مشاعره سنتی

[مجتب]

همای اوج سعادت به دام ما افتد

اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

[Afshin_m05]

دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار
گویی چراغ کوکبه بامدادیم
چون لاله‌ام ز شعله‌ی عشق تو یادگار
داغ ندامتی است که بر دل نهادیم

[مجتب]

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

[روناک]

در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود

[مجتب]

دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی

آری آری سخن عشق نشانی دارد

[Afshin_m05]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

[مجتب]

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق

که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

[Afshin_m05]

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه‌ی تو بود
هدهد گرفت رشته‌ی صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانه‌ی تو بود

[مهسا69]

دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است

[مجتب]

تو کز سرای طبیعت نمی​روی بیرون

کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد