مشاعره سنتی

[FereShteH]

احتشام تو درختی است به غایت عالی

که نشاط و طرب و ناز و نعیم آرد بار

[hossein]

رحیل کاروان وقت می‌بینند بیداران
برای خفتگان میزن درای کاروانی را

[FereShteH]

آب را قول تو با آتش اگر جمع کند

نتواند که کند عشق و شکیبایی را

[hossein]

ای کنده سیل فتنه ز بنیادت
وی داده باد حادثه بر بادت

[FereShteH]

تو چنانی که در آفاق ترا نیست نظیر

به صفا و به حیا و به ثبات و به وقار

[hossein]

رسم دو رنگی آیین ما نیست
یکرنگ باشد شب و روز من

[FereShteH]

نشود مشک اگر چند فراوان ماند

جگر سوخته در نافهٔ آهوی تتار

[hossein]

روزگاریست که در دشت جنون خانه ماست
عهد مجنون شد و دور دل دیوانه ماست

[FereShteH]

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

[hossein]

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی ؟