مشاعره با اشعار خودمان

[متین]

توی جاده نگاهم ردپایی مونده برجا
ردِ جاده رو می گیرم می رسم به مرزِ فردا

[haj_amir]

اگر دلت بود خوش به چهچه هزار
کنون بکن دوا دلم با نمکین کلام خود

[متین]

دنیا همین بوده و بس
دنیای زنجیر و قفس

[haj_amir]

سر به زانوی غم نهادم تا تو آیی
پام داره میشکنه چرا نمی آیی

[متین]

یکی اون طرف نشسته
نا امید ، غمگین و خسته

[haj_amir]

هر نفسی که میکشم بیاد تو
باشدم مرحمی بر زخم دوریت

[متین]

تو که رفتی ای مسافر
تو چشات شدم یه عابر

[haj_amir]

روز ها بودم این سخن بر لب
که چرا عشق من کرده زدوری تب

[SonBol]

بعد تو دلم مي خواد سر به بيابون بذارم
روز اول به تو گفتم بي تو آروم ندارم
.....

[haj_amir]

من در بیابان محبت گم شدم
نادیده گرفتار چشم مخمور مردم شدم