مشاعره با حروف انتخابی

[deltang]

نمی دانم از اول کی هستی

که از در آمدی بر دل نشستی

دلم دست امانت بود دستت

به این زودی نباید می شکستی

ا

[FereShteH]

اگر نامدی این سخن از خدای
نبی کی بدی نزد ما رهنمای

چ

[deltang]

چون نیشکر است این نیت ای نائی

شیرین نشود خسرو ما گر نائی

هر صبحدم آدم که هر صبحدمی

از عالم پیر بردمد برنائی

ل

[raha_10]

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
در پی دیدن او دادن جان کار من است

ق

[deltang]

قربان شوم و چون نشوم وای که آن چشم

بر جان من از هر مژه قصاب دگر داشت

[SHeRvin]

قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان و خرد سوی سماوات برد


ه

[ساقي]

هر کز گران جانان بود چون درد در پایان بود
آنگه رود بالای خم کان درد او یابد صفا

ی

[deltang]

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

خ

[ساقي]

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت

ف

[SHeRvin]

فریاد من از فراق یارست

و افغان من از غم نگارست


بی روی چو ماه آن نگارین

رخساره من به خون نگارست


و