بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1721  
قدیمی 11-17-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بانو بگوييم بهتر است يا خانم ؟

بانو از دو قسمت تشكيل شده ( بان + و ) . « بان » كلمه ای كُردی است به معنی بالا ، و « و » پسوند نسبت دادن است . پس « بانو » يعنی كسی كه در بالا جای دارد . و كاربرد آن نشانه احترام به بانوان است . اما كلمه « خانم » يك كلمه مغولي است و مؤنث كلمه « خان » است . مانند « بيگ » و « بيگم » . واژه « كدبانو » نيز از همين ريشه است . « كد » به معنی خانه است و كدبانو يعنی « بانوی خانه » . « كد » در بسياری از كلمات ديگر نيز وجود دارد مثل « كدخدا = صاحب خانه » و « دانشكده = خانه دانش » .


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #1722  
قدیمی 11-17-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


چرا مي گويند « فلاني حُقّه باز است ؟ »

معمولاً زماني از كلمه « حُقّه باز » استفاده مي كنند كه بخواهند كسي را فريبكار جلوه دهند . اما ريشه اين كلمه از كجاست ؟ « حُقّه » كلمه اي عربي و به معناي « صندوقچه » و « جعبه كوچك » است . در گذشته تردستان تعدادي جعبه كوچك را با رنگهاي مختلف و به صورت واژگون در جلوي چشم تماشاچيان بر روي يك ميز قرار مي دادند و در زير يكي از آنها مهره اي مي گذاشتند و سپس با حركت سريع جعبه ها در روي ميز مهره را مثلاً از جعبه قرمز به جعبه آبي مي بردند به طوري كه كسي متوجه آن كار نمي شد و بعد از برداشتن جعبه ها و مشخص شدن محل مهره ، مردم شگفت زده مي شدند و كم كم به اين تردستان « حُقّه باز » گفتند . پس در واقع حُقّه باز يعني كسي كه كار بازي با حقه يا همان جعبه را خوب انجام مي دهد اما مردم چون فكر مي كردند اين كار نوعي فريبكاري است كم كم « حُقّه باز » به معني « فريبكار » متداول شد .

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1723  
قدیمی 11-19-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مناجات.....

الهی! نور تو چراغ معرفت بیفروخت، دل من افزونی است؛ گواهی تو ترجمانی من بکردند، نداء من افزونی است. قرب تو چراغ وجد بیفروخت، همت من افزونی است؛ بودِ تو کار من راست کرد، بودِ من افزونی است. الهی! از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا و از بودِ تو همه عطا است و وفا، ای به بر پیدا و به کرم هویدا. ناکرده گیر کِردِ رهی و آن کن که از تو سزا. الهی! نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز
الهی! شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان. الهی! فضل تو ما را لوا و کنف تو ما را مأوی. الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه بود که افزائی و نکاهی؟
الهی! چه عزیز است او که تو او را خواهی ور بگریزد او را در راه آیی، طوبی آنکس را که تو او رایی. آیا که تا از ما خود کرایی؟
ترا که داند؟ که ترا تو دانی! ترا نداند کس، ترا تو دانی و بس. ای سزاوار ثناء خویش و ای شکر کننده ی عطاء خویش، رهی بذات خود از خدمت تو عاجز و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز، و به توان خود از سزای عقل تو عاجز.
کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی، بنده ی آن ثنا ام که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟ تو دانی!تو آنی که گفتی من آنم! آنی.
الهی! نمیتوانیم که این کار بی تو بسر بریم نه زهره ی آن داریم که از تو بسر بریم. هرگه که پنداریم که رسیدیم از حیرت شما روا سر بریم.
خداوندا! کجا بازیابیم آنروز که تو ما را بودی و ما نبودیم، تا باز بآن روز رسیم میان آتش و دودیم اگر بدو گیتی آنروز یابیم پرسودیم ور بود خود را دریابیم به نبود خود خشنودیم.

انصاری
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1724  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


عباس یمینی شریف


عباس یمینی شریف (۱۲۹۸-۱۳۶۸) آموزگار ، مدیر مدرسه و نویسنده ایرانی ادبیات کودکان بود.
زندگینامه
عباس یمینی شریف در اول خرداد سال ۱۲۹۸ در محله پامنار تهران به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی او در دربند گذشت . در سال ۱۳۱۷ در دانشسرای مقدماتی به تحصیل پرداخت . در سال ۱۳۲۱ اولین شعرش برای کودکان در مجله «نونهالان» منتشر شد . در سال ۱۳۲۳ با ابراهیم بنی‌احمد مجلة بازی کودکان را منتشر کرد. در سال ۱۳۲۴ اشعار او در کتاب‌های درسی دوره ابتدائی ایران وارد شد . در سال ۱۳۲۸ به مدیریت مجلات دانش آموز و سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ منصوب گردید.
در سال ۱۳۳۲ یمینی شریف با بورس دولتی به آمریکا اعزام شد و یکسال در دانشگاه کلمبیا به تحصیل دورة تخصصی در آموزش کودکان پرداخت و درجة فوق لیسانس دریافت کرد.
در سال ۱۳۳۴ دبستان روش نو را با همسرش توران مقومی پایه گذاشت که بعدها با گسترش فعالیت به مجموعة آموزشی از کودکستان تا پایان دورة راهنمائی تبدیل شد . آنان تا سال ۱۳۵۸ آن موسسه را اداره کردند.

در دی ماه سال ۱۳۳۵ به پیشنهاد جعفر بدیعی اولین شمارة مجلة کیهان بچه‌ها از طرف مؤسسة کیهان انتشار یافت. جعفر بدیعی سردبیر و عباس یمینی شریف مشاور این نشریه بودند. جعفر بدیعی بعدها به عنوان صاحب امتیاز و عباس یمینی شریف به عنوان مدیر مجله معرفی شدند . آنان تا سال ۱۳۵۸ با موسسه کیهان همکاری داشتند.
کتاب کلاس اول ابتدائی تألیف او به کتاب «دارا و آذر» معروف است و سال‌ها اولین کتاب آموزشی کودکان ایران بود . همچنین او به نگارش کتاب سواد آموزی به بزرگسالان برای کلاس‌های پیکار با بیسوادی نیز پرداخت.
عباس یمینی شریف از بنیانگزاران شورای کتاب کودک نیز بود . بیش از سی اثر شعر و داستان او در دوران حیاتش به انتشار رسید و برنده جوایز متعدد در ادبیات کودکان شد.


آثار
برای کودکان
باغ دوستی
پلنگ یکه تاز
شعر با الفبا
سیاهک و سفیدک
خانه بابا علی


از آثار به چاپ رسیده برای تمام گروه های سنی:
نیم قرن در باغ شعر کودکان(خاطرات)
شهر ناپدیدان
کتاب: فارسی، زبان ایران (برای نوآموزان خارج از کشور که به زبان انگلیسی آشنایی دارند) و آثار در دست چاپ:
گل‌های گویا
آوای نوگلان
جزیره مرجان

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1725  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چه بگویم؟ - حکایت مردی که نه می‌گفت- کلیدها

سیاوش کسرایی

چه بگویم؟

غصه‌ی نانم امان ببریده‌است
و تو تکرارکنان:
"آه از عشق هم آخر سخنی باید گفت."
چه بگویم از عشق؟
من که صد در به ادب بگشودم
و دو صد پند پدروار مرا
به سوی بیکاری سوقم داد
به سوی بیعاری
چه بگویم با عشق؟
یک شماره تلفن
که حروفش همه در دفتر من ساییده است
و نشان و نام صاحب آن
زیر صدها خط درخواست ز هم پاشیده است.


· حکایت مردی که نه می‌گفت

بود در کشور افسانه کسی
شهره در نه گفتن.

- نام می‌خواهی؟ - نه
- کام می‌جویی؟ - نه
- تو نمی‌خواهی یک تاج طلا بر سر؟ - نه
- تو نمی‌خواهی از سیم قبا در بر؟ - نه
- مذهب ما را می‌دانی؟ - نه
- خط ما را می‌خوانی؟ - نه.

"نه" به هر بانگ که برپا می‌شد
"نه" به هر سر که فرومی‌آمد
"نه" به هر جام که بالا می‌رفت
"نه" به هر نکته که تحسین می‌شد
"نه" به هر سکه که رایج می‌گشت.

روزی آیینه به دستش دادند:
- می‌شناسی او را؟
- آه! آری خود اوست
می‌شناسم او را.

گفته شد دیوانه‌ست
سنگسارش کردند.


· کلیدها


ناخوانده میهمان
اینک ز گرد راه رسیده‌ست و از قضا
دسته کلید مادر من گم شده‌ست باز.

در خانه های و هوست

نه گل به روی میز
نه خاک و خل ز درگه و دیوار روفته
در گنجه مانده شربت و نقل و گلابدان
قفل است گنجه‌ها.

هر کس به حاجتی
بگرفته راه خانه‌ی همسایه‌ای به پیش

بیهوده می‌دوند
بیهوده می‌روند ز دالان به پشت‌بام
بیهوده می‌کنند به هم چهره‌ها دژم
بیهوده می‌زنند به هم حرفها درشت
چشمت کجاست مادرک بی‌حواس من؟
آخر کلیدها
آویز حلقه‌های النگوی دست توست!


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1726  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



آکمه‌ایسم (Akmeism)

رضا سیدحسینی

این عنوان از کلمه‌ی یونانی Akme به معنی شکفتگی و کمال گرفته شده است و به نهضتی اطلاق می‌شود که در سالهای ۱۹۱۲ الی ۱۹۱۴ در سن‌پترزبورگ با گرد هم آمدن شش شاعر به وجود آمد. این شاعران عبارت بودند از نیکلای گومیلیف، همسرش آنا آخماتووا، سرگی گورودتسکی، اوسیپ ماندلشتام و دو شاعر دیگر. در سال ۱۹۱۱ گومیلیف شاعرانی را که می‌خواهند از قید رهبری و.ایوانف، شاعر سمبولیست، رها شوند، دور خود جمع می‌کند و یک "کارگاه شاعران" تشکیل می‌دهد که چاپخانه و مؤسسه‌ی نشر نیز در کنار خود دارد و جلسات منظم شاعران در کاباره‌ی "سگ ولگرد" تشکیل می‌شود. سپس اعضای مشهورتر این کارگاه که نامشان در بالا آمد، عنوان "آکمه‌ایست" به خود می‌دهند و مبارزه با عرفان سمبولیسم را آغاز می‌کنند. سه بیاینه برای آکمه‌ایسمنوشته می‌شود که بیانیه‌ی اول و دوم از گومیلیف و گورودتسکی است که در ژانویه‌ی ۱۹۱۳ در شماره‌ی اول مجله‌ی آپولونمنتشر می‌شود، اما بیانیه‌ی سوم را که عنوان آن "سحرگاه آکمه‌ایسم" است، اوسیپ ماندلشتام نوشته است که مقاله‌ای سنگین و ظریف است و انتشار آن به عنوان بیانیه برای عامه‌ی مردم امکان پیدا نمی‌کند. این مقاله سرانجام، شش سال بعد، یعنی در سال ۱۹۱۹ منتشر می‌شود.
برای آکمه‌ایستها اثر هنری صددرصد به دنیای محسوس تعلق دارد که باید آن را دوست داشت و به‌ویژه موجودیت شگرف آن، یعنی موجود انسانی و واقعیتهای درونی او را (آخماتووا)، آثار برجسته‌ی فرهنگ جهانی را و شهرها و کلیساهای جامع را (ماندلشتام)، گیاهان و گلها و حیوانات وحشی و کاشفان شجاع را (گومیلیف)، نیروهای طبیعت را (گورودتسکی).
گورودتسکی معتقد بود که باید اسم نهضت را "آدامیسم" Adamisme (به معنی برداشت محکم و مردانه از زندگی) گذاشت. ماندلشتام عقیده داشت که باید در بوطیقای آکمه‌ایستی جایگاه را به "کلمه" داد: کلمه- تصویر، کلمه- صدا، کلمه معنی. اندیشه‌های آکمه‌ایستی نخست در نامه‌هایی در باب شعر روسی از گومیلیف بیان شد که از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در مجله‌ی آپولون منتشر شدند و نیز در مقاله‌ای از او تحت عنوان "کالبدشکافی" شعر (۱۹۲۱)، و بالاخره در سلسله مقالاتی که ماندلشتام بعد از جنگ نوشت و در سال ۱۹۲۸ در مجموعه‌ای گردآوری شد.
آکمه‌ایسم نوعی انقلاب در سلیقه است: در برابر سمبولیسم آلمانی، از زیبایی فرانسوی، وضوح لاتینی و شجاعت انگلیسی دفاع می‌کند. حمله‌ی متقابل سمبولیستها و نیز رقابت پرسروصدای فوتوریستها سبب شد که بحرانی در کارگاه شاعران پدید آید به طوری که در دسامبر ۱۹۱۳ آخماتووا و ماندلشتام پیشنهاد انحلال آن را دادند. در ۱۹۱۴ گومیلیف به جبهه رفت. پس از پایان جنگ، در تابستان ۱۹۱۸ به پتروگراد برگشت. از همسرش (آنا آخماتووا) جدا شد و بدون شرکت آکمه‌ایستهای دیگر، دومین کارگاه شاعران را (به اتفاق ایوانف و چند نفر دیگر) تشکیل داد و نیز تحت حمایت ماکسیم گورکی، آموزشگاهی برای شاعران جوان تشکیل داد. اما او به ظن قوی اشتباهاً به همکاری با گروه ۶۱ نفری که برای سرنگونی رژیم کمونیستی توطئه کرده بودند، متهم شد و همراه آنان تیرباران شد.
همسر او، آنا آخماتووا، که شعرش در عین بهره‌مندی از زیبای کلاسیک دارای تصاویر بسیار روشن و ملموس و حتا گاهی مضامین ترانه‌های عامیانه است و در آنها درون‌نگری رثایی با لحن عرفانی در هم آمیخته است، یکی از بزرگترین و محبوبترین شاعران معاصر شوروی شمرده می‌شود. وی ظاهراً چیزی از انقلاب نمی‌فهمید. لحن غنایی اندوه‌بار اشعارش درعین‌حال به نوعی حال و هوای جنگ داخلی را داشت. اما با این‌همه هرگز به فکر مهاجرت نیفتاد. به سکوت طولانی محکوم شد. به تاشکند تبعید شده بود و سالها اشعارش را بی‌آنکه امید چاپ شدنشان را داشته باشد، روی هم انباشت. فقط در دوران حمله‌ی آلمان نازی احساسات میهن‌پرستانه‌اش به جوش آمد و شعری با عنوان باد جنگ ۱۹۴۴- ۱۹۴۰ سرود که در سال ۱۹۴۶ با سانسور منتشر شد. سرانجام پس از بیستمین کنگره‌ی حزب کمونیست، منتخبی از اشعار غنایی خود را در ۱۹۶۱ و نیز "شعر بی‌قهرمان" را در سال ۱۹۶۳ انتشار داد.
گورودتسکی از "کارگاه شاعران" سر در آورده بود و با آثاری نظیر "چند جریان ادبیات معاصر روس" (۱۹۱۳) و "چوب‌دست گل کرده" (۱۹۱۴) به صورت نظریه‌پرداز آکمه‌ایسم درآمد. او پس از انقلاب به مضامین اجتماعی علاقه پیدا کرد و حتا داستانهای منثور نوشت و اپرانامه‌ها و اشعار میهنی نیز سرود.
اما تواناترین و بافرهنگترین شاعران آکمه‌ایست اوسیپ ماندلشتام بود. او نیز شعری بسیار قوی، آهنگین، پیچیده و دشوار و آکنده از ارجاعات فرهنگی داشت. اما در سالهای آخر زندگی کوتاه خود پیوسته از تبعیدی به تبعید دیگر رفت. در این میان به کارهای تجربی و نوشتن انواع مختلف ادبی به نثر در موضوعات مختلف پرداخت، از این قرار: "حسب حال"، "در هیاهوی زمان" (۱۹۲۵)، "تجربه‌ی صور روایی تازه در مهر مصری" (۱۹۲۸)، "سفر به ارمنستان" (۱۹۳۳)، "اندیشه‌های انتقادی در پیرامون شعر" (۱۹۲۸)، "گفت‌وگو درباره‌ی دانته" (که در سال ۱۹۳۰ نوشته شده بود و در سال ۱۹۶۷ چاپ شد) و بالاخره "اشعار سالهای تبعید در دفترهای ورونژ" (۱۹۳۵- ۱۹۳۷) که در آستانه‌ی آخرین دستگیری‌اش سرود و در سال ۱۹۳۸ در یکی از اردوگاههای کار اجباری درگذشت.
آکمه‌ایستها که وضوح لحظه را به فضای بی‌ثبات و مبهم سمبولیسم ترجیح داده بودند، دنیایی منظمتر اما محدودتر آفریدند که قدرت نوجویی فوتوریسم را نداشت. دوران رواج آکمه‌ایسم به عنوان مکتب هم بسیار کوتاه بود اما وجود شاعران بزرگ در این مکتب، تأثیر آن را در ادبیات جهان پایدار کرد، به‌خصوص که ماندلشتام و پاسترناک و نیز مایاکفسکی شاعر بزرگ دیگر آن عصر که فوتوریسم روسی را پایه گذاشته بود، خود جزو حلقه‌ی زبان‌شناسی مسکو بودند که به کارهای جدی تئوریک درباره‌ی شعر و ادبیات پرداخت و فرمالیسم روس را پایه گذاشت.
گفتنی است که آکمه‌ایسم در آغاز کار، در سال ۱۹۱۴، از سوی منقدان و جامعه‌شناسان مارکسیست به خوبی استقبال شده بود (شاید به این سبب که در مخالفت آن با عرفان سمبولیستی نوعی ماتریالیسم را می‌دیدند)، اما پس از انقلاب به آن عنوان "ادبیات اشراف و زمین‌داران" دادند و محکومش کردند. و ماندلشتام با شهامتی که جانش را بر سر آن گذاشت، در سال ۱۹۳۷ اعلام داشت که "من نه مرده‌ها را انکار می‌کنم و نه زنده‌ها را." و آکمه‌ایسم را "حسرت فرهنگ جهانی" نامید. موج بدگویی و تهمت زدن به آکمه‌ایسم (و نیز به فرمالیسم) در سال ۱۹۴۵ با گزارش ژدانف به اوج خود رسید.

نمونه‌هایی از آثار شاعران آکمه‌ایست:


· آنا آخماتووا

چرا این قرن بدتر از قرنهای دیگر است؟
شاید از این رو که غرق در اضطراب
روی سیاهترین زخم خم شده است
بی‌آن‌که بتواند درمانش کند.

در غرب، خورشید زمینی هنوز پرتوافکن است
و زیر اشعه‌اش بامهای شهر می‌درخشند
اینجا زنی سفیدپوش بر درها صلیب می‌کشد
و آهسته کلاغها را صدا می‌کند.


· اوسیپ ماندلشتام

حال که نتوانستم دستهایت را برای خود نگه‌دارم
حال که به لبهای ابریشم و نمکت خیانت کردم
باید در آکروپل منتظر صبح باشم
از گریه‌های ستونهای باستانی چقدر بیزارم!

آخائی‌ها در تاریکی اسبشان را آماده می‌کنند
سوهان با دندانه‌هایش جدارها را می‌ساید
هیچ راهی نیست که جشن خون نگیرند
هیچ نامی، صدایی، اثری از تو نیست.
چگونه توانستم، چگونه، که بازگشتت را باور کنم؟
چرا با شتاب از تو جدا شدم؟
هنوز خروس نخوانده است، هنوز روز نیست
و تبر آتش هنوز به کار نیفتاده است.

جدارها را گریه‌ی صمغ مرواریدنشان کرده است
و شهر اسکلت چوبی خود را شناخته است
اما خون به هنگام حمله فواره زده و جادو
جنگ‌جویان را در خواب سه بار افسون کرده است.
"تروا"ی مهربان کجاست؟ حرم‌سرا و شاه کجاست؟
ویران خواهد شد ای "پریام" کبوترخان بلند
و از هر پیکانی تا پیکان دیگر رگباری از چوب فرو می‌ریزد
و چوبهای دیگری مانند درخت فندق از زمین بالا می‌روند.

ستاره پنهان شده است، درخت بی‌درز
سپیده‌دم پرستوی خاکستری به شیشه خورد
و روز همچون گاوی که روی کاه بیدار می‌شود
در میدان آکنده از خواب خود را می‌رهاند.

(برگرفته از کتاب "مکتبهای ادبی- جلد دوم"- رضا سیدحسینی)

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1727  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

رضا بيك ايمانوردي



رضا بيك ايمانوردي متولد 1315 تهران است. وي فعاليت هنري را سال 1327 با بازي در تروپ تئاتر «اسكار» آغاز كرد. او كار سينمايي را سال 1340 با بازي در فيلم «فرياد نيمه شب» به كارگرداني ساموئل خاچيكيان تجربه كرد. بيك ايمانوردي سال 1350 دفتر سينمايي «آربي» را تأسيس كرد.
قسمت اول زندگی رضا بیک ایمانوردی به مسائل کشتی کج در باشگاه شاهین تهران مربوط می شود. او از دبیرستان پا به تشک کشتی کج گذاشت و در این رشته قهرمان هم بود. وی همراه دوستانی چون حسن شاهین، فیروز، حسین گیل، عزیز اصلی (که دروازبان تیم ملی بود) و ... با کشتی کج به سینما کشیده شد. بیک ایمانوردی با ظهور کمرنگ اما قوی خود در فیلم فریاد نیمه شب به کارگردانی آقای ساموئل خاچکیان ثابت کرد که هنرپیشه ای قوی و با مهارتی فوق تصور وارد سینما شده است.
ـــ
فيلم شناسی : كارگردان (۴) / نويسنده (۳) / بازيگر (۱۲۴) / تهيه كننده (۱۲)

فيلم شناسی : كارگردان نويسنده بازيگر تهيه كننده
  1. كارگردان : (۴)مورد
    (
    ۱۳۵۰)(۱۳۴۰) ۱ - محبوب بچه ها (۱۳۵۲)
    ۲ -
    مرد دو چهره (۱۳۴۶)
    ۳ -
    نبرد غول ها (۱۳۴۴)
    ۴ -
    ببر رينگ (۱۳۴۳)
فيلم شناسی : كارگردان نويسنده بازيگر تهيه كننده
  1. نويسنده : (۳)مورد

  2. (
    ۱۳۴۰) ۱ - مرد دو چهره (۱۳۴۶)
    ۲ -
    نبرد غول ها (۱۳۴۴)
    ۳ -
    ببر رينگ (۱۳۴۳)
فيلم شناسی : كارگردان نويسنده بازيگر تهيه كننده
  1. بازيگر : (۱۲۴)مورد

  2. (
    ۱۳۵۰)(۱۳۴۰) ۱ - راهي به سوي خدا (۱۳۵۸)
    ۲ -
    خياباني ها (۱۳۵۷)
    ۳ -
    سرخپوستها (۱۳۵۷)
    ۴ -
    سرنوشت سازان (۱۳۵۷)
    ۵ -
    عبور از مرز شب (۱۳۵۷)
    ۶ -
    نفس گير (۱۳۵۷)
    ۷ -
    دو كله شق (۱۳۵۶)
    ۸ -
    روزهاي بي خبري (۱۳۵۶)
    ۹ -
    سكوت بزرگ (۱۳۵۶)
    ۱۰ -
    صبح خاكستر (۱۳۵۶)
    ۱۱ -
    عشق و خشونت (۱۳۵۶)
    ۱۲ -
    كلام حق (۱۳۵۶)
    ۱۳ -
    كوچ (۱۳۵۶)
    ۱۴ -
    نان و نمك (۱۳۵۶)
    ۱۵ -
    همراهان (۱۳۵۶)
    ۱۶ -
    واسطه ها (۱۳۵۶)
    ۱۷ -
    يكي خوش صدا يكي خوش دست (۱۳۵۶)
    ۱۸ -
    تنها حامي (۱۳۵۵)
    ۱۹ -
    دلقك (۱۳۵۵)
    ۲۰ -
    شاديهاي زندگي (۱۳۵۵)
    ۲۱ -
    عنتر و منتر (۱۳۵۵)
    ۲۲ -
    غيرت (۱۳۵۵)
    ۲۳ -
    قادر (۱۳۵۵)
    ۲۴ -
    مادر جونم عاشق شده (۱۳۵۵)
    ۲۵ -
    هيولا (۱۳۵۵)
    ۲۶ -
    اسلحه (۱۳۵۴)
    ۲۷ -
    جنجال (۱۳۵۴)
    ۲۸ -
    چشم انتظار (۱۳۵۴)
    ۲۹ -
    حسرت (۱۳۵۴)
    ۳۰ -
    دو آقاي با شخصيت (۱۳۵۴)
    ۳۱ -
    رانده شده (۱۳۵۴)
    ۳۲ -
    زيباي پررو (۱۳۵۴)
    ۳۳ -
    شبگرد (۱۳۵۴)
    ۳۴ -
    قرار بزرگ (۱۳۵۴)
    ۳۵ -
    قسم (۱۳۵۴)
    ۳۶ -
    مرد شرقي و زن فرنگي (۱۳۵۴)
    ۳۷ -
    مرد ناآرام (۱۳۵۴)
    ۳۸ -
    نيزار (۱۳۵۴)
    ۳۹ -
    آقا رضاي گل (۱۳۵۳)
    ۴۰ -
    الكي خوش (۱۳۵۳)
    ۴۱ -
    اين دست كجه (۱۳۵۳)
    ۴۲ -
    عروس پابرهنه (۱۳۵۳)
    ۴۳ -
    گروگان (۱۳۵۳)
    ۴۴ -
    گل پري جون (۱۳۵۳)
    ۴۵ -
    ميرم بابا بخرم (۱۳۵۳)
    ۴۶ -
    ناجورها (۱۳۵۳)
    ۴۷ -
    ياور (۱۳۵۳)
    ۴۸ -
    بندري (۱۳۵۲)
    ۴۹ -
    پاپوش (۱۳۵۲)
    ۵۰ -
    پسرخوانده (۱۳۵۲)
    ۵۱ -
    حريص (۱۳۵۲)
    ۵۲ -
    در آخرين لحظه (۱۳۵۲)
    ۵۳ -
    قصه شب (۱۳۵۲)
    ۵۴ -
    كاكا سياه (۱۳۵۲)۵۵ - كج كلاخان (۱۳۵۲)
    ۵۶ -
    گداي ميليونر (۱۳۵۲)
    ۵۷ -
    محبوب بچه ها (۱۳۵۲)
    ۵۸ -
    احمد چوپان (۱۳۵۱)
    ۵۹ -
    بابا نان داد (۱۳۵۱)
    ۶۰ -
    حسن ديناميت (۱۳۵۱)
    ۶۱ -
    ظفر (۱۳۵۱)
    ۶۲ -
    كاكل زري (۱۳۵۱)
    ۶۳ -
    گذر اكبر (۱۳۵۱)
    ۶۴ -
    مرد اجاره اي (۱۳۵۱)
    ۶۵ -
    هميشه قهرمان (۱۳۵۱)۶۶ - ايوب (۱۳۵۰)
    ۶۷ -
    براي كه قلب ها مي تپد (۱۳۵۰)
    ۶۸ -
    پهلوان در قرن اتم (۱۳۵۰)
    ۶۹ -
    پهلوان مفرد (۱۳۵۰)
    ۷۰ -
    حيدر (۱۳۵۰)
    ۷۱ -
    دلقك ها (۱۳۵۰)
    ۷۲ -
    رضا چلچله (۱۳۵۰)
    ۷۳ -
    فاتحين صحرا (۱۳۵۰)
    ۷۴ -
    قلاب (۱۳۵۰)
    ۷۵ -
    مبارزه با شيطان (۱۳۵۰)۷۶ - مردان سحر (۱۳۵۰)
    ۷۷ -
    يك مرد يك شهر (۱۳۵۰)
    ۷۸ -
    دور دنيا با جيب خالي (۱۳۴۹)
    ۷۹ -
    ليلي و مجنون (۱۳۴۹)
    ۸۰ -
    تك خال (۱۳۴۸)
    ۸۱ -
    روسپي (۱۳۴۸)
    ۸۲ -
    بهرام شيردل (۱۳۴۷)
    ۸۳ -
    پا برهنه ها (۱۳۴۷)
    ۸۴ -
    پنجه آهنين (۱۳۴۷)
    ۸۵ -
    دلاور دوران (۱۳۴۷)
    ۸۶ -
    قوس و قزح (۱۳۴۷)
    ۸۷ -
    لوطي قرن بيستم (۱۳۴۷)
    ۸۸ -
    مرد روز (۱۳۴۷)۸۹ - چرخ فلك (۱۳۴۶)
    ۹۰ -
    علي بابا و چهل دزد (۱۳۴۶)
    ۹۱ -
    مرد بي ستاره (۱۳۴۶)
    ۹۲ -
    مرد دو چهره (۱۳۴۶)
    ۹۳ -
    معجزه (۱۳۴۶)
    ۹۴ -
    ميليونرهاي گرسنه (۱۳۴۶)
    ۹۵ -
    يكه بزن (۱۳۴۶)
    ۹۶ -
    آقا دزده (۱۳۴۵)
    ۹۷ -
    شارلاتان (۱۳۴۵)
    ۹۸ -
    عذاب مرگ (۱۳۴۵)
    ۹۹ -
    عصيان (۱۳۴۵)
    ۱۰۰ -
    گدايان تهران (۱۳۴۵)
    ۱۰۱ -
    مأمور 114 (۱۳۴۵)
    ۱۰۲ -
    مرد سرگردان (۱۳۴۵)
    ۱۰۳ -
    مرد و نامرد (۱۳۴۵)
    ۱۰۴ -
    مقصر پدرم بود (۱۳۴۵)
    ۱۰۵ -
    ميليونر فراري (۱۳۴۵)
    ۱۰۶ -
    نخاله قهرمان (۱۳۴۵)
    ۱۰۷ -
    جلاد (۱۳۴۴)
    ۱۰۸ -
    داغ ننگ (۱۳۴۴)
    ۱۰۹ -
    دنياي پول (۱۳۴۴)
    ۱۱۰ -
    زن و عروسك هايش (۱۳۴۴)
    ۱۱۱ -
    سرسام (۱۳۴۴)
    ۱۱۲ -
    نبرد غول ها (۱۳۴۴)
    ۱۱۳ -
    ولگرد قهرمان (۱۳۴۴)
    ۱۱۴ -
    ببر رينگ (۱۳۴۳)
    ۱۱۵ -
    دزد شهر (۱۳۴۳)
    ۱۱۶ -
    ستاره صحرا (۱۳۴۳)
    ۱۱۷ -
    سركش (۱۳۴۳)
    ۱۱۸ -
    شيطان در مي زند (۱۳۴۳)
    ۱۱۹ -
    ضربت (۱۳۴۳)
    ۱۲۰ -
    گل هاي گيلان (۱۳۴۳)
    ۱۲۱ -
    طلاق (۱۳۴۲)
    ۱۲۲ -
    دلهره (۱۳۴۱)
    ۱۲۳ -
    زمين تلخ (۱۳۴۱)
    ۱۲۴ -
    يك قدم تا مرگ (۱۳۴۰)
فيلم شناسی : كارگردان نويسنده بازيگر تهيه كننده
تهيه كننده : (۱۲)مورد

(۱۳۵۰)(۱۳۴۰) ۱ - واسطه ها (۱۳۵۶)
۲ - اسلحه (۱۳۵۴)
۳ - نبرد عقاب ها (۱۳۵۳)
۴ - گريز از مرگ (۱۳۵۲)
۵ - مرد اجاره اي (۱۳۵۱)
۶ - رضا چلچله (۱۳۵۰)
۷ - قلاب (۱۳۵۰)
۸ - مبارزه با شيطان (۱۳۵۰)
۹ - پهلوان پهلوانان (۱۳۴۸)
۱۰ - دلاور دوران (۱۳۴۷)
۱۱ - نبرد غول ها (۱۳۴۴)
۱۲ - ببر رينگ (۱۳۴۳)

م :تهران قدیم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1728  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ده نکته یادگرفتنی از مردم ژاپن بعد از زلزله

۱) آرامش
حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سر و صورت دیده نشد.
میزان غم و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود. اما بی تابی دیده نشد.
مردم خونسردیشون رو حفظ کردن.

۲) وقار
صفوف منظم برای آب و غذا به وجود اومد بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشنی.
غارتگری دیده نشد.

۳) توانمندی
بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند.

۴) قناعت کردن
مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتونند مقداری آذوقه تهیه کنند.
هیچ کس حاضر نشد بیشتر از نیازش چیزی بخواد.

۵) همدلی
زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.
حتی زمانی که غذا بینشون پخش میشد با وجود گرسنگی شدید ظرف غذایی که میگرفتن رو
میدادن به نفر کناریشون.

۶) از خودگذشتگی
پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند.

۷) مهربانی
رستورانها قیمتها را کاهش دادند. خودپردازها بدون محافظ دست نخورده ماندند.
دستگیری فراوان از افراد ناتوان دیده شد.

۸) آموزش
از بچه تا پیر همه دقیقا میدونستند باید چکار کنند و دقیقا همون کار را کردند.

۹)وسایل ارتباط جمعی
در پخش اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقط گزارشات آرامبخش.

۱۰) وجدان
هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت،
مردم اجناس را برگردوندند سرجاشون و به آرامی فروشگاه را ترک کردند
حس غرور ملی و شرافت فردی

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1729  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


مراسم پیر شالیار

مراسم پیر شالیار در روستای اورامان‌تخت (هورامان) کردستان، هر سال دو بار در نیمه بهار و نیمه زمستان برگزار شده و عروسی «پیر شالیار» در سه روز جشن گرفته می‌شود. مقبره پیر شالیار که از موبدان زرتشتی بوده است در انتهای جاده آسفالته اورامان قرار دارد. این مراسم شامل ذبح دام قربانی، دف زنی، نوعی رقص، خوردن آش، و شب‌نشینی و خواندن شعر و دعا است.

پیرشالیار


پیر شالیار که یکی از روحانیان بزرگ زرتشتی بوده است. پیرشالیار فرزند جاماسب، یکی از رهبران و مُغان آیین زردشت بوده که در اورامان می‌زیسته است،
در افسانه‌های مردم منطقه اورامانات پیری اسطوره ای به نام «پیر شالیار» هست که می گویند صاحب کرامات بوده است. از جمله این کرامات عجیبی که درباره او روایت می کنند ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخارا است که «پیر شالیار» او را شفا می‌دهد. ماجرا از این قرار بوده است که «شاه بهار خاتون» کر و لال است و تمام طبیبان از مداوای او عاجز می مانند تا اینکه آوازه «پیر شالیار اورامی» به بخارا می رسد. پادشاه بخارا هم شرط کرده است که هر کسی دخترش را شفا دهد او را به عقد وی درمی آورد؛ بالاخره عموی پادشاه با عده ای از اطرافیان پادشاه به سمت اورامان به راه می افتند تا دختر را به نزد «پیر شالیار» ببرند. وقتی که نزدیک روستای «اورامان تخت» می رسند گوش‌های دختر به طوری آنی شنوا می گردند و وقتی هم به نزدیکی‌های خانه «پیر شالیار» می رسند صدای نعره دیوی توجه آنها را جلب می‌کند و سریع دیو از تنوره ای که هم اکنون اهالی به آن «تنوره دیوها» می گویند و نزدیک خانه «پیر شالیار» هست، بر زمین می افتد و کشته می شود، در این اثنا زبان «شاه بهار خاتون» هم باز می‌شود و شروع به صحبت کردن می کند. پادشاه دخترش را به عقد وی در می آورد و مردم جشن عروسی بزرگی برای پیرشالیار و بهار خاتون برپا میکنند که مراسمی که امروز برگزار برگزار می‌شود سالگرد همان روز است.

مراسم جشن

شروع مراسم روز چهارشنبه است. این مراسم سه روز به طول می انجامد. از همان صبح روز اول دامدارانی که دامهای خود را برای قربانی در این مراسم نذر کرده اند دامهای خود را به جلو در خانه پیرشالیار می آورند تا به دست متولین مراسم ذبح شوند. پس از ذبح قسمتی از گوشتها را بعنوان تبرک در بین مردم پخش می کنند و بعضی از آن را هم برای غذای مراسم به داخل خانه پیر انتقال می دهند.
بعد از ظهر دف‌ها را برای لحظاتی دیگر آماده می کنند. نزدیکی‌های ساعت ۲ الی ۳ مراسم شروع می شود. و نوجوانان و جوانان و پیران دست در دست هم زنجیره ای بزرگ تشکیل می دهند و با تسلسل جسم و درون اتحاد و همبستگی همیشگی خود را به نمایش می گذارند. در حین این رقص شادی (که به نوعی رقص عرفانی هم هست) عده ای دف می نوازند و عده ای قصیده هایی در مدح پیامبر و ... می خوانند و گروه بزرگ رقص هم لفظ جلاله الله را زمزمه می کنند. در این سه روزه مردم هورامان تخت تمام کارهای خود را تعطیل می کنند و فقط و فقط وقت خودشان را در این جشن باستانی صرف می کنند.
غذای مراسم (آش جو یا "هولوشینه تشی") همان غذایی است که ۹۵۰ سال پیش در مراسم پیر شالیارپخت شده است. بعد ازخوردن غذا مردم به خانه‌های خود می روند و غذایی که اضافی است به خانه‌ها می برند تا سایر اعضای خانواده بعنوان تبرک از آن بخورند.
درروز آخر (بر خلاف دوروز پیش از آن که تا عصر مراسم برپاست) مردم تا شب به رقص می پردازند و ساعاتی از شب را نیز در خانه پیرشالیار میگذرانند (که به این شب (شب نشست "شه وونیشتی") گفته میشود. در این شب سخنرانان به سخنرانی درمورد پیر شالیار و بحثهای مذهبی و عرفانی می پردازند .بعد از آن سرودی یا قصیده ای خوانده می‌شود وپایان جلسه با دعا ختم می شود.
در این مراسم از باغ پیرشالیار گردوهایی چیده شده و برای اهالی فرستاده می‌شود.

م : سنه دژ
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #1730  
قدیمی 11-20-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

همسران پيامبر (ص) و دليل تعدّد زوجات ايشان

عبدالرحمن بن عبدالكريم

پیامبر( ص) بعد از وفات اولیه همسرش خدیجه ك با یازده زن ازدواج کرد که جز عایشه ك که دوشیزه بود، بقیه همگی بیوه زنانی سالخورده بودند. 6 تن از همسرانش از قبیله قریش، 5 تن از سایر قبایل عرب و یکی از آنها قبطی بود که مادر ابراهیم u بود، پیامبر ص می‌فرماید: «إذا ملكتم القبط فأحسنوا إليهم فإنَّ لهم ذمة ورحماً»: «هر گاه [غلام یا کنیزی] قبطی داشتید به آنها نیکی کنید. زیرا آنان دارای پیمان و رحم هستند»[1].

ازدواج ایشان با این زنان دلایل متعددی داشت از جمله:

1دلیل دینی و تشریعی، مانند ازدواج ایشان با زینب دختر جحش ك، اعراب در دوره جاهلی ازدواج فرد با همسر پسر خوانده‌شان را حرام می‌دانستند. زیرا معتقد بودند که همسر پسر خوانده همانند همسر پسر آن فرد است. پیامبر ص با هدف باطل ساختن این اعتقاد با زینب ازدواج کرد. خداوند می‌فرماید: (الأحزاب: 37).

« هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‏هايشان -هنگامى كه طلاق گيرند- نباشد; و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود) ».

1. دلیل سیاسی برای مصالح دعوت و نزدیکی میان دل‌ها و جذب عاطفه و علاقه قبایل:

پیامبر ص با بزرگترین قبایل قریش و قوی‌ترین اقوام عرب پیوند خویشاوندی برقرار کرد. این روشی است که یارانش را نیز بدان دستور می‌داد. پیامبر ص هنگامی که عبدالرحمن بن عوف t را به دومه الجندل فرستاد به او فرمود: «إن أطاعوك فتزوج ابنة ملكهم»: «اگر از تو اطاعت کردند، پس با دختر حاکمشان ازدواج کن»[2].

(Cl. Cahan)[3] می‌گوید: ممکن است به علت شیوه تفکر امروزی ما بعضی از جنبه‌های زندگی او باعث تزلزل و اشتباه ما شود. اتهامات و افتراها به شهوت دنیایی پیامبر ص اشاره دارد و اینکه پیامبر پس از وفات خدیجه با (9) زن ازدواج کرد. اما حقیقت این است که بیشتر این پیوندهای خویشاوندی و ازدواج‌ها دارای جنبه سیاسی بود و با هدف دست یافتن به دوستی و حمایت بعضی از اشراف، بزرگان و افراد قدرتمند قبایل انجام می‌شد. علاوه بر این هر گاه انسان از طبیعت خود آنگونه که خداوند او را آفریده است استفاده کند، اندیشه عرب آن را به رسمیت می‌شناسد و به آن احترام می‌گذارد[4].

2. انگیزه‌های اجتماعی:

مانند ازدواج ایشان با همسر بعضی از یارانش که در راه انتشار دین خداوند از دنیا رفته‌اند علیرغم اینکه این زنان مسن بوده‌اند اما پیامبر ص به علت رحم و شفقت نسبت به آنها و بزرگداشت آنها و همسرانشان با آنان ازدواج می‌کرد.

خانم (L. Veccia Vaglieri) نویسنده ایتالیایی در کتابی که در دفاع از اسلام نوشته است می‌نویسد: پیامبر ص در دوران جوانی که غریزه جنسی در شدیدترین و قوی‌ترین حالت ممکن قرار دارد و علی‌رغم اینکه زندگی در جامعه اعراب که طلاق در آن بسیار ساده صورت می‌گرفت، فقط با یک زن ازدواج کرد که آن هم خدیجه ك بود که چندین سال از او مسن‌تر بود. و او مدت 25 سال همسر و دوستدار راستین آن زن بود و تنها پس از وفات خدیجه و زمانی که سن ایشان به بیش از 50 سالگی رسیده بود دوباره و با بیش از یک زن ازدواج کرد. در حقیقت هر کدام از این ازدواج‌های پیامبر دارای انگیزه سیاسی یا اجتماعی بود.

از جمله این دلایل و انگیزه‌ها می‌توان به بزرگداشت و تکریم زنان پرهیزگار و برقراری پیوند خویشاوندی با بعضی از عشایر و قبایل با هدف ایجاد راه‌های جدید برای انتشار اسلام اشاره کرد. پیامبر ص با زنانی ازدواج کرد که به جز عایشه ك هیچ کدام از آنها دوشیزه، جوان و یا زیبا نبودند. پس آیا پیامبر ص مردی شهوت‌ران بود؟ او یک انسان بود نه خدا. ممکن است علاقه و میل به فرزنددار شدن موجب ازدواج مجدد او شده باشد. او بدون آنکه درآمد فراوانی داشته باشد بار زندگی یک خانواده بزرگ را بر دوش می‌کشید. اما او با آنان همواره روش مساوات و برابری کامل را در پیش می‌گرفت و هرگز میان هیچ کدام از آنان با دیگران تفاوتی نمی‌گذاشت. او با پیروی از روش پیامبران پیشین مانند حضرت موسی و ... u که گمان نمی‌رود هیچ کس بر ازدواج‌های متعدد آنها خرده گرفته باشد، عمل می‌نمود. آیا علت این امر این است که ما جزئیات زندگی روزمره آنها را نمی‌دانیم اما تقریباً از همه جزئیات زندگی خانوادگی پیامبر اسلام ص اطلاع داریم؟[5].

توماس کارلیل (Th. Carlyle ) نویسندة مشهور انگلیسی در کتاب «قهرمانان» می‌نویسد: برخلاف آنچه از روی ظلم و دشمنی [حضرت] محمد ص بدان متهم می‌شود، او فرد شهوت‌پرستی نبود. بزرگترین ظلم و اشتباه آن است که او را شهوت‌پرست بدانیم و معتقد باشیم که او جز برآورده کردن نیازها و لذت‌های خود هدف دیگری نداشت. هرگز! به راستی او چقدر از لذت‌ها ـ هر چه باشند ـ دور بود![6].

---------------------------------------------

منبع :محمد رسول الله ص (گوشه‌هایی از سیره اخلاقی پیامبر اسلام ص و اذعان اندیشمندان غربی به فضایل ایشان)

تأليف: عبدالرحمن بن عبدالكريم الشيحة

ترجمه:إسحاق بن عبدالله دبيري العوضي

[1]- مصنف عبدالرزاق، 10/362 حدیث 19375.

[2]- تاریخ الطبری، 3/83.

[3]- در سال 1909 م به دنیا آمد. از دانشگاه سوربن فارغ التحصیل شد و به عنوان استاد در مدرسه زبان‌های شرقی در پاریس تعیین گردید. سپس در سال 1945 به عنوان استاد در دانشکده ادبیات دانشگاه استراسبورگ مشغول به کار شد.

[4]- قالوا عن الاسلام، دکتر عماد الدین خلیل ص 126.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:24 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها