|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#1931
12-18-2009
|
||||
|
||||
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار جز در هوای زلف تو دارد مشوشم  ذال بده 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#1933
12-18-2009
|
||||
|
||||
|
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت شادکامم دگر از الفت ناکامیها و
|
|
#1935
12-18-2009
|
||||
|
||||
|
بابا مهسا خیلی سخته اینو از کجا پیدا کردی؟
|
|
#1936
12-19-2009
|
||||
|
||||
|
آره پیدا نمیشه
تو بفکر خفتنی در این رباط / فارغی زین کارگاه و زین بساط ن/
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1937
12-19-2009
|
||||
|
||||
نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی
|
|
#1938
12-19-2009
|
||||
|
||||
|
باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم ر
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#1940
12-19-2009
|
||||
|
||||
|
نه توی این تاپیک نیازی نیست از هر شاعری که باشه قبوله
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد ا
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 20 نفر (0 عضو و 20 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 10:45 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.