بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد

مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #331  
قدیمی 08-03-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Post 12 مرداد 90

اولین اتفاق غیر منتظره امروز دخترعمویمان بود که بدون هیچ زنگ و sms و های و هویی , هواری چیزی ! یکهو جیغ زد : غززززززززززل !! ما هم که خواب بودیم سر صب مث فنر از جایمان پریدیم
عکس گرفتن داشت قیافمان ! گفتیم دیوونه این کارارو نکن اگه من بمیرم ملت عزادار میشن خوب ! وایییییی تا خود ظهر یک دستمان روی قلبمان بود !

بعد ِ یه ماه دردسر امروز بلاخره کادوی تولد خواهرمان آماده شد ! امسال گفتیم بابا نیست او هم که مث خودمان شدیدا بابایی ! یک کار کنیم دلش نگیرد . فک کردیم سنگ تمام بگذاریم برایش ..
ورپریده اینقدر خاطر خواه دارد که ما , هی به او حسودیمان می شود !
پیش پیش برایش از آلمان کادو فرستاده اند , ما هی دعا کردیم اداره ی پست خراب شود که کادو به دستش نرسد نشد !
بدجوری هم رسید و ما هی نگاهش می کنیم می خواهیم خودمان را از تراس پرت کنیم پائین . یک نفر نیست به ما از این کادوها بدهد !
خوب شد در فیس بوک پیج ندارد که همه برایش لایک بزنند وگرنه نفت می خوردیم خودمان را می کشتیم

یک جورایی دلمان برای عزیز جون تنگ شده بود زنگ زدیم و صحبت کردیم با او گفتیم حسـ ـــــابی مواظب آقاجون باشد که خاطرش را خیلی می خواهیم
چقد کیف دارد دلت برای چیزی تنگ بشود و بتوانی صدایش را بشنوی .. ببینی اش .. ببوسی اش !
هروقت دلمان برای بابا تنگ می شود فقط مینشینیم آه میکشیم ، به خاطراش فک می کنیم و به قاب عکسش میگوییم بابایی دلم برات خیلی تنگ شده



ما دلمان امروز هی یک چیز خاص می خواست بعد گفتیم اینجوری نمی شود ! رفتیم دامن کاغذی چین چین خوشکلمان که عروسی ِ بابای تینا (دختردایی مان) پوشیده بودیم را از کمد درآوردیم و تنمان کردیم
شبیه پری دریایی شده ایم. خیلی بهمان می آید
هم پف دارد و هم رنگ لباس عروس است ما , هی ذوق می کنیم و از خودمان خوشمان می آید

اتفاق آخر دوستمان شیرین بود که دقایقی پیش بهمان زنگ زد و شعرش را خواند , کفمان بدجور برید ! این چه بود دیگر ! یک کتاب غزل و یک ریچارد براتیگان دادایم دستش , دخترک دوهفته ای از این رو به آن رو شد شعرش !
چقدر ما دستمان سبک بود و خبر نداشتیم !

الان هم کم کم داریم آماده می شویم توی این گرما برویم انجمن شعر ! آنجا شیرین هم هست . دوستان شاعرمان هستند حتما خیلی خوش می گذرد !
شعر .. روحم را آرام می کند .. بودن در یک محفل شعر واقعا برایم دلنشین و زیباست ...

چقد حرف مانده بود ته دلمان ! آخیش ...



غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #332  
قدیمی 08-03-2011
hossein آواتار ها
hossein hossein آنلاین نیست.
مدیر بخش موبایل
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693

7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
hossein به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

امروز صبح كه ميخواستم برم سر كاربا يه بد شانسي مواجه شدم لاستيك ماشينم پنچر شده بود و مجبور شدم امروز رو با تاكسي برم سر كار و در نتيجه 20 دقيقه تاخير
__________________
گاهی حس میكنم

گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند

كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
پاسخ با نقل قول
  #333  
قدیمی 08-15-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض 24 مرداد 90

چند روزه یه حس خاصی دارم . مث لج کردن ! مث اخم ! اخم مهربون ! نمی دونم یه حس عجیب غریب دارم ...
کل امروزمو فقط غزل خوندم . غزلای وحشی بافقی که عاشقشم . ینی اینقد غزلاش منو به وجد میاره که یهو وسط غزل بیخیال بقیه ش میشم از جام می پرمو جیغ میکشم : دیوونه م کردی وحشی !
مامان میاد توو اتاقم :
- داریم میریم خونه ی آقاجون اینا . میای ؟
- ها ؟ کاش زودتر میگفتی ! دلم میخواد ولی الان جو غزل گرفته منو میخوام برم انجمن ..
- باشه .ما رفتیم. مواظب باشیااااااااا؟
- اوکی مام .

بعدازظهرم تندی لباس می پوشم توو این گرما برم انجمن شعر .ترانه ای که قراره بخونمو چندبار توو ذهنم مرور می کنم :
من امشب تازه فهمیدم یه عده / میون ما دوتا آجر کشیدن / توو اوج پر کشیدن بودم اما / برام حکم ته ِ قاب وُ بریدن ...
نه مشکلی نیست . حفظمش !
پر از حس شاعرانگی ام امروز. انگار دارم بال در میارم. آخ جوووووووووون انجمن .. عرفان,بچه ها.. چقد دلم تنگ شده برا اونجا . خیلی وقته سه شنبه ها به انجمن شعر شهرمون سرنزدم !
تا رفتم توو کوچه شادی زنگ زد :
- غزل بریم کار نیمه تمومتو تموم کنیم ؟
- نه.. حالا نه !
- چرا مگه چشه حالا ؟ فردا پس فردا پایان نامه دارم وقت نمیکنما ؟
- آخه دارم میرم انجمن .
- امروز که 4 شنبه نیست !
- می دونم ! انجمن شعر شهرمونو میگم ..
-غزل تو چته امروز ؟ امروز دوشنبه ستا ؟
- نه ه ه ه ه ه ه ه ه دروغ میگی !!
بعد تندی از خانومی که تو تاکسی نشسته میپرسم امروز چند شنبه س خانوم ؟
میگه دوشنبه !
هنوز سوار تاکسی نشده ازش پیاده میشم با حرص میگم پس چرا این ماندانای خنگ گف امروز سه شنبه س ؟!!!! مگه دسم بش نرسه !!
خلاصه با بوی سوختگی ای که تموم کوچه رو گرفته بود برمیگردم خونه .. هی وای ِ من ! مامان اینا که نیستن , منم که کلید ندارم ! توو این گرما چیکار کنم حالا ؟!
آها دیوار ! کیفمو محکم میندازم رو دوشم و میخوام از دیوار بالا برم که یهو مرد همسایه از در خونه ش میاد بیرون ! خدایا چیکار کنم حالا ؟!
مث این که پشت در مونده باشم هی الکی زنگ خونه رو می زنم تا بره.. خدایا چرا نمیره این ! اه برو دیگه !! مرتیکه همونجور وایساده صاف توو چشمام نیگا می کنه ! خلاصه یه 6-7 دقیقه ای موندم پشت در تا رف خونه ش !
وقتی رفت با حرص گفتم ایش ! بعد کیفمو انداختم رو دوشمو از دیوار پریدم آخیش راست میگن هیچ جا خونه ی آدم نمیشه .. لباسامو در میارم . این انجمن که کنسل شد پس برم سر وخت ِ وحشی بافقی ..
عاشق این دوتابیتشم:

روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر / هوای یار دگر دارم و دیار دگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم / به فکر صید دگر باشد و شکار دگر


همین جور توو حس و حال غزلم که یکی زنگ می زنه . خانوم همسایه ست .
میرم ببینم چیکار داره .
- سلام .. (همراه با تعجب که ینی شما اینجا چیکار می کنی ؟!)
- سلام خوبی ؟
- بله مچکرم
- مامان نیست ؟
- نه رفته خونه اقاجون اینا
- تنها ؟
- نه ماندانا و داداشم رفتن باهاش
- با چی ؟
- ماشین
- ماشین خودتون ؟
- (با حرص جواب میدم) بله !!
- کی ماشینو می رونه ؟
- ماندانا ! (دیگه خیلی پررو شده یه سوال دیگه بپرسه با مشت می زنم توو صورتش !)
یه آه از ته دل میکشه و یه نوچ می کنه ! دیگه تحملشو ندارم.یچی میگم که بره :
- اگه با مامان کار دارید یا افطار یا با بعد شام بر میگرده !
- ینی میاد امشب ؟
- (پـَ نه پـَ شبو خونه مردم میمونه !! خودمو بزور کنترل میکنم!) اهوم !
- به عکس بابا که توو حیاطه نیگا می کنه دوباره یه آه ِ بلند می کشه ..
روشو ازم بر می گردونه حنانه دختر کوچولوش میگه اِ مامان چرا گریه می کنی ...... ؟
اصن بذار تا دلش می خواد گریه کنه ! دوست داشتم بزنم توو سرش بگم ما خوبیم ! خوبیــــــــــــــــــــم ! نیاز به دلسوزی و اشک تو نداریم ! می فهمی ؟!
دیگه از این نگاهی که بهمون میشه خسته شدم !!!!!! ما بدبخت و بیچاره نیستیم ! نیستیم نیستیم نیستیم !

ماها هنوز همو داریم و خوشبختیم . بابا هم کنارمونه . خودش گفت. خودش اومد تو خوابم گف همه جا باهاتونم. مواظبتونم. تنهاتون نمیذارم !
از این ملت که حتما باید یه بلایی سرت بیاد تا بیان بشن یارو یاورت بدم میاد !

انجمن شعر که پرید
خونه ی آقا جون اینام که نرفتم
برم سروخت وحشی بافقی .. شاید یکم حال و هوام برگرده .. یا به قول دوست شاعرم زهرا شعبانی :شاید غزل هوای دلم را عوض کند ...
شاید !

غزل
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از GhaZaL.Mr به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #334  
قدیمی 08-18-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تموم شد گواهینامه رو گرفتم ! همون اولین بار زدم تو گوشش !×!! الان کارت گواهینامه دستمه .ز برای همه اونهایی که گواهینامه ندارن عمیقاً ابراز تاسف میکنم
احساس میکنم کامل شدم ! وای آدم گواهینامه داره نمیدونه چیکار باید بکنه .
یه بیگیره منو
به هر حال این هم به کلکسیون افتخاراتم اضافه شد
تشنمه روزه دارم ولی خیلی خوشحالم نمیدونم چرا همینجوری الکیا !
گاهی اوقات گیج بَبو میشم دست خودم نیست .
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #335  
قدیمی 08-18-2011
Saba_Baran90 آواتار ها
Saba_Baran90 Saba_Baran90 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211

6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مبارکت باشه بیگ بنگ جون!
منم خوشحالم که تو هم کسایی مث منو که گواهینامه ندارن دعا کردی!
روزه تم قبول!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Saba_Baran90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #336  
قدیمی 08-25-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خدایا مارو ببخش بخاطر این حرفی که میزنیم اما بین بین اللهی آدم روزه که میگیره جداَ تواناییش کم میشه
حساب من با خدا حکایت همون هموطنی هست که میره مکه سرش تو حجر الاسود گیر میکنه میگه خدایا ایندفعه منو نخور قول میدم آدم شم سرش که میاد بیرون دنبال قبله میگرده ! حقیقتش از شما چه پنهون ما هم همچین علیه السلام نیستیم خورده شیشه داریم ولی دوست داریم با خدا باشیم
بگذریم امروز افطار خونه یکی از آشناها دعوت بودیم بعد یه اتفاقی افتاد من یه حرفی فضای جمع قهوه ای شدتا 2 دقیقه هیچکس حرف نزد کلاً فضا ساکت موند فهمیدم گند زدم
تو دلم گفتم خاک بر سرت با این آداب اجتماعی که داری سوار ماشین که شدم بابام به روم نیاورد اما مشخص بود خراب کردم ! این زبون ضامن نداره که .........
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #337  
قدیمی 08-28-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امروز یه روز خسته کننده بود بخوام خیلی دقیق توصیفش کنم هیچ کاری تقریباً نکردم و این آزارم میده همین که مفید نیستم و کاری نمی کنم سرعت اینترنت دوباره پایین اومده ظاهراً این لنگر بی پدر مادر دوباره یه حالی به این کابلهای ما تو خلیج فارس داده (پرشین گوولف !!) بگذریم ما که حسابی از دست خودمون و زمین و زمان شاکی هستیم !
سورس کد یک برنامه خیلی مهم رو ئپیدا کردیم ما و جمعی از دوستان اما چون قرار شد هیچ جا نگیم ما هم مبندیم دهنمون رو ولی اگه بگم چیه باورتون نمیشه
اینهمه سال نشستیم ریاضی خوندیم باید یه بدردی بخوره دیگه
امشب من حس یک آدم گناهکار رو دارم امشب من به خاطر اینکه به عنوان یک انسان پر از لغزش و تقصیر علارغم اینکه از گناه بدم میاد ولی ته دلم جایی در درونم لذت پنهانی برای انجام اون هست احساس شرم میکنم خدایا منو ببخش به خاطر بی ادبی ها و به خاطر بیحرمتی هایی که میکنم امروز بی پرده بگم توی دلم احساس کردم چقدر تنهام و چقدر از خدا دورم من ... ولش کن .
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 08-28-2011 در ساعت 01:03 AM
پاسخ با نقل قول
  #338  
قدیمی 09-11-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

کامپیوترم خراب بود مشکل پاور داشتم آخه سیستمو آدیت کرده بودم یه کارت گراف جدیدو یه رم انداختم بیچاره پاورم پوکید !! مجبور شدم ته مونده پولی که به خاطر درس دادن به یکی از بچه ها بود ازش گرفته بودم خرج کنم 40 هزارتومن پول یه پاور واقعاً پاور گرین 40 تومنه چرا اینقدر زیاده دلم خوش بود اولین درآمد عمرم رو در آوردم !
در هر صورت مهمترین اتفاق رو نمیتونم بنویسم چون الان 7:45 صبحه ! فقط توجیهی آوردم برای نبودنم ! نمیخوام زیاد ور بزنم امروز صبح یه نون سنگک گرفتم با پنیر خامه ای
بعد یه خربزه مشهدی رو قاچ زدم نان و خربزه و پنیر با قهوه اینقدر حال داد که نگو !
دیشب خواب دیدم دندون جلوییم شکست از بس پدرم گفت بیا بریم دندونپزشکی آخه دندون عقلم خراب شده واقعاً چیز اضافه ای هست چون هییچوقت نمیتونی خوب مسواک بزنیش ولی حتماً زودتر باید برم دندون پزشکی .......... مثلاً قرار شد زیاد حرف نزنم ×!
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه

پاسخ با نقل قول
  #339  
قدیمی 09-11-2011
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من بگم برام ی اتفاق خنده دار افتاده
در سفر چون سیم کارتم و از موبایل در آورده بودم همش مواظب بودم گم نشه روزی 10 بار جیب کیفم و نگاه میکردم که باشه و به لطف خدا بود
شبی که رسیدم اول سیم کارت همراه اول(همون که مواظبش بودم) گذاشتم تو گوشیم ولی یهو شم اقتصادیم گل کرد و گفتم درش بیارم جاش ایرانسل رو بزارم این کارو کردم بعد 2 ساعت با خودم گفتم سیم کارت و چی کار کردم ولی پیداش نکردم همه خونه رو زیر و رو کردم نبود که نبود سیم کارت تو خونه گم شد و امروز رفتم سوزوندمش و یکی دیگه گرفتم
احساس میکنم صد رحمت به ملا نصرالدین
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو

ویرایش توسط shokofe : 09-11-2011 در ساعت 03:23 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #340  
قدیمی 09-19-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

امروز رفتم بیرون داشتم پیاده روی میکردم که یکدفعه پای سمت چپم قفل کرد خودم موندم هر کار میکردم تکون نمیخورد مثل سنگ شده بود مجبور شدم وسط راه دربست بگیرم بیام خونه وقتی رفتم خونه شلوارم رو زدم بالا دیدم پام رنگش کبود و سیاه هست به ماهیچه پام دست میزدم مثل سنگ سفت شده بود یکم آبگرم زدم رفتم خوابیدم الان که بیدار شدم پام به حالت عادی برگشته خیلی ترسیدم نکنه فلج شم ولی مثل اینکه که قبلاً زیاد پیاده روی نکرده بودم پام قفل کرد و ماهیچه هاش منقبض شد . در هر صورت دیروز بزرگترین کاری که انجام دادیم این بود پیکان پسرخالم رو فروختیم نقد 3 میلیون 350 هزار تومن مدل 82 اینقدر دلم سوخت چه صفایی که نمیکردیم با این پیکان پدر من که الان ماشین نمیده دستم مادرم هم همین یه امید ما همین پیکان عزیزم بود که اون هم پرید ولش کن این نیز بگذرد !
این ترم دانشگاه که شروع شد تیریپ مرگ و زندگی درس میخونم دیگه هر چی میخواد بشه بشه با ماکزیمم توانایی که دارم میخوام امتحان بدم میخوام واقعاً از کلاس جلو بزنم ! یا میتونم یا نمیتونم دیگه هر چی شد ، شد !دارم یه سری عادات بدم رو هم ترک میکنم هر چند توی دلم دلیلی نمیبینم که ترکش کنم ولی خوب باید حتماً ترکش کنم مثلاً وسواس یا .... چقدر من حرف زدم ....####
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 09-19-2011 در ساعت 11:39 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از bigbang به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 10:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها