بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #21  
قدیمی 04-23-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ممنون از mahdi.he عزیز و natanaeil عزیز و ساقی عزیز که مشارکت کردن
این سه شعر آخر مهدی جان از زبان عاشق بود. عذر میخوام
natalaei عزیز شعری هم که شما گذاشتید در عین زیبایی ولی از زبان عاشق بود .عذر میخوام
می بخشید دوستان من هم خودم علم زیادی ندارم اما فکر میکنم این اشعار از زبان یک عاشق ِشیدا باشد

اشعاری که از زبانِ معشوق, شاعر سروده باشد کم هست....چون اکثر شاعران وصف حال خودشان را بیشتر میکنند و یا اینکه راه و وادی خاصی را توصیف میکنند و یا با معشوقشان توسط کلام عشق بازی میکنند....مگر اینکه شاعر تنها شاعر نباشد (مثلا عارف هم باشد ) مانند مولانا که حتی مولانا رو اهل ادب شاعر نمیدونن و خود او هم اونطور که در فیه ما فیه نوشته شده به سخن رانی و شعر سرودن علاقه ای نداشته. از اشعارش هم کاملا مشخصه.

در کل ممنونم...باز هم اگر به شعری برخوردید ..بگذارید ممنون میشم..
چون خودم هم علاقه دارم همشونو پیدا کنم میون این همه شاعر و اشعار
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear

ویرایش توسط آريانا : 04-23-2010 در ساعت 05:26 PM
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #22  
قدیمی 04-23-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض معشوق به عاشق


زهي، سوداي من گم کرده نامت
بسوزانم بدين سوداي خامت

نگويي: کين چه سوداي محالست؟
نميدانم: دگر بار اين چه حالست؟

نه بر اندازهء خود کام جستي
برون از پايهء خود نام جستي

متاز اندر پي چون من شکاري
که اين کارت نمي‌آيد به کاري

پي آن آهوي وحشي چه راني؟
که گر چشمي بجنباند نماني

مشو در تاب، اگر زلفم ترا کشت
درفشست اين، چرا بر وي زني مشت؟

ز لعل من حکايت کردن از چيست؟
بهر جا اين شکايت بردن از چيست؟

تو پيش از جرعهء من مست بودي
مرا ناديده خود زان دست بودي

بخوردي انگبين در تب نهاني
ز شکر چون جنايت ميستاني؟

مرا گويي: دل از لعل تو خون شد
چو لعلم را بديدي حال چون شد؟

دلت را خون بها از من چه خواهي؟
تو خود کردي خطا، از من چه خواهي

و گر خون شد جگر نيزت به زاري
تظلم پيش زلف من چه آري؟

سخن در جان همي گويد خدنگم
جگر خوردن چه ميداند پلنگم؟

منه دل بر دهان من، که هيچست
ز زلفم در گذر، کان پيچ پيچست

تو خود با زلف و چشمم بر نيايي
که اين هندوست و آن ترک ختايي

نه آن سروم، که بر من دست يازي
و گر خود صد هزار افسون بسازي

ز لبهاي من آنگه توشه گيري
که چون خال از دهانم گوشه گيري

همان بهتر که: از من سر بتابي
که گر ترکم نگيري رنج يابي


نخستين بازيي بود اين که ديدي
تو پنداري که اندوهي کشيدي؟

به يک دستانم از دست اوفتادي
به يک جام اين چنين مست اوفتادي

به رنج خويشتن چندين چه کوشي
بگويم نکته‌اي، گر مي نيوشي



------------
اوحدي
منطق‌العشاق
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #23  
قدیمی 04-23-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اکثر مناظره های عاشق و معشوق رو شاید بشه برای اریانا ذکر کرد چون کلام معشوق در اون هست
گفتم گفتا ... اونهاییش که گفتا داره خوبها و قشنگهاش رو شنیده این ....
دلم ته نگه وه کو خونچه ی ده می تو
سه رم گیژه له گیژی په رچه می تو

دل و گیان و ژیانم دا به ماچیک
وتت:پیک نا یه٬زوری من و که می تو
(......)


