختي که از خودتان پيدا مي کنيد، برسيد عشق حقيقي احساس مي شود. زمانيکه شما خودتان را نپذيريد (حتي اگر يک قسمت کوک باشد) آنوقت خودتان را به طور کامل نپذيرفته ايد و اگر هم عشقي را احساس کنيد اين تنها نماي خارجي عشق است که مي بينيد. هر چقدر بيشتر خودتان را انکار کنيد همان قدر عشق را حاشا کرده ايد. هر چقدر بيشتر خودتان را دوست بداريد و خودتان را به خاطر شخص حقيقي که هستيد و همانگونه که هستيد در آغوش بگيريد، عشق بيشتري احساس مي شود و تجربه شده و ابراز مي گردد.

زمانيکه عشق حقيقي بي قيد و شرطي نسبت به خودتان پيدا مي کنيد، هر موجودي در جهان مي تواند آنرا احساس کند و عشق را در سطوح عميق تر از شما دريافت نمايد. زمانيکه به طور اخص به کسي عشق مي دهيد عشق شما به طرز باور نکردني زياد مي شود و زمانيکه که گيرنده آن عشق شما را با قلبي باز و بدون هيچ گونه **********ي مي پذيرد چه بسا همان عشق چند برابر شده و به سوي شما باز مي گردد و عشق وجودي خودتان هم بزرگ مي شود و هميشه در همه راهي مي توانيد آنرا بيش از پيش احساس کنيد.

و اين هم نمونه هايي از مشخصات عشق مطلق

- عشق حقيقي محبت خود را نثار هر کس و هر چيز مي کند و در همه حال قدردان و سپاسگزار است.

- عشق حقيقي به راحتي قادر به ديدن و لمس احساسات حقيقي و عميق ديگران است و ميداند که همه ما بخشي از يک بدنه بزرگتر هستيم.

- عشق حقيقي مي داند که تنها يک کل وجود دارد و هر گونه کثرتي هم نهايتاً به وحدت ختم خواهد شد.

- عشق حقيقي شک و ترديد و پرسش و يا تعللي در دوست داشتن به خود راه نمي دهد.

- عشق حقيقي رو راست است و هيچ چيزي براي پنهان کردن ندارد و خودش هم از چيزي پنهان نمي شود.

- عشق حقيقي شفاف است

- عشق حقيقي مي داند که تنها چشم هايي که شما مي توانيد به آن نگاه کنيد چشم هاي خودتان است.

- عشق حقيقي تا بي نهايت افزايش مي يابد هيچ پاياني براي آن نيست.

چگونه مي توان عشق حقيقي را تشخيص داد؟

اگر عشقي را مشاهده کرديد که در مسير خود متوقف شد بايد بدانيد که اين واقعاً عشقي نبوده که بتوانيد با آن به جايي برسيد و يا اينکه چيزي را شروع کنيد. بلکه فقط ترسي بوده که خود را در نقاب عشق نمايش داده، زمانيکه مهماني تمام شود و نقاب ها از چهره ها برداشته شود عشق دروغين نيز از بين مي رود. عشق مطلق تا بيکران ها ادامه دارد، هيچ گونه ترديد و دودلي در خود جاي نمي دهد ندارد، توقف و دودلي هم در آن معنايي ندارد، همان چيزي است که مي بينيد و از طريق شما بدون هيچ واپس زني و سرکوب شدني منتشر مي شود.

آيا دهندگي نشانگر آن است که داراي عشق حقيقي هستيم؟

آيا اين بخشش ها رابه نيت چشم داشت انجام مي دهيد؟ و پس از آن نااميد مي شويد. اگر پاسخ شما به اين پرسش مثبت باشد بايد بگوييم که شما عشق حقيقي را تجربه نکرده ايد. شايد بزرگترين قلب دنيا را داشته باشيد و فرد بخشنده اي باشيد، اما اگر از عشق فردي لبريز نباشيد نمي توان گفت که عشق شما حقيقي است. بسياري از افراد ديگران تنها به اين دليل به خود ارجعيت مي دهند که در درون وجود خود احساس خلاً مي کنند و مي خواهند با اين کار خلا دروني خود را پر کنند.

عشق مطلق خودخواهي نيست – تکامل است

زمانيکه خودتان به تکامل رسيده باشيد آنوقت است که مي توانيد در قبال ديگران بخشنده باشيد، در غير اينصورت توقعات و انتظاراتي نسبت به سايرين پيدا مي کنيد که شايد به زبان نياوريد اما در ذهن خود آنها را مي پرورانيد، و از طرف مقابل توقع داريد که نيازهاي شما را برآورده سازد. به خاطر داشته باشيد زمانيکه شما چيزي را از کسي طلب مي کنيد به عنوان مثال حتي اگر به او عشق مي دهيد تا در مقابل بتوانيد از او عشق دريافت کنيد، باز هم اسم اين امر را نمي توان عشق گذاشت. عشق خالص آن است که شما هيچ انتظاري از طرف مقابل نداشته باشيد. ابتدا بايد قادر شويد که خودتان را بدون وجود هيچ گونه قيد و شرطي بپذيريد و بدون در نظر گرفتن هيچ گونه محدوديتي دوست بداريد.

فقط تنها زمانيکه خودتان را بي قيد و شرط دوست بداريد ديگران هم مي توانند شما را دوست بدارند. در غير اينصورت آنها به طور ناخودآگاه متوجه نيازمندي و تهي بودن شما مي شوند و اين بخشش شما را به عنوان قرارداد غير کلامي براي برآورده کردن نيازهايتان تلقي مي کنند. به عبارت ديگر آنها تصور مي کنند که اگر عشق شما را بپذيرند شما از آنها توقع پيدا مي کنيد. به همين دليل است که ديگران گاهي اوقات درها را به روي برخي افراد بخشنده مي بندند. آنها با اين کار تنها مي خواهند خودشان را در مقابل خفاش هاي احساسي و کسانيکه نقاب بالماسکه به چهره زده اند در امان بدارند. سنگدلي است؟ شايد، اما حقيقت دارد.

زمانيکه سراسر وجودتان مملو از عشق شود شما خود به خود عشق زيادي را نيز از ديگران دريافت خواهيد کرد. زمانيکه کمبود عشق داريد شايد به آن خاطر باشد که به دليل نيازها فردي ديگران را مجبور مي کنيد که عشق ********** شده به شما بدهند. زمانيکه از عشق براي پر کردن نيازهاي خود بهره مي گيريد، هيچ گاه قادر به تجربه عشق حقيقي نخواهيد شد. تنها زماني مي توانيد عشق را به طور کامل جذب کنيد که کليه خلاهاي درونيتان را پر کرده باشيد؛ چراکه عشق تنها از طريق عشق جذب شود. زمانيکه عشق به بيهودگي و خلا برخورد کند خودش هم خالي مي شود. زمانيکه عشق به عشق برخورد مي کند آنوقت است که عشق بيشتري بوجود مي آيد.



چگونه مي توانم خودم را بدون هيچ گونه قيد و شرطي دوست بدارم؟

عشق حقيقي في نفسه مي داند که به هر کجا که ما مي نگريم فقط خودمان را مي بينيم و اگر نتوانيم آنچه را که مي بينيم دوست بداريم به اين دليل است که شايد واقعاً خودمان را دوست نداريم. تا زمانيکه خودتان را به طور کامل دوست نداشته باشيد، نمي توانيد ديگران را خالصانه دوست بداريد. اگر هر گونه شرطي براي دوست داشتن فردي خود بگذاريد، آنوقت عشق توانايي رشد و گسترش خود را از دست مي دهد. تا زمانيکه با خود بگوييد تا وقتي او مرا نبخشد، وزنم کم نشود، پول بيشتري کسب نکنم و يا صحبت هاي از اين قبيل مطمئن باشيد که عشق فردي شما شرطي است. و اين عشق شرطي هيچ وجه تشابهي به عشق خالص ندارد. عشق مطلق يعني هيچ چيز (و دقيقاً هيچ چيز) نمي تواند مانع عشق ورزيدن شما به خودتان شود. شما الان بدون توجه به شرايطي که در آن قرار داريد، قابل دوست داشتن هستيد، فرد جذاب و محبوبي هستيد. گاهي اوقات که برخي خواسته هايتان نمي رسيد ممکن است خودتان را کمتر دوست بداريد و براي خودتان شرايط سخت تري را قائل شويد اما کار درستي نمي کنيد. سعي کنيد خودتان را همانگونه که هستيد بپذيريد؛ با تمام حسن ها و با تمام نقص ها.

اين مسائل شما را از مسير اصلي منحرف مي کنند و نشات گرفته از سيستم عقيدتي هستند که بر اساس ترس هاي فردي بنا نهاده شده اند. فکر مي کنيد با دوست داشتن خودتان دچار چه دردسري مي شويد؟ از اين مي ترسيد که بيش از اندازه در نظر خود و ديگران قدرتمند جلوه کنيد؟! خوب شايد درست باشد چرا که با اين عشق محدودي که در حال حاضر نسبت به خودتان داريد قادر نخواهيد بود قدرت بي دريغي که از عشق واقعي عايدتان مي شود را هضم و کنترل نماييد. به محض اينکه عشق حقيقي به خويشتن را روز به روز و ساعت به ساعت براي خودتان انتخاب کنيد، آنوقت تبديل به فردي مي شويد که قابليت کنترل و ابراز نيروهاي غريزي خود را دارد و اين تنها راز خلق يک زندگي غني، مطبوع، مهيج، و کامل است. اين زندگي انتظار شما را مي کشد، بنابراين به آن پاسخ مثبت دهيد.

عشق خالص نسبت به ديگران نيازمند سوختي است که هر لحظه آنها را تغذيه کند. منبع تامين اين سوخت از اينجا حاصل مي شود که شما خودتان را به خوبي بشناسيد. اين قدرت بدون وجود عشق هيچ است و عشق بدون وجود اين قدرت هيچ مي شود. تنها زمانيکه عشق و قدرت با يکدلي و اتحاد در کنار يکديگر به شکوفايي برسند عشق مي تواند به طور چشمگيري رشد پيدا کند و شما هديه ي شگرف آن را تجربه نماييد.

آرزوي من براي شما تواناي پذيرش اين هديه با آغوشي باز است.

برايتان آرزويي جز عشق و آرامش ندارم.

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #92  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عشق و نقش آن در ازدواج

عشق و نقش آن در ازدواج
1- عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان
2- تفاوت عشق با هوای نفس
3- عشق موجب تعالی و عفت است
4- عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن

عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می كند

عشق و نقش آن در ازدواج :
یكی از مسائلی كه می باید در زمینه ازدواج مورد بحث و بررسی قرار گیرد ، جایگاه عشق در ازدواج است . به راستی به سؤالاتی كه درباره عشق و نقش آن در زندگی وجود دارد چگونه باید پاسخ گفت ؟ سؤالاتی از قبیل:عشق چیست ؟ آیا عشق گناه است ؟ آیا ازدواج بدون عشق معنایی می تواند داشته باشد ؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن ؟ آیا هر عشقی ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود ؟ آیا عشق لزوماً باید انسان را به طرف انسانی دیگر سوق دهد ؟ عشق به چه عواملی بستگی دارد ؟ چگونه استمرار می یابد ؟ چگونه خاتمه می یابد ؟ و یا چگونه رشد پیدا كرده و به تعالی می رسد ؟
در ادامه ، به این گونه سئوالات پاسخ خواهیم داد، هر چند كه اذعان داریم این مطالب تمامی آنچه را كه در این زمینه می توان بیان داشت ، شامل نمی شود .


1- عشق عالیترین تجلی روح الهی انسان
به راستی عشق چیست ؟ عشق را می توان جاذبه و كشش قلبی انسان به سوی كمال و جمال دانست . زیبایی یكی از كمالات است و زیبایی مطلق،خداست . عشق را جز با عشق نمی توان شناخت . عشق را جز عاشق نمی تواند درك كند .اما برای نزدیك شدن موضوع به ذهن،می توانیم از مثال های موجود در مراتب پایین تر موجودات زنده استفاده نماییم. شعرا و عرفا از جذب پروانه به سوی شمع بسیار استفاده كرده اند . هنگامی كه شاعر می گوید :
بلبل به چمن ز آن رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
اشاره به جذبه عاشق به سوی معشوق دارد . از این نوع رفتارها كه تنها می تواند نوعی تقریب به ذهن را در برداشته باشد ، می توان به كشش شاخ و برگ درختان به سوی نور اشاره كرد . انسان وقتی در تاریكی قرار میگیرد ، هر نقطه نورانی او را به سمت خود می كشد و این یك كشش به سوی نور است . حیواناتی از قبیل"سوسك"به طرف تاریكی كشش دارند و وقتی جایی روشن است،به تاریكی ها پناه می برند و در نقاط و زوایای تاریك پنهان می شوند . حیواناتی وجود دارند كه به طرف جریان ها و میدان های مغناطیسی كشش پیدا می كنند ، مانند ماهی هایی كه به كمك ایجاد حوزه های مغناطیسی در دریا به دام صیادان می افتند . در مورد كوچ پرندگان شواهدی وجود دارد كه نشان می دهدآنها به سمت و سوی خاصی كشش پیدا می كنند . كششی كه شناخت و ادراك ذهن در آن نقشی ندارد . به عبارت دیگر یك كشش ،بدون آن كه موجود زنده بداند به كجا می رود . این ها مثال هایی است كه تا حدودی معنای كشش به سمت یك هدف و تجهیز یك موجود زنده برای سوق یافتن به سوی آن را نشان می دهد .
عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی كمال و زیبایی مطلق سوق می دهد . خدا انسان را به گونه ای آفریده است كه وقتی به سوی نورووجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن كشیده می شود . به این ترتیب عشق،كشش قلب انسان است به سوی خداوند . این تعبیر در قرآن كریم و در متون اسلامی باعباراتی مانند" حُب" نشان داده شده است .درقرآن كریم آمده است : اگر خدا را دوست دارید ، تبعیت من(پیامبر) را بنمایید كه در نتیجه خدا نیز شما را دوست خواهد داشت و یا زبانم را به یاد خودت گویا كن و قلبم را به عشق خودت شیفته ساز . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست . ولی "چرا عشق كه اصالتاً‌می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می كند ؟"سئوالی است كه می توان به این طریق به آن پاسخ داد كه عشق در مراتب پایین تر انسانی،به سمت نشانه هایی از جمال و كمال الهی كه در انسان ها به عنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه می شود . انسانی كه هنوز نمی تواند دركی از جمال و كمال مطلق داشته باشد لاجرم به سوی جمال های عینی و قابل رؤیت كشیده می شود و به سوی كمالات و عواطف انسانی كه نشانه هایی از رأفت الهی در وجود انسان هستند ، سوق پیدا می كند . به عبارت دیگر عشق یك انسان به انسان دیگر، اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه ای از عشق به كمال مطلق است . با این دیدگاه است كه عشق،یك كمال برای انسان محسوب می شود . قلب عاشق،اشرف بر قلب غیر عاشق است . انسان عاشق،افضل بر انسان غیر عاشق است .
برای این كه بتوانیم این نكات را بیشتر و دقیق تر توضیح دهیم می باید محورهای دیگری نیز مورد بحث قراردهیم .


2- تفاوت عشق با هوای نفس :
عشق را باید عامل تكامل بخش انسان بدانیم . بنابراین باید آن را از ارضای نیازهای معمولی و مشترك حیوانی متمایز نماییم . اگر ما برای رفع نیازهای خود به چیزی یا به انسانی نیازمند باشیم ، این نیاز میان ما و آن شیء یا انسان ، نوعی وابستگی ایجاد می كند ، ولی این وابستگی را نباید با كشش عاشقانه یكی بدانیم . این را باید از نوع هوای نفس بدانیم ، حال آنكه عشق از جمله صفات برتر و متعالی انسانی است . هدف هوای نفس،ارضای خویشتن است ، ‌ولی هدف عشق،بقا و حضور معشوق است ، حتی اگر به فنای عاشق بینجامد . بنابراین ملاك مشخص برای تمیز بین عشق و كشش امیال،در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است ، نه رضایت خویش . عاشق وقتی با معشوق كامل مواجه می شود ، می خواهد همه چیزش را ، حتی خود را از دست بدهد و عبارت معروف حافظ كه می گوید :
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز
اشاره به این دارد كه می باید فردیت فرد و خود بودن او نیز زایل شود تا معشوق نزد وی تجلی كامل بیابد . با این توصیف باید عشق یك انسان به انسان دیگر را از تمایل و كشش مبتنی بر نیازهای وی منفك و مجزا كرد . به این ترتیب است كه اگر فردی نشانه ای از عشق را در دل خویش نسبت به فردی دیگر دارد ، می باید در درجه اول به معشوق خود بیندیشد نه به خویشتن خویش . اگر برای ارضای تمایل خود ، معشوق را به طـُرق مختلف قربانی می كند و از آن جمله دست به عملی می زند كه آبروی وی را خدشه دار سازد ، باید مطمئن باشد كه این عشق نیست ، بلكه یك كشش از نوع حیوانی است .


3- عشق موجب تعالی و عفت است :
بایداین نكته رابدانیم كه عشق ، انسان را رو به رشد می برد و موجب كمال اخلاقی و عرفانی انسان می شود و از آن جمله عفت و پاكدامنی را در او افزایش می دهد . انسان عاشق می خواهد پاك زندگی كند ، به پاكی ها برسد و به سوی روشنایی ها سوق پیدا كند و شاید با همین تبیین از عشق است كه كلامی معروف از پیامبر گرامی اسلام نقل می شود كه فرمود : آن كه عاشق شود و عفت بورزد و از این عشق بمیرد ، او شهید مرده است .


4- عشق مكمل ازدواج است نه عامل آن :
با این بحث ، به موضوع جایگاه عشق در ازدواج وارد می شویم . سئوال این است كه اگر كسی فردی از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستی عاشق او باشد ، آیا این امر می تواند تنها عامل تعیین كننده ازدواج آن دو به شمار آید ؟ باید در پاسخ بگوییم : نه . زیرا ازدواج در حقیقت نوعی مشاركت اجتماعی است كه در آن دوانسان باید از جهات گوناگون با یكدیگر تناسب عملی داشته باشند ، از آن جمله تناسب اعتقادی ، تناسب اجتماعی ، تناسب عقلانی و تحصیلی و امثال این موارد . انسان در ازدواج تمامی نیازهای سطوح مختلف خود را از ابتدایی ترین نیازهای حیوانی تا عالی ترین نیازهای انسانی به مشاركت می گذارد. برای تشكیل یك خانواده می باید تناسب بین دو انسان برای برآوردن تمامی نیازها در حد بالایی وجود داشته باشد . بنابراین برای ازدواج ما باید به انسانی بیندیشیم كه بتواند قسمت اعظم نیازهای مختلف ما را مرتفع كند .
به این ترتیب عشق می تواند مكمل چنین ازدواجی باشد، نه فقط عامل تعیین كننده آن . باید اذعان كنیم كه به رغم اهمیت و تعالی عشق در زندگی ، نیازهای واقعی انسان نیز حقیقتی انكارناپذیرند . انسان عاشق نمی تواند به عشق اكتفا كند و از نیازهای خود از این طریق چشم بپوشد . از این رو بهتر است كه برای ازدواج انسانی را انتخاب كنیم كه در برآوردن نیازهای مختلف ، ما را یار ، همراه و همسر باشد ، نه اینكه تنها به دلیل عشق ، انسانی را برگزینیم كه از جهات عدیده با ما تباین ( اختلاف ) داشته باشد. ازدواجی كه بدون توجه به نیازهای گوناگون انسان ، حتی نیازهای مربوط به خورد و خواب و... صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید ،در واقعیت بسیار زود شكست خواهد خورد .


5- عشق در قلب سالم جوانه می زند و در آن رشد می كند :
با این عبارت وارد این موضوع می شویم كه عشق قبل از ازدواج اساسی تر و با دوام تر است یا عشق بعد از ازدواج ؟ باید به این نكته توجه كنیم كه عشق در بستر قلب سالم ، حقیقت جو و به دور از تعصبات و هواهای نفسانی جوانه می زند و رشد پیدا می كند . در صورتی كه ما انسان ها در تلطیف و تطهیر روح خود بكوشیم ، هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساخته ایم . بدین ترتیب پس از آن كه انسان مناسبی را برای ازدواج برگزیدیم و با او در یك مشاركت انسانی وارد شدیم ، باید منتظر آن باشیم كه عشقی پاك میان ما زاده شود و به كمال برسد و در سایه لطف و مرحمت الهی به معشوق حقیقی متصل گردد . چنین عشقی در زندگی،روشنایی می آفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگی و كمال نزدیكتر می شوند پاكی و خلوص این علاقه مندی را بیش از پیش در قلب خود احساس می كنند .
بنابراین بیاییم برای این كه عشق را زنده نگه داریم ، پاسدار حریم آن باشیم و آن را به عنوان گل سرسبد نعمت های الهی به انسان ها هدیه دهیم ، در كمال و صلاح درونی خویش بكوشیم و از این طریق دنیا را تبدیل به گلستان عشق كنیم .
پاسخ با نقل قول
  #93  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عشق زنان عاقلانه‌تر است
این، توصیفی است که سن پل از عاشق ارائه می‌دهد: «عاشق صبور و مهربان است. حسود و متکبر نیست. پرمدعا وگستاخ نیست. لجاجت نمی‌کند. تحریک‌پذیر و رنجیده‌خاطر نیست. از خطاهای خودش شاد نمی‌شود اما از درستی خودش خرسند می‌شود. همه چیز را تحمل می‌کند و همیشه امید دارد و در برابر مشکلات تاب می‌آورد. عشق عاشق هرگز تمام نمی‌شود.» راستی، تعریف شما از عشق و عاشق چیست؟ برای آشنایی با روان‌شناسی عشق، به سراغ دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم، روان‌شناس و مدرس دانشگاه رفته‌ایم تا دیدگاه او را در این خصوص بدانیم…


* آقای دکتر! شما عشق را چه‌طور تعریف می‌کنید؟


هیچ‌‌کس نمی‌تواند به این سوال پاسخ دقیق بدهد. سوالاتی از قبیل اینکه آیا من عاشق شده‌ام؟ آیا عشق حقیقت دارد؟البته به نظر می‌رسد هر یک از ما درباره اینکه معنای عشق چیست و اینکه آیا ما آن را تجربه می‌کنیم یا نه، متخصص هستیم! دو نفر که عشق خود را به یکدیگر ابراز داشته‌اند، باید برای اجتناب از لطمه خوردن از سوی دیگری، اظهار کنند که منظورشان از عشق چیست. مخصوصا شاید لازم باشد که معنای تعهد روشن شود ولی اکثرا می‌گویند عشق شیرین‌ترین پاداش زندگی است. یک چیز باشکوه است. حلقه سوزان آتش است و یا چیزهایی از این قبیل.


*چه تجربه‌هایی در عشق رایج و مشترک است؟


در یکی از بررسی‌هایی که در مورد عشق انجام دادم از ۲۰۰ دانشجو خواستم با پاسخ دادن به جملات یک پرسشنامه گسترده، تجربه خود را توصیف کنند. نتایج نشان می‌دهد که تجربه عشقی آنها ظاهرا دربردارنده ۴ ویژگی اصلی است:


۱) افراد عاشق خود را نیازمند یکدیگر می‌دانند. در هنگام تنهایی، نخستین فکری که به ذهن آنها خطور می‌کند، یافتن طرف مقابل است.
۲) آنها علاقه‌مندی و دغدغه‌ خاطر را تجربه می‌کنند، یعنی میل به انجام کاری برای یکدیگر.
۳) آنها احساس اعتماد می‌کنند و معتقدند که می‌توانند با امنیت، حرف‌هایشان را به یکدیگر بگویند.
۴) این اعتماد به خوبی ایجاد شده است و افراد عاشق تحمل خطاهای طرف مقابل را دارند.
از طرفی مشخص شد کسانی که خود را عاشق توصیف می‌کنند، نسبت به سایر زوج‌ها‌ زمان بیشتری به چشمان یکدیگر نگاه می‌کنند.
در پژوهشی‌ دیگر، این نتیجه به دست آمد که افراد عاشق عشق خود را این‌گونه نشان می‌دهند:
۱) ابراز محبت کلامی و جسمانی
۲) تبادل پاداش و انجام کارهایی برای یکدیگر
۳) حمایت عاطفی و اخلاقی از یکدیگر
۴) صبور و شکیبا بودن نسبت به رفتارهای ناخوشایند یا کمتر خوشایند طرف مقابل

*از نظر روانی، عشق چه تاثیری دارد؟


افراد عاشق نسبت به افراد غیرعاشق احساس شادی، امنیت و آرمیدگی بیشتری از بودن در کنار شریک خود می‌کنند. برخی پژوهش‌ها حاکی از آن است که افراد عاشق احساس، سوز و گداز درونی توام با شور و نشاط و خوش‌بینی را گزارش می‌کنند. هوش و حواس آنها کاملا برطرف مقابل متمرکز است، یعنی آگاهی شدید راجع به شریک‌شان و در وحدت و کمال به سر بردن با او که سایرین را رها کرده است.


*یعنی تجربه عشق همیشه همین‌قدر مثبت است؟


خیر! در همین پژوهشی که انجام شد، مشخص شد که تجربه عشق همیشه مثبت نیست و علاوه بر احساس سرخوشی و شعف، بسیاری از آزمون‌ها احساس افسردگی، بی‌تابی و بی‌قراری، بی‌علاقگی به اوضاع و احوال شخصی، خیال‌پردازی و مشکل در خواب رفتن و تمرکز را نیز گزارش می‌کنند. عده‌ای معتقدند که احساس‌های دوسوگرا درباره معشوق یک تجربه غیرعادی به شمار نمی‌آید. در حقیقت، از نظر این عده، شخص عشق و نفرت را به یکسان تجربه می‌کند.


*اصلا چرا احساس‌های ناخوشایند به وجود می‌آید؟


عاشق شدن باعث می‌شود در معرض احساس‌های شدید (خوب یا بد) قرار بگیریم. وقتی در کنار معشوق خود هستیم، ممکن است احساس شادمانی کنیم و زمانی که از او دوریم، احساس گرفتگی و اندوه. یکی از عواملی که می‌تواند احساس‌های ناخوشایند را توجیه کند، عدم اطمینان و یقین از آن رابطه است. پژوهشی که در این زمینه انجام شده نشان می‌دهد افرادی که از عاشق شدن خود مطمئن نیستند، احساس حد وسطی از وابستگی به طرف مقابل را توام با احساس شدید عدم اطمینان نسبت به احساس‌های طرف مقابل گزارش می‌کنند. افرادی که از عشق خود مطمئن‌اند، احساس شدید وابستگی را همراه با احساس نیرومند اطمینان و امنیت راجع به احساس‌های طرف مقابل گزارش می‌کنند. این یافته‌ها حاکی از آن‌ است که ادراک خویشتن به عنوان یک فرد عاشق تا حدودی به طرز تلقی از احساس‌های دیگران وابسته است. شاید تا هنگامی که از احساس مشترک طرف مقابل اطمینان خاطر پیدا نکنیم، به خود اجازه عاشق شدن کامل را ندهیم. اما طرف مقابل چگونه می‌تواند عاشق ما شود، مگر آنکه از احساس ما مطمئن گردد؟ پس تعجبی ندارد که عاشق شدن تجربه‌ای تماما لذت‌بخش نیست!


* به عبارت دیگر، هر کسی عشق را یک جور تجربه می‌کند.


بله؛ این اشتباه است که فکر کنیم همه انسان‌ها عشق را به یک شیوه تجربه می‌کنند. برخی عشق را به عنوان پدیده‌ای سریعا متغیر و پر راز و رمز و عده‌ای دیگر آن را به عنوان چیزی ظریف و عقلانی تجربه می‌کنند. افرادی که معتقدند اختیار سرنوشت‌شان در دست خودشان است یعنی کسانی که از جایگاه درونی مهار برخوردارند، کمتراحتمال می‌رود که خودشان را به عنوان کسی در نظر بگیرند که به دام عشق افتاده است و یا آنکه عشق را به مثابه چیزی متغیر وپر راز و رمز ببینند. برخی از یک آشنایی تصادفی شروع کرده و بدون هیچ فکر پیشاپیشی به ازدواج می‌رسند. عده‌ای هم یک دوره طولانی و درازمدت از عشق و عاشقی را طی می‌کنند. برخی افراد در همان دیدار اول به شدت جذب یکدیگر می‌شوند و عده‌ای نیز صرفا پس از گذشت یک دوره طولانی از آشنایی به عشق می‌رسند.


* چه تفاوتی بین زنان و مردان در خصوص عشق هست؟


برخلاف تصور عمومی، مردان ساده‌تر از زنان عاشق‌ می‌شوند و زن‌ها ساده‌تر از مردان، فارغ! در تحقیقی مشخص شد که مردان در مقایسه با زنان در مقیاس‌های عشق احساساتی نمرات بالاتری می‌آورند و زنان در انتخاب همسر خود بیشتر از مردان احتیاط به خرج می‌دهند. به عبارتی زن‌ها با حساب و کتاب‌تر و عاقلانه‌تر عاشق می‌شوند!


* چه رابطه‌ای بین تعهد و عشق وجود دارد؟


تعهد، در نظر بسیاری از انسان‌ها جزء ذاتی و لاینفک عشق محسوب می‌شود. تعهد که ملاک آن طول مدت رابطه است. به عقیده بسیاری از آزمودنی‌ها یکی از راه‌هایی است که می‌توان با استفاده از آن میان روابط ناشی از عشق و روابط ناشی از علاقه جنسی فرق قایل شد. عده‌ای از روان شناسان معتقدند که می‌توان عشق را از تعهد متمایز ساخت زیرا ممکن است افرادی در غیاب عشق، باز هم متعهد به حفظ رابطه خود باشند (برای مثال به خاطر بچه‌ها) لذا شاید آدمیان بتوانند صادقانه به عشق خود اعتراف کنند بدون آنکه تعهدی در قبال طرف مقابل داشته باشند. کژفهمی درباره تعهد می‌تواند به ناامیدی و دلسردی عمیق فرد منجر شود.


* پس عشق هم برای خودش انواع و اقسام دارد!


البته . یونانی‌های قدیم هم بین سنخ‌های مختلف عشق فرق قایل بودند. به نظر آنها این انواع از عشق وجود داشته:
۱)عشق شهوانی: بر اساس جاذبه جسمانی بوده و ویژگی آن اشتیاق شدید به خود فاش‌سازی سریع و صمیمت جنسی است.
۲) عشق دوستانه: به آهستگی و در اثر دوستی‌های قبلی ایجاد می‌شود.
۳) عشق دمدمی: ویژگی افرادی است که می‌توانند به سادگی از یک رابطه به سراغ رابطه‌ای دیگر بروند یا هم‌زمان در بیش از یک رابطه وارد شوند (طبیعتا حداقل تعهد را می‌توان در این رابطه مشاهده کرد.)
۴) عشق خودباخته: نوعی عشق خود باخته، ایثارگر و عمیقا دلسوزانه است.


* آیا عشق می‌تواند همیشگی باشد؟


عده‌ای از روان‌شناسان معتقدند که نیمی از ازدواج‌ها به سراشیبی سقوط می‌افتد و هر چه از ازدواج‌ بیشتر طول بکشد، بیشتر فرو می‌رود و بدیهی است که منظورشان ازدواج‌هایی بوده که از ابتدا بر اساس عشق کور به وجود آمده. همین است که من همیشه گفته‌ام انتخاب عاقلانه و زندگی عاشقانه! در یک مطالعه قدیمی‌تر مشخص شده بود که نیمی از زنان از ازدواج خود احساس نارضایتی می‌کردند و فقط یک چهارم آنها درباره ازدواج خود هنوز شور و شوق داشته‌اند. در پژوهش‌ دیگری این نتیجه به دست آمد که فقط عده کمی از ازدواج‌ها پس از ۱۵ تا ۳۰ سال هنوز با نشاط و سرزنده هستند. اما به نظر من در تفسیر این نتایج باید محتاط بود. بسیاری از این پژوهش‌ها زوج‌های یکسانی را در طول یک دوره زمانی مورد بررسی قرار نداده‌اند (رویکرد طولی) بلکه در یک مقطع زمانی خاص زوج‌های مختلفی که در سال‌های متفاوتی ازدواج کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفته‌اند (رویکرد مقطعی)، اما این زوج‌ها از لحاظ متغیرهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارند. ازلحاظ تعداد سال‌های ازدواج، اعضای یک نسل ممکن است مثلا در طی جنگ ازدواج عجولانه‌تری داشته و به دلیل جنگ متحمل دوره‌های طولانی مدت جدایی شده باشند یا به دلیل رکود اقتصادی دستخوش سختی‌های مالی شدید شده باشند. در یک بررسی طولانی که زوج‌های یکسانی را در طی یک دوره درازمدت مورد مطالعه قرار داده بود، معلوم شد که در دوران فرزندپروری خشنودی زناشویی کاهش می‌یابد اما مجددا پس از اینکه فرزندانمان خانه را ترک می‌کنند، این رضایت‌مندی افزایش می‌یابد. در یک بررسی درازمدت دیگر هیچ‌گونه مدرکی دال بر کاهش رضایت‌مندی یافت نشد. ۵۴ درصد از همسران هیچ‌گونه تغییری گزارش نکردند. ۱۷ درصد کاهش خشنودی را گزارش کردند و ۲۹ درصد نیز بهبود آن را اطلاع دادند. باوجود این روش است که ازدواج می‌تواند به شادکامی یا ناراحتی منجر ‌شود و بنابراین تعیین اینکه چه چیزی ازدواج را به سوی تباهی می‌کشاند، آن را بهبود می‌بخشد و یا آن را ثابت نگه می‌دارد، کاری مفید و سودمند خواهد بود.


* از نظر بدنی و جسمانی چه اتفاقی می‌افتد که فرد عاشق می‌شود؟


جالینوس، پزشک مشهور یونانی در قرن دوم میلادی اصرار داشت که عاشق شدن موضوعی مربوط به اخلاط چهارگانه بدن است. به عبارت دیگر هنگامی که تعادل صفرا و سودا و بلغم وخون به هم می‌خورد. این نظریه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در این هنگام بود که با نظریه‌های جدید در مورد زیست‌شناسی سلولی جایگزین شد. اما با این وجود متخصصان نوین فیزیولوژی بدن نیز عشق رمانتیک را ناشی از مواد شیمیایی طبیعی قدرتمندی در بدن می‌دانند.یک ماده شیمیایی به نام فنیل اتیلامین (pea) خیلی مورد بحث بوده است.


* در مورد این فنیل اتیلامین (pea) بیشتر توضیح می‌دهید؟

بله؛ فنیل اتیلامین (pea) نوعی آمفتامین طبیعی است که باعث تحریک مغز و دستگاه عصبی مرکزی می‌شود. Pea تجربه سرخوشی، نفس سریع، افزایش ضربان قلب، گشادی مردمک، آزادی ترشحات بودار از پوست که می‌تواند طرف مقابل را اغوا کند را ایجاد می‌کند. نقطه اصلی این تحولات در مغز است. بخش‌های مختلف مغز نقش‌های مختلفی ایفا می‌کنند. قشر خارجی مغز یا کورتکس به تفکر منطقی و هوش مربوط است. مغز میانی یا لیمبیک عواطف ما را کنترل می‌کند و در محل اتصال نخاع به مغز یا بصل‌النخاع نیز یک هسته درونی (هسته دم دار) وجود دارد که رفتارهای غریزی را تحت کنترل دارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که در افراد عاشق همین هسته دم‌دار فعال است. این هسته به سیستم لیمبیک وصل است. در جریان عشق رمانتیک موسیقی ملایم عقل ناشی از کرتکس مغز در میان هیاهوی طبل‌نوازی هسته دم دار و دستگاه لیمبیک‌گم می‌شود و آبشاری از ماده pea در مغز به وجود می‌آید. در همان زمان میزان آدرنالین افزایش می‌یابد و آزاد شدن ماده شیمیایی دیگری به نام دوپامین را باعث می‌شود. دوپامین باعث افزایش توجه، بنیه و انرژی می‌شود و این امر باعث مهار یک رابطه شیمیایی عصبی به نام سروتونین می‌شود. سروتونین هم باعث کنترل اعمال تکانه‌ای، رفتارهای وسواسی و اشتیاق‌های شدید می‌شود. این انتقال‌دهنده در به وجود آمدن احساس قدرت برای عمل کردن و احساس تسلط بر امور به ما کمک می‌کند. جالب اینکه فلوکسی‌تین (پروزاک) که روی سروتونین اثر می‌گذارد، روی عشق هم اثر دارد!
پاسخ با نقل قول
  #94  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ده نکته برای آشنایی با خانم ها
قتي دختري که از او خوشتان مي آيد را مي بينيد، چه مي کنيد؟ مي دويد و پنهان مي شويد؟ از آن جمله هاي کليشه اي تحويلش مي دهيد؟ يا با ترس همانجا مي ايستيد و نمي دانيد که چه بايد بگوييد؟ اما بهترين چيزي که بايد بگوييد چيست؟

اکثر آقايون در نزديک شدن به خانم ها بزرگترين اشتباهشان اين است که بيش از اندازه فکر مي کنند که چه بايد بگويند. تصورشان اين است که يک کلام جادويي وجود دارد که در همه موقعيت ها جواب مي دهد. اين کلام جادويي را تمرين کرده و وقتي به فرد مورد نظرشان تحويل مي دهند انتظار دارند که آن خانم فوراً جذب آنها شود


اما متاسفانه اين روش به ندرت عمل مي کند. چون معمولاً بيشتر حرفهايي که مي زنيد بي ربط است. در جلب توجه يک خانم کليد کار اعتماد به نفسي است که به او نشان ميدهيد.


در زير به 10 راه مطمئن براي برقراري ارتباط با خانم ها اشاره مي کنيم: رمز موفقيت در استفاده از اين روش ها اين است که تمرين کنيد. اين نکات را امتحان کنيد و ببينيد چه واکنشي دريافت مي کنيد. وقتي همه آنها را يکجا استفاده کنيد مطمئن باشيد که بهترين نتيجه عايدتان خواهد شد



1) به محيط دقت کنيد. درمورد چيزي که در محيط اطراف مي بينيد نظري بدهيد. اين روش مخصوصاً در فروشگاه و مغازه خيلي موثر است. مثلاً اگر او مي خواهد يک ساندويچ مرغ سفارش دهد، از او بپرسيد که ساندويچ مرغ هاي آن مغازه خوب هستند يا نه. نظرتان را فوري در آن موقعيت خاص ابراز کنيد تا کاملاً طبيعي به نظر برسد. مهم نيست که کجا باشيد، هميشه نکته جالبي براي نظر دادن وجود دارد.

2) لبخند بزنيد. اينکار به او نشان مي دهد که اعتماد به نفس داريد و رفتاري دوستانه داريد. يک لبخند طبيعي نه تنها به خودتان احساس خوبي مي بخشد، بلکه برقراري رابطه را براي فرد مقابل نيز راحت تر مي کند.

3) دست دست نکنيد. اگر براي نزديک شدن به او تامل کنيد، نشان مي دهد که اعتماد به نفس نداريد و او فوراً نظر منفي راجع به شما پيدا خواهد کرد. وقتي او را مي بينيد، بعد از مدت زمان کمي به سمت او برويد و به او نشان دهيد که مردي هستيد که مي داند چه مي خواهد و دنبال آن رامي گيرد.

4) زبان بدن مثبت. اگر قوز کرده و سر رو به پايين به او نزديک شويد، اطلاعات منفي درمورد خودتان به او منتقل خواهيد کرد. پس صاف بايستيد، شانه ها را عقب و سينه را جلوب دهيد و محکم و البته ريلکس راه برويد.

5) نه خيلي سريع. اگر خيلي تند راه برويد، زنگ هشدار دروني او به صدا در خواهد آمد. سعي کنيد آرام و عادي به او نزديک شويد و اين بهترين راه براي ايجاد حس راحتي در فرد مقابلتان است.

6) ارتباط چشمي برقرار کنيد. هيچوقت شما اولين کسي نباشيد که ارتباط چشمي را وقتي نزديک مي شويد قطع کند. اگر چنين کاري بکنيد، طرف مقابل تصور خواهد کرد از اينکه به او نزديک شده ايد احساس خوبي نداريد. وقتي از ارتباط چشمي قوي استفاده کنيد، بيشتر به سمتتان کشيده خواهد شد. با تمرين در اينکار استاد خواهيد شد.

7) گوش دهيد. حتماً به حرفهايي که مي زند خوب گوش دهيد. هيچوقت جواب او را قبل از اينکه خوب درموردش فکر کرده باشيد به زبان نياوريد. خانم ها عاشق مردهايي هستند که به جزئيات حرفهاي آنها هم خوب گوش مي دهد.

8) بي قرار نباشيد. لول خوردن و بيقرار بودن بعد از اينکه به فرد مورد نظرتان نزديک شديد نشان مي دهد که احساس راحتي نمي کنيد. در اينصورت طرفتان هم چنين احساس پيدا مي کند و بحث را ختم مي کند. بايد مراقب حرکاتتان باشيد. حرکاتي انجام دهيد که اعتماد به نفس و راحتي شما را به طرفتان مخابره کند نه ناراحتي و بي قراريتان را.

9) تن صدايتان را ملايم کنيد. تن صدايتان ابزار بسياري قوي است. بهترين راه اين است که با صدايي آرام و در ضمن شوخ به او نزديک شويد. همچنين مي توانيد با صدايي جدي شروع کنيد و بگوييد "اميدوارم کمي از ساندويچ را براي من نگه داشته باشيد" و با لبخندي در ادامه آن به او بفهمانيد که شوخي مي کرده ايد. همراه با دوستانتان روي تن صدايتان تمرين کنيد.
10) با فاصله ازاو بايستيد. مردهايي که موقع حرف زدن خيلي به سمت زن مورد نظرشان خم مي شوند باعث مي شوند که احساس ناراحتي به فرد مقابل دست بدهد. بهتر است کمي عقب تر بايستيد و اين باعث مي شود نشان دهيد که به حريم او احترام قائليد و از خودتان نيز مطمئن هستيد
پاسخ با نقل قول
  #95  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

- يگانگي او را تحسين نماييد

درعوض روي آن چيزي هايي كه باعث تمايز نامزد جديدتان ميگردد، تمركز كنيد. چه چيز استثاني دارد؟ چـه كـاري مـيتواند انجام دهد كه ديگران از آن عاجزند؟ با پاسخ گفتن به اين سؤالات خواهيد توانست خـصـيصـه هاي كه باعث عشق ورزيدن شما نسبت به او ميشود را دريافته و آنها را هميشه مورد تحصين قرار دهيد.



2- مقايسه نكنيد

نامزد يا همسر جديد خود را از هيچ لحاظ (شكل، قيافه، وزن، استعداد،... ) با همسر يا نامزد قبلي مقايسه نكنيد.


3- نامزد جديد خود را به دوستان و خانواده خود معرفي كنيد

معرفي نامزد جديد به دوستان و خانواده باعث مي شود تا بتوانيد سريعتر همسر قبلي خود را فراموش كنيد. هنگاميكه آنها شروع به درنظر گرفتن شما به عنوان دو يـار جـديـد نموده و فردي كه عادت به بودن با او داشتيد را از ياد مي بـرند، شـمـا نـيـز همين كار را آسانتر انجام خواهيد داد.


4- مكانهاي محبوب جديدي پيدا كنيد

سعي نكـنـيد با نامزد جديد خود بـه هـمان رستوران يا پاركي كه با همسر گذشته خود ميرفتيد، سربزنيد. چون اين باعث ميشود بجاي اينكه حواستان به نامزد جديدتان باشد به ياد همسر قبلي خود بيفتيد.

بهترين كار اين است كه محلهاي تفريحي جديدي انتخاب كنيد كه تا به حـال نـرفـتـه ايد. چه كسي مي داند؟ شايد آن محل جديد تبديل به پاتوق شما شود.




5- عكس او كنار بگذاريد

هر نوع خاطره بجا مانده از او نظير عكسها، نامه ها، لباسها، جواهرات بدلي و چيزهاي ديگري كه شما را به ياد او مياندازد را جمع آوري نموده و دور بريزيد. اگر اهـل دور ريـختن نيستيد، آنها را در يك كارتن گذاشته و در كمد يا انباري قرار دهيد.



6- با او قطع رابطه كنيد

آنچه كه عموم افراد با آن اتفاق نظر دارند اين است كه هيچگاه نميتوان همسر يـا نامـزد قبلي را بعنوان "دوستان معمولي" در نظر گرفت و به همين منوال با آنها ارتبـاط داشـت. با اينكه اشخاص خوش بين بر اين باورند كه مي تـوان ارتـبـاط دوسـتـانه خـود را با نامزد پيشين حفظ نمود،افراد واقع بين اعتقادي برچنين رابطه اي ندارند. هميشه مسائل حل نشده اي وجود دارد كه باعث ميشود عشاق سابق به روشهاي عجيبي رفتار كنند.


7- با او صحبت كنيد

گرچه ممكن است كمي ضد احـساسي بـنظر بـرسـد، امـا خـوب اسـت در مورد نامزد يا همسر گذشته خود با نامزد يا همسر جديدتان صحبت كرده و رمز و راز دل خـود را بيرون بريزيد. به اين ترتيب او مـتـوجه خـواهد شـد كه از كـجا آمده ايد و سخن و اعمال شما را سوء تعبير نخواد نمود.

با اين وجود در اين كار زياده روي نكنيد چون ممكن است باعث ترساندن نفر جديد شده و مجبور به طي مجدد اين مراحل گرديد!


8- از اشتباهات خود عبرت بگيريد

بعد از اينكه از دست احساسات منفي رها شديد، مي تـوانـيد به رابطه گذشته خود به عنوان يك تجربه آموزنده بنگريد. در مورد علت جدايي و ايـنكه چـه چيزي در نهايت باعث ناسازگاري شما شد بينديشيد.

با اجراي اين مرحله مطمئن خواهيد شد كه ديگر اشتباهات گذشته كه در انتها منجر به جدايي خواهد شد را در رابطه جديدتان تكرار نـخـواهـيـد كـرد و نيز به مـسـائـلـي كـه در سرنوشت رابطه زناشويي شما دخيل هستند، نزديكتر خواهيد شد.



9- افكار خود را بزدائيد

بايد خود را از صدمات و تنشهاي رابطه پيشين رهايي دهيد. در غير اينصورت اين حالات و احـساسات در رابـطـه جـديد به همراه شما بوده و باعث بروز مشكلات زيادي خواهد شد.

به عنوان مثال ممكن است رفتارهاي نامزد جديدتان را بر اساس روشهايي كـه در مـورد همسر گذشته خود پيش گرفته بوديد، به غلط تعبير و تفسير نماييد. و يا خشم و غضب پنهاني كه نسبت بهمسر قبلي خود در سر داشته ايد را به نامزد كنوني خود روا داريـد. بنابراين بهتر است آن احساسات را از ذهن بيرون نموده و با فكري آزاد رابطه جديدتان را آغاز نماييد.




10- حقيقت را بپذيريد: او رفته است

بسته به اينكه رابطه گذشته شما تاچه حد جدي بوده، اين مرحله ممكن است نسبت به مـراحـل ديــگر زمــان بيشتري ببرد. به طبع اگر مدتي طولاني با همسر خود زندگي كرده باشـيـد، قبـول ايـن مسئله كه ديگر با همديگر نخواهيد بود بسـيـار مـشـكل تـر اسـت از زمـاني كه مثلا" با نامزدتان حدود 6 ماه در ارتباط بوده باشيد.

هرقدر سريعتر اين واقعيت كه همسر گذشته شما براي هميشـه رفـته است را بپذيريد، زودتر خواهيد توانست رابطه جديدي را آغاز نماييـد. بـنابرايـن بـه افكـار خود كه در شمـا زمزمه برگشتن و تماس گرفتن دوباره او را ميكنند، التفات ننموده و دست بكار شويد.





پاسخ با نقل قول
  #96  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دلخورم، اما دوست دارم
اغلب زوج‏های جوان حتی اگر در گذشته ، بهترین دخترها و پسرها برای خانواده‏های شان بودند ، در زندگی مشترک با همسرشان، دچار اختلاف می‏شوند. کسی نمی‏تواند ادعا کند که تا به حال با همسرش مشاجره نداشته و از همسرش نرنجیده است. بعضی‏ها به خاطر جر و بحث‏هایی که پیش می‏آید ، احساس می‏کنند که ازدواجشان موفق نبوده است. با این حال، خود را ناگزیر به سازش با همسر می‏دانند اما اختلاف آنها، مثل آتش زیر خاکستر، باقی می‏ماند. در این موارد، لازم است هر یک از زوجین فقط این سؤال را از خود بپرسند که «چقدر برای بهبود روابطمان زحمت کشیدیم»؟
اغلب ما در برابر این سؤال، ابروها را بالا انداخته ، با چشمانی از حدقه بیرون زده و قیافه‏ای حق به جانب، می‏گوییم : «خیلی».


حقیقت امر این است که ما زحمت‏هایمان را حساب شده نکشیدیم.
آیا تا به حال سعی کرده‏ایم که ریشه اختلافات را پیدا کنیم و مسائلی را که سد راه خوشبختی ماست، برطرف کنیم؟
آیا تا به حال خواسته‏هایمان را در کفه ترازوی ذهنمان گذاشته‏ایم تا ببینیم کدام ارزش را باید فدای ارزش دیگر کنیم؟
آیا تا به حال فکر کرده‏ایم که ما می‏توانیم با کمی سعی و تلاش، زندگی مشترکمان را سرشار از شادی، عشق و محبت کنیم؟
● نارضایتی‏های کوچک‏
نارضایتی‏های کوچک را دست کم نگیریم چون اغلب همین‏ها مانع احساس خوشبختی می شوند.
مثل بگو مگوها، نیش زدن‏ها، دخالت‏ها، ناسازگاری‏ها، ناکامی‏ها، غرورها و منت گذاشتن‏ها. اگر در برابر این مسائل کوچک از خود گذشت نشان دهید ، راه‏های جدیدی برای دوست داشتن زندگی و همسرتان باز خواهد شد و به یک نیروی فزاینده مثبت، دست خواهید یافت. در این جا برای نمونه، چند راه را به شما یادآوری می‏کنیم. سعی کنید راه‏های دیگر را خودتان کشف کنید.
● منت نگذارید
منظور کردن کارهایی که برای همسرتان انجام داده‏اید یا حتی گذشتی که به خاطر او کرده‏اید ، برای هر یک از طرفین، همیشه وسوسه‏انگیز است. این وسوسه را بشناسید و آن را از خود دور کنید. این مسئله ، یکی از مواردی است که جرقه اختلافات زوجین را فراهم می‏کند. ما نباید توقع داشته باشیم که همسرمان به خاطر هر کاری که انجام می‏دهیم ، از ما قدردانی کند. اگر زوجین، توقع قدردانی داشته باشند ، نتیجه آن، ناخرسندی و به رخ کشیدن کارهایی است که در طول روز انجام می‏دهند و اگر یکی از زوجین این کار را انجام دهد ، طرف مقابل نیز قطعاً تحریک شده ، به دفاع از خود می‏پردازد. ما نباید از این‏که برای خوشبختی‏مان کاری انجام داده‏ایم، ناراضی باشیم. از این‏که من بچه‏ها را به مدرسه رساندم، خانه را من تمیز کردم ،خرید را من کردم ، بچه‏ها را من حمام بردم و... .
منظور کردن این کارها، به معنی نارضایتی ما از آنهاست و بی‏گذشت بودنمان را نشان می‏دهد و در این صورت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، همسرمان فکر می‏کند که بر سر او منت می‏گذاریم و مهم‏تر این‏که یادآوری این کارهای به ظاهر سخت، آن هم به طور دائم باعث می‏شود که نسبت به همسرمان، احساس خشم کنیم و کم کم عشق و محبت در زندگی کم‏رنگ می‏شود و کنایه‏زدن‏ها شروع شود و هر روز بیشتر از روز قبل، نیروی خود را به خاطر این مسائل بی‏ارزش، از دست می‏دهیم و عادت می‏کنیم که هر روز، فهرست بلندبالایی را از کارهایی که انجام داده‏ایم، به رخ همسرمان بکشیم . کارهایی که وظیفه ماست و یا نشانه گذشت ماست.
هر گاه احساس کردید نسبت به همسرتان خشمگین هستید ، وقتی که احساس کردید کار نادرستی انجام داده یا حتی کاری را که می‏بایست انجام می‏دادید، انجام نداده‏اید ، لحظه‏ای صبر کنید و آن عشقی را که بینتان هست، به یاد بیاورید.
لبخندی بر لب بیاورید و عصبانیت را به مرور زمان و با تمرین، از فهرست عادت‏هایتان حذف کنید. در این صورت، تأثیر آن را در همسرتان خواهید دید. این کار، گامی بزرگ در جهت بهبود روابط خواهد بود و هر روز، علاقه‏تان به زندگی مشترک و شریک زندگی‏تان، بیشتر خواهد شد.
● توقع نداشته باشید همسرتان بی‏نقص باشد
وقتی به همسرتان می‏گویید: « چرا این طور هستی»، یا « چرا خودت را عوض نمی‏کنی»، از او توقع دارید که چه جوابی به شما بدهد؟ خودتان را جای او بگذارید. اگر کسی از شما این سؤال را بپرسد ، چه جوابی می‏دهید؟ اغلب ما فکر می‏کنیم که عملکردمان درست است و شاید ذاتاً نمی‏توانیم خودمان را اصلاح کنیم. وقتی چنین سؤالی را از همسرتان می‏کنید ، او تصور می‏کند که آن کسی نیست که شما می‏خواستید و در انتخابتان اشتباه کردید و این مسئله‏ای نیست که از ذهن کسی بیرون برود و نباید توقع بهبود روابط را بعد از زدن چنین حرف‏هایی داشت. بعضی‏ها این سؤالات را از همسرشان نمی‏پرسند بلکه اینها را به جای این‏که از همسرشان بپرسند ، از خودشان می‏پرسند که این هم به مراتب بدتر است زیرا در این صورت، خودمان فکر می‏کنیم که اگر او شخص دیگری بود ، آن وقت من خوشبخت بودم و اوست که باید عوض شود و هیچ راه دیگری نیست.
حال اگر فکر می‏کنید که جواب خوشبختی شما در کس دیگری است، کاملاً اشتباه می‏کنید.
هیچ کسی را در دنیا نمی‏توانید پیدا کنید که با تمام عقاید شما موافق باشد و این طبیعی است پس با نظام طبیعت نجنگید بلکه در کنار آن زندگی کنید و خودتان را با چیزی که هست، وفق دهید.
شما می‏توانید بار مسئولیتی را که از او توقع دارید ، از دوشش بردارید و روابط را اصلاح کنید. در این صورت، با ایجاد صمیمیت، کم کم به چیزهایی که می‏خواستید ، می‏رسید. به همسرتان وقت بدهید تا خواسته‏های شما را کشف کند و حتی اگر زحماتش برای برآورده کردن این خواسته‏ها نتیجه‏ای نداد ، او را دوست بدارید و به وجودش افتخار کنید.


پاسخ با نقل قول
  #97  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تفاوت زندگی مشترک با دوستی های عاشقانه!

بسیاری از جوانان تصور می‌کنند که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند . در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می‌باشد .

دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می‌توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت . دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است . اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست . برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می‌اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می‌دهد . زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می‌خواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می‌کند .
در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می‌کردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می‌آوردی و احساس می‌کردی که گذشته و حالت از خودت می‌باشد . و آزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی . همه چیز را عاشقانه می‌نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می‌گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت . اما همین که وارد زندگی مشترک می‌شوی شرایط کاملا تغییر می‌کند . اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است . اینجا صحبت از یک عمر زندگی است . اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است . در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می‌کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی .

دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است . در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی . اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می‌باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می‌کنی . اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می‌گیرند . ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می‌دهند . اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می‌کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود .

اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می‌کنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است . بنا براین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش می‌دهد . و این مسئله خود باعث می‌شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند . اینجا یک رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن می‌شود . که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام می‌پذیرد .

بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند . یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند . یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج می‌کردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود .

در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند . او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم . من کانون عشق و عاطفه هستم . من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی . همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر می‌پروراندیم . محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم .

نان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند . بلکه این کار نیاز به پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است . چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می‌کنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد . در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می‌کنند .

در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می‌سازند . در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است . و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم .
پاسخ با نقل قول
  #98  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چگونه خود را برای از راه رسیدن عشق ابدی اتان آماده کنید؟
به خاطر داشته باشید نور ، زندگی را به سمت خود جذب می کند . هر چه شما روشن بین تر باشید ، انسان ها ، بیشتر شیفته ی شما خواهند شد...


به خاطر داشته باشید نور ، زندگی را به سمت خود جذب می کند . هر چه شما روشن بین تر باشید ، انسان ها ، بیشتر شیفته ی شما خواهند شد . آن هم نه برای موها یا لباس هایتان ، بلکه به سبب عشقتان که می درخشد و پرتوافشانی می کند . چنانچه سرشار از عشق باشید افراد مناسب را به سمت خود جذب خواهید کرد . کسانی که آمادگی عشق را ندارند و مهیای آن نیستند ، شما را نخواهند دید . زیرا تحمل درخشندگی و نورانی بودن شما را ندارند . نورانی بودن شما ، چشم آن ها را می زند . درست مانند خفاشانی که از نور گریزان و فراری اند .

پس چنانچه تشنه ی عشق ، محبت و توجه هستید ، سعی کنید آن را در خودتان بجویید و پیدا کنید . روی خودتان کار کنید ، مدیتیشن کنید ، کتاب بخوانید ، در سمینارهای رشد و تغییر شخصیت شرکت کنید . هر کاری لازم شد انجام دهید تا عشق را نخست در درون خودتان پیدا کنید و دیگران نیز آن را روی صورت و چهره ی شما مشاهده نمایند . این همان عاشق بودن است . عاشق بودن به این معناست که همواره در حالتی از عشق غوطه ور باشید . نه اینکه عاشق کسی باشید . عشق حقیقی و راستین نیز همین است . سپس کسی را برای خود بیابید که او نیز مانند شما از درون غنی و عاشق باشد . می توانید عشق خود را با یکدیگر سهیم شوید . اگر دو نفر را که از قبل عاشق بوده اند ، بیاورید و در یک رابطه و ازدواج قرار دهید ، رابطه و ازدواجی فوق العاده خواهند داشت . هرگز مجبور نیستید کسی را پیدا کنید و سپس با عشق درون خودتان تماس برقرار کنید . این نوع از عشق یک شبه اتفاق نمی افتد . این گونه عشق ، نوعی مرام ، منش و رفتار است . می توان گفت این نوع متعالی و برتر از عشق طریق است .
همه ی ما ظرفیت های فوق العاده و نامحدودی برای عشق و عشق ورزیدن داریم که هرگز از آن استفاده نمی کنیم . چنانچه عشق را در درون خودتان ایجاد کنید ، معشوق را نیز به راحتی خواهید یافت . اما این میسر نخواهد بود مگر آنکه نور و روشنایی را در درون خودتان یافته باشید . اگر باتری هایتان ضعیف و سولفاته باشند چراغ هایتان تا دو خیابان آن طرف تر را بیشتر روشن نخواهند کرد ؛ چنانچه قوی و شارژ شده باشند نورشان تا آن طرف کهکشان را نیز روشن خواهد ساخت . به طوری که هر چیز را در مسیر آن خواهید دید .
حال این موضوع که چگونه خود را از درون غنی سازیم و باتری هایمان را شارژ کنیم ، موضوع دیگری است که در جایی دیگر به آن خواهیم پرداخت . اما می توانید شب ها در رختخواب یا در جای دیگری که مدیتیشن می کنید یا در مکانی که به نوعی برایتان مقدس و محترم است بنشینید ، چشم هایتان را ببندید و در درون خودتان تعمق کنید و سعی نمایید منبع و سرچشمه ی عشق درونتان را بیابید و آن را با تمام وجود احساس کنید و در آن آبتنی کنید تا خود را از آن سرشار و لبریز سازید و سپس رویاها ، خواسته ها ، نیازها و تمناهای درونی تان را آشکارا ببینید و حس کنید و در سکوت – در سکوت اقتدارفراوانی نهفته است – نور و روشنایی را ببینید که از هر سو بر شما تابیده می شود و شما را دربرمی گیرد . سپس فرم و شکل خارجی معشوق و زوج الهی خود را در آن ببینید و تجسم کنید . هرگز مجبور نیستید سعی کنید صورت او را ببینید یا او را در جا و مکان خاصی نظیر محل کار یا ... ببینید . فقط او را در خیال خود مجسم کنید و حضورش را احساس کنید . سپس تمام نور و روشنایی و انرژی را که پیرامون خود می بینید روی او متمرکز کنید . درست مانند کانون عدسی یا آینه ی مقعر .
توجه داشته باشید که هرگز لازم نیست این تصور یا تجسم شما ، کسی باشد که او را می شناسید . سپس از قلب خودتان با او حرف بزنید . گویی با معشوق و زوج الهی خود حرف می زنید . به او بگویید که منتظر ورودش هسنید و دلتان برای دیدارش تنگ شده است . به او بگویید که انتظار وصالش را می کشید . به او بگویید : "هر شب همین جا دراز می کشم و در عطش دوری و فراق تو می سوزم . می خواهم خودت را به من نشان دهی ؛ خود را برای ملاقات تو مهیا و آماده کرده ام ؛ به تو نیاز دارم . هرجا که هستی خودت را به من نشان بده . راه درازی پیموده ام تا مهیای وصالت باشم . می دانم قبلا تو را دیده ام و از قبل می شناسم . لطفا به سوی من برگرد . ویژگی های زیادی را برای نشان دادن به تو در خود رشد داده ام . می خواهم باهم باشیم می خواهم ...، می خواهم ..."
فراموش نکنید که همه ی این حرف ها را در سکوت قلب خود با او بازگو کنید . با زبان روحتان که همان سکوت است ، با او حرف بزنید . خواهید دید که انرژی فراوانی را در وجود خود احساس خواهید کرد . می بینید که امری فراتر از یک تخیل ، تصور یا تجسم ساده در جریان است . چنانچه این تمرین را با قدرت و تمرکز کافی انجام دهید ، احساس خواهید کرد چیزی از وجود شما خارج می شود ، تولد می یابد و دوباره به درونتان کشیده می شود . ممکن است میدان هایی خاص از انرژی را احساس کنید که شما را به معشوق و زوج الهی تان – هر کجا که هست – متصل و مربوط می سازند . اگر تمرکز و اقتدار خوبی داشته باشید ، ممکن است حتی پیش از آن که او را در جهان خارج ببینید ، ارتباطی درونی با او آغاز کنید و به گونه ای شگفت انگیز با او احساس مؤانست و آشنایی کنید . آن چنان واقعی در تصورات و تخیلات خود او را پرورانده و خلق کرده اید که به سادگی شناساییش خواهید کرد . می توانید این تمرین را منظم و مرتب هر شب انجام دهید یا در مواقع خاص یا مناسبت های ویژه یا در تعطیلات خود آن را تمرین کنید . مواقعی که احساس تنهایی می کنید ، با این کار پیام هایی را به فرد مورد نظر خود مخابره می کنید .
لحظه ای بایستید و آن فرد یا انرژی را در تجربه و ادراک خود وارد کنید و همان جا رابطه ای را با او آغاز نمایید . قلبتان را به رویش بگشایید . این کار قلب شما را پالایش خواهد کرد . این تمرین را انجام دهید . از نتایج آن شگفت زده خواهید شد !
ممکن است کمی عجیب و غریب و مصنوعی به نظر آید اما خواهید دید که از درون اغنا می شوید و احساس بسیار خوبی در شما ایجاد می شود . عشق را به تاخیر نیندازید . همین حالا آن را حس کنید . همین الآن کسی شما را دوست دارد ، چه بدانید و از آن آگاه باشید و چه نباشید . خودتان هم بی گمان کسی را دوست دارید . چه خودتان بدانید و چه ندانید .

پس کافی است فرصت و امکان آن را به خود بدهید تا چیزی را که از قبل شروع شده است و همچنان نیز جریان دارد احساس کنید . در ابتدا ممکن است پنهان باشد . اما چنانچه قابلیت و توانایی خود را در لمس کردن آنچه نادیدنی است به کار بندید ، خواهید دید که حسی از عشق ، چنان شما را از خود اغنا و سرشار خواهد ساخت که هرگز نظیر آن را درک نکرده بودید . هنگامی که آن فرد را در فرم فیزیکی و جسمانی نیز دیدید و ملاقات کردید ، خامه ی روی کیکتان را هم یافته اید ! کیکی که از مدت ها قبل پخته و خمیرمایه اش را از درون خودتان زده بودید .

پاسخ با نقل قول
  #99  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

عاشق شدن
عاشق شدن

عاشق شدن نوعی اعتماد کردن است .اعتماد به خوب بودن و دوست داشتنی بودن خودو طرف مقابل .

بعضی ها خیلی زود اعتماد میکنند.خیلی زود هم عاشق میشوند .و بعضی ها تا کاملا اعتماد نکنند

عاشق نمیشوند. و بعضی ها هم آنقدر مشکوک هستند که هیچ گاه عاشق نمیشوند .

شما تا به چیزی اعتماد نکنید به طرف آن نمیروید .هرچقدر هم آن چیز یا آن فرد زیبا باشد .

وقتی عاشق میشوید حس میکنید ستاره ای دارید که هرگز غروب نمیکند و آن ستاره در چشمان شما سوسو میزند .قبل از اعتماد عاشق نشوید .نباید بگویید من عاشق تو هستم مگر آنکه اول معنی عشق را درک کرده باشید .



چون اولین نگاه قبل از درک بدی ها پیش میاید ممکن است شما را برای عاشق شدن وسوسه کند .

خود را بیازمایید و قبل از عاشق شدن ببینید چقدر مفهوم عشق را در نگاه مادر - پدر یا دوستانتان تجربه کرده اید ؟آیا عشق مادر را زمانی که به پدرتان یک فنجان قهوه تعارف میکند دیده اید ؟

آیا وقتی کسی به شما بدی کرده ولی شما بر سر او فریاد نمیکشید چون فکر میکنید به احساس او آسیب میرسانید حس خاصی را در شما به وجود نیاورده است ؟

آیا تا کنون عاشق کسی شده اید که از شما متنفر است ؟آیا وقتی در کنار معشوق از بدیهایت میگویی و او بیشتر به تو عشق میورزد عمق علاقه اش را درک میکنی ؟

چرا وقتی به او میگویی از این لباست خوشم میاید او هر روز همان لباس را می پوشد ؟

عشق یعنی اینکه وقتی من روی صحنه هستم پدرم تنها کسی ست که برایم دست تکان میدهد.

یادم نمیرود مادرم همیشه میگفت پدرم خوش تیپ ترین مرد دنیاست .عشق کالایی نیست که از بیرون بخری و به رخ معشوقت بکشی کالای تو خود تو هستی .

اگر واقعا عاشق هستی خود خواه نباش و ابتدا به او اطمینان بده .امید را زنده کن .برده نباش .ببین چقدر میتوانی رنگ او را بگیری و رنگ خود را پس بدهی .

هر گاه احساس کردی کسی را خیلی دوست داری ولی او به تو توجهی ندارد تو عاشق نیستی بلکه در پی پر کردن کمبود های عاطفی خود هستی .


پاسخ با نقل قول
  #100  
قدیمی 07-27-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

روانشناسی عشق و دسته بندی آن

با اینکه کمتر از ده سال از زندگی مشترک آنها میگذرد، اما زندگی و رابطه شان بیشتر شبیه زوجی است که سالهای بسیاری از ازدواجشان میگذرد. با وجود اینکه آنها از بسیاری جهات تفاهم دارند و از همراهی با یکدیگر لذت میبرند، اما اهل زمزمه ها یا رفتارهای عاشقانه نیستند !!
عده ای حتی با گذشت چند دهه از زندگی مشترکشان هنوز هم نسبت به یکدیگر احساساتی سرشار از اشتیاق دارند و عده ای پس از گذشت ۲۰ سال هنوز تمام جزئیات آشنایی و ازدواجشان را با وسواس کامل به یاد می آورند.
ممکن است این رابطه در نظر عده ای سنگین و فاقد ظرافت باشد.
عشق برای زوجهای دیگر میتواند بسیار متفاوت باشد. عده ای حتی با گذشت چند دهه از زندگی مشترکشان هنوز هم نسبت به یکدیگر احساساتی سرشار از اشتیاق دارند و عده ای پس از گذشت ۲۰ سال هنوز تمام جزئیات آشنایی و ازدواجشان را با وسواس کامل به یاد می آورند.
در واقع، بنا به گفته متخصصین، در کل شش حالت مختلف برای "عاشق بودن" وجود دارد و شیوه عشق ورزی هر شخص میتواند در دوران یک رابطه تغییر کند.

دکتر سوزان هندریک (Susan Hendrick) روانشناس، همراه با همسر و دستیار تحقیقاتی خود دکتر کلاید هندریک (Clyde Hendrick) به مدت ۲۵ سال است که بر روابط اجتماعی افراد تحقیق میکنند. به گفته ایشان، با دانستن شیوه عشق ورزی میتوان رابطه را ارزیابی نمود و انتظارات واقع بینانه تری نسبت به عشق و رشد آن به دست آورد.
با دانستن اینکه به چه شیوه ای عشق میورزید، میتوانید رابطه سالمتر و شادمانه تری با همسر خود به وجود آورید. پس ببینید که چگونه عاشقی هستید!



● عاشق احساساتی
این افراد عاشق "عاشق بودن" هستند. آنها به سادگی به روی زیبا با جذابیتهای ظاهری دیگر دل میبندند و سپس با از بین رفتن یا تغییر کردن این ظواهر، مایوس میشوند.
به خاطر داشته باشید که عشق واقعی نباید با کم شدن موی سر معشوق رو به نقصان بگذارد و احساسات عاشقانه نباید با پختگی رابطه، کمرنگ شود. اگر چنین عاشقی هستید، برای زنده نگهداشتن عشق خود بهتر است قرار ملاقاتهای عاشقانه و دو نفری بگذارید، برای تعطیلات آخر هفته برنامه ای ترتیب دهید و تعطیلات را با یکدیگر سپری کنید و نگذارید که عشق رومانتیک شما دچار روزمرگی شود.

● عاشقی با معیارهای ذهنی متعدد

این افراد ملاکهایی برای عاشق شدن دارند که برایشان بسیار مهم است و قصد تغییر دادن آن را هم ندارند. آنها حتی در رابطه زناشویی نیز همسر خود را تحت فشار شدیدی قرار میدهند تا مطابق با استانداردهای ایشان عمل کند.
اگر شما عاشق فهرست مشخصات خودساخته و از دسته افراد متوقع هستید، برای حفظ رابطه باید این فهرست را دور بیاندازید. به عقیده کارشناسان وفادار ماندن به این لیست بایدها و نبایدها، به رابطه ای فرسایشی و یا تنهایی منجر میشود.
آنچه بسیار اهمیت دارد رفاقت، عشق و توانایی بخشش است نه چیزهایی که برای تحت تاثیر قرار دادن "دیگران" مهم باشد.

● عاشق وسواسی

این عاشقی است که میخواهد تمام اوقات خود را با معشوقش بگذراند و حتی پس از گذشت سالها، مدام نگران رابطه و زندگی زناشویی خود است.
داشتن چنین همسری میتواند طاقت فرسا بوده و یا به خاطر اوج و فرودهای شخصیتی، موجب ناراحتی روحی طرف مقابل شود.
آیا این حالات به نظرتان آشنا می آید؟ برای حفظ همسر و زندگی مشترک باید دست از نگرانی برداشته و زمانی برای تنفس به معشوق خود بدهید.
به یاد داشته باشید که حتی شیرین ترین ها هم میتوانند به مرز "بیش از حد" برسند و دیگر شیرین به نظر نیایند. اگر احساس نا امنی در شما بسیار شدید است، بدون معطلی با یک متخصص مشورت کنید و رابطه خود را بهبود بخشید.

● عاشق ایثارگر

عده ای مستعد ورود در رابطه ای هستند که در آن بیش از آنچه به دست می آورند، از خود مایه میگذارند. گاهی احساس میکنند که این رابطه به کلی یک طرفه شده است.
یک نفر با از خود گذشتگی مدام در تلاش جلب رضایت و برآورده ساختن نیازهای دیگری است و هیچ زمانی برای مراقبت از "خود" کنار نگذاشته است.
اگر چنین عاشقی هستید، باید بدانید که خارج از چهارچوب زندگی زناشویی نیز چیزهایی برای لذت بردن هست و سوای همسرتان، دوستان و اقوامی وجود دارند.
باید زمانی را به انجام فعالیتهای مورد علاقه خودتان و معاشرت با افرادی که دوست دارید اختصاص دهید و بد نیست که گاهی این معاشرتها و فعالیتها، بدون حضور همسرتان باشد. به این ترتیب با ارزش نهادن به خود، رابطه عاشقانه شما نیز تقویت میشود.

● عاشق "بازی"
این دسته، عاشق دوران ناز و عشوه و به دست آوردن دل معشوق هستند. برای آنها تعقیب و گریز ابتدای یک رابطه بسیار جذاب تر است. آنها از یک رابطه طولانی مدت به سرعت خسته میشوند و دوباره به فکر "شیطنت" می افتند.
مراقب باشید، اگر چنین دل بازیگری دارید، وسوسه را از زندگی خود دور کنید و به جای اینکه در جایی خارج از رابطه فعلی خود به دنبال هیجان باشید، بکوشید که آنرا در همین رابطه ایجاد کنید. ببینید که برای ورود به یک رابطه جدید چه قابلیتهای تازه ای از خود به نمایش میگذارید-مثلا ناگهان هوس چرخ و فلک سواری میکنید؟-، سپس آنها را در زندگی مشترک خود پیاده کنید.

● عشق رفاقت آمیز

اگر در رابطه ای شدیدا رفاقت آمیز هستید که از آن لذت میبرید، ممکن است کم کم سر و کله عشق درآن پیدا شود. چنین روابطی ممکن است بسیار کند پیشروی کنند، اما بسیار مستحکم هستند.
اما نکته دراینجاست که نباید فراموش کنید رفاقت در زندگی مشترک همه چیز نیست و باید جرقه هایی از احساسات و تمایلات آن را زیباتر و هیجان انگیزتر کند.

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 15 نفر (0 عضو و 15 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:49 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها