نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهرگان
یا خدا! عظمت چطوری؟
ای چو شیرینی نمیدم! به شرطی که آمدم تهران منه ببری توچال
|
قربانت برم آقا خودت چطوري؟
اي به روي جفت چشام تو بيا كيه كه ببره!!
توچال چيه مهرگان هي خوش نيس
اي پشت كارخانه سيمان خودمان صد تا عين توچاله هشته تو جيب والا!!
يه روز ميبرمت پشت كارخانه سيمان بشت خيلي خوش ميگذره
البت بايد دعا كني كه بفرم بباره ها
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Saba_Baran90
آنا مه هی میگم اینجا شده عصر بخبندان هی تو بگو نه!
دلم اینقدر یخ کرده ها خدا بگه بس!
ای چیزه ای!
آناهیتا الآن بریم بیرون خو می شیم یخ در بهشت!
مهرگان نهایت تا شروع ترم بعد از دس مه در بره! بعدش مخاد چه بکنه!
شیرینی هم ازش میگیرم براد!
|
خويشكه آدميزاد دلش گرم باشه ديه هيچي مهم نيس
كره صبا مگه بده بشيم يخ در بهشت به او خوشگلي به او خوشمزه اي خيلي هم دلمان بخواد
آقا ما امروز تو تاكسي بوديم و خيايانم شلوغ بود يه خانومه گفت: به اميد خدا اي پل جديديه بزنن ديگه كمتر شلوغه
يه آقايي گفت: كدام پل خانوم؟
خانومه گفت: ايني كه مخوان درس كنن(منظورش منوريله بود)
آقائه گفت:خانوم پله چه؟اي بري يه چيز ديگه اس شما اشتباه مكني
خانومم گفت نه آقا شما اشتباه مكني مطمئنم بري پله!!
ديدم خانومه خيلي داره با قاطيعت حرف ميزنه منم خواستم يه چيزي بگم ديم خانومم اخماش توهمه و روشه كرده او ور
منم تو دلم به خودم گفتم ميني شر كي مش چه كار داري به كار مردم حتما يه چيزي ميدانه!!
خب فيلمنامه تمام شد
جدي اطلاع رساني در اي حده؟يا واقعا مردم اصلا پيگير نيستن كه وسط اي خيايان چه خبره؟
مه يكي فك مكنم ...ولش كو فكرم خطرناكه!!