بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #3311  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


نمک باعث اضاف وزن شما می شود

متعجبید که چطور نمک باعث چاق شدنتان می‌شود؟ مولکول‌های سدیم موجب می‌شوند که آب دور سلول‌های چربی ذخیره در بدن را احاطه کرده و از این طریق آنها را مستحکم‌تر و البته متورم‌تر می‌کنند. این انباشتگی آب حالت بادکردگی به بدن داده و به سایز کلی بدن اضافه می‌کند.

بیشتر موادغذایی کنسرو شده و غذاهای نمک‌ دار حاوی نمک یا سدیم هستند.درکنار اینها، موادغذایی دیگری که نمک فراوان دارند عبارتند از: پنیر گوشت آرد ذرت نخود سس‌ها چاشنی‌ها ترشیجات صدف همانطور که می‌بینید، فقط غذاهای قنددار و چربی‌دار نیستند که قطر دور شکمتان را اضافه می‌کنند. نمک هم یک متهم اصلی است.
درنتیجه، دفعه بعدی که خواستید ظرف نمکدان را برداشته و روی غذایتان نمک اضافی بپاشید یادتان باشد که این دانه‌های سفیدرنگ تا چه حد موجب چاق شدنتان می‌شود.
منبع: سلامت نیوز

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #3312  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چرا می‌گویند ماه عسل؟!
شیطونک: تا به حال به این فکر کردید که چرا به ماه عسل می‌گویند ماه عسل و چیز دیگری نمی‌گویند. ما بر آن شدیم که جواب این سئوال را برایتان پیدا کنیم که از این قرار است.
در کشور بابل در چهار هزار سال پیش رسمی وجود داشته است که بر اساس آن یک ماه پس از مراسم عروسی، پدر عروس برای دامادش یک نوع نوشیدنی شیرین که از عسل درست شده بود تهیه می‌کرده، آنها این ماه را ماه عسل می‌گفتند. امروزه این اصطلاح را برای ماه نخست ازدواج بکار می‌برند.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3313  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

میوه های عجیب و غریب!
1.خربزه شاخدار


این میوه نام های زیادی دارد: خربزه شاخدار, خیارِ شاخ دارِ افریقا و خربزه ژله.
این میوه نه تنها در افریقا بلکه در کالیفرنیا, استرالیا و زلاندنو نیز رشد میکند.
عمدتا از این میوه به عنوان تزئینات غذایی استفاده می شود.
2.دست بودا


این میوه عجیب و غریب که مانند انگشت است یکی از انواع لیموهاست که در اسیا و معمولا بر روی یک درختچه یا درخت کوچک بر روی شاخه های خاردار رشد می کند.از این میوه می توان در انواع سالادها با توجه به طعم و مزه ان مانند مرکبات دیگر استفاده کرد.برخی از میوه ها ممکن است به عنوان موضوع مذهبی در معابد بودایی استفاده شود.اعتقاد بر این است که انگشتان این میوه اگر در موقعیتی باشد که بسته است و نه باز دست بسته نماد بودا یعنی عمل نماز است.
3.کارامبولا


نام این میوه کارامبولا می باشد که به عنوان میوه ستاره ایی نیز شناخته شده است.
این میوه بومی اسیای جنوب شرقی است اما می تواند در هر جایی رشد کند نام ان مشتق شده از شکل غیر معمول ان است که وقتی انرا قطعه کنید مانند ستاره می شود.این میوه عنی از انتی اکسیدان و ویتامین C ,کم شکر و سدیم است.
4.توت فرنگی چینی


این میوه بومی جنوب شرقی اسیا عمدتا چین است.
از این درخت بیشتر به عنوان تزئین پارک ها و باغ ها استفاده می شود میوه های برجسته رنگ فوق العاده قرمز وشیرین و ترش مزه است که در وسط ان یک دانه وجود دارد.
منبع:یک پارس
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3314  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شما را چگونه می شناسند
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود كه این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!
زمانی كه برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فكر كردند كه نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن تیتر صفحه اول، میخكوب شد: «آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آورترین سلاح بشری مرد!»

آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فكر كرد: «آیا خوب است كه من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟»
سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح كرد. پیشنهاد كرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شود. امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلكه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیك و شیمی نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد .

یك تصمیم، برای تغییر یك سرنوشت كافی است!

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3315  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


طلبه و دختر فراری
شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.
از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند. قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند «سوره یوسف آیه 53» انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3316  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


چگونه شبانه روز 24 ساعت شد ؟
انسان در جهانی بر پایه عدد 10 زندگی می کند ، این سیستم ده دهی ، همه چیز از عملکرد دو تایی کامپیوتر ها گرفته تا ساده ترین فرمول های ریاضی را پشتیبانی می کند. حال این سوال پیش می آید که چرا طول یک روز استاندارد بر روی زمین ، مطابق با این سیستم ، 10 ساعته نیست ؟ دلیل این موضوع ، در تاریخ مصری ها نهفته است. با تغییر کردن جوامع بشری از جامعه شکارچی به کشاورز. افراد به نیاز برای محاسبه اموال و دارایی های خود پی بردند. در آن زمان بود که ایده زبان نوشتاری اهمیت پیدا کرد و افراد آموختند که مانند کودکان با کمک گرفتن از 10 انگشت دست ها ، اجسام را بشمارند. خط هیرو گلیف مصری ها ، متعلق به سه هزار سال قبل از میلاد ، استفاده از سیستم ده دهی شمارش را نشان می دهد. در این صورت چرا ساعت ها بر اساس 12 تنظیم شده اند ؟
بسیاری یر این باورند سیستم 12 تایی از سیستم شمارشی بر گرفته شده که مصری ها از فرهنگ سومری ها به ارث بردند. سومری ها برای شمارش ، به جای استفاده از 10 انگشت ، از بندهای انگشت شان استفاده می کردند. ( در صورتی که دست چپ خود را باز کرده و با استفاده از انگشت شست ، بندهای انگشتان خود را بشمارید ، به عدد 12 خواهید رسید.) با استفاده از این شیوه مصری ها برای محاسبه ی زمان ، روز را به دو نیمه 12 ساعته ، یا به شکل دقیق تر ، به 10 ساعت روز ، 2 ساعت صبح و گرگ و میش غروب و 12 ساعت تاریکی شب تقسیم نمودند. مصری ها ساعت را بر اساس حرکات گروه های ستاره ای تنظیم کردند. انها مجموعه ای از 36 صورت فلکی کوچک مشهور به decan گروه های ستاره ای را که تقریبا هر 40 دقیقه یک بار در افق ظاهر می شوند دنبال می کردند.طلوع هر decan نشان از آغاز ساعتی جدید بود.
آغاز دهه جدید یا همان دوره های 10 روزه مصری ها زمانی بود که decan جدیدی پیش از غروب خورشید در آسمان شرقی دیده می شد.مصری ها تقویم خورشیدی خود را بر اساس طلوع و غروب معمول این گروه های ستاره ای تکمیل کردند تا تقویم سالانه یکپارچه ای را خلق کنند.
این سیستم جدید با وجود متفاوت بودن طول هر ساعت مطابق با فصل ، به اندازه ای دقیق بود که آنها بتوانند با استفاده از آن بر اساس طلوع ستاره شباهنگ ، زمان طغیان رود نیل را پیش بینی کنند. ( نیک لامب ) محقق رصد خانه سیدنی می گوید : در این تقویم جدول هایی طراحی شده بودند که به مردم کمک می کردند در تاریکی شب به کمک رصد ستاره های decan زمان را تخمین بزنند. این جدول ها ، حتی درون تابوت های مصری ها نیز وجود داشتند.


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3317  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


تاریخچه روز ولنتاین !
در سال سیصد بعد از میلاد مسیح زمانی که ساسانیان به تازگی در ایران به قدرت رسیده بودند ، امپراتوری بنام کلودیوس دوم در روم فرمانروایی می‌کرد. او عقیده داشت که سربازانی که مجرد هستند بهتر از سربازان متاهل می‌جنگند و به همین دلیل ازدواج را برای سربازان رومی ممنوع کرده بود. این زمان ۴۰ سال قبل از ظهور کنستانتین کبیر بود و هنوز روم به مسیحیت نگرویده بود.
در این زمان کشیشی بنام والنتاین بطور مخفی سربازان رومی را عقد می‌کرد تا سرانجام کلودیوس از این امر با خبر می‌شود و دستور می‌دهد که کشیش ولنتاین را به زندان بیندازند .
ولنتاین در زندان عاشق دختر زندان‌بان خود می‌شود که نابینا بوده ! در این زمان او با سرسختی بیشتر سعی در گرواندن کلودیوس به مسیحیت داشت ولی مورد خشم بیشتر او قرار گرفت به جرم جاری کردن عقد برای سربازان رومی اعدام شد. و با قلبی آکنده از عشق به دختر زندان بان کشته می‌شود.از آن روز او تبدیل به نمادی برای عشق می شود و روز مرگ او بنام روز عشاق نامگذاری می شود.
در سال ۴۹۶ بعد از میلاد، پاپ جلاسیوس ۱۴ فوریه را به افتخار او روز ولنتاین نامید. از سالها قبل روز ۱۴ فوریه کسانی که یکدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایایی ساده ای چون گل می فرستادند.
در ایران نیز جشن سپندارمذگان به فاصله ۴ روز بعد از آن به عنوان روز عشق ایرانی برگزار می شود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3318  
قدیمی 07-27-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


خرم سلطان چه کسی بود؟

خرم سلطان (۱۵۰۶ – ۱۵ آوریل ۱۵۵۸) با نام اصلی روکسلانا یا الکساندرا لیسوفسکا همسر سلطان سلیمان قانونی بود.
منابع سدهٔ شانزدهم عثمانی دربارهٔ نام او به هنگام دوشیزگی سکوت کرده‌اند اما چندین سده بعد در روایت‌های مردمی اوکراین که اولین بار در سدهٔ نوزدهم ثبت شده‌اند، از او با نام آناستازیا یاد شده‌است و طبق روایت‌های لهستانی، نام او الکساندرا لیسوفسکا بوده‌است.

در زبان‌های اروپایی از او بیشتر با عنوان روکسلانا نام برده‌اند و در ترکی با عنوان خرم و در عربی با عنوان کریمة‎.

سال‌های آغازین

بنا بر منابع اواخر سدهٔ شانزدهم و اوایل سدهٔ هفدهم، چون ساموئل تواردوسکی، شاعر لهستانی که دربارهٔ خرم سلطان در ترکیه به تحقیق و پژوهش پرداخته‌است، خرم احتمالاً دختر کشیشی ارتودکس از اوکراین بود. او در روهاتین، در ۶۸ کیلومتری جنوب شرقی لووف زاده شد. در دههٔ ۱۵۲۰ در یکی از یورش‌های مکرر تاتارهای کریمه به آن منطقه، اسیر و برده شد. احتمالاً ابتدا به بازار برده‌فروشان کافا و سپس به قسطنطنیه منتقل شد و از آنجا برای حرم‌سرای سلطان انتخاب شد.

زندگی با سلطان

او به‌سرعت مورد توجه سلطان قرار گرفت و حسادت رقبایش را برانگیخت. یک روز سوگلی سلطان، ماه‌دوران (همچنین معروف به گلبهار)، به‌شدت با او درگیر شد و به‌سختی او را کتک زد. سلطان سلیمان که از این قضیه دل‌آزرده شده بود، ماه‌دوران را به همراه شاهزاده مصطفی به مانیسا تبعید کرد. تبعید او در ظاهر به دلیل رسم سنتی تربیت ولیعهد در شهری دیگر، انجام گرفت ولی واقعیت چیز دیگری بود. با رفتن ماه‌دوران، خرم به سوگلی بی‌رقیب سلطان یا خاصگی سلطان تبدیل شد. سال‌ها بعد، به دلیل ترس از شورش (ترسی که احتمالاً خرم سلطان به آن دامن زده بود)، سلطان سلیمان دستور داد تا پسرش مصطفی را خفه کنند و به قتل برسانند. پس از مرگ مصطفی، گلبهار موقعیتش در کاخ به عنوان مادر ولیعهد را از دست داد و به بورسا رفت.

نفوذ خرم بر سلطان به‌سرعت افسانه‌ای شد. او برای سلطان شش فرزند به دنیا آورد: مهرماه، سلیم، بایزید، عبدالله، جهانگیر، و محمد. با زیر پا گذاشتن عادات و رسومات پیشین، خرم در نهایت از بردگی خارج شد و به بنده‌ای آزاد و همسر نکاحی سلطان بدل شد. بدین ترتیب سلیمان قانونی، اولین سلطان امپراتوری عثمانی پس از اورخان غازی شد که همسری رسمی اختیار می‌کرد. با این ازدواج، موقعیت خرم سلطان در کاخ افزایش یافت و در نهایت با اعمال نفوذ، پسرش سلیم را بر تخت حکومت نشاند. همچنین خرم به عنوان مشاور سلطان در امور کشوری عمل می‌نمود و احتمالاً بر امور خارجی و سیاست‌های بین‌المللی امپراتوری عثمانی نیز اعمال نفوذ می‌کرد. دو نامه‌ای که خرم به سیگیسموند دوم اوگوستوس، پادشاه لهستان نوشته بود، هم‌اکنون نیز موجودند و در طول حیات او، روابط امپراتوری عثمانی با دولت لهستان صلح‌آمیز بود. برخی از مورخین اعتقاد دارند که خرم سلطان با استفاده از قدرت سلطان سلیمان، حمله‌های مکرر تاتارهای کریمه به زادگاهش که برای گرفتن برده انجام می‌گرفت را کنترل کرده بود.

خیرات

در کنار دخالت‌ها و دسیسه‌های سیاسی‌اش، خرم‌سلطان در انجام امور خیریه نیز دستی داشت و احتمالاً ایفای این نقش را به تقلید از زبیده همسر هارون‌الرشید انجام می‌داد. ساختن مسجد، دو مدرسهٔ قرآنی، فواره، و بیمارستان زنان در نزدیکی بازار برده‌فروشی قسطنطنیه از جمله اقدامات خیریهٔ او به حساب می‌آیند. او دستور داد تا در نزدیکی مسجد ایاصوفیه، حمامی بنا کنند تا عبادت‌کنندگان بتوانند از آن استفاده کنند؛ حمامی که امروزه حمام خاصگی خرم سلطان نام دارد. در سال ۱۵۵۲ در بیت‌المقدس، امارت خاصگی سلطان را بنا کرد تا در میان فقرا و نیازمندان غذای رایگان توزیع کند.

همچنین برخی از کارهای قلاب‌دوزی او (یا حداقل قلاب‌دوزی‌های که به سرپرستی او انجام گرفته بود) تاکنون باقی مانده‌اند؛ از جمله قلاب‌دوزی‌هایی که در سال ۱۵۴۷ و ۱۵۴۹ به ترتیب به شاه تهماسب و سیگیسموند دوم اوگوستوس اهدا شد.

مرگ

خرم در ۱۵ آوریل ۱۵۵۸ درگذشت و در توربه‌ای (آرامگاه گنبدی‌شکل) زینت‌شده با نفیس‌ترین کاشی‌های ایزنیک که طرحی از باغ‌های بهشت بر روی آن‌ها نقش بسته‌است دفن شد. آرامگاه او در نزدیکی آرامگاه مجزا و حزن‌انگیزتر سلطان سلیمان، در مسجد سلیمانیه قرار دارد.




خرم سلطان زن زيبا و مكار كاخ عثماني


خرم سلطان چه كسي بود؟

امروزها سريال تلويزيوني «‌ محتشم يوز ايل » نه تنها در تركيه طرفداران ميليوني دارد بلكه خيلي ها اين سريال را در ايران نيز دنبال مي كنند . شهرت اين سريال پر بيننده باعث شده كه كانالهاي ايراني خارج نيز آنر با نام «‌حريم سلطان » با ترجمه فارسي به نمايش بگذارند .
شخصيت جذاب اين سريال كسي نيست جز « خُرّم سلطان » كه همسر و سوگلي سلطان سليمان است با تمام زرنگي ، مكاري و نترسي اش !
نام اين زن در تاريخ عثماني به كرات آمده است

