|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| استان کرمانشاه در این تالار به بحث و بررسی مطالب مرتبط به استان کرمانشاه میپردازیم. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#1381
10-02-2010
|
|||
|
|||
برای عشق: براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده. براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن. براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير. براي عشق وصال كن ولي فرار نكن. براي عشق زندگي كن ولي عاشقانه زندگي كن. براي عشق بمير ولي كسي رو نكش. براي عشق خودت باش ولي خوب باش. عشق با نگاهی آغاز می شود با لبخندی اوج می گیرد وبا قطر اشکی به پایان می رسد تقدیم به همه بچه های کرمانشاه به خصوص این کلوب و داش اسی که مارو به این سایت دعوت کرد ویرایش توسط imann : 10-02-2010 در ساعت 12:06 PM 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
میگم شانس اوردم اون شبی باهات شرط نبستم
|
#1384
10-02-2010
|
||||
|
||||
|
سلام
همگی خوبین ؟چکارا مکنین؟ یادی از مه نکنین ها خیلی بده انگار نه انگار اصلا آناهیتا کی بود چه بود؟کجایی بود؟زمینی بود هوایی بود؟ به هر حال ما که دلمان گوراس حالا بقیه کجا تشریف دارن؟بچه ها بیاین من آمدم ای اسی خان و ایمانم معلوم نیست چه میگن کی زنگ زد؟ بگین مام خوشحال بشیم ولی کلا یه چیزی به اسم پیام خصوصی هست که اونم ایده خوبی بوده تو سایت اگه خواستین بحث های خصوصیتانه اونجا انجام بدین اگه نخواستینم خو نخواین اصلا هر کاری میخواین انجام بدین یه بحثی راه بندازم هرکی هرچه دلش مخواد بگه به نظر شما اگه زندگی همش جبر بود خوب می شد یا نه؟ من که میگم ای کاش یه ذره اختیار از خودمان نداشتیم که بعدش به خاطر کارای که انجام میدیم پشیمان نشیم ای کاش حتی اگه اختیار داشتیم نتیجه کارایی که میکردیمو میدیدیم ای کاش هیچ وقت سر دو راهی قرار نمیگرفتیم که بخوایم انتخاب کنیم ای کاش اراده ای نداشتیم ای کاش همه تصمیم ها رو خود خدا می گرفت بعد به ما می گفت چکار کنیم ای کاش ...
__________________
|
|
#1385
10-02-2010
|
||||
|
||||
|
سلام آناهیتای گیان...بازم ازت عذر میخوام که برنامه 5شنبه به هم خورد تقصیر یکی از همشریهای خودت بود!!
ای توفه روش!!!! همیشه زد حاله!! اما در کل هر وقت تهران بودی خودم خصوصی در خدمتتم :* در مورد بحثت فکر کنم کرد شیراز شدیاااا  اما در کل من الانشم نظرم اینه که ما در زندگی اختیاری نداریم...کلا مدافع جبریون هستم!! خودت تو گفتار روزانه ات هزاران هزار با میگی اگه خدا بخوات این کارو انجام بدم...یعنی باید خدا بخواد تو دیگه کی هستی اختیار چه کشکیه!!! من به اختیار هیچ عقیده ای ندارم اما یه دوستی میگفت اختیار مثل اینه که تو یه پاتو ببری بالا اما برای بردن پای دوم دیگه اختیار نداری...جبره که پات زمین باشه...من که سر در نیووردم شما اووردین به منم بگین!! 
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم...
|
|
#1386
10-02-2010
|
||||
|
||||
|
سلام نجمه . آناهيتا جان...وبقيه دوستان
به نظر من همين قضيه شانس يه جورايي با موضوع جبر واختيار در ارتباطند... وقتي ميگيم فلاني چه شانسي داره..يا قسمتش بود،شانسم بود اي ادم گيرم افتاد..اين ها همه حكايت از اينه كه تا يه حدودي اجبار وجود داره..اجبار بوده كه من اين طور به دنيا بيام يا با يه خانواده ويه دين از بيش تعيين شده... خوب اين ها به نوعي اجباره..ولي خوب يه كارهايي هم هست كه ما به دلخواه خودمون انجام ميديم...(البته بيشتر اشتباهات) خوب من به هر دوتاش در كنار هم اعتقاد دارم..احساس ميكنم اون چيزي رو هم كه هميشه دوست نداريم به سرمون مياد،متاسفانه.. هميشه روزگار يه جوريه كه اون هايي رو كه دوست داريم از دست ميديم يا به اجبار مجبوريم ازشون جدا بشيم.. ديه زياد فيلسوفانه حرف نزنيم..يا بخت ويا اقبال به قول اي قديمي ها.. شب خوش
|
|
#1387
10-02-2010
|
||||
|
||||
|
چطورید گیانای عزیز؟
ما 12 سال و نیمه توی این فرومیم فقط گیانو یاد گرفتیم
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|
|
#1388
10-04-2010
|
||||
|
||||
|
آی همشهری دلم بدجور گرفته
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1390
10-04-2010
|
|||
|
|||
|
سلام به همه دوستان عزیز و داش اسی و رزیتا خانم چرا حالتون گرفته اگه کمکی از دست ما بر میاد به عنوان یه برادر کوچولو در خدمتیم
تو را دوست دارم بیشتر از خودم و کمتر از خدایم زیرا به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج؟؟؟
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 5 نفر (0 عضو و 5 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 10:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.