مشاعره واژه ای

[tanha]

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

[behnam3638]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[tanha]

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

[mary.f]

دمي با غم به سر بردن جهان يكسر نمي ارزد
به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نمي ارزد

[tanha]

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت

[haj_amir]

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

[tanha]

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست

[mary.f]

ساقيا لطف نمودي قدحت پر مي باد
كه به تدبير تو تشويش خمار آخر شد

[behnam3638]

مده جام می و پای گل از دست



ولی غافل مباش از دهر سرمست

[haj_amir]

رقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دم
هزاران گونه پيغام است و حاجب در ميان ابرو