|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| تاپیکهای سریالی در این بخش تاپیکهایی قرار خواهند گرفت که پست های آن شمارش نمیشود . و تاپییک هایی مانند "یک آرزوی خیر برای نفر بعدیت بکن" و ... قرار میگیرد. |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#2701
03-16-2010
|
||||
|
||||
جمله سازیت صفر....
کلمه هات کو؟ چشم رقص گریه
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#2702
04-07-2010
|
||||
|
||||
|
وقتی آن مرد در حال رقص بود چشمانش از گریه پر از اشک شده بود
نزدیک پنچر ای بابا
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#2703
04-07-2010
|
||||
|
||||
|
ای بابا میدونی نزدیک بود چرخ قطار التون جان پنچر بشه؟ ولی یه تنه مبارزه کرد
بندر فرودگاه کالباس
__________________
and the roads becomes my bride
|
|
#2704
04-08-2010
|
||||
|
||||
|
شاید بشه تو بندر کالباس خورد ولی تو فرودگاه از این خبرا نیست
کارت سوخت آن مرد جوجه تیغی
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#2705
04-08-2010
|
||||
|
||||
|
آن مرد که شباهت زیادی به جوجه تیغی داشت کارت سوخت مرا کش رفته بود!
من، تو ،پاییز
__________________
 همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
|
|
#2706
04-08-2010
|
||||
|
||||
|
من و تو تو پاييز آشنا شديم با هم؟
ديروز آن مرد چراغ
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم شعر را... ماه را.... و تو را ... امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم هنوز اولین سطر را نخوانده تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را... ولی نه...!! باید ترک کنم هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم... ====================================== مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
|
#2708
04-21-2010
|
||||
|
||||
|
امید اومد ایران.حالا تو میدون آزادی داره دور خودش میچرخه...
کتاب نبات عقاب
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان آرام خوشه ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
|
|
#2709
04-27-2010
|
||||
|
||||
|
عقاب اومد و کتاب و نبات رو از روی میز حیاط برای جوجه هاش کش رفت.
اردو شلوغ جوجه
__________________
آموخته ام ... با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه. (چارلی چاپلین)
|
|
#2710
04-29-2010
|
||||
|
||||
|
در راه آهن شهری داشتم کش لقمه میخوردم که بالگردانی از فراز سرم عبور پس به شکر اندرش مزید که سالم ماندیم
!@#@!؟ ایران،پدر،مادر ویرایش توسط bigbang : 04-29-2010 در ساعت 09:45 PM
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 9 نفر (0 عضو و 9 مهمان) | |
| ابزارهای موضوع | |
| نحوه نمایش | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 08:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.