و اما « خرم سلطان » چه كسي بوده است ؟‌

روزي سلطان سليمان قانوني خواجه حرمسرا را صدا زده و از او ميپرسد: اين زن كيست كه حرف بخرجش نمي رود ؟ خواجه حرمسرا در حالي كه چشمانش را به زمين دوخته و سعي ميكند تا نگراني و تشويش خود را پنهان سازد به سلطان سليمان ميگويد:" سلطان اين زن مدتي پيش وارد حرمسراي شما شده است، تصورمي كنم ۸ و يا ۹ ماه مي شود كه درخدمتتان است، زبان تركي را خوب فرا گرفته، او دختركشيشي اهل گاليچياست!" سلطان سليمان بارديگر از او ميپرسد! "نام او چيست؟" خواجه پاسخ ميدهد: "قربان نامش الكسانداراست." سلطان ميپرسد: "آيا او مسلمان شده است؟ خواجه پاسخ ميدهد: "بله سلطان او به دين اسلام متشرف شده است." سليمان با كنجكاوي سوال ميكند: "بسيار خوب حالا نامش چيست؟" و خواجه در پاسخ ميگويد: "خرم سلطان عاليجناب!" تبسمي برلبان شاهزاده سليمان نقش ميبندد و ميگويد:" پس كه اينطور! نام خرم را براي خود انتخاب كرده است."

اين نام براي زني از زنان حرمسرا كمي عجيب و حتي پرادعا بود. زيرا اين نام بر روي زناني گذاشته ميشد كه اسير نبودندو آزاد زندگي ميكردند. در اصل سلطان سليمان درمورد شخصيت اين زن عاصي كه از هيچ كس فرمانبرداري نميكرد، كنجكاو شده بود. لذا روبه خواجه كرده و با اشاره دست به او گفت:" زود باشيد اين خرم را به حضورم بياوريد!" خواجه درمقابل پادشاه عثماني تعظيم بلند بالائي كرده و راه حرمسرا درپيش گرفت. مدتي بعد اين زن نزد شاهزاده سليمان شرفياب شد. الكساندارا گاليچيائي و يا با نام جديدش خرم ، چشماني زيبا، براق و آبي رنگ داشت. تن سپيد رنگ او با گيسوان سرخرنگش هماهنگي فوق العاده اي داشت! او خيلي راحت ميتوانست دل هرجواني را براحتي بربايد. سلطان سليمان نيز دراولين ديدار تحت تاثير زيبائي اين زن قرارگرفت ! سلطان از او پرسيد :"صورتت را بالا بياور به من نگاه كن و بگو چرا درحرمسرا نا آرامي مي‌كني؟ چرا با هيچكس سازگاري نداري و قواعد حرمسرا را رعايت نميكني؟ خرم به آرامي سرش را بلند كرد و چشمانش را به چشمان سلطان دوخت! سپس پاسخ داد: " سلطان اينجا دلم ميگيرد! عده ايي احمق و بيخرد اطرافم را احاطه كرده اند و بايد از قوانين و قواعد خاصي پيروي كنم! ولي ببينيد نزد شما چقدر احساس خوشحالي و راحتي مي كنم! من در حضور شما واقعا احساس خوبي دارم!"


بدين ترتيب خرم با شيرين زباني و صداي نازك و زيبايش از سليمان دلربائي كرد و او را با جام عشق مست نمود. سلطان سليمان افسوس مي خورد كه چرا خرم را قبلا نشناخته و نديده بود! سليمان مي پرسيد و خرم پاسخ مي داد... زمان آشنايي آنها بسرعت سپري شد. اين همصحبتي تا سپيده دم روز بعد ادامه يافت. ديگر اين زن عاصي و فتنه به سوگلي جديد سلطان سليمان تبديل شده بود. اين سوگلي بقدري محبوب شده بود كه از نزد پادشاه جدا نمي شد. تقويم روزشنبه ۲۸ ام ماه مه سال ۱٥۲٤ را نشان مي داد. خرم زن زيبايي كه توانسته بود با تمام دلربايي به مقام سوگلي پادشاه دست بيابد دريكي از اتاقهاي حرمسراي عثماني درد زايمان ميكشيد... قابله هاي كاخ ،ديگر زنان حرامسرا و خدمتكار همچون پروانه دورش مي چرخيدند. و در انتظار بودند... سرانجام انتظار به سررسيد و صداي دل نشين گريه نوزادي فضاي اتاق را پر كرد. خرم ، يك نوزاد پسر بدنيا آورده بود. نوزادي كه در آغوش مادرش آرام گرفت! نوزادي كه سليم نام گرفت و بعد ها يازدهمين پادشاه عثماني شد. خرم با به دنيا آوردن اين شاهزاده راه روشني در پيش داشت... او به پادشاه فرزند پسر داده بود و خوب ميدانست كه اگر در آينده پسرش جانشين پدرش شود او نيز به مقام والده سلطان دست خواهد يافت. خرم براي رسيدن به اين هدف دست به كار شد.
* **