-----------------------


شعر قلب مادر هم کلام معشوق هست



http://p30city.net/showpost.php?p=42227&postcount=4


__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از دانه کولانه سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #24  
قدیمی 04-23-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درست میگی کوروش جان..
اون ها رو در تاپیک مناظره دوستان گذاشتن...اما اکثرشون هم به این حالت نیست .....مثلا توی یک شعر خواجو کرمانی میگه ...گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری؟ گفتم بر آستانت دارم سر گدایی....اینجا مثلا داره روی وصف حال خودش تاکید میکنه تا گفته ی معشوق ...معشوق اینجا یه بیخبر جلوه میکنه...
من دنبال بقیش هستم
از شعر مادر ممنون
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #25  
قدیمی 04-23-2010
forrest آواتار ها
forrest forrest آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Mar 2010
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 353
سپاسها: : 35

47 سپاس در 28 نوشته ایشان در یکماه اخیر
forrest به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

[quote=دانه کولانه;147549]اکثر مناظره های عاشق و معشوق رو شاید بشه برای اریانا ذکر کرد چون کلام معشوق در اون هست
گفتم گفتا ... اونهاییش که گفتا داره خوبها و قشنگهاش رو شنیده این ....
دلم ته نگه وه کو خونچه ی ده می تو
سه رم گیژه له گیژی په رچه می تو

دل و گیان و ژیانم دا به ماچیک
وتت:پیک نا یه٬زوری من و که می تو
(......)


-----------------------





من هرچی فکر کردم معنی این بیتو نفهمیدم

وتت:پیک نا یه٬زوری من و که می تو

خیلی وقته روش فکر می کنم
از چند نفر هم پرسیدم ولی اونا هم نمی دونستد
یا خیلی ساده است یا خیلی سخت
چویس دیگه ای نیست.
اگه بگی ممنون میشم
هرچند تاپیک بی ربطه
ولی حوصله ندارم پیغام خصوصی بدم

خسته ام

ده س و چاوت خوش
فورست
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از forrest سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #26  
قدیمی 04-23-2010
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

اول جواب مشتی فارست رو بدم ....
اتفاقا از قسمتهای زیبا و فوق حرفه ای کلام هژاره اون بیت که گیر داری روش...
من دوم دبیرستان بودم که از نمایشگاه کتاب تهران اولین کتاب هژار رو خریدم بار اولی که این رو خوندم متوجه نشدم اما جذبش شدم که ببینم چی داره میگه ...
سهل و ممتنعه...
ساده و سخته ...
وتت پیک نایه زوری من و کمی تو ....

معشوق میگه من شاهم و تو گدا این دو با هم سنخیت و همخوانی ای ندارند

وتت گفتی
پیک نایه پیش نمی آید نمیشود سازگار نیست ست نیست عاقلانه نیست منطقی نیست نمیخورد نمیشود نمیبایست نمی شاید !

زوری من = زیادی من بالاتر بودن من با ارزش تر بودن من در مقابل تو - من بالاتر از توم سر تر از توم بیشتر از توم ....

کمی تو .... پایین بودن و کم بودن و بی مقدار بودن تو....


تازه روی مصرع قبلیش هم زیبایی مسحور کننده ای هست ..
دل و گیان و ژیانم دا به ماچیک :
2 تا برداشت متفاوت و هردو زیبا میشه ازش کرد ....


با دادن بوسه ای مرا جان و زندگی بخشید (ژیانم دا = به من زندگی داد)
یا
دل و جان و زندگیم را با پای گرفتن بوسه ای از او دادم (خرج کردم) (ژیانم دا = زندگیم را دادم)


-----------------------
پاسخ مشتی اریانا ...

اره بعضی مناظره ها در واقع باز هم کلام عاشق و شاعره ...

چیزی که خواستی سخته اریانا باید از این به بعد اگر مواجه شدم باهاش یادم بمونه بیام بهت بگم .
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از دانه کولانه سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #27  
قدیمی 04-23-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض معشوق به عاشق

معشوق به عاشق


اگر صد چون توميرد غم ندارم
که سر گردان و عاشق کم ندارم


دلم سنگست، نرمش چون توان کرد؟
به آه سرد گرمش چون توان کرد؟

به شوخي شير گيرد چشم مستم
به آهو نافه بخشد زلف پستم

چو از تنگ دهانم قند ريزد
ز تنگ شکر مصري چه خيزد؟

اگر صد بوسه لعلم پيشکش کرد
ز مال خويشتن بخشيد،خوش کرد

ترا بر من که داد اين پادشاهي؟
که از لعلم حساب خرج خواهي؟


چو من در ملک خوبي پادشاهم
ز لب شکر بدان بخشم که خواهم

ترا با روي و زلف من چه کارست؟
که اين چون گنج شد يا آن چو مارست؟

براي آن همي دادي غرورم
که بر بندي به هر نزديک و دورم

مرا از بهر اين مي‌خواستي تو؟
خريدار شگرفي راستي تو!

به هر جرمي ميور در گناهم
که گر شهري بسوزم پادشاهم

نسازد پادشاهان را غلامي
تو مي‌سوز اندرين سودا، که خامي

برون آور، ترا گر حجتي هست
که نتوان با تو دل در ديگري بست

من آن آهووش صحرا نوردم
که خود را بستهء دامي نکردم

دلم هر لحظه جايي انس گيرد
به يک جا چون نشيند تا بميرد؟

گهي گل چينم و گه خار گيرم
هر آن کس را که خواهم يار گيرم

يکي را بر لب خود مير سازم
يکي را آهنين زنجير سازم

دل مردم بسوزم تا توانم
ولي هرگز پشيماني ندانم

ز روبه بازي زلفم حذر کن
سر خود گير و با او سربسر کن

سرم سوداي او ورزد که خواهد
دلم از بهر آن لرزد که خواهد

همي گويي: ترا چون موي شد تن
تو خود بس ناتوان گشتي، ولي من




................

اوحدي
منطق‌العشاق






چه معشوق خشني توي شعر اوحدي جاي گرفته
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #28  
قدیمی 04-24-2010
آريانا آواتار ها
آريانا آريانا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,863
سپاسها: : 1,245

743 سپاس در 365 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نزدیک توام , مرا مبین دور !
پهلوی منی مباش مهجور

آن کس که بعید شد ز معمار
کی گردد کارهاش معمور

چشمی که ز چشم من طرب یافت
شد روشن و غیب بین و مخمور

هر دل که نسیم ِ من بر او زد
شد گلشن و گلستان پرنور

بی من اگرت دهند شهدی
یک شهد بود هزار زنبور

بی من اگرت امیر سازند
باشی بتر از هزار مأمور

می‌های جهان اگر بنوشی
بی‌من نشود مزاج محرور

در برق چه نامه بر توان خواند
آخر چه سپاه آید از مور

خلقان برقند و یار خورشید
بی‌گفت تو ظاهرست و مشهور

خلقان مورند و ما سلیمان
خاموش صبور باش و مستور

مولانا

__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از آريانا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #29  
قدیمی 04-24-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض زبان معشوق به عاشق

زبان معشوق به عاشق


زهي! از جام مهرت مست گشته
ز کوباکوب هجران پست گشته

بسي در عشق گرم و سرد ديدي
کنون بنشين، که آن خود کشيدي

بگستر فرش و خلوت ساز جارا
که عزم آن شبستانت ما را

سحرگاهان دعاي مستجابت
به روي کار باز آورد آبت

دلارامي که از دامت رمان بود
تو گفتي: رام خواهد شد، همان بود

هر آن حاجت که ميخواهي برآري
که رو در قبلهء اقبال داري

به وصلم طلعتت فيروز گردد
شب تاريک هجران روز گردد

مخور اندوه، ازين پس شاد مي‌باش
ز بند هر غمي آزاد مي‌باش


دهانم را تو باشي مير ازين پس
به بوسيدن مکن تقصير ازين پس

کنار و بوسه اول چيز باشد
چو وقت آيد دگرها نيز باشد

دل من ترک وصل ديگران گفت
تويي همدم، تويي مونس، تويي جفت

رفيق من تو خواهي بود ازين پس
مرا از مهر و کين آن و اين بس

دلم در جستجويت جويت گرم گشته
چه جاي دل؟ که سنگش نرم گشته

از آن شوخي به راه آمد دل من
به جانت نيک خواه آمد دل من

چو باغ وصل را در برگشادي
جهان اندر جهان عيشست و شادي

ز رويم لاله و گل دسته مي‌بند
ز لعلم شکر اندر پسته مي‌بند

گهي با زلف پستم عشق مي‌باز
گهي ميگوي در گوش دلم راز

مشو نوميد و از من سر مپيچان
رخ از پيوند و ياري بر مپيچان

بيا، کز وصل من کارت بر آيد
به باغ من گل از خارت بر آيد

دلت را مژده‌اي مي‌ده به شادي
بگو او را دگر چون مژده دادي


__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #30  
قدیمی 04-24-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض گفت معشوقی به عاشق

گفت معشوقی به عاشق ز امتحان
در صبوحی کای فلان ابن الفلان

مر مرا تو دوست‌تر داری عجب
یا که خود را راست گو یا ذا الکرب

گفت من در تو چنان فانی شدم
که پرم از تتو ز ساران تا قدم

بر من از هستی من جز نام نیست
در وجودم جز تو ای خوش‌کام نیست


زان سبب فانی شدم من این چنین
هم‌چو سرکه در تو بحر انگبین

هم‌چو سنگی کو شود کل لعل ناب
پر شود او از صفات آفتاب

وصف آن سنگی نماند اندرو
پر شود از وصف خور او پشت و رو

بعد از آن گر دوست دارد خویش را
دوستی خور بود آن ای فتا

ور که خود را دوست دارد ای بجان
دوستی خویش باشد بی‌گمان

خواه خود را دوست دارد لعل ناب
خواه تا او دوست دارد آفتاب

اندرین دو دوستی خود فرق نیست
هر دو جانب جز ضیای شرق نیست

تا نشد او لعل خود را دشمنست
زانک یک من نیست آنجا دو منست

زانک ظلمانیست سنگ و روزکور
هست ظلمانی حقیقت ضد نور

خویشتن را دوست دارد کافرست
زانک او مناع شمس اکبرست

پس نشاید که بگوید سنگ انا
او همه تاریکیست و در فنا

گفت فرعونی انا الحق گشت پست
گفت منصوری اناالحق و برست

آن انا را لعنة الله در عقب
وین انا را رحمةالله ای محب

زانک او سنگ سیه بد این عقیق
آن عدوی نور بود و این عشیق

این انا هو بود در سر ای فضول
ز اتحاد نور نه از رای حلول

جهد کن تا سنگیت کمتر شود
تا به لعلی سنگ تو انور شود

صبر کن اندر جهاد و در عنا
دم به دم می‌بین بقا اندر فنا

وصف سنگی هر زمان کم می‌شود
وصف لعلی در تو محکم می‌شود

وصف هستی می‌رود از پیکرت
وصف مستی می‌فزاید در سرت

سمع شو یکبارگی تو گوش‌وار
تا ز حلقه‌ی لعل یابی گوشوار

هم‌چو چه کن خاک می‌کن گر کسی
زین تن خاکی که در آبی رسی

گر رسد جذبه‌ی خدا آب معین
چاه ناکنده بجوشد از زمین

کار می‌کن تو بگوش آن مباش
اندک اندک خاک چه را می‌تراش

هر که رنجی دید گنجی شد پدید
هر که جدی کرد در جدی رسید

گفت پیغمبر رکوعست و سجود
بر در حق کوفتن حلقه‌ی وجود

حلقه‌ی آن در هر آنکو می‌زند
بهر او دولت سری بیرون کند


........
مثنوی معنوی
از مولوی
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها