پس از تو
وقتي تعبير خوابها اينجا نباشد
دروازه ي شهر تبسم وانباشد
در دخمه تاريک تنهايي پس از تو
فرقي ندارد نور باشد يا نباشد
بگذار تا در اين ميان پروانه هرگز
دلواپس پژمردن گلها نباشد
يا اينکه در ذهن شب غمگين پاييز
چشم انتظار ديدن فردا نباشد
ليلي شدن انديشه اي پوچ است وقتي
آن کس که بايد در ميان ما نباشد
با من مگو از کوچه باغ نور و لبخند!
مي خوام اين دنيا پس از مجنون نباشد...