در بسياري از منابع تاريخي آمده كه خرم استعداد بينظيري در زمينه ادبيات و شعر داشت. او در نامه‌هاي عاشقانه‌اي كه براي سلطان مينوشت طبع شاعرانه خود را در به كار ميبست. او با نگارش اشعار عاشقانه سعي مي كرد تا توجه پادشاه را به خود جلب نمايد. او نامه‌هاي خود را چنين مينوشت:" سلطان من، درحسرت ديدن رخسار شما ميسوزم! سلطان من دستانتان راميبوسم! اين زن اسير عشق شماست! براي ابراز عشقم به حضور والايتان اين نامه را فرستادم. آرزويم دريافت خبرسلامتي شماست!"




« خرم سلطان واقعي تاريخ »

وي دريكي ديگر از نامه هاي عاشقانه اش چنين نوشته است : " سلطان من، از خداوند ميخواهم كه ديگر شما را از من جدا نكند! ميخواهم رخسار زيبايتان را هرچه زودترببينم! از خدا ميخواهم اين جدايي به پايان رسيده و روز وصال ما فرار رسد! حتي اگر آب درياها مركب شده و تمامي درختان به قلم مبدل شوند، قادر نخواهند بود تا حسرت اين جدايي را بازگو كنند! سلطان من، شبي نيست كه قلبم از حسرت دوري شما به درد نيايد! شعله عشق شما همه وجود مرا ميسوزاند. چشمانم همچون آسماني ابري‌ست و در حسرت ديدن رخسارتان گريان..."

تقويم سال ۱٥۲٦ را نشان مي دهد.... زندگي روزمره درحرمسراي كاخ توپكاپي ادامه دارد.... ولي رقابت مابين "ماهِ دِوران" و خرم سلطان به وضوح مشاهده مي شود. ماهِ دوران يكي از همسران سلطان سليمان قانوني است و درعين حال مادر شاهزاده مصطفي. روزي اين دو زن سر چشمه با يكديگر به جدال ميپردازند. ديگر زنان حرمسرا سعي ميكنند تا به اين جدال پايان دهند. اين واقعه دركوتاه مدت به گوش همه و حتي سفيران خارجي ميرسد. بطوريكه پيترو براگادينو سفير ونيز طي گزارشي جنگ و جدل دو سلطان بانوي عثماني را به اطلاع سناي ونيز ميرساند. بعد از اين جنگ و جدل خرم سلطان خود را به انزوا ميكشد. او حتي ملاقات با سلطان سليمان قانوني كه بسيار به وي علاقمند بوده را رد ميكند. و نهايتا براي ملاقات با وي شرطي درميان ميگذارد، او از سلطان سليمان مي خواهد كه برايش يك مراسم عروسي باشكوه ترتيب داده و در زمينه اموردولتي با او مشورت شود. خرم سلطان حتي خواستار بيرون رانده شدن هرچه زودتر ماهي دوران از كاخ توپكاپي و حتي استانبول ميشود.


شرايط مطرح شده ازسوي خرم سلطان و رفتار اين چنيني اش مي توانست پايان زندگي اش را به همراه بياورد، ولي اين چنين نشده و بالعكس سلطان سليمان قانوني شيفته هوش، ذكاوت، اراده و علي الخصوص جسارت اين زيبا‌روي شد.

سرانجام پادشاه خواسته وي بجاي آورده و پسرش شاهزاده مصطفي را به مقام والي مانيسا انتصاب نمود. اين تصميم بمعناي دور ساختن شاهراده مصطفي و مادرش ماهِ دوران از استانبول و علي الخصوص از سلطان سليمان قانوني بود. كمااينكه دركوتاه مدت ماهي دوران و پسرش شاهزاده مصطفي با فرمان پادشاه به مانيسا عزيمت كردند. سلطان سليمان قانوني به اين نيز بسنده نكرده و براي اعلان عشق خود به خرم سلطان برخي از زنان حرم سرا را آزاد كرده و يا به عقد پاشاهاي وقت درآورد. پادشاه امتيازات ديگري نيز به خرم سلطان داد. او يكي ديگر از شرايط خرم سلطان را بجاي آورده ومراسم عروسي باشكوهي را براي وي برپا نمود.
Georg Youngكه درآندوره درسفارتخانه انگلستان كارمي كرد ، دررابطه با اين عروسي مي گويد: اين هفته دراستانبول حادثه بي نظيري كه در زندگي سلاطين عثماني مشاهده نشده است، جريان يافت. بطوريكه سلطان سليمان قانوني، الكساندرا را به عنوان همسر اول خود انتخاب نمود. دراين چهار‌چوب نيز درشهر مراسم باشكوهي برگزار شد. مراسم عروسي دركاخ توپكاپي برگزار گرديد. هداياي فرستاده شده به مناسبت اين جشن به مردم نشان داده شد. تمامي ساكنين شهر در اين مراسم شركت كردند. اين مراسم حقيقتا كه باشكوه بود. خرم سطان ديگر سليمان قانوني را اسيرپنجه هاي خود كرده بود.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3319  
قدیمی 07-28-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض




دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته‌ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام‌هایشان
جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه‌های ساده‌ی سرودنم
درد می‌کند
انحنای روح من
شانه‌های خسته‌ی غرور من
تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است
کتف گریه‌های بی‌بهانه‌ام
بازوان حس شاعرانه‌ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه‌ی لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه‌ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگ‌های تو به توی آن جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می‌زند ورق
شعر تازه‌ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می‌زنم؟
درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
شعری بود از قیصر ملک ادب ، زنده یاد ؛قیصر امین‌پور
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #3320  
قدیمی 07-28-2014
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


گوشه ای از فعالیت های ملک الشعرا و علت های سرودن شعر
تارنمای سایت شورای گسترش زبان فارسی

در تير ۱۳۰۰ همزمان با بحران سلطنت قاجاريه و درگيري هاي سياسي بين گروه هاي اقليت و اكثريت مجلس كه بهار از اعضاي گروه اقليت به رهبري مدرس است، به عنوان نماينده بجنورد انتخاب شد.

در ۲ مهر ۱۳۰۱ «نوبهار» هفتگي را كه مجله اي است ادبي منتشر كرد. در همين سال قصايد «دماوند» و «سكوت شب» و نيز نگارش تاريخچه اكثريت در مجلس چهارم را در نوبهار هفتگي منتشر كرد.
در اوايل سال ۱۳۰۲ قسمتي از سرگذشت خود را به نظم درآورده و منتشر كرد.
در تير ۱۳۰۲ اختيارات قانوني اش در مجلس چهارم پايان يافت سپس وقتي اوضاع اجتماعي دگرگون شد و رضاخان سردار سپه بر اوضاع تسلط يافت بهار با قدرت استبدادي او مخالفت كرد. در همين سال شعر «كبوتران من» را به شيوه نوگراي معتدل سرود چند روز پس از ۳ آبان ۱۳۰۲ كه رضاخان تشكيل دولت داد، آخرين شماره مجله «نوبهار» درآمد و بهار به كار روزنامه نويسي پايان داد.
درپاييز همين سال همزمان با سفر احمد شاه به خارج از كشور و همه كاره شدن رضاخان سردار سپه بهار به عنوان نماينده كاشمر انتخاب شد. در ۱۵ فروردين ماه ۱۳۰۳ همراه با عشقي منظومه جمهوري نامه را در مخالفت با سردار سپه سرود و آن را در روزنامه قرن بيستم چاپ كرد.

هنگامي كه مبارزات سياسي بين نمايندگان اقليت و اكثريت در مجلس پنجم به اوج خود رسيده بود «واعظ قزويني» مدير روزنامه «نصيحت» اشتباهاً به جاي بهار توسط عوامل سردار سپه ترور شد و ملك الشعرا قصيده «يك شب شوم» را سرود.
متعاقباً در داخل و خارج مجلس مبارزات سياسي عليه ديكتاتوري سردار سپه شكل مي گرفت و بهار در اين هياهو اغلب جرايد مخالف دولت را به تنهايي اداره مي كرد.
در ۱۴ آذر ماه سال ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان تشكيل شد و مسئله تغيير سلطنت طرح گرديد و نتيجه اين امر اعلام انقراض قاجاريه و تأسيس سلسله پهلوي عليرغم مخالفت اقليت مجلس در ۲۱ آذرماه بود.
در فروردين ۱۳۰۵ بهار بعداز يك مبارزه چند ساله به منظور حفظ جان «چهار خطابه» را براي رضاشاه سرود و در سلام نوروز خواند كه البته در اين منظومه هم شاه را اندرز داده از اطرافيان او انتقاد كرد.
درخرداد همين سال به نمايندگي مجلس ششم در تهران انتخاب گرديد. در ۱۹ تيرماه مجلس ششم گشايش يافت. در اين سالها قدرت مطلقه رضاشاه به اوج خود رسيده بود هر نوع فعاليت سياسي را از مخالفان خود سلب مي كرد. به همين دليل بهار فعاليت هاي سياسي و روزنامه نگاري را كنار گذاشت و به فعاليت هاي ادبي پرداخت.
در سال ۱۳۰۷ به دليل آزاد نبودن انتخابات، در دوره هفتم انتخاب نشد بنابراين خانه نشين شد.

از سال ۱۳۰۷ به مدت يكسال در «دارالمعلمين عالي» «تاريخ ادبيات پيش از اسلام» را تدريس كرده و در مرداد ۱۳۰۸ به دليل مخالفت هاي پنهان و سرودن اشعاري عليه رضاشاه زنداني شد كه در شهريور همين سال از زندان آزاد شد و عزلت و كار و مطالعه در منزل را برگزيد.
در سال ۱۳۰۹ چند قصيده و مسمط درباره زنداني شدن خود سرود و تا سال ۱۳۱۱ انجام كارهاي ادبي به سفارش وزير فرهنگ و مراقبت در تصحيح و تنظيم كتب درسي ابتدايي، همچنين تصحيح و تحشيه متون كهن فارسي را برعهده گرفت. علاوه بر اين يك شركت انتشارات و خريد و فروش كتاب به نام «كتابخانه دانشكده» را تأسيس كرد. در اسفند ماه ۱۳۱۱ ديوان اشعار خود را براي چاپ آماده كرد كه با دخالت پليس نيمه كاره ماند. در ۲۹ اسفند اين سال مجدداً زنداني شد و شركت او از هم پاشيد. در شهريور ۱۳۱۲ از زندان آزاد شد و از مرگي كه سرنوشت اغلب زندانيان مخالف رژيم است نجات پيدا كرد و به اصفهان تبعيد شد. در اصفهان به فعاليت هاي ادبي از جمله برگردان «اندرزهاي آزاربار مار اسفندان» و «شاهنامه گشتاسب» از پهلوي به فارسي، تصحيح «تاريخ بلعمي»، تحقيق در مورد «شاهنامه» و نگارش شرح حال فردوسي، سرودن چندين قصيده و غزل زيبا و استوار و سرودن و به پايان بردن «كارنامه زندان» پرداخت.

در فروردين ماه ۱۳۱۳ قصيده «وارث تهمورث و جم» را به توصيه دوستانش براي رضاشاه سرود و با وساطت فروغي و ديگر دوستان تبعيدش پايان يافت


و جهت شركت در جشن هزاره فردوسي به تهران برگشت. در همين سان قصايد «آمال شاعر»، «آفرين» و كل الصيد في جوف الغرا» را براي جشن هزاره فردوسي سرود و شعر «درينگ واتر» شاعر و مستشرق انگليسي كه براي هزاره فردوسي سروده بود به فارسي ترجمه كرد. همچنين رساله «زندگي ماني» را نگاشت. در همين سال درس «تحول و تطور زبان فارسي» را در دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي تدريس مي كرد. و.....
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها