نظرسنجی : آیا کتاب روی ماه خدا رو ببوس را خوانده اید ؟

[آريانا]

نوشته اصلی توسط ladan

کاش یکی بود خونده بود!اول کتاب خوب شروع میشه یعنی میتونم درک کنم که یکی به خدا شک کنه.ولی آخرش خیلی بد طرف ایمان میاره دلیلش قبول ندارم!یعنی به نظرم آدمی که شک کنه به این راحتی ایمان نمیاره!برا همین شک کردن ترسناکه!

فاصله ي ميان كفر و ايمان باريكتر از تار مويي است

همينقدر كه دنبال نفي وجود او هستيد خودش جاي تحسين دارد ........يعني به او فكر مي كنيد!!!

روزي صدايت ميكند

[constantine726]

من خودم اين كتاب رو نخوندم. از توضيحاتي كه يكي از دوستان داد تا حدي متوجه شدم كه شخصي اول به وجود خدا شك داشته بعد ايمان مي‌آره.
معمولا اگر شك در وجود خدا اگر از روي عقل باشه قابل تحسين هست و خدا مي‌فرمايد من عقل را به عنوان اولين رسول براي شما فرستادم. و معمولا شكي كه از روي عقل باشه نهايتا به نتيجه درست ختم ميشه. ولي شكي كه به خاطر اميال نفساني و منافع شخصي يا گروهي باشه، خداوند مي‌فرمايد كسانيكه به خاطر منافعشان آيات ما را تكذيب كردند براي آنان عذابي دردناك قرار داديم.

[ترنم]

سلام

دوستان این کتاب(روی ماه خدا را ببوس) خوندید؟؟

اگه خوندید که خیلی خوشحالم
اما اگه نخوندید حتما بخونید
به نظر من لعد از کتاب شازده کوچولو
این کتابم ارزش خوندن داره
داستان واقعیه
از یه مشکل اجتماعی که تز دکترا یه نفره
مطالعه موردیه یه ادم معروفه
شخصیت علمی سرشناس داخلی و خارجی!!!

[Edrisfm]

سلام
کتاب بسیار قشنگیه و جز 3 تا کتاب مورد علاقمه (بیشتر از 3 تا کتاب خوندم!).
در مورد کتاب:
1. داستان بسیار یکدست نوشته شده، حتی بعضی قسمتا که جزئیات بصورت خیلی ریز بیان شده خواننده اصلاً حوصلش سر نمیده
2. مفهوم شک (مخصوصاً در جامعه ما و مخصوصاًتر نسل ما) بصورت استادانه ای مطرح شده -به نظرم به احتمال زیاد خود نویسنده تو زندگیش دچار شک شده چون به خوبی ابعاد مختلفشو بررسی کرده- هر چند که من هم معتقدم در پایان داستان ...(نمیگم که کسانی که داستان رو نخوندن مزه داستان براشون نره)
3. فک کنم تا الآن این کتاب بیش از 35 بار تجدید چاپ شده!(سال 88 چاپ 31مش بود با تیراژ 5 هزار نسخه!)
4. بررسی انسان های مختلف در جامعه (از لحاظ نوع عقیده و تفکر) و نگاه اونا به مسئله وجود خدا

کتاب کم برگه (فک کنم حدود 100 صفحه) و توصیه اکید میکنم به دوستان حتماً بخوننش

دیالوگ ها و جملات زیبایی (از نظر من) در کتاب هست که من بسیار لذت بردم ازشون.

مثلاً:
* کلیدها به همون راحتی مه در رو باز میکنن، قفل هم میکنن. انگار فلسفه بدجور درها رو قفل کرده! (کسانی که فلسفه خواندن فک کنم اینو قبول داشته باشن)
* کجاست آن دست مهربان که هر چه صداش می زنند به کمک کسی نمی آد؟

و جمله اول کتاب که:

هرکس روزنه ای است بسوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.