مشاعره سنتی

[رزیتا]

تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت
هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت

[مهسا69]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

[sara_a]

تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد که با من می کنی محکم نباشد

[مهسا69]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

[sara_a]

آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود

[مهسا69]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

[sara_a]

آسمانا دلم از اختر وماه تو گرفت
آسمان دگری خواهم و ماه دگری

[مهسا69]

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

[sara_a]

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

[مهسا69]

تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست