مشاعره واژه ای

[FereShteH]

بر سر خشمست هنوز آن حریف
یا سخنی می​رود اندر رضا

[sheida.m]

سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار

[FereShteH]

از یاقوت سرخست چرخ کبود
رخست چرخ کبود

[فرانک]

دانی که را سزد صفت پاکی؟
آنکو وجود پاک نیالاید
تا بر برهنه جامه نپوشاند
از بهر خویش بام نیفزاید

[مجتب]

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند


خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

[FereShteH]

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را

[constantine726]

ماییم و آستانـه عـشـق و سر نیاز
تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست

[FereShteH]

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها

[فرانک]

به نومیدی سحر گه گفت امید
که کس ناسازگاری چون تو نشیند

[FereShteH]

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب